معجزه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:


==معجزه و علوم طبیعى==
==معجزه و علوم طبیعى==
به اعتقاد بسیارى از فیلسوفان دین, از نگاه علم نمى توان حکم به امتناع وقوع معجزه کرد. هِلند مى گوید: چیزى که از نظر علمى وقوع آن ممتنع دانسته مى شود, از نظر فلسفى ممکن است, چون نقض قانون طبیعت از نظر فلسفى ناممکن نیست. افزون بر آن, گزاره هاى علمى نمى توانند معیار قاطعى براى ردّ هرگونه شاهد و تجربه اى باشند که حاکى از وقوع حوادث اعجازآمیز است, زیرا اگر چنین معیارى را اتخاذ کنیم و بر مبناى آن هر گونه مشاهده مستقیم و هم چنین شواهدى را که حاکى از وقوع اعجاز است, مردود بدانیم, در حقیقت, پایه هاى اطمینان خود را به گزاره هاى علمى ویران کرده ایم, چون قوانین علمى مبتنى بر گزاره هاى مشاهداتى هستند <ref>(زMiraculousس, 62-69)</ref>. چارلز. دى. برود نیز به این نکته توجه مى دهد که: کسى که به عدم اعتبار منطقى استقرا اذعان مى کند و با وجود این, علوم تجربى را مبتنى بر استقرا مى داند, باید قبول کند که معناى گزاره هاى بنیادین علمى این است که تاکنون فقط خلاف آنها دیده نشده است. استقرا از جهت منطقى یقین آور نیست و ازاین رو, وقوع گزاره هایى که از نقض آنها حکایت مى کنند, محال نیستند (Broud, 233-235).
به اعتقاد بسیارى از فیلسوفان دین, از نگاه علم نمى توان حکم به امتناع وقوع معجزه کرد. هِلند مى گوید: چیزى که از نظر علمى وقوع آن ممتنع دانسته مى شود, از نظر فلسفى ممکن است, چون نقض قانون طبیعت از نظر فلسفى ناممکن نیست. افزون بر آن, گزاره هاى علمى نمى توانند معیار قاطعى براى ردّ هرگونه شاهد و تجربه اى باشند که حاکى از وقوع حوادث اعجازآمیز است, زیرا اگر چنین معیارى را اتخاذ کنیم و بر مبناى آن هر گونه مشاهده مستقیم و هم چنین شواهدى را که حاکى از وقوع اعجاز است, مردود بدانیم, در حقیقت, پایه هاى اطمینان خود را به گزاره هاى علمى ویران کرده ایم, چون قوانین علمى مبتنى بر گزاره هاى مشاهداتى هستند <ref>(زMiraculousس, 62-69)</ref>. چارلز. دى. برود نیز به این نکته توجه مى دهد که: کسى که به عدم اعتبار منطقى استقرا اذعان مى کند و با وجود این, علوم تجربى را مبتنى بر استقرا مى داند, باید قبول کند که معناى گزاره هاى بنیادین علمى این است که تاکنون فقط خلاف آنها دیده نشده است. استقرا از جهت منطقى یقین آور نیست و ازاین رو, وقوع گزاره هایى که از نقض آنها حکایت مى کنند, محال نیستند<ref>(Broud, 233-235)</ref>.


==معجزه واصل علیت==
==معجزه واصل علیت==
معجزه از آن جهت که رویدادهاى طبیعى در آن نقض مى شود با اصل سنخیت علت و معلول, به نظر ناسازگار مى آید. این اشکال در الاهیات اسلامى سابقه اى طولانى دارد و احتمالاً یکى از انگیزه هاى اشاعره, از جمله غزالى در انکار اصل علیت همین مطلب بوده است که وقوع معجزات قابل توجیه باشند. این اشکال, در واقع, بر کسانى وارد است که در عین قبول اعجاز اصل علیت و لزوم سنخیت علت و معلول را مى پذیرند, لذا کسانى که این اصول را از نظر فلسفى قبول ندارند, نمى توانند از منظر علم و تجربه گرایى اثبات کنند که وقوع معجزه عقلاً و منطقاً محال است. به همین دلیل, متفکران جدید از هیوم به بعد در امکان وقوع اعجاز مناقشه نمى کنند و آن را یک مشکل نمى دانند, بلکه عمدتاً بر سر معقولیت و میزان احتمال وقوع معجزات که در متون دینى نقل شده است, مناقشه مى کنند. حکیمان مسلمان عموماً معجزه را با اصل سنخیت علت و معلول سازگار مى دانند, چون به اعتقاد آنان, علت در معجزات از آن حیث که به معلول وجود مى دهد, هم سنخ با او و واجد کمال موجود در معلول است و اگر نه, فاقد شىء نمى تواند معطى شىء باشد; و از آن حیث که در معلول ایجاد حرکت مى کند و آن را دچار تغییر و تحوّل مى نماید, باز مى توان گفت که بین آن دو مناسبت و سنخیتى هست, هرچند کیفیت آن بر ما معلوم نباشد, چون نمى توانیم این احتمال را طرد کنیم که اگر عامل فرا طبیعى بیرون از دستگاه با یکى از سازو کارهاى درونى آن مرتبط شود مى تواند منشأ آثار عجیب و غریب گردد, بدون این که اصل سنخیت نقض شود. (طباطبائى, 1/ 72 ـ 83)
معجزه از آن جهت که رویدادهاى طبیعى در آن نقض مى شود با اصل سنخیت علت و معلول, به نظر ناسازگار مى آید. این اشکال در الاهیات اسلامى سابقه اى طولانى دارد و احتمالاً یکى از انگیزه هاى اشاعره, از جمله غزالى در انکار اصل علیت همین مطلب بوده است که وقوع معجزات قابل توجیه باشند. این اشکال, در واقع, بر کسانى وارد است که در عین قبول اعجاز اصل علیت و لزوم سنخیت علت و معلول را مى پذیرند, لذا کسانى که این اصول را از نظر فلسفى قبول ندارند, نمى توانند از منظر علم و تجربه گرایى اثبات کنند که وقوع معجزه عقلاً و منطقاً محال است. به همین دلیل, متفکران جدید از هیوم به بعد در امکان وقوع اعجاز مناقشه نمى کنند و آن را یک مشکل نمى دانند, بلکه عمدتاً بر سر معقولیت و میزان احتمال وقوع معجزات که در متون دینى نقل شده است, مناقشه مى کنند. حکیمان مسلمان عموماً معجزه را با اصل سنخیت علت و معلول سازگار مى دانند, چون به اعتقاد آنان, علت در معجزات از آن حیث که به معلول وجود مى دهد, هم سنخ با او و واجد کمال موجود در معلول است و اگر نه, فاقد شىء نمى تواند معطى شىء باشد; و از آن حیث که در معلول ایجاد حرکت مى کند و آن را دچار تغییر و تحوّل مى نماید, باز مى توان گفت که بین آن دو مناسبت و سنخیتى هست, هرچند کیفیت آن بر ما معلوم نباشد, چون نمى توانیم این احتمال را طرد کنیم که اگر عامل فرا طبیعى بیرون از دستگاه با یکى از سازو کارهاى درونى آن مرتبط شود مى تواند منشأ آثار عجیب و غریب گردد, بدون این که اصل سنخیت نقض شود.<ref>(طباطبائى, 1/ 72 ـ 83)</ref>


در واقع, بر اساس همین دیدگاه که هیچ حادثه اى بدون علت هم سنخ با طبیعت نیست, حکیمان مسلمان, به ویژه ابن سینا, سعى کرده اند تا علل این گونه امور را معلوم کنند.
در واقع, بر اساس همین دیدگاه که هیچ حادثه اى بدون علت هم سنخ با طبیعت نیست, حکیمان مسلمان, به ویژه ابن سینا, سعى کرده اند تا علل این گونه امور را معلوم کنند.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
3. بین قواى اجرام آسمانى و مزاج برخى از اجسام و قواى زمینى که از وضع و هیئت خاصى برخوردارند نسبتى بر قرار است که مى تواند منشأ صدور آثار عجیب و غریب شود.
3. بین قواى اجرام آسمانى و مزاج برخى از اجسام و قواى زمینى که از وضع و هیئت خاصى برخوردارند نسبتى بر قرار است که مى تواند منشأ صدور آثار عجیب و غریب شود.


از نگاه حکیمان (از جمله ابن سینا), علت سِحر, کرامات و معجزات از نوع اول است. (الاشارات و التنبیهات, 3/ 413 ـ 418). توضیح این که به تعبیر فیض کاشانى (فیض کاشانى, 1/ 351), نبى از حیث قوّه نظرى به روح اعظم شباهت پیدا مى کند, به این دلیل, بدون اندیشه به منبع علم لدنّى متصل مى شود, از این رو, از حیث قّوه تخیّل به حدّى مى رسد که مى تواند در بیدارى تمامى عالم غیب را مشاهده کند و از این رهگذر, در مورد گذشته و آینده اطلاع پیدا نماید و از امور غیبى خبر دهد. از حیث قوّه محرکه نیز به حدّى مى رسد که مى تواند در ماده کائنات تصرف کند و براى مثال, عصا را به اژدها مبدّل سازد.
از نگاه حکیمان (از جمله ابن سینا), علت سِحر, کرامات و معجزات از نوع اول است<ref>(الاشارات و التنبیهات, 3/ 413 ـ 418)</ref>. توضیح این که به تعبیر فیض کاشانى (فیض کاشانى, 1/ 351), نبى از حیث قوّه نظرى به روح اعظم شباهت پیدا مى کند, به این دلیل, بدون اندیشه به منبع علم لدنّى متصل مى شود, از این رو, از حیث قّوه تخیّل به حدّى مى رسد که مى تواند در بیدارى تمامى عالم غیب را مشاهده کند و از این رهگذر, در مورد گذشته و آینده اطلاع پیدا نماید و از امور غیبى خبر دهد. از حیث قوّه محرکه نیز به حدّى مى رسد که مى تواند در ماده کائنات تصرف کند و براى مثال, عصا را به اژدها مبدّل سازد.


=روش تشخیص معجزه=
=روش تشخیص معجزه=
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


==راهی برای تشخیص نیست==
==راهی برای تشخیص نیست==
برخى فیلسوفان, همچون آنتونى فلو (زMiraclesس , 348-349) و جان هاسپرس (هاسپرس, 504 ـ 505) مدعى اند که روشى براى شناخت حادثه طبیعى از حادثه غیر طبیعى وجود ندارد, لذا نمى توانیم معلوم کنیم که رویداد اعجازآمیز هیچ گاه تبیین طبیعى نخواهد یافت, چون کسى نمى تواند این احتمال را منتفى بداند که آن چه بر حسب دانش موجود فاقد تبیین طبیعى به نظر مى آید, در تحقیقات علمى میلیون ها سال آینده علل کاملاً طبیعى آن معلوم شود. چنان که مى دانیم روش علمى نیز بر این فرض استوار است که هر حادثه اى علل و عوامل طبیعى داشته و بر این پایه قابل تبیین است و از همین روى, دانشمندان همیشه منتهاى سعى خود را در کشف این عوامل به کار مى گیرند نه این که رویدادى را فاقد تبیین طبیعى بشمارند.
برخى فیلسوفان, همچون آنتونى فلو <ref>(زMiraclesس , 348-349)</ref> و جان هاسپرس<ref>(هاسپرس, 504 ـ 505)</ref> مدعى اند که روشى براى شناخت حادثه طبیعى از حادثه غیر طبیعى وجود ندارد, لذا نمى توانیم معلوم کنیم که رویداد اعجازآمیز هیچ گاه تبیین طبیعى نخواهد یافت, چون کسى نمى تواند این احتمال را منتفى بداند که آن چه بر حسب دانش موجود فاقد تبیین طبیعى به نظر مى آید, در تحقیقات علمى میلیون ها سال آینده علل کاملاً طبیعى آن معلوم شود. چنان که مى دانیم روش علمى نیز بر این فرض استوار است که هر حادثه اى علل و عوامل طبیعى داشته و بر این پایه قابل تبیین است و از همین روى, دانشمندان همیشه منتهاى سعى خود را در کشف این عوامل به کار مى گیرند نه این که رویدادى را فاقد تبیین طبیعى بشمارند.


==قابل تکرار نبودن==
==قابل تکرار نبودن==
برخى دیگر از جمله ریچارد سوین برن (زViolation of law of Natureس, 78-89) و مارگارت بادن (نک: Peterson and others, 165-166) مدعى اند که معیارى براى تشخیص امر فرا طبیعى از امر طبیعى در اختیار داریم. در واقع, داشتن چنین معیارى فرع بر این است که بتوانیم معلوم کنیم قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز نقض مى شود. به همین دلیل, سوین برن سعى مى کند معیارى به دست دهد که به کمک آن بتوانیم معلوم کنیم که آن چه با پیش بینى حاصل از (L) که بنا بر شواهد قانون طبیعت اش مى شماریم, سازگار نیست, نقض قانون طبیعت به شمار مى آید یا نه. آن معیار این است که اگر چنین رویدادى ـ که با پیش بینى حاصل از (L) سازگار نیست ـ تحت شرایط مشابه قابل تکرار نباشد, آن را باید ناقض قانون طبیعت شمرد و اگر قابل تکرار باشد, در این صورت, معلوم مى شود که (L) در واقع, قانون طبیعت نبوده است. به اعتقاد سوین برن, اگر بتوانیم صورت بندى جدیدى از نظریه پیشین به دست دهیم که در عین سادگى از قدرت پیش بینى بیشترى برخوردار باشد و مورد مخالف را نیز دربرگیرد, معلوم خواهد شد که رویداد مذکور امرى طبیعى است. اما اگر نتوانیم چنین صورت بندى جدیدى از نظریه قدیمى ارائه دهیم, به این دلیل که این صورت بندى جدید و دوم پیچیده تر از صورت بندى اول مى شود, و نتوانیم رویداد اعجازآمیز (مورد مخالف) را علاوه بر موارد پیشین (رویدادها و موارد موافق) پیش بینى و تبیین کنیم, در این صورت, به ناچاره باید آن را ناقض طبیعت به حساب آوریم.
برخى دیگر از جمله ریچارد سوین برن (زViolation of law of Natureس, 78-89) و مارگارت بادن<ref>نک: Peterson and others, 165-166</ref> مدعى اند که معیارى براى تشخیص امر فرا طبیعى از امر طبیعى در اختیار داریم. در واقع, داشتن چنین معیارى فرع بر این است که بتوانیم معلوم کنیم قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز نقض مى شود. به همین دلیل, سوین برن سعى مى کند معیارى به دست دهد که به کمک آن بتوانیم معلوم کنیم که آن چه با پیش بینى حاصل از (L) که بنا بر شواهد قانون طبیعت اش مى شماریم, سازگار نیست, نقض قانون طبیعت به شمار مى آید یا نه. آن معیار این است که اگر چنین رویدادى ـ که با پیش بینى حاصل از (L) سازگار نیست ـ تحت شرایط مشابه قابل تکرار نباشد, آن را باید ناقض قانون طبیعت شمرد و اگر قابل تکرار باشد, در این صورت, معلوم مى شود که (L) در واقع, قانون طبیعت نبوده است. به اعتقاد سوین برن, اگر بتوانیم صورت بندى جدیدى از نظریه پیشین به دست دهیم که در عین سادگى از قدرت پیش بینى بیشترى برخوردار باشد و مورد مخالف را نیز دربرگیرد, معلوم خواهد شد که رویداد مذکور امرى طبیعى است. اما اگر نتوانیم چنین صورت بندى جدیدى از نظریه قدیمى ارائه دهیم, به این دلیل که این صورت بندى جدید و دوم پیچیده تر از صورت بندى اول مى شود, و نتوانیم رویداد اعجازآمیز (مورد مخالف) را علاوه بر موارد پیشین (رویدادها و موارد موافق) پیش بینى و تبیین کنیم, در این صورت, به ناچاره باید آن را ناقض طبیعت به حساب آوریم.


راه حل ّ سوین برن, در واقع, بر این فرض متکى است که در مورد این گونه موارد (وقوع رویداد اعجازآمیز و مخالف با قانون علمى) یکى از دو کار را باید انجام داد و راه سومى وجود ندارد; یا باید قانون را به گونه اى اصلاح کرد که از رهگذر آن بتوان این موارد را نیز پیش بینى و تبیین کرد, در عین حال, قانون مذکور بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست ندهد و یا اگر هر گونه اصلاحى به منظور تبیین نمونه و مورد مخالف موجب شود که قانون علمى بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست دهد, باید همان قانون قبلى را حفظ کرد و نمونه مخالف را نقض قانون طبیعت شمرد.
راه حل ّ سوین برن, در واقع, بر این فرض متکى است که در مورد این گونه موارد (وقوع رویداد اعجازآمیز و مخالف با قانون علمى) یکى از دو کار را باید انجام داد و راه سومى وجود ندارد; یا باید قانون را به گونه اى اصلاح کرد که از رهگذر آن بتوان این موارد را نیز پیش بینى و تبیین کرد, در عین حال, قانون مذکور بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست ندهد و یا اگر هر گونه اصلاحى به منظور تبیین نمونه و مورد مخالف موجب شود که قانون علمى بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست دهد, باید همان قانون قبلى را حفظ کرد و نمونه مخالف را نقض قانون طبیعت شمرد.


==معجزه محتمل است==
==معجزه محتمل است==
لکن به گفته مایکل پترسون و همکاران وى (Peterson and others, 166-167) راه سومى نیز وجود دارد و آن این که مادام که نمونه مخالف غیر قابل تکرار به نظر مى رسد, هم قانون را تصدیق مى کنیم و هم نمونه مخالف را. اما در عین حال, کار تحقیق را به منظور یافتن قوانین جدید و اصلاح قوانین پیشین ادامه مى دهیم, لکن تا آن هنگام, این حوادث را به جاى این که نقض قانون طبیعت و غیر قابل تبیین به حساب آوریم, حوادث عجیب و غریبى که تاکنون, تبیین طبیعى اى براى آن نیافته ایم, به حساب مى آوریم. بر طبق این تحلیل, از نظر عقلى راهى وجود ندارد که احتمال تبیین طبیعى داشتن رویداد اعجازآمیز را منتفى بدانیم, بنابراین, بالتبع این پرسش مطرح خواهد شد که معجزات با وجود این احتمال چگونه بر صدق ادعاى نبوت دلالت دارند؟
لکن به گفته مایکل پترسون و همکاران وى<ref>(Peterson and others, 166-167)</ref> راه سومى نیز وجود دارد و آن این که مادام که نمونه مخالف غیر قابل تکرار به نظر مى رسد, هم قانون را تصدیق مى کنیم و هم نمونه مخالف را. اما در عین حال, کار تحقیق را به منظور یافتن قوانین جدید و اصلاح قوانین پیشین ادامه مى دهیم, لکن تا آن هنگام, این حوادث را به جاى این که نقض قانون طبیعت و غیر قابل تبیین به حساب آوریم, حوادث عجیب و غریبى که تاکنون, تبیین طبیعى اى براى آن نیافته ایم, به حساب مى آوریم. بر طبق این تحلیل, از نظر عقلى راهى وجود ندارد که احتمال تبیین طبیعى داشتن رویداد اعجازآمیز را منتفى بدانیم, بنابراین, بالتبع این پرسش مطرح خواهد شد که معجزات با وجود این احتمال چگونه بر صدق ادعاى نبوت دلالت دارند؟
پاسخ این پرسش را در بخش پنجم (دلالت معجزه) بررسى خواهیم کرد.
پاسخ این پرسش را در بخش پنجم (دلالت معجزه) بررسى خواهیم کرد.


خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


==نظر عالمان اسلامی==
==نظر عالمان اسلامی==
به نظر مى آید این پرسش را در جهان اسلام فخرالدین رازى (فخر رازى 2/ 4) و سید مرتضى (سید مرتضى, 344) مطرح کرده اند که چگونه مى توان از رهگذر نقل دیگران و روایت هاى تاریخى به وقوع این گونه حوادث علم پیدا کرد.
به نظر مى آید این پرسش را در جهان اسلام فخرالدین رازى<ref>فخر رازى 2/ 4</ref> و سید مرتضى<ref>سید مرتضى, 344</ref> مطرح کرده اند که چگونه مى توان از رهگذر نقل دیگران و روایت هاى تاریخى به وقوع این گونه حوادث علم پیدا کرد.


==نظریه هیوم==
==نظریه هیوم==
اولین بار دیوید هیوم (1711 ـ 1776. م) به تفصیل, از این پرسش بحث کرده است. او در بخش اول مقاله بسیار مشهورش به نام (درباره معجزات) (فصل دهم از کتاب تحقیق در فاهمه انسانى) سعى کرده است تا نشان دهد که وقوع معجزه, على رغم امکان آن, به دلیل مخالفتش با قوانین طبیعت, نامحتمل تر از آن است که به مدد شواهد تاریخى, هرچند بسیار قوى, اثبات شود.
اولین بار دیوید هیوم<ref>(1711 ـ 1776. م)</ref> به تفصیل, از این پرسش بحث کرده است. او در بخش اول مقاله بسیار مشهورش به نام (درباره معجزات) (فصل دهم از کتاب تحقیق در فاهمه انسانى) سعى کرده است تا نشان دهد که وقوع معجزه, على رغم امکان آن, به دلیل مخالفتش با قوانین طبیعت, نامحتمل تر از آن است که به مدد شواهد تاریخى, هرچند بسیار قوى, اثبات شود.
 
===اصول نظریه هیوم===
===اصول نظریه هیوم===
هیوم برهان خویش را در نفى امکان اثبات معجزه بر اصول زیر مبتنى مى کند:
هیوم برهان خویش را در نفى امکان اثبات معجزه بر اصول زیر مبتنى مى کند:
خط ۱۶۹: خط ۱۷۰:
فخرالدین رازى (نک: تلخیص المحصل, 94) در توجیه وقوع معجزه غیر از مشیت خاص ربوبى, این احتمالات را نیز مطرح مى کند: محتمل است که نفس معجزه گر به واسطه تعلّق به جسمى خاص منشأ این آثار عجیب شود. محتمل است که جن و شیاطین و… وى را در انجام این اعمال کمک کنند. غزالى در القسطاس المستقیم (ص 80) احتمال تردستى و مانند آن را مطرح مى کند. درباره این که چه جوابى مى توان به این اشکال داد و یا این که دیگران چه جوابى داده اند, در ادامه بحث خواهیم کرد. در دوره جدید به دو اشکال دیگر نیز توجه شده است:
فخرالدین رازى (نک: تلخیص المحصل, 94) در توجیه وقوع معجزه غیر از مشیت خاص ربوبى, این احتمالات را نیز مطرح مى کند: محتمل است که نفس معجزه گر به واسطه تعلّق به جسمى خاص منشأ این آثار عجیب شود. محتمل است که جن و شیاطین و… وى را در انجام این اعمال کمک کنند. غزالى در القسطاس المستقیم (ص 80) احتمال تردستى و مانند آن را مطرح مى کند. درباره این که چه جوابى مى توان به این اشکال داد و یا این که دیگران چه جوابى داده اند, در ادامه بحث خواهیم کرد. در دوره جدید به دو اشکال دیگر نیز توجه شده است:


اول این که ممکن است آنچه معجزه و فاقد تبیین طبیعى شمرده مى شود, در آینده بر اساس علل و عوامل طبیعى تبیین شود. همان گونه که پیش ازاین نیز گفتیم, ریچارد پورتیل ,203)(What if They Happen?)) این احتمال را قابل اعتنا نمى داند, چون به اعتقاد او, نمى توان به نحوى مدلل توجیه کرد که افرادى که از علوم و فنون سر رشته اى نداشته اند توانسته اند, براى مثال, کوران مادرزاد را بینا کنند. آیا آن قوانین ناشناخته طبیعى از سر تصادف با خواست و اراده براى مثال مسیح هماهنگ مى شد و عمل مى کرد؟!
اول این که ممکن است آنچه معجزه و فاقد تبیین طبیعى شمرده مى شود, در آینده بر اساس علل و عوامل طبیعى تبیین شود. همان گونه که پیش ازاین نیز گفتیم, ریچارد پورتیل<ref>,203)(What if They Happen?))</ref> این احتمال را قابل اعتنا نمى داند, چون به اعتقاد او, نمى توان به نحوى مدلل توجیه کرد که افرادى که از علوم و فنون سر رشته اى نداشته اند توانسته اند, براى مثال, کوران مادرزاد را بینا کنند. آیا آن قوانین ناشناخته طبیعى از سر تصادف با خواست و اراده براى مثال مسیح هماهنگ مى شد و عمل مى کرد؟!
دوم این که هر یک از ادیان متعارف مدعى وقوع معجزاتى در تأیید خودش است. هیوم این اشکال را به تفصیل مطرح مى کند (درباره معجزات), 219 ـ 220) و ریچارد پورتیل به این اشکال این گونه پاسخ مى دهد که پاره اى از اینها حقیقتاً معجزه نیستند و معجزه حقیقى منحصر در معجزات مسیح است. افزون بر آن, تناقض و تعارض بسیارى از معجزاتِ ادیان, ظاهرى است. از نگاه متفکران مسلمان نیز معجزات ادیان سلف بر خلاف آیین اسلام و مسلمانى نیستند و برخى مانند اعمال کاهنان معجزات حقیقى نیستند, چون بى بهره از ویژگى هایى هستند که یک معجزه باید دارا باشد (نک: محمدتقى مصباح, 58ـ61). حال, باید دید معجزه بر چه چیز و چگونه دلالت مى کند؟
دوم این که هر یک از ادیان متعارف مدعى وقوع معجزاتى در تأیید خودش است. هیوم این اشکال را به تفصیل مطرح مى کند<ref>(درباره معجزات), 219 ـ 220)</ref> و ریچارد پورتیل به این اشکال این گونه پاسخ مى دهد که پاره اى از اینها حقیقتاً معجزه نیستند و معجزه حقیقى منحصر در معجزات مسیح است. افزون بر آن, تناقض و تعارض بسیارى از معجزاتِ ادیان, ظاهرى است. از نگاه متفکران مسلمان نیز معجزات ادیان سلف بر خلاف آیین اسلام و مسلمانى نیستند و برخى مانند اعمال کاهنان معجزات حقیقى نیستند, چون بى بهره از ویژگى هایى هستند که یک معجزه باید دارا باشد<ref>نک: محمدتقى مصباح, 58ـ61</ref>. حال, باید دید معجزه بر چه چیز و چگونه دلالت مى کند؟


==دلالت معجزه بر وجود خداوند==
==دلالت معجزه بر وجود خداوند==
الاهى دانان از طریق معجزات بر وجود خداوند استدلال مى کنند و مى گویند: معجزات بى شمارى در زمان هاى گوناگون رخ داده اند. وقوع این معجزات تنها بر پایه مداخله خداوند در مسیر طبیعى حوادث قابل تبیین است.
الاهى دانان از طریق معجزات بر وجود خداوند استدلال مى کنند و مى گویند: معجزات بى شمارى در زمان هاى گوناگون رخ داده اند. وقوع این معجزات تنها بر پایه مداخله خداوند در مسیر طبیعى حوادث قابل تبیین است.
مهم ترین اشکال این ادعا این است که چگونه مى توانیم معلوم کنیم که این حوادث, تبیینى طبیعى نداشته باشند. ریچارد سوین برن (, 303-306(Miracles and Revilation)) با برشمردن برخى از خصوصیات متمایز معجزات, بر این باور است که مى توان به ملحد ولاادرى گرا نشان داد که معجزه فعل خداوند است, پس باید به وجود او اذعان کرد.
 
مهم ترین اشکال این ادعا این است که چگونه مى توانیم معلوم کنیم که این حوادث, تبیینى طبیعى نداشته باشند. ریچارد سوین برن<ref>, 303-306(Miracles and Revilation)</ref> با برشمردن برخى از خصوصیات متمایز معجزات, بر این باور است که مى توان به ملحد ولاادرى گرا نشان داد که معجزه فعل خداوند است, پس باید به وجود او اذعان کرد.


==دلالت معجزه بر نبوت معجزه گر==
==دلالت معجزه بر نبوت معجزه گر==
خط ۲۰۵: خط ۲۰۷:
2. خداوند قدرت بر تصرف در بخشى از جهان را به مدعى کاذب, نمى دهد, چون مستلزم اغراى به جهل و اضلال است و اغراى به جهل و اضلال بر خلاف حکمت و عنایت خداوند است. در تحکیم این استدلال بر عنوان (تحدّى) و (ادعاى نبوت) از سوى معجزه گر نیز تکیه شده و استدلال این گونه صورت بندى مى شود که اگر خداوند به کسى که ادعاى نبوت دارد و تحدّى مى کند قدرتى دهد که بتواند در طبیعت تصرف کند, اغراى به جهل کرده است. این استدلال مستند به قبح اغراى به جهل است, به همین دلیل, سید محمدباقر صدر برآن<ref>صدر, 4/ 135 ـ 136</ref> اشکال کرده است که دلالت معجزه بر نبوت نمى تواند متوقف بر این قاعده باشد, چون در این صورت, حتى اگر قاعده درست باشد, معجزه نمى تواند بر نبوت معجزه گر دلالت کند, زیرا این کبراى کلى که اغراى به جهلِ, قبیح است در خارج مصداق خود را معین نمى کند و از همین روى, مصداق آن باید قطع نظر از استناد به خود آن محرز باشد. اما در این استدلال مصداق آن با استناد به خود آن احراز مى شود.
2. خداوند قدرت بر تصرف در بخشى از جهان را به مدعى کاذب, نمى دهد, چون مستلزم اغراى به جهل و اضلال است و اغراى به جهل و اضلال بر خلاف حکمت و عنایت خداوند است. در تحکیم این استدلال بر عنوان (تحدّى) و (ادعاى نبوت) از سوى معجزه گر نیز تکیه شده و استدلال این گونه صورت بندى مى شود که اگر خداوند به کسى که ادعاى نبوت دارد و تحدّى مى کند قدرتى دهد که بتواند در طبیعت تصرف کند, اغراى به جهل کرده است. این استدلال مستند به قبح اغراى به جهل است, به همین دلیل, سید محمدباقر صدر برآن<ref>صدر, 4/ 135 ـ 136</ref> اشکال کرده است که دلالت معجزه بر نبوت نمى تواند متوقف بر این قاعده باشد, چون در این صورت, حتى اگر قاعده درست باشد, معجزه نمى تواند بر نبوت معجزه گر دلالت کند, زیرا این کبراى کلى که اغراى به جهلِ, قبیح است در خارج مصداق خود را معین نمى کند و از همین روى, مصداق آن باید قطع نظر از استناد به خود آن محرز باشد. اما در این استدلال مصداق آن با استناد به خود آن احراز مى شود.


سید محمدباقر صدر سعى کرده است تقریرى بدون ایراد از این استدلال به دست دهد. او مى گوید: هرچند معجزه فى حدّ نفسه, قطع نظر از استناد به کبراى کلّى قبح اغراى به جهل, به دقت عقلى, نمى تواند بر نبوت دلالت کند, بر طبق فهم متعارف, براى غالب مردم واجد چنین دلالتى است و به همین مقدار, اغراى به جهل مصداق پیدا مى کند و اغراى به جهل نیز قبیح بوده و بر خلاف حکمت خداوند است(همان).
سید محمدباقر صدر سعى کرده است تقریرى بدون ایراد از این استدلال به دست دهد. او مى گوید: هرچند معجزه فى حدّ نفسه, قطع نظر از استناد به کبراى کلّى قبح اغراى به جهل, به دقت عقلى, نمى تواند بر نبوت دلالت کند, بر طبق فهم متعارف, براى غالب مردم واجد چنین دلالتى است و به همین مقدار, اغراى به جهل مصداق پیدا مى کند و اغراى به جهل نیز قبیح بوده و بر خلاف حکمت خداوند است<ref>(همان)</ref>.


=منابع=
=منابع=
confirmed
۸٬۰۴۸

ویرایش