موسی مبرقع


موسی مبرقع
نام موسی بن محمد الجواد(ع)
نام کامل ابواحمد موسی بن محمد (موسی مبرقع)
کنیه ابو جعفر•ابو احمد
لقب مبرقع
نام پدر امام جواد (ع)
نام مادر سمانه مغربیه
زادگاه مدینه
محل زندگی مدینه•کوفه•کاشان•قم
سرسلسله سادات جد سادات رضوی
تاریخ وفات ۲۲ ربیع‌الثانی سال ۲۹۶ ق
محل دفن قم•محله چهل اختران

ابواحمد موسی مبرقع فرزندامام جوادالائمه (ع) و برادر تنی امام هادی (ع) بود. مدفن وی در قم است. او را به جهت پوشاندن چهره‌اش با نقاب، مُبَرقَع می‌نامیده‌اند. موسی مبرقع، جد سادات رضوی است. معروف است که خاندان سادات برقعی قم و اطراف شهرری به او منسوب‌اند.

تاریخچه زندگی موسی مبرقع

او ابو جعفر موسی مبرقع پسر محمد (امام جواد) بن علی (امام رضا) بن موسی بن جعفر (ع) است که در ربیع الثانی سال 296 هـ.ق. از دنیا رفت. [۱]

صاحب کتاب عمدة الطالب درباره وی می گوید: موسی مبرقع پسر امام جواد (ع) که مادرش کنیز بود در قم از دنیا رفت و در قم مدفون شد.به فرزندان وی رضویون می گویند که آنها نیز در قم بودند، مگر تعداد کمی از آنها.

حسن بن علی قمی در کتاب تاریخچه قم به نقل از کتاب رضائیه تألیف حسین بن محمد بن نصر می نویسد: اولین کسی که از سادات رضویه به شهر قم کوچ کرد، در سال 256 هـ . ق ابو جعفر موسی بن محمد بن علی (موسی بن مبرقع) بود. او همیشه پوشیه و نقاب بر چهره داشت.

بزرگان عرب به او پیغام فرستادند که از شهر خارج شو،‌ هنگامی که نقاب از چهره برداشت کسی او را نشناخت. پس از آن موسی مبرقع از قم به شهر کاشان مهاجرت کرد و در آن جا احمد بن عبدالعزیز بن دلف عجلی به او خوش آمد و خیر مقدم گفت، لباس های فاخر و گرانبها بر وی پوشانده اسب های خوب به او هدیه داد و برای او هر سال مستمری (حقوق) به مقدار هزار مثقال طلا تعیین کرد .

بعد از خروج موسی مبرقع از قم حسین بن علی بن آدم و شخص دیگری از رؤسای عرب وارد قم شدند و مردم قم را به خاطر اخراج موسی مبرقع سرزنش کردند. در نتیجه بزرگان عرب را در طلب او به کاشان فرستادند و موسی مبرقع را به شهر قم بازگرداندند. از او عذر خواهی نمودند،‌ اکرامش کردند، از مالشان برایش منزل خریداری نمودند، از قریه های هنبرد، اندریقان و کارچه برایش سهامی در نظر گرفتند. بیست هزار درهم به وی دادند و برایش زمین های فراوانی خریدند. پس این تاریخ خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه دختران امام جواد (ع) به او ملحق شدند و زمانی که از دنیا رفتند در کنار حضرت معصومه دختر موسی بن جعفر دفن شدند.

نام، لقب و کنیه

نام او موسی است که به موسی مُبَرقَع شهرت دارد. گفته شده که وی برای شناخته نشدن، صورت خود را با نقاب (بُرقَع) می‌پوشاند به‌همین جهت به او مُبَرقَع گفته‌اند. [۲] از کنیه‌های ذکر شده برای وی، می‌توان به ابواحمد و ابوجعفر اشاره نمود.

مـادر موسی مبرقع

امام جواد(ع) با کنیزی نیکو سرشت بـه نـام «سمانه» از اهالی مغرب«مرا کش کنونی» واقع در شمال آفریقا، ازدواج کرد. [۳]

اگر چه سمانه کنیزی بیش نبود؛ ولی این شایستگی و تـوفیق را داشـت کـه در بیت امامت، دارای فرزندانی گردد که یکی از آنان به مقام بـا عظمت ولایت و امامت برسد.

آن بانوی گرانقدر به سمانه مغربیه و سیده ام الفضل معروف گردید. درباره نحوۀ انتخاب او از میان کـنیزان مـتعدد آفـریقایی آمده است: «محمد بن فرج» گفت: امام جواد (ع) مرا فرا خـواند و فـرمود: به زودی قافله ای از سوی مغرب به جانب حجاز می آید که در میان آنان کنیزانی می باشد، این هفتاد دیـنار را بـگیر و جـاریه ای اختیارکن! سپس حضرت مشخصات ظاهری و نشانه های آن جاریه را برای من تشریح کرد و افـزود: وقـتی او را بـا آن مبلغ مالک شدی، برایم بیاور.

محمد گفت: من به فرمودۀ امام عمل کردم و آن جاریه، «سمانه مغربیه » نام داشت! [۴]

سـمانه از خـصال و کرامتهای اخلاقی ویژه ای برخوردار بود. ایشان اغلب روزها را روزه بود و شبها مدام به تـهجّد اهـتمام داشـت و این روش پسندیده، لباس تقوا و جامۀ زهد را برایش به ارمغان آورده بود. پرواپیشگی، وارستگی، صدق و اخـلاصش مـثال زدنی بود، در این امور به چنان درجه ای رسید که او را مادر فضیلت خطاب می کردند و چـنان اهـل سـعادت گشت که به «سعیده» معروف شد. «محمدبن فرج» و «علی بن مهزیار» از حضرت امام هادی(ع) روایـت کـرده اند که ایشان در معرفی مادرش فرموده است: «مادرم به حق من معرفت دارد و اهـل بهشت مـی باشد، به دلیل شدت ایمان و تقوا، شیطان جرأت ندارد به او نزدیک شود، نیرنگ و حیله اهل عـناد، بـه وجـودش زیان نمی رساند. خداوند متعال حافظ و نگهبان او است، و در زمرۀ مادران صدیقین و صالحان قـرار دارد.» [۵]

عـالم بزرگوار، مرحوم سید مرتضی در کتاب «عیون المعجزات» در منزلت این بانوی بزرگوار نوشته است: «وَ کَانَت مِنَ القـَانِتَاتِ؛ [۶] او از بـانوانی بود که در مقام عبادت خدا، نهایت خضوع و خشوع را داشت.»

جایگاه حدیثی موسی مبرقع

موسی با علم حدیث و درایه آشنا بود و همچنین راوی حدیث بوده است. شیخ طوسی در کتاب تهذیب، [۷] شیخ مفید در الاختصاص، [۸] و ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول از وی حدیث نقل کرده‌اند. [۹] یحیی بن اکثم نیز به وی نامه‌ای نگاشته و از وی در مورد مسائلی نظر خواسته است. [۱۰]

پانویس

  1. اعیان الشیعة، ج 10، ص 194
  2. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ۱۴۱۶ق، ص۴۷۶؛ عطاردی، مسند الامام الجواد، ۱۴۱۰ق، ص۸۴ و ۸۵
  3. بحارالانوار‌، عـلامه‌ مـجلسی‌، ج50، صـص116-115
  4. ریـاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج3، ص23؛ دلایل الامامۀ، محمدبن جـریر طـبری، ص216؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص1193
  5. الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج1، ص280؛ تـحلیلی از زنـدگانی امام هادی، باقر شریف قـرشی، صـص21-20
  6. دلایل الامـامه، طـبری آمـلی، ص216؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص194
  7. طوسی، تهذیب الکلام، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۵۵
  8. مفید، الإختصاص، ۱۴۱۳ق، ص ۹۱
  9. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ۱۴۱۶ق، ص۴۷۶
  10. طوسی، تهذیب الکلام، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۵۵