نواب اربعه

نواب اربعه

نواب اربعه، اصطلاحی است که بر چهار نائب خاص حجت بن الحسن در دوران غیبت اطلاق می‌شود. نایبان خاص امام مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران غیبت صغرى، چهار تن از علماى پارسا و بزرگ شیعه (و بعضا از اصحاب با سابقه امامان پیشین) بودند. این افراد به نواب اربعه نامیده شده‌اند. این چهار نفر(عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سَمُری) به‌مدت هفتاد سال، نیابت امام را عهده‌دار بودند و با داشتن وکلایی در دورترین شهر‌های اسلامی، پیام‌‌ها و خواسته‏‌‌های شیعیان را به امام و پاسخ‌‌های امام را به آنان می‌رساندند. از دیگر وظایف نایبان خاص، این بود که تردید‌ها را درباره حضرت مهدی از بین ببرند و محل زندگی امام و مشخصات او را پنهان دارند.

نواب اربعه

نایبان خاص[۱]. حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند كه «نوّاب اربعه» نامیده شده‏‌اند.

اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:

  1. ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى،
  2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمرى،
  3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى،
  4. ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.

البته امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وكلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربایجان، نیشابور و... داشت كه یا به وسیله این چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت میرساندند[۲] و از سوى امام در مورد آنان «توقیع» ‌هایى[۳] صادر می‌شده است[۴]. و یا - آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده‏‌اند - سفارت و وكالت این چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وكالت و نیابت داشته‏‌اند[۵]. مانند: محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمی‌، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع[۶]، محمد بن ابراهیم بن مهزیار[۷]، حاجز بن یزید، محمد بن صالح[۸]، ابو‌هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى[۹].

ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى

عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت سكونت در شهر سامرا، «عسكرى» نیز نامیده می‌‌شد. در محافل شیعه از او به نام «سمّان» (روغن فروش) یاد می‌‌‏شد، زیرا به منظور استتار فعالیت‌هاى سیاسى، روغن فروشى می‌كرد و اموال متعلق به امام را، كه شیعیان به وى تحویل می‌دادند، در ظرف‌هاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى میرساند[۱۰]. او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود[۱۱]. گفتنى است كه عثمان بن سعید قبلاً نیز از وكلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى (علیه‌السلام) بوده است. «احمد بن اسحاق» كه خود از بزرگان شیعه می‌باشد، می‌گوید: روزى به محضر امام هادی رسیدم و عرض كردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضر و وقتى هم كه حاضرم همیشه نمی‌توانم به محضر شما برسم. سخن چه كسى را بپذیرم و از چه كسى فرمان ببرم؟ امام فرمود: «این ابو عَمرو (عثمان بن سعید عَمرى)، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من می‌گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من میرساند». احمد بن اسحاق می‌گوید: پس از رحلت امام هادى(علیه‌السلام) روزى به حضور امام عسكرى (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و همان سؤال را تكرار كردم. حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من می‌گوید و آنچه به شما برساند از طرف من میرساند[۱۲].

پس از رحلت امام عسكرى، مراسم تغسیل و تكفین و خاك‌سپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدى انجام داد[۱۳]. نیز همو بود كه روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسكرى (علیه‌السلام) و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را كه گروهى از شیعیان یمن اورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر این‌كه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترام‌شان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید كه عثمان بن سعید وكیل من است، و پسرش محمد نیز، وكیل پسرم مهدى خواهد بود[۱۴]. هم‌چنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى كه شرح آن در اوائل این بخش گذشت - حضرت خطاب به حاضران فرمود: آنچه عثمان (بن سعید) می‌گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست[۱۵]. تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده‌‏اند او بین سال‌هاى 260 - 267 در گذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال 280 دانسته‌‏اند[۱۶].

محمد بن عثمان بن سعید عَمرى

محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان[۱۷] و از یاران مورد اعتماد امام عسكرى(علیه‌السلام) بود، چنان‌كه حضرت در پاسخ شؤال «احمد بن اسحاق» كه به چه كسى مراجعه كند؟ فرمود: عَمرى (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من می‌‏رسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من می‌‏گویند. سخنان آنان را بشنو از آنان پیروى كن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین منند[۱۸]. پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعى مبنى بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد[۱۹]. «عبد‌الله بن جعفر حِمیَرى» می‌‏گوید: وقتى كه عثمان بن سعید در گذشت، نامه‌‏هاى با همان خطى كه قبلاً امام با آن با ما مكاتبه می‌‏كرد، براى ما آمد كه در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعید) به جاى پدر منصوب شده بود[۲۰].

هم‌چنین اما، ضمن توقیعى در پاسخ سؤالات «اسحاق بن یعقوب»، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، كه قبلاً می‌‏زیست، راضى و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است[۲۱]. ابو جعفر تألیفاتى در فقه داشته است كه پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمرى، نایب چهارم) رسیده است[۲۲]. محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده‌دار سفارت و وكالت امام زمان بود و در طول این مدّت، وكلاى محلّى و منطقه‏اى را سازماندهى و بر فعالیتشان نظارت می‌‏كرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع‏‌هاى متعددى از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید. او سرانجام در سال 304 یا 305 درگذشت[۲۳]. او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقاً در همان تاریخى كه گفته بود، در گذشت[۲۴].

ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى

در روز‌هاى آخر عمر ابو‌جعفر، گروهى از بزرگان شیعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جنشین من و نایب امام ابو القاسم حسین بن روح نوبختى خواهد بود. به او مراجعه كنید و در كار‌های‌تان به او اعتماد نمایید[۲۵]. حسین بن روح، از دستیاران نزدیک نایب دوم بود و عَمرى از مدت‌ها پیش، براى تثبیت امر نیابت او زمینه‌سازى می‌‏كرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع می‌‏داد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود[۲۶]. حسین بن روح، كتابى در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف كرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در یك مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شیعه است[۲۷]. بعضى از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وى را تحسین كرده و می‌‏گفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است[۲۸]. نوبختى در دوران حكومت «مقتدر»، خلیفه عباسى، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال 317 آزاد شد[۲۹]. و سرانجام، بعد از بیست و یك سال فعالیّت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست[۳۰].

ابوالحسن على بن محمد سَمَرى[۳۱]

به فرمان امام عصر (علیه‌السلام) وبا وصیت و معرفى نوبختى، پس از حسین بن روح، على بن محمد سمرى منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهده‌دار گردید[۳۲]. سمرى از اصحاب و یاران امام عسكرى (علیه‌السلام) بوده است[۳۳]. او تا سال 329 كه دیده از جهان فرو بست، مسئولیت نیابت و وكالت خاص را به عهده داشت. چند روز پیش از وفات او توقیعى از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وى صادر شد:

اى على بن محمد سمرى! خداوند در سوك فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا كند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت. كار‌هایت را مرتب كن و هیچ كس را به جانشینى خویش مگمار. دوران غیبت كامل فرا رسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم كرد و ظهور من پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دل‌ها و پر شدن زمین ازستم خواهد بود. افرادى نزد شیعیان من مدّعى مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید كه هر كس پیش از خروج سفیانى و «صیحه آسمانى»[۳۴] چنین ادعایى بكند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حركت و نیرویى جز به خداوند عظیم نیست[۳۵]. در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمرى از دنیا رفت[۳۶]. پیش از مرگش از وى پرسیدند: نایب بعد از تو كیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم كسى را معرفى كنم[۳۷]. با در گذشت ابو الحسن سمرى دوره جدیدى در تاریخ شیعه آغاز گردید كه به دوران غیبت كبرى معروف است.

پانویس

  1. در آن روزگار، به جاى «نیابت» و «نواب» بیشتر تعبیر «سفارت» و «سفرأ» به كار برده می‌شد.
  2. چنانكه طبق نقل شیخ طوسى، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگى از طرف محمد بن عثمان فعالیّت میكردند (الغیبة، ص 225).
  3. توقیع به معناى حاشیه نویسى است و در اصطلاح علماى شیعه به نامه‏‌ها و فرمان‌هایى كه در زمان غیبت صغرى از طرف امام به شیعیان میرسیده توقیع گفته می‌شود.
  4. صدر، المهدى،، ص .189.
  5. امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص .48.
  6. طوسى،، الغیبة، ص 257، .258
  7. كلینى،، اصول كافى،، ج 1، ص 518، ح .5.
  8. كلینى، همان كتاب، ص 521، ح 14 و .15.
  9. طبرسى،، اًعلام الورى، ص .444.
  10. طوسى،، الغیبة، تهران، مكتبة نینوى الحدیثة ص .214.
  11. طوسى، همان كتاب، ص 216.
  12. طوسى،، الغیبة، ص 215.
  13. طوسى،، همان كتاب، ص .216.
  14. طوسى،، همان كتاب، ص ..216
  15. طوسى،، همان كتاب، ص .217.
  16. دكتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سید محمد تقى آیت اللّهى، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امیر كبیر، 1367 هـ. ش، ص 155 و .156.
  17. دكتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سید محمد تقى آیت اللّهى، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امیر كبیر، 1367 هـ. ش، ص 155 و .156
  18. طوسى،، همان كتاب، ص .221
  19. طوسى،، همان كتاب، ص .219
  20. طوسى،، همان كتاب، ص 219 - .220
  21. طوسى،، همان كتاب، ص 220 - بحار الأنوار، ج 51، ص .349
  22. طوسى،، همان كتاب، ص 220 - مجلسى،، بحار الأنوار، ج 51، ص 350 - طبرسى اًعلام الورى، الطبعة الثالثة، ص 452 - على بن عیسى اربلى،، كشف الغمة، تبریز، مكتبة بنى هاشمى،، 1381 هـ. ق، ج 3، ص .322
  23. طوسى، الغیبة، ص .221
  24. طوسى، الغیبة، ص 222 - بحار الأنوار، ج 51، ص .351
  25. طوسى،، همان كتاب، ص 226 و 227 - بحار الأنوار، ج 51، ص .355.
  26. طوسى،، همان كتاب، ص 224 و 225 و .227.
  27. طوسى،، همان كتاب، ص .240.
  28. مجلسى،، بحار الأنوار، ج 51، ص 356، ور. ك به: طوسى،، همان كتاب، ص .236
  29. دكتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، چاپ اوّل، تهران، انتشارات امیر كبیر، 1367 هـ. ش، ص .199
  30. طوسى،، همان كتاب، ص .238
  31. سَیمَرى و صَیٌمَرى نیز گفته شده است (صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغرى، ط 1، بیروت دار التعارف للمطبوعات، 1392 هـ. ق، ص 412).
  32. طوسى،، همان كتاب، ص .442
  33. صدر، همان كتاب ص .412
  34. چنانكه در بحث علائم ظهور گفته شده، قیام شخصى به نام سفیانى و صداى آسمانى از علامت‌هایى هستند كه در آستانه ظهور امام رخ خواهد داد.
  35. طوسى،، الغیبة، ص 242 و 243 - مجلسى،، بحار الأنوار، ج 51، ص 361 - طبرسى،، همان كتاب، ص 445 - صدر.
  36. طوسى،، همان كتاب، ص .243
  37. طوسى،، همان كتاب، ص .242

منابع

برگرفته از رسایت نواب اربعه در غیبت صغری - مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهاتhttps://www.pasokh.org