ایالات متحده آمریکا و شکل‌گیری جریان‌های افراطی در جهان اسلام (مقاله)

از ویکی‌وحدت
آمریکا داعش.jpg
عنوان مقاله نقش ایالات متحده آمریکا در شکل‌گیری جریان‌های افراطی در جهان اسلام
نویسنده سید مهدی ساداتی نژاد
منبع فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام
کلید واژهه‌ا جهان اسلام ایالات متحده آمریکا القاعده جریان‌های افراطی داعش
محل انتشار ایران
زبان متن فارسی
ایمیل و تلفن نویسنده msadatinejad@ut.ac.ir
سال انتشار بهار 1395
شماره نشریه هفت 7

مقاله نقش ایالات متحده آمریکا در شکل‌گیری جریان‌های افراطی در جهان اسلام به قلم سید مهدی ساداتی نژاد با مطالعه تاریخچه عملکرد قدرت‌های استعماری درکشورهای اسلامی به ویژه در دو قرن اخیر قابل تصدیق اســت که قدرت‌های ســلطه‌گر همواره از ظرفیت‌ها و زمینه‌های درون جهان اســلام برای تضعیف اســلام و خنثی نمودن توانایی‌های بالقوه آن بهره بــرداری نموده انــد، در این میان آنچه بیش از همه مطمح نظر بوده اســت امکان اختلاف افکنی و انشــعاب فکری بین مذاهب و گرایش‌های مختلف دنیای اسلام از درون با اســتخدام مهره‌های فرصت طلب یا سســت ایمــان یا منحرف از لحــاظ عقیدتی بوده اســت.

چکیده

ترویج افراطی‌گری و خشــونت یکی از شــگردهای شــیطانی جبهه استکبار برای فرصت‌سوزی و سرگرم نمودن دنیای اسلام به جنگ‌های داخلی و هدر رفتن استعدادهای نهفته اســلام و مسلمانان در دنیای معاصر است و مع السف امروز نظاره‌گر به بار نشستن سیاســت‌های دشــمنان اســلام با شــکل دادن گروه‌هایی مانند القاعده و داعش هستیم که دنیای اســلام در شــعله‌های آتش آن می‌سوزد و خســارت‌های ناشی از آن تا سال‌ها و دهه‌ها گریبا نگیر مســلمین خواهــد بود. غرب و به ویژه ایالات متحــده آمریکا پس از هشــدار تئور یپردازانی مانند هانتینگتون، فوکویاما و تجربه سیاست‌مدارانی که با افول مارکسیســم بار ســنگین دوران جنگ ســرد را پشت ســرگذاردند، مهم‌ترین رقیب خود در دوران پســا کمونیســم را در اسلام و جریان بنیادگرایی اســلامی تعریف نمودند.

آنان به خوبی به زمینه‌های بیداری اســلامی و زنده شدن قدرت فرو خفته اسلام برای آینده آگاهی یافتند و تمام همت خود را برای مهار این ظرفیت خاموش نهفته در دنیای اسلام به کار بستند. جریان بنیادگرایی با تعریفی که غرب از آن داشت هم در جهان اهل سنت مقابل غرب است که اگر مدیریت نگردد ِو هم در تشیع به تعبیر مستشرقین، آن دیگری نقطه کانونی جنگ‌های آینده غرب برای حفظ منافعش خواهد بود، این نوشــتار درصدد اســت نشــان دهد که چگونه غرب به ویژه آمریکا برای دفع مخاطرات جریان اســلامی با کمک به تشــکیل القاعده و داعش و سایر جریان‌های افراطی با عناوین مختلف در جهان اســلام جه تگیری حرکت‌های اسلامی را از مبارزه با غرب و صهیونیسم به درون جهان اســلام برگردانده و با ترویج افراطی‌گری و تقویت اندیشــه‌های واگرایانه اسلامی زمینه درگیری‌های درون دینی را گسترش داده و جریان احیاگری اسلامی و بازگشت به اسلام اصیل را به ضد خود تبدیل نموده است.

کلید واژه‌ها: ایالات متحده آمریکا، جریان‌های افراطی، جهان اسلام، القاعده، داعش.

مقدمه

ایالات متحده آمریکا تا قبل از جنگ جهانی دوم بر اساس سیاست مونروئه در مسائل جهانی حضور فعالی نداشــت و سیاستمداران این کشــور نقطه توجه خود را بیشتر معطوف به قاره آمریکا می‌دانســتند تا آنجا که بعد از پایان جنگ جهانی اول علیرغم پیشــنهاد ویلســون در تأســیس جامعه ملل، این کشور متأثر از همان سیاست به عضویت این سازمان در نیامد، ولی در فاصله دو جنگ جهانی به تدریج شــاهد تغییر در سیاســت قبلی و ورود آمریکا به معادلات بین‌المللی و نقش فعال این کشور در مسائل جهانی تا امروز بوده ایم.

آمریکا در جریان دو جنگ جهانی کمترین آسیب را دید و بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان بزرگترین قدرت بین‌المللی نقش پیشــرو را در نظام بین‌المللی ایفا نمود، صحنه قدرت نمایی ایالات متحده در دنیای بعد از جنگ جهانی به صورت بسیار فراگیر تمام مناطق جهان را در برگرفت تا جایی که شاهد قدرت‌نمایی آمریکا از یک سو در مواجه با کمونیسم و از سوی دیگر، حضور فعالانه و نفوذ در کشورهای خارج از بلوک شرق به ویژه در منطقه خاورمیانه بود‌هایم، آمریکا این نقش بین‌المللی را مدیون سیاستمدارانی بوده است که در طی دهه‌ها با تلاش خود اهمیت هیچ نقط‌های از نقاط جهان را نادیده نگرفتند و برای هر منطقه و هر کشور حتی کشورهای ذره ای با جمعیت‌های چند صد هزار نفری برنامه تعریف کردند و نقش آن کشور و مناطق مختلف را در منافع ملی و بین‌المللی آمریکا تعریف نمودند.

در این میان توجه به جهان اســلام و منطقه خاورمیانه از نقش ایالات متحده آمریکا در شکل‌گیری جریان‌های افراطی در جهان اسلام (مطالعه موردی القاعده و داعش) اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و در مسائل سیاسی و اقتصادی این منطقه از جهان هیچ کشوری به اندازه آمریکا در چند دهه اخیر بازیگری ننموده است و اقدامات دول اروپایی نیز در راستای سیاست‌های آمریکایی مکمل سیاست آمریکایی‌ها بوده است شاید بتوان مهمترین اقدامات آمریکا را در دو سطح کلان و خرد ارزیابی نمود، در سطح کلان اوضاع کلی جهان اسلام، ظرفیت‌های موجود را شناسایی و با برنامه‌ریزی مناسب از وحدت و انسجام آن جلوگیری نموده و با سیاست‌های شیطانی بذر اختلاف را در تقسیمات جغرافیایی و اختلافات مذهبی و قومی در دوران پساجنگ جهانی کشت نموده و با سلطه سیاسی، اقتصادی و سپس فرهنگی مهار شرایط را در دســت گرفته است، در ســطح خرد با مدیریت دقیق اوضاع و به قدرت رساندن حاکمان وابسته در کشورهای مختلف دنیای اسلام نیز زمام امور را در اختیار گرفته است، به گونهای که امروزه بسیاری از دولت‌های کشورهای جهان اسلام بازیگران سیاست آمریکا در منطقه هستند و این ساختار بیش از هفت دهه در خدمت منافع آمریکا کارآیی خود را نشان داده است، تنها نمونه استثناء در این مورد کشور ایران بود که با انقلاب اسلامی خود را از پازل سیاست آمریکا و نقش تعریف شده‌اش در منطقه خارج نمود، وقوع انقلاب اسلامی و تأثیرات آن به‌انداز‌ه‌ای مهم است که سیاس تمداران آمریکایی را بر آن داشت که در شاکله سیاست‌های خود در منطقه و جهــان تجدیــد نظر نمایند و با لحاظ ایران و نقش آن در دنیای اســلام و منطقه خاورمیانه برنامه‌ریزی نمایند، مخاطرات پیش روی آمریکا بعد از انقلاب اسلامی از دست دادن منافع آمریکا در خاورمیانه و بسیاری از مناطق دیگر جهان بود که در این راستا برنامه‌های مختلفی تاکنون اجرا گردیده و تا حدودی موفقیت‌آمیز بوده و توانسته است در سطح کلان و خرد منافع آمریکا را تأمین نماید. ســؤال اصلی این مقاله‌این اســت که آمریکا چه نقشی در تأسیس و حمایت از گروه‌های تروریستی ب هویژه القاعده و داعش داشته است؟

نقش آمریکا در تاسیس گروه‌های افراطی

در پاسخ به این سؤال فرضیه نوشتار با استنادات موجود نقش آمریکا در تأسیس و حمایت از جریان‌های تروریستی ب هویژه القاعده و داعش را در راســتای استفاده ابزاری از دو منظر مورد توجه قرار داده است. در مواردی نقش ایالات متحده با استفاده از شناخت دقیق از ظرفیت‌های انحرافی در جهان اسلام حمایت از این تفکرات در جهت تأسیس گروه‌های متشکل و از جهتی دیگر، اتحاد تاکتیکی در استفاده ابزاری در اهدافی که آمریکای یها با جریان انحرافی دارای همسویی هستند چنانکه در مورد القاعده و داعش هر دو منظر قابل تحلیل می‌باشد. با نگاهی به ادبیات موضوع که بخشی از آنها ب هعنوان منابع این مقاله نیز مورد استفاده قرار گرفته است ب هصورت مستقل کتاب یا مقاله با این رویکرد موضوع را مورد بررسی قرار نداده یا به بخشی از موضوع و نه تمام آن پرداخته است.

ریشه‌های تفکر افراطی در دنیای اسلام بررســی تاریخچه جریان‌های تندرو و افراطی در جهان اســلام را شاید بتوان به شکلگیری گروه خوارج در دوران اولیه اســلام و خلافت حضرت علی(ع) بازگشــت داد و پس از آن نیز در دوره‌های مختلف گروه‌ها و جریان‌های مختلفی در جهان اهل سنت و حتی تشیع ظهور و بروز داشته‌اند که ملاک‌ها و معیارهای جریانات افراطی را می‌توان بر آنها اطلاق نمود.

جریان افراطی حسن صباح به عنوان بنیان‌گذار دولت شیعی اسماعیلی

در قرن چهارم در دوره سلجوقیان جریان افراطی حسن صباح به عنوان بنیان‌گذار دولت شیعی اسماعیلی در ایران نمونه‌ای از جریان‌های افراطی است و در دوره‌های مختلف می‌توان مصادیق دیگری را در بین اهل‌سنت و شیعه مثال زد که هدف این مقاله احصای آن نمی‌باشد.

جریان سلفیگری در دوره معاصر

اما در دوره معاصر مهمترین جریان شکل گرفته در دنیایی که مصداق یک گروه افراطی است جریان سلفی‌گری است که امروزه به عنوان یک بلیه و غده سرطانی گریبان‌گیر دنیای اسلام شده و چهره اسلام را در منظر جهانیان به نام خشونت و سفاکی و اعمال غیر انسانی معرفی می‌نماید. بنابر بررســی‌های تاریخی شروع جریان ســلفی در دوره معاصر با احمدبن عبدالحلیم گره خورده اســت.

ابن تیمیه فردی بود که تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه با فتاوای خود و نگارش کتاب‌هایی علیه عقاید اشــاعره، معتزله، شافعی‌ها، حنفی‌ها، مالکی‌ها، صوفیه و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، غزالی، قشیری، ابن عریف و جامعه اهل‌سنت آن دوران را بــه فتنه و درگیری‌های شــدید مذهبی مبتلا کرد.

همچنین با فتوا دادن به قتل منهاج السنة النبویة شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشکرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب و توهین و جسارت به عقاید شیعیان، حقد و کینه خود را نسبت فی نقض کام الشیعة القدریة سخت‌گیرانه و غیر ًبه شیعیان ابراز کرد. درباره غیرمسلمانان و اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا انســانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شــرایط زندگی کنند. به همین دلیل، اولین مخالفت‌ها با ابن‌تیمیه در بین علمای اهل‌ســنت ظاهــر گردید. علمای مذاهب مختلف اهل سنت با فتوا دادن، نوشتن کتاب و تبیین نظرات و فتاوای ابن تیمیه به مقابله با وی پرداخته و جامعه اسلامی را از تفکرات منحرف وی آگاه ساختند. به پندار او دلایل عقلی در مقابل دلایل دعوت به ًنقلی بی‌ارزش هســتند.

ابن تیمیه با این گفتار راه را بر عقل و اندیشه گرفته و عملا جمود و تحجر فکری می‌کند و برای فکر خطوط قرمز زیادی تعیین می‌کند، تقی الدین علی بن الدرة -386 ق) از علمای بنام اهل‌سنت در مقدمه کتاب 756عبدالکافی سبکی اشعری شافعی (با انتقاد شدید از ابن تیمیه، برداشت‌ها و تفسیرهای غلط وی از المضیة فی الرد علی ابن‌تیمیه اصول عقاید، بو‌یژه صفات خداوند را مخالف عقاید و اندیشه تمامی مسلمانان دانسته و معتقد است ابن‌تیمیه به بهانه پیروی از قرآن و سنت و دعوت به حقیقت، از مسیر صحیح خارج شده و به جای پیروی از سنت‌ها به تبعیت از بدعت‌ها روی آورده است و در پایان با کفرآمیز خواندن برداشت‌ها و تفسیرهای غلط ابن تیمیه درباره اصول اعتقادات، اشتباهات و بدعت‌های وی در فروع را بیشتر و بدتر از اصول اعتقادات دانسته و معتقد است افکار ابن‌تیمیه از دایره اندیشه‌های فرق و مذاهب مختلف اسلامی خارج بوده و ابن تیمیه نیز از محدوده امت اسلامی بیرون است .)54-56: 4 (سبحانی، 7241، ج پس از ابن‌تیمیه مهم‌ترین چهره اندیشه‌های سلفی ابن‌قیم جوزیه است. وی شمس‌الدین -196 ق) معروف به ابن قیم جوزیه، از 751محمدبن ابی‌بکر بن ایوب زرعی دمشقی حنبلی (شاخص‌ترین شاگردان ابن تیمیه است که از افکار شاذ، منحرف و باطل استادش، در زمان حیات و پــس از مرگ وی، تقلید کورکورانه می‌کرد، به‌گونه‌ای که از وی به عنوان بهترین جانشــین ابن‌تیمیه یاد شده است. ابن‌حجر هیتمی درباره او و استادش می‌گوید: «مبادا به چیزهایی که در کتا بهای ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و خداوند آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی». سپس .)144 – آنها را ملحدی می‌نامد که از دین خارج شده‌اند (ابن حجر الهیتمی، ب یتا: 541 ســومین شــخص تأثیرگذار در ترویج اندیشه‌های ســلفی در قرن دوازدهم هجری قمری، محمدبن عبدالوهاب نجدی (6021-5111ق) است که با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل، اندیشــه پیروی از سلف صالح را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی‌آورد.
او با استناد به» معتقد بود که اسلام اصل نخستین را در غربت یافته است؛ ً، و سیعود غریباً«بدأ الاسلام غریبا ازاین رو، وی با آنچه خود آن را بدعت و خلاف توحید می‌خواند، به مبارزه برخاست و مسلمانان را به ســادگی اولیه دین و پیروی از ســلف صالح دعوت می‌کرد و مظهر بارز سلف صالح او نیز احمدبن حنبل بود. به نظر می‌رسد در دوره معاصر جریانات سلفی بیشتر ملهم از تفکرات این شخصیت شکل گرفته‌اند، فردی که با اتحاد شوم با خاندان سعود و تشکیل حکومت پادشاهی سعودی از آغاز شکل‌گیری تا امروز عامل مصائب بزرگی برای دنیای اسلام بوده‌اند.
جنایات این جریان ســازمان یافته در منطقه حجاز و سپس حمله به عتبات عالیات و کشتار شیعیان تنها نمونه‌ای از نتایج این جریان انحرافی در سال‌های اولیه تأسیس است، از لحاظ اعتقادی سلفی‌ها معتقدند که عقاید اســلامی باید به همان نحو بیان شــوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده اســت؛ یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فراگرفت و علما نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه قرآن در اختیار می‌گذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیون، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهــی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد.

تبار‌شناسی سلفی‌گری معاصر

در حال حاضر در شناسایی گروه‌های مختلف سلفی می‌توان سه جریان مختلف را از همدیگر تفکیک نمود، با توجه به تاریخچه بیان شده در مورد رهبران فکری اولیه سلفی‌گری شاهد نوعی جریان سلفی سنتی و درباری هستیم که به‌صورت رسمی در عربستان سعودی حاکمیت داشــته و با همکاری با حکومت ســعودی مسئولیت‌های مختلف مذهبی و فرهنگی عربستان و دانشــگاه‌ها، مؤسســات خیریه و هیئت علمای بزرگ را در دست دارند و با در اختیار داشتن مؤسسات مهم انتشاراتی، سایت‌ها و سایر روش‌های تبلیغی تفکرات وهابیت را ترویج می‌نمایند، علمای مهم و مشهور این جریان فکری عبارتند از: عبدالله بن باز، شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل شیخ، محمد الشقره، عبدالله الغفاری، فیصل نور، ناصرالغفاری و.... جریان دوم را می‌توان وهابیت میانه‌رو یا تبلیغی نام‌گذاری نمود، این جریان به‌دنبال تبلیغ و ترویج تفکرات وهابیت می‌باشند ولی با توجه به آشنایی با تمدن اسلامی و علوم انسانی و علوم جدید سعی می‌کنند وهابیت را در بستری معقول‌تر و به‌روزتر بسط دهند و نوعی آشتی بین اندیشه وهابیت و مظاهر جدید غرب برقرار نمایند، مهمترین چهره‌های این جریان فکری عبارتند از: ســلمان‌العوده، سعدالغامدی، ناصرالعمر، اصغر علی‌السلفی، سعود الفنسیان و سفرالحوالی، این افراد بیشتر به سیاست گفتگو قائلند تا روش توهین آشکار به افکار و اعتقادات دیگر فرق اسلامی. ســومین جریان سلفی که بیشــتر در این مقاله مورد توجه می‌باشد جریان وهابیت ارهابی و تکفیری اســت که با توسل به روش‌های خشــونت‌آمیز بر اساس آموزه‌های سنتی تفسیری خاص از ســلفی‌گری دارند و جهاد علیه حکومت‌های فاســد را لازم می‌دانند این جریان که از حانه می‌داند و از این منظر با ّآنها به ســلفیه نوین تعبیر می‌شــود تنها راه مبارزه را جهاد مسلسه گروه درگیر است: کافران (کافران، مسیحیان، یهودیان و به‌ویژه آمریکا)، مشرکان (شیعیان) واهری ّحمن - که بن لادن و ایمن الظّه).
شــیخ عبدالرّن مخالف با سلفیّ و منافقان (اهل تســن رهبران القاعده تحت تأثیر اویند - رساله‌ای 2000 صفحه‌ای در رابطه با قشری سازی «جهاد» دارد؛ وی معتقد اســت که روایات منســوب به پیامبر(ص) درباره «جهاد اصغر و جهاد اکبر» دست بردن ًجعلی و ساخته پرداخته دشمنان است. از نظر «نئوسلفیسم» یگانه راه جهاد صرفا به اسلحه و واداشتن غیرمسلمانان به پذیرفتن «اسلام سلفی» است و هر تفسیری غیر از این را مولود ترس از قدرت‌های اســتعماری می‌دانند (میشائیل پلی، 5831: 02). که می‌توان این جریان را به دو دسته جهادی و تکفیری تقسیم نمود، وهابیت جهادی اعتقادات پایه‌ای وهابیت می‌پذیرد ولی با تأثیرپذیری از جریان‌های جهادی منتسب به اخوان‌المسلمین مصر ًرا اجمالا آن را با دیدگاه‌های آرمان‌گرایانه ســایر ســلفی‌ها مانند دیدگاه‌های سید قطب پیوند می‌زنند.
اولویت مبارزه این جریان یهودیان و صلیبیون هستند که سازمان القاعده مثال روشن این نوع سلفی‌گری است که به‌دلیل مبارزه و جهاد با روس‌های کافر حوزه افغانستان را انتخاب و در این جهاد شــرکت نمودند. گروه دوم جریان تکفیری اســت که با برداشتی خاص دشمن را به دشــمن قریب و بعید تقســیم می‌نماید و شیعیان را به‌عنوان دشمن قریب در خط اول مقابله خود قرار می‌دهد، داعش نمونه بارز این جریان فکری است که در سال‌های گذشته تا امروز با اشغال بخش‌هایی از خاک عراق افکار انحرافی خود را در این کشور گسترش داده است (جهانی، .)22-23:1392 آنچه در این میان اهمیت دارد نقشی است که قدرت‌های خارج از دنیای اسلام در تأسیس یا بهره‌برداری از این تفکرات در راستای تأمین منافع خود داشته‌اند اگر روایت‌هایی که از افرادی مانند همفر به‌عنوان جاسوس انگلیســی در سرزمین‌های اسلامی گزارش گردیده مورد تأیید باشد به نقش تأسیسی انگلیس در به‌وجود آمدن وهابیت در اهل‌سنت و بهائیت در میان شیعه به‌منظــور ایجاد بذر اختلاف و انحراف می‌توان اذعان نمــود و اگر با دیده تردید به این‌گونه در بهره‌برداری قدرت‌های خارج اسلام و معاند با اسلام از این ظرفیت‌های ًروایت‌ها بنگریم قطعا انحرافی و افراطی درونی نمی‌توان شــک نمود.

نویســنده این ســطور معتقد است قدرت‌های مخالف اسلام برای تضعیف اسلام و اندیشه‌های متعالی اسلامی سعی نموده‌اند با مطالعه دقیق و برنامه‌ریزی در جهت منحرف نمودن جریان‌های اسلامی اقدام نمایند و اگر امروز با پدیده‌هایی مانند القاعده و داعش روبرو هستیم به دو صورت باید به تحلیل آن پرداخت، از یک طرف نقش تأسیسی که آمریکا و سایر قدرت‌های ذی‌نفع در به‌وجود آوردن این گروه‌ها دارند و با حمایت مالی و تشکیلاتی امکان به‌قدرت رسیدن آنان را فراهم می‌کنند و از سوی دیگر، با شناختی که از ظرفیت‌های انتقادی مبتنی بر اندیشه‌های مختلف در درون اندیشمندان مسلمان دارند سعی می‌کنند با بها دادن به رشد این اندیشه‌های رقیب آنها را در مسیر منافع خود راهبری نمایند. این موضوع در مورد القاعده و داعش به استناد مطالب آتی مقاله قابل تطبیق می‌باشد.

در کنار مباحثی که در رابطه با سلفی‌گری بیان شد ذکر این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که جریان سلفی‌گری دارای یک طیف گسترده‌ا‌ی است که افراطی‌ترین و غیر قابل دفاع‌ترین مدل آن القاعده و داعش و جریان‌های همسو و همفکر آنان مانند بوکوحرام می‌باشند، اما در آن‌سوی طیف، شــاهد جریان‌های معتدلی هستیم که گرچه شعار سلف یگری را مطرح نموده‌اند، ولی هی چگاه برای رســیدن به اهداف خود به رو شهای غیرمنطقی و غیرانسانی متوسل نگشته‌اند و بیشــتر به‌صورت یک جنبش اجتماعی سیاسی با طرح شعار احیای مجد و عظمت از دست رفته مسلمین و تعالی اسلام راستین و بیداری امت اسلامی از جهل و خرافه و رهایی از سلطه بیگانگان و جهان غرب به مبارزه پرداخته‌اند، بهترین مثال این جریان جنبش اخوان‌المسلمین اســت که از زمان تأســیس آن توسط حسن‌البناء تا امروز دوران مختلفی را پشت سر گذاشته است. تعریف حسـن‌البناء مؤســس جنبش اخوان از این تشکیلات عبارت است از: دعوتی سلفی، حقیقتی صوفیانه، سازمانی سیاسی، گروهی ورزشی، پیوندی علمی و فرهنگی، ّ طریقتی سن: 97).

این جنبش از زمان تأسیس 1955شرکتی اقتصادی و اندیشــه‌های اجتماعی (حسینی، با شــعار سلفی‌گری به دنبال احیای اسلام و رهایی امت اســلامی از انحطاط بوده است که در دوره‌های مختلف از لحاظ ســطوح فعالیت فراز و نشــیب داشته و در درون خود با جریان‌های رادیکال، معتدل و محافظه‌کار روبرو بوده اســت که بخش رادیکال این جنبش در مقاطعی با رو‌ش‌های انقلابی به مبارزه با رژیم‌های موجود پرداخته‌اند. افرادی مانند سید قطب نمونه‌هایی از رهبران اخوان انقلابی هســتند که نمی‌توان آنان را با جریان ســلفی‌گری همسو با وهابیت و اندیشــه‌های تکفیری برآمده از آن شبیه‌ســازی نمود.
سید قطب به عنوان عضو برجسته اخوان‌المســلمین و اندیشه‌های انقلابی او زمینه انشعاب‌های گوناگون را در درون این جنبش فراهم ساخت. آموزه‌های سید قطب و تفسیرهای گوناگون از اندیشه‌های وی در جناح بندی‌های جدید و حرکت‌های بنیادگرا در دوران معاصر در میان اهل‌سنت مؤثر بوده است. اعضای جوان اخوان‌المســلمین به تدریج از رهبران ارشد فاصله گرفتند و براساس برداشت‌های گوناگون از تعالیم سید قطب در اواخر دهه 0691 میلادی تشکل‌های دیگری را که در واقع تشکل‌های بنیادگرا و پیکارجوی ســلفی است، در میان اهل‌ســنت به وجود آوردند (دکمجیان، 7731: 811). در جریان انقلاب مصر در سال 1102 میلادی گروه‌های مختلف اخوان موفق شدند زمام قدرت را پس از دهه‌ها مبارزه به‌دست بگیرند و محمد مرسی را از طریق انتخابات آزاد 71 ژوئن 2102 میلادی به ریاست‌جمهوری مصر برسانند. ولی یک سال پس از تحلیف او، موج جدیدی از اعتراضات مردمی علیه دولت انقلابی آغاز شــد که در نهایت در ســوم ژوئیه 3102 میلادی دولت مرسی بر اثر کودتای ارتش به رهبری عدلی منصور سقوط کرد و این فرصت تاریخی از دست این جریان خارج گردید. نقش آمریکا در حمایت و شکل دادن به جریان‌های تکفیری و سلفی با توجه به مقدمات ذکر شــده در مورد سابقه جریان سلفی‌گری معاصر می‌توان گفت نقطه آغازین آشنایی جهانیان با جریان سلفی در دهه‌های اخیر از کشور افغانستان و شکل‌گیری گروه دی 85313مجاهدین افغان در برابر روسیه شروع می‌گردد، اتحاد جماهیر شوروی سابق در دســامبر 9791) به افغانستان حمله و بخش‌های زیادی از این کشور را اشغال نمود. این اقدام روس‌ها در حمله به افغانستان در راستای توسعه حوزه نفوذ و گسترش کمونیسم بود که آمریکا در برابرآن واکنش نشــان داد و گروه‌های مســلح با دیدگاه‌های جهادی را به عنوان ابزار اجرائی اصلی وارد سیاستهای راهبردی خود نموده و از زمان اعلام جنگ علیه اتحادیه شوروی سابق برای خارج کردن این نیروها از افغانستان از این گروه‌ها استفاده نمود.

آمریکا در دوران جهاد از طریق پاکستان به حمایت مالی، تسلیحاتی از گروه‌های مجاهدین مقیم پاکستان پرداخت و در پی ضربه زدن به رژیم کمونیستی کابل و شوروی بر آمد. آمریکا برای تأمین منافع راهبردی خود در ماجرای جنگ افغانســتان، دست اتحاد به سوی تندروترین عناصر تکفیری دراز کرد و آنها را سازماندهی و تأمین مالی و تسلیحاتی نمود و بدین ترتیب راه را بر ظهور و قدرت‌گیری سازمان «القاعده» گشود، نام القاعده نیز از عنوان پادگان نظامی این گروه (پایگاه نبرد مقدس) گرفته شده است و بیشتر اعضا ابتدا آن را «جبهه بین‌المللی» الجهاد جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامیدند. بنیان‌گذار و پیشــوای القاعده، اسامه بن‌لادن، در زمان جهاد به طور گسترده با نهادهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکایی، سعودی و پاکستانی در ارتباط بود و به‌وسیله آنها تغذیه می‌شد.

کولی به درستی می‌نویسد: اسامه بن لادن با شهرتی که در وهابیتش به دست آورده بود و با فعالیت‌های شرکت بن لادن در نظر سرویس‌های اطلاعاتی سعودی و سیا فردی ایده آل برای ایفای نقش رهبری بود. نقشی که خود وی آماده می‌شد تا ایفایش کند. (کولی، 4831: 181) بن‌لادن به‌عنوان یکی از رهبران القاعده خود نیز دراین‌باره به صراحت بیان می‌کند: برای مقابله با روس‌های کافر، سعودی‌ها مرا به عنوان نماینده خود در افغانستان انتخاب کردند. من در منطقه مرزی پاکستان مستقر شدم. در آنجا، داوطلبانی را که از عربستان ســعودی و از تمام کشورهای عرب مسلمان می‌آمدند، پذیرا می‌شدم. نخستین اردوگاهم را ایجاد کردم و در آنجا، داوطلبان مزبور توســط افســران پاکســتانی و آمریکایی تعلیم می‌دیدند. اسلحه توسط آمریکایی‌ها و پول توسط سعودی‌ها تأمین می‌شد. (احمد رشید،)173:1380 عربســتان حمایت خود را از القاعده بعدها نیز با فراز و نشــیب‌هایی حفظ نمود، در گزارش بیکر و همیلتون اشــار‌ه‌ای به برخی از این کمک‌ها طی ســال‌های اخیر شــده است (نوروزی، 5831). مقدار کمک آمریکا در حد ضربه زدن به شوروی بود نه در حد تقویت مطلوب گروه‌های مجاهدین. انگیزه اصلی آمریکا از حمایت مجاهدین فقط به خاطر ضربه زدن به شــوروی و جلوگیری از نفوذ آن به کشورهای طرفدار آمریکا بود و عمده اهداف این کشور منحصر به همین مورد می‌شد و سیاست خاصی برای ایجاد حکومت جدید با ثبات در افغانستان نداشت و به عبارت دیگر، ایالات متحده به‌خاطر حمایت از مردم افغانســتان از مجاهدین پشــتیبانی نمی‌کرد، بلکه هدف آن کشور این بود که از افغانستان به عنوان سدی در مقابل نفوذ کمونیسم استفاده نماید. با توجه به این مسائل به راحتی می‌توان دریافت که چگونه در افغانستان همه فهمیدند آمریکا از طالبان حمایت و پشتیبانی کرده و حتی کمک‌های مالی به آنها رسانده است .)145 (میلی، 7731: 11 و در این میان نباید منافع عربســتان را نیز در شــکل دادن و حمایت از جریان‌های تکفیری فراموش کرد.

نقش عربستان در این معرکه با دو نگاه قابل بررسی است از یک جهت اعتقادات انحرافی ملهم از وهابیت که خود شــئون مختلفی دارد که در برخورد با کمونیسم که مصداق کافران محســوب می‌گردند در زمانه ما اجر و پاداش جهاد فی ســبیل الله را برای مبارزین و مجاهدینی که آرزوی درک فیض جهاد با کفار را دارند به همراه دارد و از سوی دیگر، حمایت از این جریان‌های سلفی، خوش‌خدمتی و انجام وظیفه حکام عربستان به‌عنوان عناصری وابسته به غرب در راستای تأمین منافع غرب ارزیابی می‌گردد. سیاست‌مداران آمریکایی در دوران جنگ سرد نیز برای تأمین منافع خود در منطقه خاورمیانه بــه عنوان حامی بزرگ آل ســعود، نه تنها بر وهابی‌ها که با ابتدایی‌ترین موازین حقوق بشــر ضدیت آشکاری دارند خرده نگرفتند، بلکه از آنان به مثابه سلاح بُرند‌ه‌ای در نبرد با جنبش‌های دموکراتیک و اســتقلال‌طلبانه در کشورهای عربی و سرتاســر جهان اسلام بهره‌برداری کرد و پس از پایان نیازش در افغانستان برای نقش‌آفرینی در نقاط دیگر سعی در حفظ این ساختار اشــاره گردید جریان ســلفی از یک سو مبتنی بر بنیان‌های انحرافی ًنمود. همان‌گونه که قبلا درون دینی است که افرادی بر اساس ایمان به همان اعتقاد تا پای جان در ایفای نقش پایداری کرده‌اند و از ســوی دیگر، استفاد‌ه‌ای است که آمریکا از این جریان‌های فکری برای منافع خود می‌نماید، لذا بعد از پایان منازعات جهادی در افغانســتان برای تداوم کســب ثواب جهاد باید رسالت دیگری برای خود تعریف نماید. سیف العدل، از اعضای ارشد القاعده می‌گوید: پس از خروج ارتش شــوروی ســابق از افغانســتان، بســیاری از رزمندگان غیرافغانی از جمله اردنی‌ها و ســعودی‌ها که از نظر مســائل امنیتی در کشور خود مشکلی نداشتند به کشورهایشــان بازگشــتند، اما اتباع مصر، الجزایر، سوریه و لیبی از ترس بازداشت توسط نیروهــای امنیتی کشورهایشــان باید در همان افغانســتان می‌ماندند یا به کشــورهایی می‌رفتند که فاقد دولت مرکزی و صد البته پر از گروه‌های فعال مسلح بودند مثل سودان و سومالی.

برخی نیز بعدها به کشورهای تازه استقلال‌یافته شوروی سابق رفتند و عده‌ای هم در ســایر نقاط جهان پخش شــدند. از همان زمان عده‌ای از آنها به این فکر افتادند کــه برای ادامه جهاد باید گام‌های اساســی بردارند و اولین قــدم در این راه گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه بود تا جهاد به صورت قاعده‌مند درآید. (العدل 72/1/4831) 21 بنا بر برخی منابع خبری گفته می‌شــود در منطقــه قفقاز و در منطقه چچن حدود میلیون اسلام‌گرای رادیکال سلفی وجود دارد که ظرفیت بسیار بالایی برای حرکت‌های انحرافی). و این وضعیت برای آمریکایی‌ها نیز یک آینده در این مناطق دارد (گاهنامه نمای راهبردی: فرصت مغتنم است تا در یک وحدت هدف بتواند از این جریان برای اهداف آینده خود استفاده نماید. مطرح می‌شود این است که تمامی این وقایع مربوط ً با این‌حال، استدلالی که گاهی معمولا به فضای خاص دوران جنگ سرد بوده است. شرایط خصم‌آلود بین‌المللی در زمان جنگ سرد پیش گرفتن چنین سیاست‌های «واقع‌گرایانه‌ای» را اجتناب‌ناپذیر می‌ساخته است؛ اما پس از فروپاشی شوروی بستر شکل‌گیری اتحادها و ائتلاف‌های این چنینی از میان رفته است. ناگفته نماند که در بسیاری از موارد در پس چنین استدلالی تلاش برای توجیه سیاست‌های سران کاخ سفید و سلب مسئولیت از آنان جریان دارد. چرا که به این ترتیب آنان در بهترین حالت ناجیانی بودند که باید جهان را از شر امپریالیسم شوروی حفظ می‌کردند و اجازه نمی‌دادند که ملت‌ها یکی پس از دیگری به کام «امپراتوری شیطان» فرو روند؛ و البته در این راستا از ابزارها و امکانات موجود - من‌جمله اتحاد با تکفیری‌ها و ًآرمانــی برخورد نبودند و باید بر روی گزینه‌های واقعا تمرکز می‌کردند.

–سلفی‌ها چنین استدلالی را موجه می‌سازد این است که در مدت کوتاهی پس از خاتمه جنگ ًآنچه ظاهرا در افغانستان و فروپاشی شوروی، بن‌لادن و یارانش اسلحه‌هایشان را به سوی متحدان پیشین خود برگردانند و برعلیه منافع و اتباع آنها در نقاط مختلف وارد عمل شدند. حمله به نیروهای آمریکایی مستقر در یمن در سا ل 2991میلادی و بار دیگر در سومالی در سال 3991میلادی به شبکه بن لادن نسبت داده می‌شود. آنان همچنین در نوامبر سال 5991میلادی پنج سرباز آمریکایی را در ریاض مورد هدف قرار دادند و در ژوئن سال 6991میلادی با حمله‌ای انتحاری در ظهران، نوزده ســرباز آمریکا را کشتند (آشــکار، 4831: 17). در فوریه سال 8991میلادی بــن لادن «جبهه جهانی بــرای جهاد با جهودها و صلیبیون» را اعلام کرد. در نخســتین بند این اعلامیه تصریح شــده بود که مشــروع و حتی واجب اســت که بنام اسلام «آمریکایی‌ها و متحدانشان، چه نظامی و چه غیرنظامی کشته شوند» (محمودیان، 1931). پس از آنان رشته عملیات‌های ضد آمریکایی القاعده شدت یافت: حمله به سفارتخانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا ً در اوت سال 8991میلادی، حمله به رزمنا و کول در یمن در اکتبر سال 0002 میلادی و نهایتا حمله به بر جهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک در سپتامبر سال 1002میلادی که به لشکرکشــی آمریکا به افغانستان و رویایی نظامی آن با شبکه القاعده و حکومت طالبان انجامید (آشکار، 4831: 27.) در پاسخ به این استدلال باید ابتدا یادآور شد که رابطه نزدیک میان دولت‌مردان آمریکایی با وهابی‌ها و تکفیری‌ها بی‌گمان بر اســاس آموزه‌ها و آرمان‌های مشترکی تنظیم نشده است. به‌عبارت دیگر، آنچه ارزش‌های آمریکایی خوانده می‌شود سنخیتی با مبانی طرز فکر بنیادگرایان اســلامی ندارد و ســبک زندگی آمریکایی قطب متضاد آن چیزی است که آرمان بنیادگرایان را تشــکیل می‌دهد و برای آن می‌جنگند. درعین‌حال این حقیقت آشــکار، باعث نمی‌شود که استراتژیست‌های واقع‌گرای سیاست خارجی آمریکا چون کیسینجر و برژینسکی از این نیروها چشم بپوشند و از آنان برای تأمین منافع و اهداف امپریالیستی آمریکا استفاده نکنند. در اساس ابزاری است و بهره‌گیری از آنها بر مبنای اصل اساسی ًرویکرد آمریکایی‌ها به بنیادگرایان کاملا تفوق و سلطه آمریکا انجام می‌شود. همان‌گونه که کاسپر واین برگر (وزیر دفاع آمریکا در زمان ریگان) گفته است: ما می‌دانســتیم که آنها آدم‌های چندان خوبی نیســتند، اما ناچار به انتخابشــان بودیم... یادتان باشد که چرچیل چه گفته است: حتی اگر هیلتر به جهنم تجاوز کرده بود، مجلس)Yousaf & Adkin, 1992: p 164(عوام چاره ای نداشت جز آنکه با شیطان معامله کند. تنها مشکل در این مورد به‌خصوص این بود که «شیطانی» که آمریکایی‌ها با آن معامله کردند، بنابه ماهیتش چندان رفتار پیشبینی پذیری نداشت. او موجودی قدردان و وفادار نبود چرا که بر علیه شرکای پیشین خود دست به کار شد و امنیت آنها را به خطر انداخت. در این صورت سؤال اینجاست که با فروپاشی شوروی و اتمام جنگ سرد، آیا دیگر تکفیری‌ها برای آمریکا هیچ کارکرد مثبتی ندارند؟ آیا مقامات آمریکایی اینک با تروریست‌های سلفی چون عناصر تاریخ مصرف گذشت‌های که برای منافع آمریکا و متحدانش چیزی جز زیان به بار نمی‌آورند برخورد می‌کنند؟ با رشته عملیات‌های تروریستی القاعده بر ضد اتباع و نهادهای آمریکایی در به لشکرکشی آمریکا به افغانستان انجامید ً میلادی که نهایتا2001 تا 1991فاصله سا لهای به نظر می‌رسید پاسخ به این سؤالات مثبت باشد. ولی با اوج گرفتن جنگ خونین داخلی در سوریه (از سال 1102م) بر همگان محرز شد که ای نگونه نیست. خیزش ملت‌های عرب علیه خودکامی و فساد حکمرانا نشان (آنچه به بهار عربی یا بیداری اسلامی معروف شد) می‌توانست فصل تاز‌های در تاریخ اعراب باشد و به استقرار مردم سالاری و عدالت اجتماعی در کشــورهای عربی بیانجامد؛ اما مجموعه‌ای از عوامل باعث شــد که این نهضت‌ها به سرانجام مطلوبی نرسد و رویای مردم عرب در این رابطه به تعویق بیفتد. بررسی و تحلیل همه‌جانبه عوامل این ناکامی موضوع مقاله حاضر نیست، اما تا جایی که به بحث حاضر مربوط می‌شود دخالت مؤثر آمریکا و شرکای منطق‌هایش چون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و اسرائیل در انحراف مسیر راستین قیام‌های منطقه و غلتیدن آن به چرخه خونبار آنارشی و اقتدارگرایی نقش داشته است.

قیام‌های آزادی‌خواهانه در مصر، تونس، یمن، اردن، کویت، بحرین و عربستان دارای جهتگیری ضدآمریکایی بودند که نتیجه طبیعی چندین دهه حمایت کاخ ســفید از حاکمان مستبد این کشــورها بود. به علاوه انقلابیون از موضع انفعالی حاکمان عرب در قبال محاصره، ســرکوب و گرایش ضدصهیونیستی ًکشتار فلسطینیان بدست رژیم اسرائیل خشمگین بودند و لذا غالبا داشتند. قیام‌های خودجوش مردمی در کشورهای عربی به سمت استقلال و رهایی از تابعیت غــرب میل می‌کرد و بر ضــد حکومت‌هایی که هژمونی آمریکا را در منطقه تضمین می‌کردند سازماندهی شده بود. بر این اساس، دخالت آمریکا و متحدانش برای جلوگیری از اعتراضات و مهندسی آن ضرورت پیــدا کرد. در 51 مارس 1102 میلادی هم‌زمان بــا ورود رابرت گیتس (وزیر دفاع آمریکا) به بحرین، نیروهای نظامی عربستان راهی بحرین شدند و با چراغ سبز آمریکا به سرکوب انقلابیون بحرینــی پرداختند. همچنین آمریکا با تمام قوا وارد مناقشــه لیبی شــد. در حالیکه پیشتر هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه آمریکا) از مطرح بودن اقدام نظامی در لیبی خبر داده بود، نیروهای زمینی و دریایی آمریکا لیبی را به محاصره خود درآوردند. در نهایت با مجوز شــورای امنیت جنگنده‌های ناتو بر فراز آســمان لیبی به پرواز درآمدند. دبیرکلی ناتو هدف عملیات را «ایجاد منطقه پرواز ممنوع به منظور حفاظت از مردم لیبی در برابر خشونت رژیم قذافی» اعلام کرد (ثقفی عامری، 3931). اما آنچه در عمل اتفاق افتاد حمله مستقیم به مراکز و تأسیسات نظامی و سیاســی و حتی پناهگاه‌های شخص قذافی بود. در واقع آنچه باعث سرنگونی قذافی شــد نه انقلاب مردم لیبی بلکه تهاجم ناتو بود. با دخالت ناتو در لیبی فصل جدیدی از روابط جهادگرایان تکفیری با آمریکا گشوده شد. جفری اسکات شاپیرو در مقال‌های 61 صفح‌های در توضیح می‌دهد که چگونه آمریکا از ورود عناصرالقاعده به صحنه کارزار لیبی واشنگتن پست مطلع بوده‌اند و بر مسلح شدن آنان از طریق محموله سلاح‌هایی که از کشورهای غربی و عربی به بنغازی می‌آمده است نظارت می‌کرده‌اند. [۱] (عنوان مطلب: ناتو القاعده را در زمان سرنگونی قذافی مسلح کرد) نقش ایالات متحده در تجهیز و حمایت از داعش در ســال 6002 میلادی و در زمانی که دولت جرج بوش از یک ســو تحت فشارهای شدید داخلی و خارجی برای خروج از عراق بود و از سوی دیگر، سرزنش می‌شد که با صرف میلیاردها دلار هزینه، «عراق را در ســینی نقر‌ه‌ای به ایران تقدیم کرده اســت» طرح پارتیشن نرم، برای جلوگیری از شکســت کامل آمریکا در عراق و به ســامان رساندن پروژه عراق ارائه و به‌عنوان قانون در کنگره آمریکا تصویب شــد. بر اســاس این طرح که لسلی گلب، رئیس سابق شورای روابط خارجی و جوزف بایدن، عضو سنا در ماه می‌سال 6002 میلادی آن را ارائه کردند عراق می‌بایست به سه منطقه خودمختار کردنشین، شیعه‌نشین و سنی‌نشین، تحت نظر یک حکومت مرکزی در بغداد تقسیم شود، گلب به نمایندگان توضیح داد که: واشنگتن باید حامیان خارجی تندروهای سنی در عراق را به همکاری فرا بخواند و ضمن تعریف منافع مشترک، هزینه مالی شیعیان به طور ًو همچنین هماهنگی‌ها و همکاری‌های بعدی را نیز بر دوش آنها بگذارد. فعلا طبیعی و با تکیه بر اکثریتی که دارند، حکومت را به دست می‌گیرند، اما سنی‌ها نمی‌خواهند پس از صدها سال تسلط بر عراق، قدرت را از دست بدهند و کردها نیز نمی‌خواهند استقلال 51 ساله خود را از دست بدهند. تا زمانی که ارتش آمریکا در عراق حضور دارد، شورش‌ها قوی نخواهد بود و آمریکا موظف است با آنها مقابله کند. پس برای بزرگتر شدن امواج، باید ارتش را بازگردانیم. بخش اعظمی از پروژه را نیروهای افراطی منطقه انجام خواهند داد. این طرح روز 4 مهر 2831 با اکثریت 57 رأی در مقابل 32 رأی منفی در کنگره به تصویب رسید و دولت آمریکا ملزم به اجرای آن شد. [۲] چهار ماه بعد، یعنی در 01 ژانویه 7002 میلادی، جورج بوش در سخنرانی تلویزیونی خود برای مردم آمریکا اســتراتژی جدیدی را اعلام کرد که مهم‌ترین هدف آن ممانعت از شکســت کامل آمریکا در عراق بود. هم‌زمان، کاخ ســفید اقدام به انتشــار رئوس و نکات مهم استراتژی جدیدی کرد که عبارت بودند از: به صفر رساندن حملات علیه نیروهای آمریکایی، مقابله با نفوذ ایران در عرصه سیاســی عراق، کم‌رنگ‌تر کردن سیاســت بعثی‌زدایی و بازگرداندن اقلیت‌های قومی و مذهبی به ویژه اعراب ســنی به روند سیاسی در سطح محلی و در نهایت تشکیل یک گروه تماس با کشــورهای منطقه و ســازمان ملل متحد برای آماده کــردن آنها جهت احترام گذاشتن به تقسیمات و مرزهای فدرالی عراق. بر طبق اسنادی که روزنامه‌های عربی و غربی منتشر کردند آنهایی که ابتدا با شلیک خمپاره و مسلسل و کاشتن مین و بمب، هرچند ماه یک بار، گاهی به سربازان و خودروهای ارتش آمریکا حمله می‌کردند و هر روز زنان و کودکان و مغازه‌های شهروندان غیرنظامی عراق را به خاک و خون می‌کشیدند، رفته‌رفته سازماندهی شده و فقط به شخصیت‌ها و گروه‌های نزدیک به ایران و شیعه حمله می‌کردند. دیگر حتی یک مورد حمله ًطبق معمول، به شهروندان غیرنظامی و غالبا به سربازان، تاجران و دیپلمات‌های آمریکایی صورت نگرفت و با جذب تکفیری‌هایی که خود را منفجر می‌کردند، نطفه داعش بسته شد. این جریان از ســال 1102 متولد گردید. ریشه داعش به جماعت توحید و جهاد می‌رسد که در سال 9991 میلادی به رهبری ابومصعب الزرقاوی تأسیس شد و در سال 4002 میلادی به شــبکه القاعده پیوســت و پس از آن به القاعده عراق معروف شد. این گروه که وارد جنگ با دولت عراق و نیروهای آمریکایی مســتقر در عراق شــده بود در سال 6002 میلادی با چندین گروه اسلام‌گرای دیگر ائتلاف کرده و «مجلس شورای مجاهدین» را تشکیل داد که یک قدرت مهم در استان انبار محسوب می‌شد. در 31 اکتبر همین سال مجلس شورا به همراه چند گروه شورشی دیگر «دولت اسلامی عراق» را تشکیل داد. ابوایوب المصری و ابوعمر بغدادی دو رهبر اصلی دولت اسلامی عراق بودند که در 81 آوریل 0102 میلادی در عملیات ارتش آمریکا کشته شــدند و ابوبکر بغدادی جایگزین آنها شد. این گروه از همان ابتدا، هدفشان فقط و فقط ضربه زدن به دولت جدید عراق و پس گرفتن حکومت حزب بعث بود و به همین دلیل بود که در برابر خواسته حامیان خود، وهابی‌ها و سیا، برای اعزام نیرو به سوریه مقاومت نمود. اما یک سال بعد، با فشار حامیان عربی و غربی و همچنین برای تقویت بدنه خود با جذب تکفیری‌های بیشتر، پا به میدان سوریه گذاشت و کلمه شام را نیز به نامش اضافه کرد و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) متولد گردید. [۳] از آن پس سیل کمک‌های تسلیحاتی و مالی از مرزهای ترکیه و اردن به سوی آنها سرازیر شد، اما همان اختلاف هدف اولیه، یعنی آرزوی زنده کردن حکومت صدام در عراق و تضاد بنیادین و دیرینه فرماندهان نظامی داعش با سعودی‌ها، باعث اوج گرفتن اختلاف و تضادهای میان داعش، که تحت کنترل کامل سعودی‌ها در آمده بود، شد و این دو جبهة النصره و شاخه جدا شد‌ه‌اش، گروه در سوریه به جان هم افتادند. روند ارسال کمک‌های بی‌انتها از مرزهای ترکیه و اردن برای داعش قطع شد، اما فرماندهان بعثی آنقدر تجربه داشتند که نیاز خود را با غارت کاروان‌های و انبارهای آنها تأمین کنند. داعش آنچنان جسور بود که منتظر حرکت جبهة النصره اهدایی به کامیون‌های ترکی‌های به سمت سوریه نمی‌ماند و با دست درازی به آن‌سوی مرز، محموله‌های سلاح و غذا را به چنگ می‌آورد. در تمام این مدت، هیچ تعرضی از سوی غرب نسبت به داعش صورت نگرفت و حتی مقامات ترکی‌های که مرزبانانش به اشتباه کاروان کامیون‌های پشتیبانی از تکفیری‌های ســوریه را متوقف کرده بودند، ضمــن جریمه و مجازات مرزبانان، کامیون‌ها را دســت نخورده به داعش تحویل دادند. برنامه‌ریزی برای حمله داعش به عراق از ماه‌ها قبل از شروع در اتاق‌های جنگ سازمان‌های اطلاعاتی، آمریکا، عربستان سعودی، قطر، ترکیه، فرانسه میلیارد دلاری آن به سرعت توسط سعودی‌ها تأمین شده و انگلیس آغاز شده بود و هزینه بود. نشست‌های توجیهی متعددی در تعدادی از پایتخت‌های عربی، از جمله اردن، قطر و برخی از پایتخت‌های اروپایی بین نمایندگان جامعه اطلاعاتی عربســتان سعودی و قطر و تعدادی از فرماندهان داعش، ب هویژه افســران حزب بعث صدام و تعدادی از سیاست‌مداران عراقی، برگزار شد. به آنها توضیح داده شد که این طرح نیاز به کار در دو جبهه دارد و نخستین بار است که یک پروژه در چنین سطحی در دو عرصه سیاسی و نظامی اجرا می‌شود. ، پس از حمله داعش به خاک عراق و تصرف بخشی از مناطق این کشور در 51 خرداد 3931 مرحله بعدی برنامه آمریکا، برای فشــار آوردن به دولت قانونی عراق آغاز شد و سیاس تمداران آمریکایی آشکارا خواهان کنار رفتن مالکی با هدف از میان برداشتن دولت مرکزی عراق شدند. مدرک دیگری که صحت اســناد فوق را اثبات می‌کند این مورد است که براساس اسنادی که چاک گرسلی، سناتور ایووا، افشا کرد وزارت امنیت داخلی آمریکا به صورت مخفیانه فهرستی از تروریسـت‌ها تهیه کرده که براساس آن به افرادی که با تروریست‌ها ارتباط دارند اجازه داده می‌شود تا به صورت نامحدود وارد آمریکا شوند. وجود این فهرست که به افراد مظنون اجازه ورود آسان به آمریکا را می‌دهد، نگرانی گرسلی را برانگیخته است و وی چندین ایمیل وزارت امنیت داخلی را که شــامل این فهرســت و بحث‌ها درباره صدور مجوز برای تروریست‌ها به منظور ورود به آمریکا بود، افشــا کرده است. این اسناد همکاری آمریکا با گروه‌های تروریستی مانند داعش و دیگر گروه‌های تکفیری را آشکار می‌کند. [۴]-aboutterrorist-list -promises-brief هدف از تشــکیل ائتلاف اخیر به رهبری آمریکا به منظور مبارزه با داعش، از بین بردن این گروه تکفیری نیست، بلکه جلوگیری از نافرمانی بیشتر داعش و زیر سیطره قرار دادن این گروه برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه است. بهترین دلیل بر این مدعا این است که آمریکا کاری به در سوریه ندارد و این گروه‌ها بدون هیچ مزاحمت جبهة النصره دیگر گروه‌های تکفیری مانند و فشاری به فعالیت‌های تروریستی خود ادامه می‌دهند. [۵] پیش از تشــکیل این ائتلاف نیز، سیاست خارجی آمریکا در سوریه و عراق فرصت دادن به گروه‌هــای تکفیری مانند داعش بود تا به اندازه کافی به قدرت و تأثیرگذاری لازم برســند، تا حضور نظامی دوباره آمریکا در منطقه توجیهات منطقی داشته باشد. [۶] اما مســئولیت آمریکا در شــکل‌گیری و توسعه شبکه تروریســم تکفیری در سوریه بیش از اینهاســت. بر پایه اســناد ایالات متحده آمریکا در ایجاد داعش نقش مستقیم داشته است. برپایه افشــاگری‌های ادوراد اسنودن (کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا) آژانس امنیت ملی آمریکا با همکاری آژانس امنیت انگلیس و مرکز اطلاعات و ماموریت‌های ویژه موساد زمینه را برای پیدایش داعش فراهم کرده‌اند. مطابق اسنادی که اسنودن فاش کرده است، سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل برای به‌وجود آمدن یک گروه تروریستی که بتواند همه تندروها را از سراسر جهان در یک مکان جمع کند، همکاری کردند. این اسناد نشان می‌دهد که عملیات گردآوری تندروهای جهان در یک مکان «لانه زنبور» نام دارد. [۷]

مهر تأییدی بر این امر گزینه‌های دشوار

هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود تحت عنوان زده و اذعان کرده است که داعش ساخته دست خود آمریکاست «با هدف تقسیم خاورمیانه». وی در ادامه آورده اســت: من به 211 کشــور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود؛ اما ناگهان همه چیز فروپاشید. (به‌واسطه کودتا بر ضد اخوان‌المسلمین در مصر) توافق شده بود تا دولت / 3102 اعلام شــود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا ما و 7 / 5اســلامی (داعش) در روز اروپا هرچه سریع‌تر آن را به رسمیت بشناسیم. [۸] [۹] در عمــل هم دولت‌مردان آمریکایی قبل از ســال 4102میلادی و پیــش از اینکه در خاک عراق - بر ضد منافع حیاتی آمریکا در این کشور - دست به پیش‌روی بزنند، هرگز متعرض آن نشــدند؛ در حالیکه داعش از آغاز جنگ داخلی ســوریه وارد عمل شده بود و قبل از حمله به عراق بخش‌های گسترد‌ه‌ای از خاک سوریه را در تصرف خود داشت. داعش در تمامی این مدت از همان روش‌های نفرت‌ا‌نگیز خود چون بریدن سر و مثله کردن و سوزاندن افراد و فروش زنان و کودکان به عنوان برده استفاده می‌کرد و در هر جایی که موفق می‌شد پرچم خود را برافرازد به کشتار غیرنظامیان دست می‌زد. در آن زمان چندان خبرجنایت‌های هولناک تروریست‌های تکفیری در رســانه‌های غربی و عربی انعکاس پیدا نمی‌کرد؛ چراکه آمریکا و شرکایش خود در این ماجرا نقش داشتند ولی موضعگیری علیه داعش زمانی در رسانه‌های غربی بالا گرفت که اقدامات تروریســتی این جریان دست ســاخته و حمایت شده دامان غرب را گرفت و حملات تروریستی به پاریس و تهدید به حمله به سایر کشورهای غربی آمریکا و غرب را نگران نمود.

نتیجه‌گیری

بر اساس مستندات و منابع موجود در این مقاله روشن گردید که آمریکا و جهان غرب ب هطور تاریخی همواره تلاش نموده‌اند از ظرفیت‌های منفی درونی جهان اســلام علیه اسلام استفاده نمایند، چنانکه تشــکیل القاعده و داعش و حمایت همه‌جانبه از آن در ســال‌های اخیر نشان می‌دهد آمریکا به‌جای مداخله مستقیم با استخدام این جریان‌های تکفیری به اهداف خود دست یافته است. نکته قابل توجه در القاعده و داعش تفسیرهای خاصی بود که رهبران فکری این دو جریان از مفهوم سلفی‌گری داشتند و با احیای مفهوم جهاد نقش مبارزاتی ویژه برای خود در برابر دشمنان اسلام در دوران فعلی را تجویز می‌کردند، این رهیافت ابتدا به مبارزه با کمونیسم و سپس غرب مسیحی و صهیونیسم و سرانجام جریان‌های درون جهان اسلام که از نظر سلفی‌ها شیعیان و سایر گروه‌های سنی مخالف با تفکر سلفی بودند، به‌عنوان رسالت خود می‌اندیشیند، ولی ایالات متحده آمریکا به‌خوبی با مدیریت این جریان و حمایت از آن در مبارزه با کمونیسم و بهره‌برداری از ظرفیت جهادی آن سرانجام توانست جهت مبارزه را به سمت شیعیان متوجه و خطرات مبارزه با غرب و صهیونیسم را از اولویت جریان سلفی خارج نماید.

منابع

ـ ابن حجر الهیتمی، احمد بن محمد. (بی تا)، الفتاوی الحدیثیة، بی جا، دارالفکر.

ـ آشکار، ژیلبر. (4831)، جدال دو توحش، ترجمه حسن مرتضوی، نشر اختران.

ـ ثقفی عامری، ناصر. (3931)، ناتو در عرصه ای جدید: عملیات نظامی در لیبی، معاونت پژوهش‌های سیاســت خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

ـ سبحانی، جعفر(.7241ق)بحوث فی الملل و النحل، قم: مؤسسه الامام صادق(ع)، جلد چهارم، 5،(به نقل ازسبکی صفی الرد علی ابن تیمیه در الدرة المضیة فصلنامه آ فاق ،»)«تأثیر اقلیت گرایی مذهبی بر امنیت ملی جمهوری اســلامی 1392ـ جهانــی، محمد. (پاییز، سال ششم، شماره بیستم. امنیت، بیروت. الاخوا ن المسلمون کبری الحرکات الاسلامیه المعا صره ـ حسینی، اسحاق موسی(. 5591م)، ترجمه حمید احمدی،ت‌هران: انتشارات کیهان. جنبش‌های اسلامی در جهان عرب ـ دکمجیان، هرایر. (7731)، مترجم اسدالل شفایی و صادق باقری، تهران. طالبان. اسلام، نفت و بازی بزرگ ج دید ـ رشید، احمد. (0831). روزنامه شرق ـ العدل، سیف. (72/1/4831) «نامه سیف العدل»ترجمه محمدعلی فیروزآبادی،، ترجمه مهرگان نظامی زاده و مجتبی نجفی، انتشارات سیا و جهاد جنگ‌های نا مقدس ـ کولی، جان. (4831) صمدیه. (آبان 3931) مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی، سال21، شماره 51. گاهنامه نمای راه بردی ـ ایدئولوژیک القاعده»، – ـ محمودیان، محمد. (تابســتان 1931)«تأثیر اندیشه‌های نوسلفیســم بر روند فکری .3، سال هفتم، شماره پژوهشنامه علوم سیا سی، ترجمه هومن ـ میشائیل پلی، خالد دوران. (5831)وطن خواه، نشر کاروان. اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ترجمه عبدالغفار محقق، مشهد: نشر ترانه. افغانستان، طالبان و سیاست‌های جها نی ـ میلی، ویلیام. (7731)

ـ نوروزی، بابک(آذر5831)گزارش گروه بیکر و همیلتون: عملگرایی در برابر افراطگرایی، معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی/ گروه مطالعات اروپا و آمریکا.

- Yousaf, Mohammed and Mark Adkin.)1992(The Bear Trap: Afghanistanś Untold Story, Leo Cooper.

پانویس