اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان (مقاله)
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384 |
عنوان مقاله | اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان |
تعداد صفحات | 19 |
بخش | سرزمینهای جهان اسلام |
نویسنده | عزّالدین رضانژاد امیردهی [۱] |
زبان | فارسی |
اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان عنوان مقالهای است که در دومین شماره فصلنامه اندیشه تقریب در پاییز سال 1384 و در بخش سرزمینهای جهان اسلام، منتشر شدهاست.
چکیده
سرزمین «حبشه» نامی آشنا برای مسلمانان است. در این مقاله سعی شده ابعاد تاریخی ـ سیاسی حبشه به اجمال گزارش شود. سبب نامگذاری اتیوپی، ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی و برخی از ویژگی تاریخی و تقسیمات کشوری و ویژگیهای سیاسی این سرزمین، بخشی از مباحث این مقاله است. در بخش دیگر با بیان ظهور دین و آیین مسیحیت و چگونگی ورود و رواج سه مذهب ارتدوکس، کاتولیک و پروتستان، به مسأله اسلام و مسلمانان در حبشه پرداخته شدهاست. گزارش وضعیت مسلمانان اتیوپی در قرن بیستم با تأکید بر أ. مسلمانان اتیوپی در زمان حاکمیت ایتالیا؛ ب. اسلام و مسلمانان اتیوپی در زمان حاکمیت سوسیالیستها؛ ج. رشد فعالیت مسلمانان در سه دهه پایانی قرن بیستم، بخش دیگر این نوشتار است.
در بخش پایانی به وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپی و مناسبات اقتصادی ایران و اتیوپی پرداخته شدهاست.
کلیدواژهها: حبشه، اتیوپی، اسلام، مسیحیت، هجرت، مذاهب مسیحی، ویژگی جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، ایتالیا، حکومت سلطنتی هایله سلاسی، روابط اقتصادی.
از حبشه تا اتیوپی
«حبشه» نام آشنایی برای مسلمانان است. حبشه نخستین پایگاه اسلام و مأمن برخی از صحابی بزرگ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)است. پیش از آن که اسلام در جزیرة العرب بسط یابد، در جریان نخستین هجرت مسلمانان به حبشه وارد شد.
حبشه به علت پذیرایی از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامی مستثنا شد. نجاشی، نخستین پادشاهی بود که به اسلام گروید و مزار وی اکنون زیارتگاه مسلمانان این کشور است. در منابع عربی، «حبشه» سرزمینی گستردهتر از «اتیوپی» امروزی را شامل میشود. مرزهای این کشور در ادوار تاریخ دستخوش دگرگونی بودهاست. در اوایل دوره اسلامی، کشور حبشه تا کنارههای دریای احمر امتداد داشت. حتی در زمانهای اخیر که برخی از سواحل اطراف آن ضمیمه کشور عثمانی شده بود، ایالتهای جداگانه به نام «حبش ایالتی» پدید آمده بود؛ سپس سواحل آن به ایالت جده و زمانی به ایالت مصر ملحق میشد. هر چند مسلمانان طی قرون 15 تا 17 میلادی دولت شهرهای مستقل را در شرق فلات اتیوپی تأسیس کردند، به علت اختلافهای قومی با یکدیگر اتحاد نداشته، مجبور بودند برای در امان ماندن از تهاجم حکومت مسیحی، جزیه سنگینی را به حکومت حبشه بپردازند. [۲]
ساختار سیاسی و حکومتی کشور اتیوپی در ادامه مقاله خواهد آمد.
سبب نامگذاری
نام اتیوپی از آئتیوپیای(Aethiopia) لاتین، از واژه اتیوپیای(Ethiopia) یونانی وارد زبانهای اروپایی شده است. این نام به معنای سرزمین تیره پوستان یا صورت سوختگان است؛ چنان که «حبشه» را کشور سیاهان گویند که با تلفظ آبیسینیا(Abyssinia) به زبانهای اروپایی نیز راه یافته و در اصل، عنوان طایفهای بوده است که از سرزمینهای عربی به شاخ آفریقا کوچ کردهاند.[۳]
امروز در اتیوپی، نام «حبشه» به طور رسمی منسوخ شده است.
ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی
اتیوپی دومین کشور پر جمعیت در منطقه زیر صحرای آفریقا (SUB SAHARA) و سومین کشور پر جمعیت در قاره آفریقا است. این کشور در شمال شرق این قاره واقع شده است و در محدوده مدار استوا قرار دارد و در مجموع 311/5 کیلومتر مربع مرز دارد.
اتیوپی در غرب و شمال غربی یک میلیون و 127 هزار کیلومتر با سودان، از سمت جنوب غربی به طول 830 کیلومتر با کنیا، از سمت شرق و شمال شرقی به طول 912 کیلومتر با اریتره و جیبوتی و در جنوب شرقی با سومالی مرز مشترک دارد.
مساحت کل اتیوپی 127/127/1 کیلومتر مربع، مساحت خاک آن 683/119/1 و حدّاقل 7444 کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را آب دریاچههای گوناگون فراگرفتهاند. بخش گستردهای از اتیوپی را بیابانهایی تشکیل میدهد که گسترش آنها به سمت مرزهای شرقی است.
پستترین منطقه این سرزمین در گودال «دنجیل» [Denakil] حدود 125 متر پستتر از سطح آبهای آزاد بینالمللی است و بلندترین بخش آن در «رأس داشان» 4620 متر ارتفاع دارد.
اتیوپی عموماً سرزمین خشک، صحرایی و در بعضی مناطق کوهستانی است. مناطق جنگلی و مرتعی کمتر از 20 درصد خاک این کشور را شامل میشوند. دمای هوا در مناطق بیابانی اتیوپی و در فصل تابستان گاهی از 55 درجه سانتیگراد نیز فراتر میرود و سردترین منطقه این کشور در فصل زمستان دمایی حدود صفر درجه سانتیگراد دارد. اتیوپی به معاهدههای بینالمللی بیابانزدایی، تغییرات آب و هوا و حفاظت از لایه اوزون پایبند است.
نژاد اصلی مردم اتیوپی Afro Asiatic نامیده میشوند که خود به چندین نژاد دیگر تقسیم میشود:
- Semites در منطقه شمالی؛
- Cushtes در مناطق شرقی؛
- Nilosaharan در مناطق شرق و جنوب شرقی؛
- Omotic در مناطق جنوبی.
جمعیت اتیوپی بر اساس جدیدترین آمار بانک جهانی در پایان سال 2001 میلادی حدود 65 میلیون و 891 نفر تخمین زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد دیگر را افراد بیشتر از 65 سال تشکیل میدهند.
عمده مردم اتیوپی از نژاد اورومو(Oromo) 40 درصد و آمهارا(Amhara) 32 درصد هستند که از قبایل سیاهپوست آفریقای شرقی به شمار میروند. دیگر تیرههای نژادی این سرزمین از قبایل «سیدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالی» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگی» 2 درصد و 1 درصد سایر گروهها هستند.
نیمی از اتیوپی را مسلمانان تشکیل میدهند و مسیحیان ارتدوکس نیز حدود 32 درصد از جمعیت این کشور هستند. آنیمیستها (پیروان ادیان اولیه) و یهودیان نیز اقلیت مذهبی این کشورند. ساکنان این سرزمین افزون بر لهجه قبایل بومی خود از زبان عربی نیز استفاده میکنند؛ ولی زبان انگلیسی به صورت زبان اداری در مدارس اتیوپی تدریس میشود.[۴]
برخی ویژگیهای تاریخی
اتیوپی دارای تاریخی بسیار کهن، و یکی از قدیمترین مناطق زیستی انسانی است. کوشیهای جنوبی آفریقا در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق اتیوپی به قسمتهایی که امروزه کنیا و تانزانیا خوانده میشود، وارد شدهاند. این عده در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شدهاند: گروهی به زندگی مبتنی بر گردآوری خوراک و شکار ادامه دادهاند؛ اما گروه دیگر که از لحاظ فرهنگی غلبه داشتهاند، ارتفاعات را به اشغال خوددرآورده و به نگهداری دام و تا حدی کشاورزی پرداختهاند. [۵]
ظاهراً در هزاره اول قبل از میلاد، عنصر سامی به این گروهها ملحق و با آنها ترکیب شده است. [۶] مهمترین اینان حبشیها بودند که پس از تصرف قسمتهای ساحلی به قسمتهای دیگر نیز نفوذ کردند. این حرکتها تا سدههای 3 و 4 میلادی ادامه یافت و احتمالاً یهودیان نیز در همین دوره به سرزمین اتیوپی آمدهاند. درباره اینگونه مهاجرتها افسانههایی نیز وجود دارد، تا جایی که هایله سلاسی(Haile Salassie) پادشاه پیشین اتیوپی خود را از اعقاب منلیک (Menelik) اول، پسر ملکه سبا و سلیمان نبی به شمار میآورد و این امر را در قانون اساسی 1995 میلادی کشور نیز گنجانده بود. [۷]
در پایان هزاره اول قبل از میلاد در اتیوپی به سبب ترکیب نژادی حامی و سامی، تمدنی پدید آمد که میتوان آن را به طور اخص تمدن اتیوپیایی به شمار آورد. این کشور، صاحب تمدن معروفی به نام «آکسوم» است.
پادشاهی آکسوم در پیش از میلاد در شمال اتیوپی پدید آمد و در سدههای 3 و 4 به اوج شکوفایی خود رسید. عزانا (Azana) پادشاه آکسوم در 324 میلادی به مسیحیت گروید. در این دوره، میان بیزانس و اتیوپی مسیحی روابط دوستانهای برقرار شد؛ اما تمدن آکسوم برای مدت طولانی از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 میلادی به اتیوپی، به سبب قدرت گرفتن ایرانیان در دریای سرخ رو به ضعف نهاده بود.
اسلام در آغاز میان عشایر ساحل دریای سرخ رایج شد؛ سپس به سمت شمال و بلندیهای شرقی گسترش یافت. گسترش اسلام با عربی شدن ساکنان اتیوپی همراه نبود؛ بلکه سازمانهای اجتماعی آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از این زمان به بعد، آثار مسیحیت در سواحل دریای سرخ از میان رفت و راههای ارتباطی آکسوم به دست مسلمانان افتاد. [۸]
تقسیمات کشوری و ویژگیهای سیاسی
جمهوری فدرال دمکراتیک اتیوپی یکی از قدیمترین سرزمینهای مستقل در جهان است. این کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شدهاست. این کشور دارای 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهای خود مختار این کشور عبارتند از آدیس آبابا (Addis Ababa) و دیر دعا (Dire Dawa) و از سایر بخشهای اتیوپی میتوان به آفر(Afar)، امحره (Amhara)، قومس(Gumaz)، جمبله(Gambela)، حرار(Harar)، ارومیه(Oromia) و سومالی(Somali) اشاره کرد.
پرچم اتیوپی از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکیل شدهاست. سبز علامت حاصلخیزی، زرد علامت وجود آزادی مذهبی در کشور، و قرمز علامت کسانی است که جانشان را در راه حمایت از تمامیت ارضی قربانی کردهاند. همچنین در وسط پرچم ستارهای وجود دارد که این ستاره نشانهای از آینده روشن و خطوطی که در اطراف آن وجود دارد حاکی از برابری تمام اقوام و ملیتهای اتیوپی است.
در دوران حضور دو ابر قدرت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و به ویژه دوره جنگ سرد، کشور اتیوپی به لحاظ موقعیت جغرافیاییاش مورد توجه خاص این دو ابرقدرت بود. اتیوپی به جهت قرار گرفتن کنار ساحل دریای سرخ و نزدیکی با تنگه بابالمندب موقعیت راهبردی ویژهای داشت؛ اما با جدایی اریتره تا حدودی از اهمیت سوقالجیشی اتیوپی کاسته شدهاست با این حال، اتیوپی کماکان با توجه به سابقه دیرینه تاریخی و فرهنگیاش و همچنین وجود مقر سازمان وحدت آفریقا و کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آفریقا اهمیت ویژهای در آفریقا و به ویژه منطقه شاخ دارد. [۹]
در این کشور، احزاب سیاسی متعددی مانند سازمان مردمی الامحره، ائتلاف نیروهای مشتق برای صلح و دمکراسی، اتحادیه دمکراتیک اتیوپی، جنبش دمکرات اتیوپی، حزب ملی دمکرات و حرکت انقلابی اتیوپی فعالیت دارند. اتیوپی افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه آفریقا، کمیسیون اقتصادی آفریقا، سازمان خواروبار جهانی، گروه 24 گروه 77، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بانک بینالمللی ترمیم و توسعه، سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری، صندوق توسعه کشاورزی سازمان ملل متحد، سازمان بینالمللی کار، صندوق بینالمللی پول، سازمان بینالمللی هواشناسی، سازمان بینالمللی ارتباطات دور ماهوارهای، سازمان بینالمللی پلیس جنایی، سازمان بینالمللی استاندارد، اتحادیه جهانی ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملی آفریقا، سازمان جهان منع سلاحهای شیمیایی، کمیسیون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کمیسیون توسعه فرهنگی سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتی، اتحادیه جهانی پست، سازمان جهانی بهداشت، سازمان جهانی مالکیت معنوی و سازمان جهانی گردشگری عضویت دارد.
ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه
چنانکه پیش از این یادآور شدیم، حبشه در قبول آیین دینی سابقه دیرینه دارد. قبل از اسلام، آیین مسیحیت، دین اکثریت مردم به شمار میرفت. در موضوع ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رایج در مسیحیت گزارش میشود.
أ. مذهب ارتدوکس
در زمان امپراتوری عزانا 330 الی 360 بعد از میلاد حضرت مسیح(علیهالسلام) که مدت سی سال به طول انجامید، دو نفر از مسیحیان اهل سوریه به نامهای فرومنتیوس (Frumentius) و آئده سیوس (Aedesius) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پیری و ناتوانی پدرش که در بستر بیماری بود، به جای وی بر تخت نشسته بود و حکمرانی میکرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشیش پیش گفته باعث ایجاد زمینههای ورود مسیحیت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از میلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمی بر تخت امپراتوری جلوس کرده بود، دین حضرت مسیح را پذیرفت.
پذیرش مسیحیت از طرف یکی از امپراتوران آکسوم باعث نزدیکی حبشه به روم و مصر شد؛ ولی سبب پذیرش این دین از سوی قاطبه مردم نبود و آنها تا مدتها، همچنان بتپرست باقی ماندند. از طریق امپراتور، بزرگان قوم و نجیبان و نزدیکان وی به وسیله کشیشان مذکور مسیحی شدند و در حقیقت فرومنتیوس نخستین کسی بود که به حبشه آمد و مسیحیت ارتدوکس وابسته به کلیسای اسکندریه را به این کشور معرفی کرد.
شایان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاتریاک کلیسای ارتدوکس اتیوپی است.
ب. مذهب کاتولیک
زمانی که مسلمانان حبشه به رهبری امام احمد بن ابراهیم القاضی ضد امپراتوری حاکمان مسیحی این کشور قیام کرده بودند، حکومت پادشاهی پرتغال، مسؤولیت کمکهای نظامی و تسلیحاتی به حبشه را به عهده گرفت و پذیرفت که از هرگونه کمک و یاری برای پیروزی امپراتوری حبشه دریغ نورزد و به همین سبب مستشاران و سربازان فراوانی را به همراه تسلیحات و ادوات جنگی پیشرفته از طریق دریای سرخ که در آن زمان زیر سلطه نیروی دریایی پرتغال بود، به سوی حبشه گسیل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبی مسلمانان شد.
برای جلوگیری از قیامها و نهضتهای احتمالی ضد امپراتوری حبشه، عدهای از افراد ارتش پرتغال در این کشور ماندند که میان آنان اسقفها و کشیشهایی از سوی کلیساهای کاتولیک مسیحی پرتغال نیز حضور داشتند و در جهت تغییر مذهب مسیحیان ارتدوکس حبشه به کاتولیک تلاش و تبلیغ میکردند. یک گروه از آنان به سرپرستی اسقف پدروپائز(Pedropaez) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتولیک تغییر دهند. اسقف مذکور اسپانیایی و از اعضای فعال «انجمن عیسی» بود.
در سال 1607 میلادی امپراتور سوس نیوس (Susneyos) به قدرت رسید و در سال 1622 میلادی تحت تأثیر اسقف پدروپائز، مذهب کاتولیک را پذیرفت و از طریق وی درباریان و اقوام وی نیز به این مذهب گرویدند.
ج. مذهب پروتستان
تاریخ ورود این مذهب به حبشه به طور دقیق معلوم نیست؛ اما از شواهد وقراین چنین بر میآید که پس از ورود مذهب کاتولیک یعنی در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی، مذهب پروستان به وسیله میسیونرهای سوئدی به حبشه آمد و به مسیحیانی در استان تیگره معرفی شد [۱۰]
اسلام و مسلمانان در حبشه
ظهور و طلوع دین اسلام نه تنها نقطه عطفی در تاریخ ادیان، بلکه نقطه عطفی در تاریخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد این دین به طور عمیق بر اشکال سیاسی ـ مذهبی و ساختار اجتماعی کشورهای خاورمیانه و همسایگانش اثر گذاشت. در این جهت کشور حبشه که از نظر جغرافیایی در نزدیکی محل تولد اسلام قرار گرفته و همسایه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دین اسلام دچار دگرگونیهایی شد که بررسی و تحقیق در مورد چگونگی حوادث واقعه پس از معرفی اسلام در این کشور بسیار اهمیت دارد.
در قرآن کریم به دو قضیه اشاره شدهاست که به سرزمین حبشه ارتباط مییابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن یاد شدهاست، و به قتل عام مسیحیان به دست ذونواس پادشاه یهودی مربوط میشود. پادشاه مسیحی اتیوپی، ابرهه یکی از سران ارتش خود را برای سرکوب ذونواس و حمایت از مسیحیان به جزیرة العرب اعزام میکند. در سوره فیل نیز داستان ابرهه و اصحاب فیل که قصد تخریب کعبه را داشتند، ذکر شدهاست. قضیه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط میشود که شرح آن خواهد آمد.
«حبشه» داستانهای ماندگاری در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
أ. وجود زمینه خداپرستی:
از ورود مسیحیت به حبشه پیش از این سخن گفتیم. نفوذ مسیحیت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسیحی حبشه به نهضت خداپرستی میان بتپرستان جزیرة العرب به نظر احترام مینگریست؛ به ویژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لاالهالاالله» و مبارزه با بتپرستی همراه بود و این رویکرد با ادیان ابراهیمی مخالفتی نداشته و حتی در مواردی روابط پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با یهودیان مدینه تا وقتی که به توطئه و پیمانشکنی دست نزدند، از سویی و مسیحیان حبشه از سوی دیگر نیکو بودهاست.
ب. کودکی پیامبر اسلام و روحانیان مسیحی حبشه:
ایام کودکی زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)حادثههای مهمی را به یاد داشت. در جریان شیرخوارگی کودک عبدالمطلب به وسیله حلیمه سعدیه از قبیله «بنی سعد» که تا مدت پنج سال در آن قبیله بود، دو یا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببیند.
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعی بود که دستهای از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلی الله علیه وآله) را در قبیله «بنی سعد» مشاهده کردند. آنان علایمی را که در کتابهای آسمانی، برای پیامبری که پس از عیسی(علیهالسلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلی که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. [۱۱]
این مطلب هیچ استبعادی ندارد؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعی ندارد که دانشمندانِ وقت، از روی آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.[۱۲]
قرآن کریم دراینباره میفرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ[۱۳]
و یاد آور هنگامی که عیسای مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق میکنم ونیز شما را مژده میدهم که بعد از من، رسول بزرگواری که نامش]در انجیل من[احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوی خلق آمد، گفتند: این [معجزات و قرآن وی] سحری آشکار است.
ج. هجرت صحابه به حبشه
با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونی یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمینهای دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست میداشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سی تن از آنان در مصادر تاریخی آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیاری از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.[۱۴]
د. پذیرش دعوت پیامبر:
سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به سرزمینها و حاکمیتهای اطراف جزیرةالعرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دین اسلام دعوت کردند. طبق نقل ابن سعد، عمرو بن امیه الضمری از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وی اسلام را با آغوش باز پذیرفت و به آن نامه پاسخ نیکو داد و تحفهها و هدایایی فرستاد.[۱۵] و نیز آنگاه که خبر درگذشت نجاشی پادشاه حبشه به مدینه رسید، پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مدینه بر وی نماز میت غایب خواند.
هـ. بلال حبشی:
بلال، جوانی که با خلوص ایمان و استقامت کمنظیر، نام حبشه را ماندگار کرده و الگویی برای همه شدهاست. پدر و مادر وی از کسانی بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزیرة العرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامی شد، غلام امیه بن خلف بود. امیه از دشمنان سرسخت پیشوای بزرگ مسلمانان به شمار میرفت و چون عشیره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، برای انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پیش چشم مردم شکنجه میداد و او را در گرمترین روزها با بدن برهنه روی ریگهای داغ میخوابانید، و سنگ بسیار بزرگ و داغی را روی سینه او مینهاد و او را با این جمله مخاطب میساخت: «دست از تو بر نمیدارم تا این که به همین حالت جان بسپاری یا از اعتقاد به خدای محمد برگردی، و «لات» و «عزّی» را بپرستی»؛ ولی بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پایه استقامت او بود، پاسخ میداد و میگفت: «أحد، أحد» یعنی خدا یکی است! و هرگز به آیین شرک و بتپرستی برنمیگردم. استقامت این غلام سیاه که در دست سنگدلی اسیر بود، باعث شگفتی دیگران شد. حتی ورقة بن نوفل، بر وضع رقتبار او گریست و به امیه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با این وضع بکشید، من قبر او را زیارتگاه خواهم ساخت.[۱۶]
گاهی امیه شدت عمل بیشتری نشان میداد؛ ریسمانی به گردن بلال میافکند و به دست بچهها میداد تا او را در کوچهها بگردانند.[۱۷]
در جنگ بدر، نخستین جنگ اسلام، امیه با فرزندش اسیر شدند. برخی از مسلمانان به کشتن امیه رأی نمیدادند؛ ولی بلال گفت: او پیشوای کفر است و باید کشته شود؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کیفر اعمال ظالمانه خود رسیدند و هر دو کشته شدند.[۱۸]
مسلمانان اتیوپی در قرن بیستم
تاریخ پر فراز و نشیب اتیوپی، چه آن زمانی که یکی از ممالک قدرتمند دنیا بود و چه هنگامی که به اشغال استعمارگرانی چون پرتغال و ایتالیا درآمد، خواندنی و عبرتآموز است. اکنون بر وضعیت اسلام و مسلمانان اتیوپی در قرن بیستم با موضوعات ذیل مروری خواهیم داشت:
أ. مسلمانان اتیوپی در زمان حاکمیت ایتالیا
در آستانه قرن بیستم، یعنی سال 1869 میلادی، اتیوپی موفق شد ایتالیاییها را شکست دهد. در سال 1930 میلادی پس از درگیریهایی، هایله سلاسی روی کار آمد. در سال 1935 میلادی ایتالیا دوباره این کشور را اشغال کرد؛ اما با شکست در جنگ جهانی دوم در سال 1941 میلادی، اتیوپی و سایر کشورهای آفریقای شرقی را تخلیه کرد.
ایتالیا برای تأمین منافع نظامی ـ سیاسی خود از آگاهی مسلمانان از قربانی شدنشان به وسیله نظام ستم پیشه حکومت امپراتوری اتیوپی استفاده کرد تا به اهداف خود دست یابد. منافع چند جانبهای که ایتالیا برای مسلمانان فراهم کرد، به شرح ذیل است: آزادی کامل مذهبی به مسلمانان اعطا شد. قاضی (قاضی مسلمان) جانشین دادرس آمهارا شد. زبان عربی در مدارس مسلمانان به طور رسمی تدریس شد. تمام روزنامهها در قلمروی امپراتوری ایتالیا دارای بخش عربی بود و رادیو ایتالیا نیز به زبان عربی برنامه پخش میکرد. رؤسای جدیدی برای مسلمانان انتخاب، و در مراسم رسمی برای آنان جایگاه مخصوص در نظر گرفته شد. تقسیمات اداری و کشوری جدیدی به منظور ایجاد وحدت دینی و قومی میان مردم مسلمان تشکیل شد.
ایتالیاییها هر جا که مسلمانان حضور داشتند، مساجد جدیدی را ساخته، مساجد قدیم را تعمیر و احیا کردند. شخص موسولینی توجه خاصی به بنای مسجد جامع در آدیس آبابا به صورت پاداش سیاسی برای همکاری مسلمانان در جنگ ایتالیا با اتیوپی داشت.
مسلمانان اتیوپی از دیرباز از جهان اسلام منزوی مانده بودند و از سوی دیگر این سیاست ایتالیا را با وضعیت داخلی کشور در سالهای پیشین مقایسه میکردند. در آن سالها مسلمانان بیگانه تلقی شده، از تبعیض آشکار و پنهان و انواع گوناگون ستم و سرکوب آزرده خاطر بودند.
با پایان یافتن دوران اشغال ایتالیا در سال 1941 و بازگشت رژیم سلطنتی به قدرت، بار دیگر دوره جدیدی از تعقیب رسمی مسلمانان آغاز شد. مسلمانان، خائنان و همدستان دشمن خوانده میشدند تا جایی که اقدامهای کیفری ضد عدهای از رهبران و جوامع مسلمان اجرا شد.
به منظور حفظ وحدت ملی، پادشاه جدید با اقدامهای ریاکارانه خود میکوشید خشنودی مسلمانان اتیوپی را جلب کند؛ به ویژه که مسلمانان، پیش تر نمونه حکومتداری ایتالیا را آزموده بودند.
پیش از این، ایتالیاییها، دادگاههای شریعت را تاسیس کرده بودند که این دادگاهها صلاحیت داشتند به دعاوی حقوقی در زمینه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسیدگی کنند. هر چند پادشاه هایله سلاسی اجازه داد این دادگاهها عملاً فعالیت کنند، دستور داد مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدنی سال 1960 حذف شود. همچنین در زمان تشکیل کمیسیون تدوین قوانین در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشارکت داده نشد و قانون مدنی سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانونی نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسائل خانوادگی، رویهها و سنتهای دین مسیحیت در آن متبلور بود. در حالی که کمیسیون با مقامهای دینی مسیحی و دانشوران سنتی آنان مشاوره داشت، از هیچ مسلمانی نخواست تا نظریاتش را درباره پیش نویس قانون مزبور اظهار کند. هرچند در پیش نویس قانون مدنی، فصلی تحت عنوان مقررات ویژه مسلمانان درج شده بود، این فصل در زمان انتشار قانون مدنی حذف شد.
دادگاههای شریعت (اسلامی) در اعلامیه سال 1962 در بخش دادگاهها و قانون آیین دادرسی مدنی، قانونی شناخته نشدند؛ هر چند فعالیت آنها در عمل استمرار یافت. دولت امیدوار بود با تجویز وجود آنها، بدون اعطای وضعیت قانونی، این دادگاهها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.
با وجود این که پادشاه هایله سلاسی همواره در سخنرانیهای خود تأکید میکرد که دین، امر شخصی است و کشور به همه تعلق دارد، در عمل به حمایت از پارادایم سنتی که ملت اتیوپی را با مسیحیت برابر میدانست پرداخت. وی به دلیل اینکه اسلام، به صورت آنتی تز ملیگرایی اتیوپی مطرح بود میکوشید با کم شمردن تعداد جمعیت مسلمان کشور، این اندیشه متعلق به قرون گذشته را که اتیوپی جزیره مسیحیت در دریای اسلام است، جاودانه سازد.
در این بین، برخی از ملیگرایان معتقدند که هیچ گونه سیاست رسمی و آشکارا مبنی بر سرکوب مسلمانان یا تبعیض ضد آنان وجود نداشته (مانند اقدامهایی که در سال 1880 ضد مسلمانان انجام شد) بلکه مسلمانان فقط از گردونه حیات ملی منزوی شده یا مورد بیمهری قرار گرفتهاند!
مارکاکیس (MARKAKIS) در خصوص این که چرا مسلمانان اتیوپی انگیزهای برای شرکت در آموزشهای جدید نداشتند و مشارکت آنها بسیار پایین بود، حقایق ذیل را ذکر میکند: ممنوعیت استفاده از زبان عربی در مدارس دولتی، تبلیغ دین مسیحیت تحت پوشش آموزههای اخلاقی، استمرار فعالیت مدارس در روزهای جمعه و اعیاد و تعطیلات دینی مسلمانان، استفاده از آموزش برای تبلیغ و گسترش ملیگرایی مورد نظر دولت و سرانجام این حقیقت که آموزش و پرورش همواره وسیلهای برای استخدام در ادارههای دولتی بودهاست.
علت دیگر ناخرسندی مسلمانان از نظام آموزشی این بودکه تاسیس مراکز آموزشی اسلامی از حمایت مالی دولت بهرهمند نبود. هرچند دولت ادعا میکرد آموزشهای مذهبی برعهده نهادهای دینی است و مدارس سنتی باید خودبسا و خودگردان باشند، در حقیقت غیر مستقیم از طریق اعطای زمین، معافیت اموال کلیسا از پرداخت مالیات و تخصیص بخشی از مالیاتهای آموزشی به کلیسا، مدارس دینی مسیحی را تحت حمایت خود قرار میداد.
به هر حال، به ویژه در سالهای 1960تا 1970 بروز تحولات جدید در آفریقا، جهان اسلام و اتیوپی، به کاهش شدت کنترل در فرصتهای آموزشی، ثبت نام در خدمات دولتی و سفرهای خارجی انجامید و اوضاع به تدریج به نفع مسلمانان اتیوپی تغییر یافت.
ب. اسلام و مسلمانان اتیوپی در زمان حاکمیت سوسیالیستها 1975-1991میلادی
به رغم طوفانهای تحولی که در سالهای 1960 تا1970 در سراسر کشور جریان داشت، اسلام درآستانه بروز جنبش مردمی سال 1974 همچنان داغ قدیم همکاری با تجاوز خارجی را بر پیشانی خود داشت و مسلمانان اتیوپی فقط بیگانگانی که اقلیت ناچیزی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، شمرده میشدند.
مسلمانان از حقوق مدنی خود محروم، و در مرداب رکود و تسلیم غوطه ور بودند. هر چند اهمیت حیاتی مسلمانان در اقتصاد کشور، به ویژه در تجارت داخلی از دیر باز به وسیله حکومت و مردم مسیحی شناخته شده بود، این اهمیت نمیتوانست استثمار سیاسی و تبعیض اجتماعی حکومت مسیحی را جبران کند. مناسبات تاریخی مسیحیان اتیوپی با همسایههای مسلمانشان آمیزهای از خصومت شدید و همکاری عملی بودهاست؛ با وجود این، واکنش به چندین دهه ستم و بی مهری به مسلمانان اتیوپی را باید در شورش انقلابی 1974 که در نهایت طومار نظام سلطنتی و اقتدار سیاسی و معنوی آن را در هم پیچید، ارزیابی کرد.
تظاهرات مسلمانان اتیوپی ساکن آدیس آبابا در آوریل 1974که از قبل برنامهریزی و سازماندهی شده بود، یکی از نخستین و بزرگترین نشانههای ظهور اعتراضهای مردمی و در خواست بهبود وضعیت و جبران مظالم گذشته بود.
طبق گزارشهای منتشر شده در روزنامه آدیس زمن، نخستوزیر وقت عندلکاچوماکنون (Endalkachaw Makonnen) در تاریخ 9 آوریل 1974 با نمایندگان و بزرگان مسلمانان دیدار و گفتوگو کرد. اعضای نمایندگان مذکور، پیش تر موضوعاتی را برای بحث و گفتوگو ارائه کرده بودند که نخستوزیر اطمینان داد به این مسائل توجه خواهد شد.
نُه روز بعد در تاریخ 19 آوریل، عندلکاچو دوباره با نمایندگان جامعه مسلمان ملاقات کرد و درباره 13 موضوع که در عریضه 9 آوریل ارائه شده بود، بحث و مذاکره صورت پذیرفت. متن و محتوای این عریضه به روشنی در روزنامهها ذکر نشده بود و مطبوعات فقط به طور کلی مفاد تقاضاها را گزارش کرده بودند. در این عریضه درخواستهایی به شرح ذیل مطرح شده بود:
1. حمایت دولت از دین اسلام باید در قانون اساسی بیان، و در عمل اجرا شود؛ 2. دولت به مسلمانان اجازه دهد که تشکیلات دینی تأسیس کنند؛ 3. دادگاههای شریعت باید با بودجه معین موجودیت مستقل داشته باشند و این موضوع در قانون اساسی اصلاحی ذکر شود؛ 4. تعطیلات و اعیاد اسلامی به طور رسمی مراعات شوند؛ 5. تشکیل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسمیت یابند؛ 6. مسلمانان اجازه داشته باشند زمین تملک کنند؛ 7. مسلمانان اتیوپی از حق تملک زمین محروم هستند و این موضوع غیر واقعی بودن این جمله پادشاه را ثابت میکند که همواره تکرار میکند: کشور به همگی تعلق دارد و دین امر شخصی تلقی میشود؛ بنابراین، کابینه جدید باید به این مطلب جامه عمل بپوشاند؛ 8. مسلمانان اتیوپی باید اجازه داشته باشند در امور اداری، قضایی، خدمات سیاسی، ارتش و خدمات دولتی اشتغال داشته، فعالیت کنند؛ 9. دولت باید از تبلیغ و ترویج اسلام حمایت و برای امور تبلیغی بودجهای تخصیص دهد. همچنین مبلغان مسلمان مجاز باشند به کشور وارد شوند؛ 10. تعلیم و تبلیغ اسلام باید از طریق پخش برنامههایی در رسانههای گروهی صورت پذیرد؛ 11. عبارت «مسلمانان اتیوپی» باید جایگزین اصطلاح «مسلمانان مقیم اتیوپی» شود؛ 12. آموزههای اسلام باید در تمام مدارس تدریس شود؛ 13. دولت به مسلمانان اجازه دهد مسجد بسازند و کالاهای مورد نیاز برای این منظور معافیت گمرکی داشته باشد.
هرچند کمیسیون تدوین قانون اساسی 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسیار گسترده بود، از جامعه مسلمان اتیوپی فقط یک نماینده در آن منصوب شد. کلیسای ارتدوکسی اتیوپی در مقام اعتراض به حضور یک عضو مسلمان در کمیسیون تدوین قانون اساسی و به دلیل مخالفت با خواستههای مسلمانان، اعلام کرد: در حالی که از ابقای زبان امهری به صورت زبان رسمی کشور به نحوی که در ماده 4 پیش نویس قانون اساسی پیشبینی شدهاست استقبال میکند، این کلیسا اصرار دارد قانون اساسی باید به این مطلب تصریح کند که مذهب ارتدوکس اتیوپی، مذهب رسمی کشور خواهد بود.
همزمان در یک جوابیه آشکار به ادعاهایی که از سوی برخی کشورهای عربی همسایه مطرح میشد، کلیسا این مطلب را که پیروان ادیان دیگر غیر از مذهب ارتدوکس از مسافرت آزادانه در داخل کشور محروم هستند، تکذیب کرد. کلیسا همچنین اعلام کرد هرگز دستور نداده که باید قوانین جزایی و مدنی بر قوانین کلیسایی مبتنی شوند. کلیسا از ساختن مکانهای عبادت به وسیله غیر مسیحیان جلوگیری نکرده و افرادی را که خواهان تابعیت اتیوپی هستند به پذیرش مسیحیت ارتدوکس وانداشته است و بر خلاف حکومت اسرائیل، کلیسای ارتدوکس خواهان این نیست که در آن غیر مسیحیان، اتباع درجه دوم تلقی شوند.
ج. رشد فعالیت مسلمانان
در 15 سپتامبر 1975 میلادی هیأتی به سرپرستی حاج محمد ثانی حبیب، امام مسجد انور به همراه نمایندگان مسلمانان استانهای گوناگون کشور با سرهنگ امان میکائیل عاندوم رئیس شورای نظامیان(DERG) و وزیر دفاع ملاقات کردند. در این دیدار، امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتیوپی حمایت خود را از تحولات جاری اعلام کرد.
در 22 سپتامبر 1975 حکومت جدید اعلام کرد که تعطیلات مذهبی و ملی را برای مسیحیان و مسلمانان رعایت خواهد کرد و بر همین اساس برای نخستین بار عید قربان(الاضحی) به صورت تعطیل رسمی در نظر گرفته شد.
همچنین سالروز ولادت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) برای نخستین بار روز سه شنبه 24 مارس 1975 به صورت تعطیل رسمی اعلام شد. نخستین مقاله روزنامه آدیس زمن که پس از انقلاب فردی مسلمان به نام عبدالله طیب آن را نوشت، با عنوان «اسلام و سوسیالیسم» به چاپ رسید.
در مقاله وی آمده بود: برخی افراد از این حقیقت آگاهی ندارند که اسلام در واقع مقررات کاملی است که پیامبر در عصر خود آنها را به اجرا درآورده است. وی سپس به شرح نظریات اسلام درباره زمین ومالکیت خصوصی پرداخت.
اعلامیه اصلاحات ارضی مارس 1975 در ابتدا به نظر میرسید که به سود دهقانان جنوب اتیوپی باشد؛ چراکه دهقانان این ناحیه را که عموماً مسلمان بودند، از استثمار قبیله آمهارا(Amhara) در جایگاه صاحبان زمین آزاد کرده بود؛ با وجود این، اقدامهای بعدی دولت برای ایجاد مزارع اشتراکی باعث شد که حمایت اولیه از اصلاحات ارضی از دست برود. اصلاحات ارضی در شمال، به ویژه برای دهقانان مسلمان نحس بود؛ زیرا قانون اصلاحات ارضی استخدام نیروی کار را ممنوع میکرد و همین باعث شد که مالکان زمین، دهقانان را از زمین خود بیرون کنند. طی دو ماه از زمان صدور اعلامیه، دولت مجبور شد اردوگاههایی برای دهقانان مسلمان گجام (Gojjam) بر پا کند و ناخواسته آنان را در جای دیگری مستقر سازد.
با ملی شدن زمینهای شهری و منازل مسکونی اضافی در ژوئیه 1975 بسیاری از افراد به ویژه بازرگانانی که در زمینه واحدهای مسکونی اجارهای سرمایهگذاری کرده بودند، از مهمترین منبع درآمدشان محروم شدند.
در دسامبر 1974 کمیتهای تشکیل شد و از مسلمانان خواست تا پوستهای گوسفندهای قربانی خود را در عید قربان به این کمیته تحویل دهند. همچنین در ژانویه 1975 مسلمانان اتیوپی مبلغ قابل توجهی به قربانیان قحطی کمک کردند. در فوریه 1979 نیز به مناسبت عید فطر، امام مسجد جامع انور، به طور رسمی از مؤمنان خواست تا در اقدامهای کمیته کمک به قحطی زدگان مشارکت کنند.
با این حال، از آغاز سال 1979 گزارشهای رسمی درباره اعیاد اسلامی که در روزنامه دولتی آدیس زمن به چاپ میرسید، به تدریج کوتاهتر میشد. این امر نشاندهنده این مطلب بود که دولت به امور مذهبی بیتوجهی میکند. در سالهای بعد، از ذکر گزارشهای تفصیلی در خصوص اعیاد اسلامی به طور کلی پرهیز میشد و فقط برای آگاهی عموم اطلاعیههایی به چاپ میرسید؛ با وجود این، انتصاب مسلمانان به مقامهای بلند دولتی، هیأتهای دیپلماتیک و ارتش در مقایسه با دورانهای پیشین قابل توجه مینُمود.
طبق نظر کلاپهام(Clapham) طی دوران سلطنتی حتی یک وزیر مسلمان در دولت وجود نداشت و از میان 138 مقام بلندپایه دولتی، فقط شش پست از آنِ مسلمانان بود. این حقیقت به روشنی نشاندهنده آن است که مسلمانان به میزان اندکی در کشور پستهای مهم دولتی را در اختیار داشتند.
در اوایل روی کار آمدن رژیم نظامی، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگانی، صنعت و جهانگردی منصوب شد. همچنین ناخدا حسن سعید به مدیریت شرکت کشتیرانی اتیوپی، یوسف احمد به وزارت راه و ترابری، و حسین اسماعیل، به ریاست وزارت آموزش و پرورش تعیین شدند. میان اعضای دائم کمیته مرکزی کمیسیون تشکیل دهنده حزب کارگران اتیوپی چهار مسلمان وجود داشتند که عبارت بودند از عبدالحافظ یوسف، مدیر سیاسی دانشکده فوریه 1976، علی موسی، نماینده منطقه گاموگوفا(Gamo Gofa)، یوسف احمد، وزیر راه و ترابری، و حسین اسماعیل، مسؤول کمیسیون امور ایدئولوژی در منطقه کافا (Kafa)، در اوایل سال 1980 علی موسی، یگانه عضو مسلمان(Derg)، و حسین اسماعیل ازکمیته مرکزی حزب کارگران اتیوپی کنار گذاشته شدند.
کوششهای مستمر مسلمانان برای تأمین شناسایی قانونی مجلس اعلای امور اسلامی اتیوپی در طول دوران حکومت نظامیان به نتیجه نرسید. هرچند این مجلس عملاً موجودیت و فعالیت داشت، موجودیت و فعالیت آن از پایههای قانونی یا شناسایی رسمی ناشی نمیشد؛ بلکه فعالیت مجلس مدیون تصمیم جدی، پیگیری و قدرت کسانی بود که آماده بودند به هر قیمتی موجودیت آن را حفظ کنند.
در دوران جدید به نظر میرسید که تشکیل مجلس اعلای امور اسلامی، دستاورد مهم و نتیجه مبارزات مسلمانان اتیوپی بوده است. با وجود چالشهای مبارزات داخلی برای به دست گرفتن قدرت در میان رهبران مسلمانان و تقسیم شدن آنها به سبب مجموعهای از مسائل مانند درگیریهای شخصی و مشکلات گوناگونی از قبیل نداشتن تجربه مدیریتی و تشکیلاتی، اختلاف بر سر موضوع تخصیص بودجه و میزان کنترل بر بخشهای تشکیل دهنده، مجلس در مجموع توانسته است رهبری مؤثری در امور مسلمانان به ویژه در زمینه مناسبات خود با حکومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.
در سپتامبر 1991تجدید ساختار اساسی مجلس آغاز شد. پیش از آن در انتخاباتی که برای ریاست مجلس در اکتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بنیانگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبیب ثانی صورت گرفته بود، عمر حسین عبدالواحد، رئیس دادگاههای شریعت تا برگزاری انتخابات سراسری و قانونی به ریاست موقت مجلس برگزیده شد. این دومین باری بود که اعضای مجلس، خودشان رئیس مجلس را برمیگزیدند.[۱۹]
وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپی
با توجه به مطالبی که گذشت، وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپی را به اجمال گزارش میکنیم:
مسلمانان اتیوپی طی دوران حکومتهای حاکم بر این کشور موقعیت خوبی نداشته و دارای حداقل حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بودند. با این حال هنگام اشغال اتیوپی به وسیله نیروهای ایتالیایی، تغییراتی در وضعیت آنها پدید آمد و آزادیهای بیشتری برای مردم مسلمان آن کشور فراهم شد؛ اما همان طور که صباچی(Sbacchi) مورخ مهم ایتالیایی، سیاست ایتالیا در اتیوپی را وصف کرده، حمایت از مسلمانان برای رسیدن به اهداف و منافع نظامی و سیاسیاش بوده است.
در هر حال، با روی کار آمدن دولتهایله ماریام، تغییر عمدهای در وضعیت رسمی کلیسای ارتدوکس اتیوپی و سایر مذاهب پدید آمد. در سال 1975 رژیم منگیستو، کلیسا را که مالک اصلی زمینها در دوران پادشاهی بود، کنار زد و در اوایل سال 1976 پاتریک کلیسا را از کار برداشت. حکومت منگیستوهایله ماریام اعلام داشت تمام مذاهب با یکدیگر برابر هستند و تعدادی از روزهای مقدس مسلمانان نیز در تعطیلات رسمی کشور گنجانیده شد. بهرغم تمام این تغییرات، دولت مرکزی برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان میکوشید.
با روی کار آمدن حزب PRDEF در سال 1991 اجماع قاطعی وجود دارد که دورانی با آزادیها و نتایج به نسبت مهمی برای مسلمانان آغاز شد. یکی از دستاوردها این بود که محدودیت وضع شده برای سفر به مکه رفع شد؛ با وجود این، باید اشاره کرد که این موضوع امتیار خاصی برای مسلمانان نبود؛ بلکه بخشی از سیاست لیبرالی و آزادسازی بود که رژیم فعلی درباره سفرهای خارجی به طور کلی اعم از سفرهای تجارتی، زیارتی یا سیاحتی داشتهاست. دستاورد دیگر، پایان یافتن سانسور و رفع ممنوعیت واردات متون دینی و به ویژه قرآن کریم بود. برپایی جشنهای مربوط به اعیاد اسلامی در محل استادیوم و اجازه تکمیل ساختمان مساجد نیز از تغییرات مهم بود.
با این حال، شایان ذکر است در قانون اساسی جدید اتیوپی که در سال 1994 به تصویب رسید، بر جدایی مذهب از سیاست تأکید شدهاست.
در حال حاضر، مجلس اعلای امور اسلامی اتیوپی و آدیس آبابا که در سال 1995 تأسیس شدند، مهمترین سازمانهای اسلامی هستند که مسؤولیت رسیدگی به امور مسلمانان اتیوپی را به عهده دارند. همچنین تعداد سه وزیر مسلمان، شامل وزیران کار و امور اجتماعی، دارایی و توسعه اقتصادی و انرژی و معدن در کابینه دولت اتیوپی حضور دارند. [۲۰]
مناسبات اقتصادی ایران و اتیوپی
پیشینه مناسبات رسمی سیاسی و اقتصادی دو کشور به چند دهه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران باز میگردد. اتیوپی یکی از نخستین ممالک آفریقایی بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت. در دوران جنگ تحمیلی نیز اتیوپی بارها و بارها مواضع جنگطلبانه و سلطهجویانه عراق ضد ایران را محکوم کرد و بر حقانیت دفاع مردم ایران از مرزهای خود تأکید ورزید.
با گشایش سفارت ایران در آدیس آبابا و ملاقاتهای متعدد مقامهای سیاسی و اقتصادی دو کشور، سطح مناسبات دو جانبه ایران و اتیوپی به گونه شایستهای رشد کرد تا این که آقای تامیرات لاینه نخستوزیر پیشین اتیوپی در زمان ریاستجمهوری حضرت آیت ا... خامنهای به تهران سفر کرد. در جریان این سفر، نخستین قراردادهای اقتصادی دو کشور در زمینه همکاریهای نفتی، فولاد و مصالح ساختمانی به امضا رسید؛ البته مناسبات اقتصادی ایران و اتیوپی به تبع روابط سیاسی دوجانبه، با برکناری دولت سرهنگ منگیستو هایله ماریام و روی کار آمدن دولت موقت آقای ملس زنادی در این کشور رشد بیشتری یافت و با آغاز دوران ریاستجمهوری آقای نگاسو گیدادا بهتر شد تا این که نخستین اجلاس کمیسیون همکاریهای مشترک دو کشور در 26 بهمن ماه 1378 در شهر آدیس آبابا برگزار شد.
در جریان این اجلاس، هیاتهای نمایندگی تجاری و صنعتی ایران و اتیوپی مصمم شدند تا به منظور شناخت هرچه بهتر دو طرف از وضعیت اقتصادی و ظرفیتهای خالی همکاری با یکدیگر، به تبادل اطلاعات بازرگانی و هیاتهای کارشناسی بخش خصوصی اقدام کنند. اندکی بعد آقای آشالوهایله رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن اتیوپی در دیدار با مهندس خاموشی، همتای ایرانی خود در تهران تاکید کرد که بانک مرکزی اتیوپی برای واردات مواد شیمیایی و منسوجات و ماشین آلات از ایران، اسناد اعتباری تاجران اتیوپیایی را تأیید خواهد کرد. با اعطای این تسهیلات، نخستین محموله کامیونهای ولوو F21 شامل 50 دستگاه کامیون ساخت شرکت ایران کاوه به ارزش 3/5 میلیون دلار به اتیوپی صادر شد. از سوی دیگر، دو کشور ارتباطات تجاری خود را در مورد خرید سایر اقلام مانند خشکبار، فرآوردههای نفتی، مواد آلی، فرآوردههای غذایی و مصنوعات فلزی توسعه دادند.
دومین اجلاس کمیسیون همکاریهای مشترک ایران و اتیوپی، اندکی قبل در دی ماه 1380 در تهران برگزار شد و در خلال آن یادداشت تفاهم همکاریهای علمی و فنی دو کشور به امضا رسید. براساس این یادداشت تفاهمها، ایران و اتیوپی متعهد شدند که در زمینه کشاورزی، دامپزشکی، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، توسعه جهانگردی، تشویق سرمایهگذاری گردشگری و بانکداری با یکدیگر همکاری کنند. از سوی دیگر، کارشناسان دو طرف موظف شدهاند که راهکارهای همکاری دوجانبه برای احداث کشتارگاههای صنعتی و صنایع پایین دستی، طراحی کارخانههای نیشکر، پودر شیر و آب پنیر و همچنین خط صنعتی نمک طعام و استحصال روغن از دانههای گیاهی را ارزیابی کنند. طی سالهای اخیر، لوازم و ظروف پلاستیکی، قیر، موم، پارافین، گوگرد، پارچه، مخمل، بیسکویت و آدامس، لبنیات، سینک ظرفشویی، کشمش، برگه زردآلو، خشکبار، مبلمان چوبی، رزین، شیشه، فولاد ممزوج، کفشهای ضد آب، ساچمه خودکار، ماشینآلات و قطعات یدکی، فنر، قلاب، چنگک و سایر مصنوعات فلزی مهمترین تولیدات ایرانی بودهاند که به اتیوپی صادر شدهاند.
در این مدت، حجم واردات ایران از اتیوپی بسیار ناچیز بوده و بیشتر شامل برخی قطعات ماشینآلات و خودرو شدهاست. چنین به نظر میرسد که دو کشور افزون بر تقویت مناسبات اقتصادی گذشته باید برای توسعه صادرات خدمات فنی و مهندسی، به ویژه در زمینه سدسازی، راهسازی، احداث نیروگاههای گوناگون، زه کشی انهار کشاورزی و توسعه سازههای فلزی گامهای جدیتری را بردارند.
در بُعد روابط تجاری و اقتصادی میان دو کشور، کوششهای فراوان دیگری به عمل آمده و سعی شده تا امکانات و ظرفیتهای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به تاجران و بازرگانان اتیوپیایی شناسانده شود و زمینه لازم به منظور همکاری و ارتباط میان بخشهای خصوصی دو کشور پدیدآید.[۲۱]
پانویس
- ↑ محقق و مدرس حوزه و دانشگاه.
- ↑ لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 211.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 6، واژه «اتیوپی».
- ↑ مقاله بازارشناسی افريقا، بخش چهارم، جمهوری فدرال اتيوپی، گردآوری و ترجمه ازکامران نرجه; اتيوپی(مباحثکشورها و سازمانهای بينالمللی / 41) تنظيم و گردآوری: رضا ابهری و محمدرضا الموتی، ص1ـ4.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، واژه اتیوپی، ص 570 به نقل از: ast Africa: its Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London, 1984,P.23.
- ↑ ویل دورانت، ج 4، ص 199.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ص 570.
- ↑ همان، ص 571.
- ↑ اتیوپی، ص66و7.
- ↑ اتیوپی، ص 21و22.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.
- ↑ جعفر سبحانی، ج 1، ص 165.
- ↑ صف (61): 6.
- ↑ ر. ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.
- ↑ ر. ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211
- ↑ ر. ک: سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
- ↑ ر. ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233.
- ↑ فروغ ابدیت، ج 1، ص 277و288.
- ↑ برای توضيحات بيشتر، ر.ک: مقاله گفتمان تاريخی مسلمانان اتيوپی، نوشته دكتر حسين احمد(استاديار دانشگاه آديس آبابا) ترجمه محمدحسين مظفری، و نيز روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سالهای 1974 ـ 1993 و نيز مقالههای تحقيقاتی پيرامون تاريخ سياسی اتيوپیکه از سال 1970 به بعد منتشر شده است و نيز هدهد، گزارش ويژه اتيوپی 98، سال دوم، ش 20، بهمن 1377، محمدحسين مظفری، رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران ـ آديس آبابا.
- ↑ اتیوپی، ص 24 ـ 25.
- ↑ اتیوپی، بخش هفتم، ص89 ـ 95.
منابع
- ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج 2.
- اتیوپی.
- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1.
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 6.
- سیره ابن هشام، ج 1.
- طبقات ابن سعد، ج 1و3.
- لغتنامه دهخدا، ج 19.
- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4.