بررسی روایات و آرای بزرگان شیعه و اهل سنت درباره شفاعت (مقاله)

از ویکی‌وحدت
فصلنامه اندیشه تقریب شماره بیستم
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال پنجم/ شماره بیستم/ پاییز 1388
عنوان مقاله بررسی روایات و آرای بزرگان شیعه و اهل سنت درباره شفاعت
نویسنده علی‌اشرف کرمی
تعداد صفحات 18
بخش مقالات اندیشه‌ای
زبان فارسی

بررسی روایات و آرای بزرگان شیعه و اهل سنت درباره شفاعت عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب در شماره بیستم می‌باشد که به قلم علی‌اشرف کرمی[۱] تدوین و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده‌است. این مقاله در مجله فصل پاییز سال 1388 منتشر شده است.

چکیده

مسئله شفاعت از جمله مباحث مهم در تعالیم اسلامی است، به گونه‌ای که چندین آیه از قرآن به آن اختصاص یافته است و نیز در احادیث اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد تا جایی که این روایات در بسیاری از کتاب‌های معتبر شیعه و اهل سنت وارد شده و هر کدام حق شفاعت را به گروهی، فردی یا قومی داده‌اند. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا روایات مشترک و مختص شیعه و اهل سنت را در زمینه شفاعت ذکر کرده تا فردی که خواهان شفاعت است بتواند شرایط آن را اکتساب و مشمول شفاعت واقع شود. هم‌چنین در این تحقیق نظرات بزرگان اهل سنّت و شیعه در بحث شفاعت بیان شده است.

کلید واژه‌ها: اهل سنت، شیعه، شفاعت، روایت، پیامبر اسلام، وهابیّت.

گفتار اول

مقام شفاعت در روز قیامت در پیشگاه خداوند موقعیتی نیست که هر کسی صاحب آن شود بلکه این مقام در شأن کسانی است که در نزد خداوند عزت و آبروی خاصی داشته باشند. این نوع شفاعت است که مورد بدفهمی مردم قرار گرفته و گاهی هم آن را وسیله‌ای برای فرار از انجام واجبات می‌دانند. شفاعت معلول عملکرد انسان است؛ یعنی باید طوری عمل کند تا خود را مستحق شفاعت نماید، مانند آن‌که از خدا غافل نباشد و شفاعت رسول و اولیای خدا را وسیله گناه کردن قرار ندهد.

الف) روایات مشترك شیعه و اهل سنت درباره لزوم پذیرش اصل شفاعت

در روضة‌الواعظین آمده است: القطان، عن السكری، عن الجوهری، ‌عن محمد بن عماره، ‌عن ابیه قال‌: قال الصادق جعفر بن محمد(علیه‌السلام): ‌«مَنْ أنكَرَ ثلاثه أشیاء فلیس من شیعتنا: المعراج، و المسألة فی القبر، ‌و ‌الشفاعة؛ امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: هر كس سه چیز را انكار كند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر، شفاعت» (‌فتال ‌نیشابوری، بی‌تا، ‌ج2‌، ‌ص501؛ ‌صدوق‌، 1370، ص294 و مجلسی، 1403ق، ج8، ص37).
عن زید بن ارقم و بضعه عشر من الصحابه قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «شفاعتی یوم القیامة حق ٌ، فَمَن لَمْ یؤ من بها لم یكن من أهلها؛ شفاعت من در روز قیامت حق است پس كسی كه به آن ایمان نیاورد در زمره شفاعت شدگان قرار نمی‌گیرد». (هندی، 1985م، ج14، ص399).

ب) روایات مشترك شیعه و سنی درباره شفاعت‌كنندگان

در سنن ترمذی آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «إنَّ سوره من القرآن ثلاثین آیه شفعت لرجل حتی غفرله و هی (تبارك الذی بیده الملك)؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: سوره تبارك كه سی آیه دارد برای‌كسی (كه او را خوانده) شفاعت می‌كند تا اینكه آمرزیده شود» (ترمذی، 1403ق، ج4، ص238).
قال علی(علیه‌السلام): «وَاعْلَمُوا أنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقرآن یوْمَ الْقِیامَه شُفِّعَ فِیهِ؛ حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود: آگاه باشید كه شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق می‌گردد. آن كه در قیامت، قرآن شفاعتش كند شفاعت درباره‌اش پذیرفته می‌شود»(نهج‌البلاغه، خطبه 176).

1 ـ پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در محاسن برقی آمده است: أبی، عن القاسم بن محمد، عن علی بن أبی همزه قال: «قال الصادق(علیه‌السلام): ما احد من الاولین و الاخرین الا و هو یحتاج الی شفاعه محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یوم القیامه؛ امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: از اولین و آخرین، كسی نیست كه در روز قیامت محتاج به شفاعت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نباشد» (برقی، 1371ق، ج1، ص184 و مجلسی، پیشین، ص42).
درسنن دارمی آمده است: اخبرنا حكم بن نافع اخبرنا شعیب عن الزهری، قال حدثنی ابو سلمه بن عبد الرحمن اخبرنا ابا هریره: قال النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «لكل نبی دعوه و ارید إن شاءالله تعالی أن اختبأ دعوتی شفاعه لِاُمتی یوم القیامه؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: برای هر پیامبری دعایی است. اگر خدا بخواهد می‌خواهم دعایم را برای شفاعت كردن امت خود در روز قیامت نگه دارم» (دارمی، 1349 ق، ج2، ص328).

2 ـ قرآن كریم

در سنن ترمذی آمده: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «إنّ سوره من القرآن ثلاثین آیه شفعت لرجل حتی غفرله و هی (تبارک الذی بیده الملک)؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: سوره تبارک که سی آیه دارد برای کسی (که او را خوانده) شفاعت می‌کند تا اینکه آمرزیده شود». (ترمذی، 1403ق، ج4، ص238).
قال علی(علیه‌السلام) «واعلموا أنّه شافع مشفع، و قائل مصدق، و أنّه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه؛ حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود: آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق می‌گردد. آن که در قیامت، قرآن شفاعتش کند شفاعت درباره‌اش پذیرفته می‌شود» (نهج‌البلاغه، خطبه 176).

3 ـ ملائك

قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «و الشفاعه للانبیاء و الاوصیاء و المؤمنین و الملائكه و فی المؤمنین مَن یشفَع مثل ربیعه و مضر و اقل المؤمنین شفاعه من یشفع لثلاثین انساناً و الشفاعه لا تكون لأهل الشك و الشرك و لا لأهل الكفر و الجهود بل یكون للمؤمنین من اهل التوحید؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: پیامبران، اوصیاء، مؤمنین و ملائكه صاحب مقام شفاعت‌اند. از مؤمنان كسانی هستند كه به اندازه قبیله ربیعه و مضر شفاعت می‌كنند. كمترین تعدادی كه مؤمنین شفاعت می‌كنند سی نفر است و برای مشركین و اهل شك و كفار و یهود شفاعتی نیست بلكه شفاعت برای مؤمنین اهل توحید است» (مجلسی، پیشین، ص58).
در سنن نسایی آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «فإذا فرغ الله عزوجل من القضاء بین خلقه و أخرج من النار من یرید أن یخرج امر الله الملائكه و الرسل أن تشفع فیعرفّون بعلاماتهم ان النار تأكل كل شیءٍ و مِن ابن آدم إلا موضع السجود... ؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هنگامی كه خداوند از داوری میان بندگان فراغت یافت و آنان را كه می‌خواست از آتش در آورد، ‌امر می‌كند كه فرشتگان و پیامبران شفاعت كنند و كسانی كه باید شفاعت شوند نشانه‌ای دارند كه با آن شناخته می‌شوند و آن این است كه چون اهل سجده و نماز بوده‌اند آتش دوزخ پیشانی آنها را نمی‌سوزاند‌» (نسایی، 1348، ج2، ص181).

4 ـ پیامبران

در مسند احمد بن حنبل آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «اذا میز أهل الجنه و أهل النار فدخل اهل الجنه الجنه و اهل النار النار قامت الرسل فشفعوا» (ابن‌حنبل، [بی تا]، ج3، ص325).
شیخ صدوق آورده است: عن علی(علیه‌السلام) قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «ثلاثه یشفعون الی الله عزوجل فیشفعون الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء؛ از علی(علیه‌السلام) روایت شده كه رسول خدا فرمود: سه دسته هستند كه در پیشگاه خداوند شفاعت می‌كنند و شفاعت آنان پذیرفته می‌شود: 1 ـ پیامبران؛ 2 ـ دانشمندان دینی؛ 3 ـ شهدای راه خدا» (صدوق، 1403ق، ص156).

5 ـ مؤمنان

در كتاب «تأویل الآیات الظاهره» آمده است: «عن ابان ابن تغلب قال سمعتُ أبا عبدالله(علیه‌السلام) یقول: «انَّ المؤمن یشفع یوم القیامه لاهل بیته فیشفع فیهم حتی یبقی خادمه فیقول ـ فیرفع سبابیه ـ یارب خوید می‌كان یقینی الحر و البرد فیشفع فیه؛ ابان بن تغلب از امام صادق نقل كرده که: مؤمن در روز قیامت برای خانواده خود شفاعت می‌كند تا این‌كه خدمتگزار او باقی می‌ماند، پس در حالی كه دو انگشت سبابه خود را بلند كرده می‌گوید پروردگارا خادمم را كه مرا از گرما و سرما حفظ می‌كرد شفاعت كن، پس شفاعت او درباره خادمش پذیرفته شد». (حسینی استرآبادی، 1409ق، ج1، ص387 و مجلسی، پیشین، ص61).
قال رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «یشفع النبیون و الملائكه و المؤمنون فیقول الجبار بقیت شفاعتی» (بخاری، 1407ق، ج9، ص160).

6 ـ شهدا

احمد بن حنبل در مسندش آورده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) «فیؤذن للملائكه و النبیین و الشهداء أن یشفعوا فیشفعون و یخرجون من كان فی قلبه ما یزن ذره من إیمان؛ br> پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: پس اجازه داده می‌شود كه فرشتگان و پیامبران و شهدا شفاعت كنند، آن‌گاه آنان شفاعت می‌كنند و هر كسی كه ذره‌ای ایمان در قلب او باشد را از آتش جهنم خارج می‌كنند» (ابن حنبل، بی‌تا، ج5، ص43).
شیخ صدوق آورده است: عن علی(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «ثلاثه یشفعون الی الله عزوجل فیشفعون الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء». (صدوق، پیشین، ص156).

7 ـ عالمان

احمد بن محمد عن ابیه عن... ابی عبد الله(علیه‌السلام) قال: «إذا كان یوم القیامه بعث الله العالم و العابد فإذا وقفا بین یدی الله عزوجل قیل للعابد: انطلق إلی الجنه، و قیل للعالم: قف تشفع للناس بحسن تأدیبكَ لهم؛ ‌ امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: روز قیامت كه عالم و عابد محشور می‌شوند هنگامی كه در پیشگاه الهی می‌ایستند به عابد گفته می‌شود برو به سوی بهشت و به عالم گفته می‌شود بایست و آنها را كه تعلیم و تربیت كرده‌ای شفاعت كن» (صدوق، بی‌تا، ج2، ص394 و مجلسی، پیشین، ص56).
از ابن ماجه روایت شده است كه: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «یشفع یوم القیامه الأنبیاء ثم العلماء ثم الشهداء؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: روز قیامت، پیامبران و دانشمندان دینی و شهیدان راه خدا شفاعت می‌كنند». (قزوینی، 1421ق، ص737).

8 ـ روزه

باسناد عن علی بن الحسن بن فضال،... عن ابی عبدالله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قال: قال رسول‌الله في حدیث طویل «الصوم جُنَه من النار؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در حدیث طولانی می‌فرماید: روزه سپری است از آتش جهنم». (حر عاملی، 1414ق، ج10، ص395).
در حدیثی از مسند احمد بن حنبل روایت شده كه: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «الصیام و القرآن یشفعان للعبد یوم القیامه. یقول الصیام: أی رب منعته الطعام و الشهوات بالنهار فشفعنی فیه و یقول القرآن‌: منعته النوم باللیل فشفعنی فیه، قال: فیشفعان؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: روزه و قرآن برای كسی كه روزه گرفته است و در شب‌ها قرآن تلاوت كرده است شفاعت می‌كنند. روزه می‌گوید: پروردگارا من این شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز مانع شدم. پس شفاعت مرا درباره او بپذیر و نیز قرآن می‌گوید من این شخص را از خواب شب بازداشتم پس شفاعت مرا درباره‌ او بپذیر. پس شفاعت هر دو درباره او پذیرفته می‌شود». (ابن حنبل، پیشین، ص174).

9 ـ حافظان قرآن

در وسائل الشیعه آمده است: عن رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «من قرأ القرآن حتی یستظهره و یحفظه أدخله الله الجنه و شفعه فی عشره من أهل بیته كلهم قد وجبت لهم النار؛ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: كسی كه قرآن را بخواند تا آن را آشكار كند و حفظش كند خداوند او را وارد بهشت می‌كند و شفاعت او را درباره ده نفر از خویشاوندانش كه آتش بر آنها واجب شده است می‌پذیرد». (حر عاملی، پیشین، ج9، ص169).
در سنن ترمذی آمده است: عن علی عن رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «من تعلم القرآن فاستظهره فأحل حلاله و حرمه حرامه أدخله الله به الجنه و شفعه فی عشره من أهل بیته كلهم قد وجبت له النار؛ كسی كه قرآن را یاد بگیرد و آن را حفظ كند و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بداند خداوند او را به واسطه اهل قرآن بودن، اهل بهشت قرار می‌دهد و شفاعت او را درباره ده نفر از خویشاوندانش كه همه مستحق آتش باشند می‌پذیرد». (ترمذی، پیشین، ص245).

ج) روایات مشترك شیعه و سنی درباره شفاعت شوندگان

در منابع دینی مشخص شده كه به طور قطع چه كسانی مورد شفاعت قرار می‌گیرند، زیرا قرآن كریم می‌فرماید‌: «یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ»(انبیاء/28). بنابراین شفاعت مخصوص كسانی است كه خدا از دین آنها راضی باشد، هم‌چنان كه در آیه دیگری می‌فرماید‌: «یوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِی لَهُ قَوْلًا» (طه/109) از این دو آیه كه خشنودی خدا را مطلق بیان فرموده و به عمل خاصی مقید نكرده می‌توان نتیجه گرفت كه این خشنودی از دین آنهاست و با كمك آیه دیگری كه می‌فرماید:
«یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا * وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْدًا * لَا یمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا؛ [یاد كن] روزی را كه پرهیزگاران را به سوی [خدای] رحمان گروه گروه محشور می‏كنیم و مجرمان را با حال تشنگی به سوی دوزخ می‏رانیم[آنان] اختیار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خدای] رحمان پیمانی گرفته است». (مریم/85 ـ 87). مشخص می‌شود که مجرمی به شفاعت خواهد رسید كه نزد خدا عهدی داشته باشد. این عهد همان دین آنهاست.
در جمع‌بندی این مطلب كه چه كسانی به شفاعت می‌رسند می‌توان گفت آنها مؤمنانی هستند كه دین حق را برگزیده و رابطه خود را با خدای خود نگه داشته‌اند، اما به خاطر گناهان كبیره‌ای كه مرتكب شده‌اند در قیامت گرفتارند ولی مورد شفاعت قرار گرفته و نجات پیدا می‌كنند. در این مورد روایتی از شیعه و سنی وجود دارد كه تا حدودی مشخص‌كننده خصوصیات كسانی است كه شفاعت می‌شوند. این خصوصیات عبارت است از:

1 ـ مرتكبان گناهان كبیره

در كنز‌العمال آمده است: عن ابن عمر عن كعب بن عجره قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «شفاعتی لأهل الكبائر من امتی؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت من برای كسانی از امتم خواهد بود كه مرتكب گناهان بزرگ شده باشند». (هندی، پیشین، ج14، ص 398).
در امالی صدوق آمده است: حدثنا ابن بابویه قمی قال: حدثنا محمد بن علی ما جیلویه عن عمه محمد بن أبی القاسم عن احمد بن أبی عبدالله البؤقی عن علی بن الحسین برقی عن عبدالله بن جبله عن معاویه بن عمار عن الحسن بن عبدالله عن ابیه عن جده حسن بن علی(علیه‌السلام) قال: قال رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «والشفاعه لأصحاب الكبائر من امتی؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت برای گناهكاران امتم‌كه مرتكب گناهان بزرگ شده‌اند می‌باشد» (صدوق، 1370ق، ص194).

2 ـ گویندگان لاإله إلا الله

در امالی شیخ طوسی آمده است: أخبرنا أبو عمر، قال: أخبرنا أحمد قال: حدثنا أحمد بن یحیی، قال: حدثنا عبدالرحمن، عن ابی اسحاق، عن العباس بن معبد بن العباس، عن بعض أهله، عن العباس بن عبد المطلب، أنه قال: لما حضرت ابا طالب الوفاه قال له نبی الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «یا عمّ، قل كلمه واحده واشفع لك بها یوم القیامه؛ لاإله إلا الله؛ هنگامی كه ابوطالب در حال فوت بود، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او فرمود: ای عمو! كلمه واحده را بگو و به وسیله آن در روز قیامت بر تو شفاعت خواهم كرد؛ لاإله إلا الله» (طوسی، 1414ق، ص265).
در مسند احمد آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «یشفع الأنبیا فی كل من كان یشهد أن لاإله إلا الله مخلصاً فیخرجونهم منها؛ پیامبران برای كسانی كه از روی اخلاص به یگانگی خدا گواهی می‌داده‌اند شفاعت می‌كنند و آنان را از جهنم خارج می‌نمایند». (ابن حنبل، پیشین، ج 3، ص12).

د) روایات مشترك شیعه و سنی درباره محرومان از شفاعت

بنابر روایات، كسانی هستند كه از شفاعت محروم شناخته شده‌اند كه عبارت‌اند از:

1 ـ مشرك

در سنن ابن ماجه آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «لكل نبی دعوه مستجابه. فتجعل كل نبی دعوتهُ و إنی اختبأتُ دعوتی شفاعهً لِاُمتی. فهی نائلهٌ مَن مات منهم لایشرك بالله شیئاً» (قزوینی، پیشین، ص735).
در خصال صدوق آمده كه امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) فرمود: ‌«إن النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قال فی جواب نفر من الیهود سألوه عن مسائلَ و اما شفاعتی ففی اصحاب الكبائر ما خلا اهل الشرك و الظلم؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جواب فردی یهودی كه از برخی مسائل سؤال كرده بود، فرمود: شفاعت من برای كسانی است كه مرتكب گناهان بزرگ شده باشند جز شرك به خدا و ستمگری» (صدوق، 1403ق، ص355).

2 ـ فریب‌كار

در مسند احمد بن حنبل‌ آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «من غش العرب لم یدخل فی شفاعتی... ؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر كس به عرب‌ها خیانت كند از شفاعت من بی‌بهره خواهد بود». (ابن حنبل، پیشین، ج1، ص72).
در وسائل‌الشیعه آمده است: امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «وَ مَن غش مسلماً فی شراءٍ أو بیعٍ فلیس منا و یحشرهُ یوم القیامهِ مَعَ الیهودِ لأنهم اغشُ الخلق للمسلمین؛ كسی كه با مسلمانی در خرید و فروش فریب به كار ببرد از ما نیست و در روز قیامت با یهود محشور می‌شود، زیرا آنان بیش از هر كس مسلمانان را فریب می‌دهند». (حر عاملی، پیشین، ج 12، ص210).

3 ـ منكران شفاعت

علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) عن امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) قال: «من كذّب بشفاعه رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) لم تَنِلهُ؛ امام رضا(علیه‌السلام) از حضرت علی(علیه‌السلام) نقل می‌كند که فرمود: كسی كه شفاعت رسول خدا را تكذیب كند شفاعت آن حضرت به او نمی‌رسد» ‌(صدوق، 1373ق، ج 2، ص117 و مجلسی، ص41).
در كنزالعمال آمده است: عن زید بن ارقم و بضعه عشر من الصحابه قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «شفاعتی یوم القیامه حقٌ، فَمَن لَمْ یؤمن بها لم یكن مِن أهلها» (هندی، پیشین، ص399).

هـ) روایات مختص شیعه درباره شفاعت‌كنندگان

1 ـ امیرالمؤمنین

درمناقب آل ابی طالب(علیه‌السلام) آمده: «الباقر(علیه‌السلام) فی قوله» تری كل امهٍ جاثیه «قال ذاك النبی صلی‌اللهُ علیه‌وآله و علی یقوم علی كَومٍ قَد علا علی الخلائقِ فیشفَعُ ثُمَّ یقولُ یا علی‌اشفع... ؛ از امام باقر(علیه‌السلام) درباره سخن خداوند «تری كُلَ اُمهٍ جاثیه» روایت شده كه فرمود: این پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و علی(علیه‌السلام) می‌باشند كه بر جایگاه بلندی كه بر خلائق اشراف دارد قرار می‌گیرند پس پیامبر شفاعت می‌كند سپس می‌گوید یا علی شفاعت كن...» (سروی مازندرانی، 1379ق، ج2، ص165 و مجلسی، پیشین، ص43).

2 ـ حضرت فاطمه زهرا(علیها‌السلام)

در بشاره المصطفی آمده است: حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی... عن سعید بن المصیب عن ابن عباس عن النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قال: فأیما إمرأه صلت فی الیوم و اللیله خمس صلوات و صامت شهر رمضان و حجة بیت‌ الله الحرام و زكت مالها و أطاعت زوجها و والت علیاً بعدی دخلت الجنة بشفاعه ابنتی فاطمة.... ؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: پس هر زنی كه نمازهای پنج‌گانه‌اش را بخواند و روزه ماه رمضان را بگیرد و در صورت استطاعت به زیارت خانه خدا برود و زكات مالش را بدهد و از همسرش اطاعت كند و پس از من علی را به امامت قبول داشته باشد چنین زنی به شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت خواهد شد». (طبری، 1383ق، ص177؛ صدوق، 1414ق، ص486 و مجلسی، پیشین، ص58).

3 ـ اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

أبی، عن إبن محبوب، عن أبی اُسامه، عن أبی عبدالله و أبی جعفر علیهما السلام قالا: «واللهِ لنشفعن و الله لنشفعن فی المذنبین من شیعتنا حتی تقول اعداءنا اذا رأوا ذلك: «فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ * وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ»(شعراء/101 ـ 100) فلو أنَّ لنا كره فنكون منه المؤمنین؛ از امام صادق و امام باقر(علیه‌السلام) روایت شده است كه فرمودند: به خدا سوگند محققاً ما شفاعت می‌كنیم به خدا سوگند محققاً ما درباره گناهكاران از شیعیان‌مان شفاعت می‌كنیم به گونه‌ای كه دشمنانمان وقتی ببینند خواهند گفت برای ما شفاعت كنندگان و دوست دلسوزی نیست. ای كاش برای ما بازگشتی بود تا از مؤمنان باشیم». (قمی، 1367، ج2، ص123 و مجلسی، پیشین، ج7، ص37).

4 ـ شیعه علی(علیه‌السلام)

قال احمد بن عبدون قال: اخبرنا علی بن محمد زبیر قال: اخبرنا علی بن حسن بن فضل قال: حدثنا عباس بن عامر قال: حدثنا احمد بن رزق عن محمد بن عبد الرحمان، عن ابی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قال رسولُ الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «لا تستخفوا شیعه علی فإنَّ الرجل منهم لیشفع فی مثل ربیعه و مضر؛ امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شیعیان علی را كوچك نشمارید حقیقت آن است كه یك نفر از آنها مانند دو قبیله ربیعه و مضر را شفاعت می‌كند». (صدوق، پیشین، ص307).

5 ـ همسایه و خویشاوند

محمد بن خالد برقی، عن حمزه بن عبدالله، عن إسحاق بن عمار، عن علی الخدمی قال: قال الصادق(علیه‌السلام): «ان الجار یشفع لجاره و الحمیم لحمیمه، و لو انَّ الملائكه المقربین و الانبیاء المرسلین شفعوا فی ناصب ما شفعوا؛ امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: همسایه، همسایه را و خویشاوند، خویشاوند خود را شفاعت می‌كنند. ولی اگر فرشتگان مقرب الهی و پیامبران مرسل برای ناصبی و كسی كه دشمن اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) است شفاعت كنند، شفاعت آنان پذیرفته نمی‌شود» (مجلسی، پیشین، ج8، ص42).

6 ـ صله رحم و امانت‌داری

فردوس دیلمی: عن أبو هریره قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «الشفعاء خمسه: القرآن و الرحم و الأمانه و نبیكم و اهل‌بیت نبیكم؛ ‌پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت‌كنندگان پنج چیز (یا پنج شخص) می‌باشد: 1 ـ قرآن؛ 2 ـ خویشاوندان؛ 3 ـ امانت‌داری؛ 4 ـ رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)؛ 5 ـ اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)» (سروی مازندرانی، 1379ق، ج2، ص164 و مجلسی، پیشین، ص43).

7 ـ درود فرستادن بر محمد و آل او

در صحیفه سجادیه آمده است: «و صل علی محمد و آله صلاه تشفع لنا یوم القیامه و یوم الفاقه إلیك؛ و بر محمد و خاندانش درود فرست، درودی كه روز رستاخیز و روز نیازمندی به تو، ما را شفاعت كند» (صحیفه سجادیه، دعای 31).

و) روایات مختص شیعه درباره شفاعت شوندگان

  • 1 ـ كسی كه ولایت امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم‌السلام) را بپذیرد:

قال الصادق(علیه‌السلام) فی تفسیر آیه الشریفه «لَا یمْلِكُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» لا یشفع و لا یشفع لهم و لا یشفعون إلا من اذن له بولایه امیرالمؤمنین و الائمه من بعده فهو العهد عندالله؛ ...كسی شفاعت نمی‌كند و برای كسی شفاعت نمی‌شود و از كسی شفاعت پذیرفته نمی‌شود مگر آن‌كه ولایت امیر‌المؤمنان و فرزندان معصوم او را داشته باشد و آن است عهد نزد پروردگار».

  • 2 ـ كسانی كه خدا رضایت دهد:

«یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ» (انبیا/28).
در تفسیر آیه بالا روایتی از امام رضا(علیه‌السلام) وارد شده است كه: قال الحسین بن خالد قلت للرضا(علیه‌السلام): یابن رسول الله فما معنی قول الله عزوجل: و لا یشفعون إلا لمن ارتضی؟ قال: «لا یشفعون إلا لمن ارتضی الله دینه؛ حسین بن خالد می‌گوید به امام رضا(علیه‌السلام) عرض كردم معنی قول خدا كه می‌فرماید: شفاعت نمی‌كنند مگر برای كسی كه مورد رضایت خدا باشد چیست؟ حضرت فرمود: معنایش این است كه شفاعت نمی‌كنند جز برای كسی كه دین او مورد رضایت و پسند خدا باشد» (صدوق، پیشین، ص7 و مجلسی، پیشین، ص51).

  • 3 ـ كسی كه ذریه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را احترام نموده و دركارها آنها را یاری دهد:

قال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) عن رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «إنی شافع یوم القیامه لأربعه اصناف و لو جاءوا بذنوب اهل الدنیا: رجلٌ نصر ذریتی و رجلٌ بذل ماله لذریتی عندالضیق و رجلٌ احب ذریتی بالسان و القلب و رجلٌ سعی فی حوائج ذریتی إذا طردوا و شردوا؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: من در روز قیامت چهار صنف و گروه را شفاعت می‌كنم هر چند كه با گناهان زیادی آمده باشند: مردی كه فرزندان مرا یاری كند و مردی كه در هنگام تنگی مالش را به فرزندانم ببخشد و مردی كه فرزندان مرا با زبان و قلب دوست داشته باشد و مردی كه در برآورده شدن حاجات فرزندانم تلاش كند هرگاه كه آنها رانده و تنها شدند» (طوسی، 1413ق، ج 4 و صدوق، 1992م، ج2، ص48).

  • 4 ـ پدر ومادر و عمو و برادر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در زمان جاهلیت:

علی بن ابراهیم، عن ابی، عن محمد بن أبی عمیر، عن معاویه و هشام، عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «لو قد قمتُ علی المقام المحمود لشفعت فی أبی وأمی و عمی و اخ كان لی منی الجاهلیه؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: اگر بر مقام محمود قیام كنم قسم به خدا كه برای پدرم و مادرم و عمویم و برادرم كه در زمان جاهلیت داشتم شفاعت می‌كنم». (صدوق، پیشین، ج4، ص322).

ز) روایات مختص شیعه درباره محرومان از شفاعت

1 ـ ناصبی

گروهی كه به بغض علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) متدین‌اند و او را دشمن خود می‌دارند. (دهخدا، 1377، ج14، ص22160).
محمد بن علی بن بابویه، عن أبی، عن سعد،... عن علی الصائغ از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده كه فرمود: «إنَّ المؤمن لیشفع لحمیمه إلا أن یكون ناصباً و لو أنَّ ناصباً شفع له كل نبی مرسل و ملك مقرب ماشفعوا؛ مؤمن برای دوست خود شفاعت می‌كند مگر آن‌كه دوستش ناصبی باشد و اگر تمام پیامبران مرسل و ملك مقرب برای ناصبی شفاعت كنند شفاعت درباره او پذیرفته نمی‌گردد». (برقی، 1371ق، ج1، ص186 و مجلسی، پیشین، ص41).

2 ـ كافر

قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «و الشفاعه لا تكون لاهل الشك و الشرك و لا لاهل الكفر و الجهود بل یكون للمؤمنین من اهل التوحید؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: و برای مشركین و اهل شك و كفار و یهود شفاعتی نیست بلكه شفاعت برای مؤمنین اهل توحید است» (مجلسی، پیشین، ص58).

3 ـ ظالم و ستمگر

در روایتی آمده است: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «أما شفاعتی ففی اصحاب الكبائر ما خلا اهل الشرك و الظلم» ‌ (محمدی ری شهری، 1362ش، ج5، ص355؛ صدوق، 1403ق، ص355 و 1370، ص195).

4 ـ آزاردهنده ذریه پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

علی(علیه‌السلام) فرمود: قال رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «إذا قمت المقام المحمود تشفعت فی أصحاب الكبائر من امتی فیشفعنی الله فیهم و الله لا تشفعت فیمن إذی ذریتی؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هنگامی كه در مقام محمود قرار گیرم برای گناهكاران امتم شفاعت می‌كنم و خداوند شفاعت مرا می‌پذیرد. به خدا سوگند برای كسانی كه ذریه و فرزندان مرا اذیت كرده باشند شفاعت نمی‌كنم» (صدوق، 1370، ص177).

5 ـ سبک‌شمارنده نماز

عن ابی بصیر عن ابی الحسن(علیه‌السلام) لما احتضر ابی(علیه‌السلام) قال لی «یا بنی لاینال شفاعتنا من استخف بالصلاه؛ از ابی بصیر از موسی بن جعفر(علیه‌السلام) نقل شده است كه فرمود: پدرم امام صادق(علیه‌السلام) در موقع وفات و حال احتضار فرمود ای فرزندم! به شفاعت خاندان ما نمی‌رسد آن كس كه نماز را سبك بشمارد» (محمدی ری‌شهری، پیشین، و کلینی، 1376، ج6، ص400).

6 ـ غالی در دین

هارون، عن ابی صدقه، عن جعفر، عن أبیه(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «صنفان لا تنالهما شفاعتی: سلطان غشوم، و غال فی الدین مارق منه غیر تائب و لانازع؛ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت من به دو گروه نمی‌رسد: پادشاه ظالم و كسی كه در دین غلو ورزد و بدین جهت بدون توبه از دین بیرون رود» (مجلسی، پیشین، ج72، ص336).

گفتاردوم

در اصل مسئله شفاعت هیچ فرقه‌ای از فرقه‌های اسلامی شكی ندارد و فی‌الجمله شفاعت مورد اتفاق و پذیرش همه‌ فرقه‌های اسلامی است. تنها چیزی كه باعث اختلاف است مسائل جزئی آن می‌باشد، مثل این‌كه مشفوع‌له چه كسانی هستند. در ادامه به بررسی نظریات‌ موجود دراین‌باره می‌پردازیم:

الف: اهل سنت

نووی شارح صحیح مسلم می‌گوید: «مذهب اهل سنت و جماعت، عقیده‌شان بر این است كه شفاعت از نظر عقل ممكن و خالی از اشكال است و از نظر قرآن و گفتار پیشوایان اسلام نیز حتمی و مسلّم است، زیرا اولاً: قرآن مجید این حقیقت را می‌پذیرد و ثانیاً: اخبار و روایات در این زمینه آن‌چنان فراوان است كه به حد تواتر رسیده و موجب قطع و یقین می‌باشد و از طرف دیگر، گذشتگان و هم‌چنین معاصرین ما اتفاق دارند كه در روز جزا برای گناهکارانی از اهل ایمان شفاعت خواهد بود». (هاشم‌زاده‌ ‌هریسی، ‌1399‌‌ق، ‌ص‌135 وحسینی صدر، 1428‌ق، ص 45).
قاضی عبدالجبار (از صاحب‌نظران معتزلی) می‌گوید:
«إنه لاخلاف بین الامه فی ان شفاعه النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ثابته للامه و إنما الخلاف فی أنها ثبت لمن؟؛ بین امت اسلامی اختلافی نیست در این‌كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای امت اسلامی ثابت است، همانا اختلاف بر این است كه برای چه كسی شفاعت می‌شود؟» (قاضی عبدالجبار‌، 1384‌ق‌. ص688).
وی در جواب به این سؤال می‌گوید:
«فعندنا أنَّ الشفاعه للتائبین من المؤمنین و عند المرجئه أنها للفساق من اهل الصلاه؛ ما می‌گوییم شفاعت برای انسان‌هایی است كه توبه كرده‌اند و از دنیا رفته‌اند اما مرجئه می‌گویند شفاعت برای افرادی از مسلمانان است كه گناه نموده‌اند، توبه نكرده و از دنیا رفته‌اند».
وی در جایی دیگر می‌گوید:
«فأما قولنا فی الشفاعه فهو معروف و نزعم أنَّ من انكرها فقد اخطا الخطاء العظیم لكنا نقول لأهل الثواب دون اهل العقاب، لاولیاء الله دون اعدائه، یشفع ـ صلی الله علیه و آله ـ فی أن یزید تفضیلاً عظیماً؛ گفته ما در شفاعت معروف و معلوم است و گمان می‌كنیم كسی كه شفاعت را انكار كند خطای بزرگی مرتكب شده است، اما می‌گوییم مشمول حال اهل ثواب و اولیاء الله می‌شود نه اهل عقاب و اعداء الله. كاربرد شفاعت هم درباره اهل ثواب و اولیاء الله زیادت تفضیل و درجه آنها است» (قاضی عبدالجبار، 1393‌ق، ص207).
فخر رازی (از بزرگان مكتب اشعری) می‌گوید: «امت اسلامی اتفاق نظر دارند كه پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) روز رستاخیز حق شفاعت دارد. و گروه معتزله شفاعت را به گونه‌ای دیگر تفسیر نموده و می‌گویند: مقصود از شفاعت پیامبر در این روز آن است كه شفاعت وی سبب می‌شود كه پاداش نیكوكاران بالا رود نه این‌كه گناهكاران را از عذاب برهاند. ولی حق همان است كه تمام طوایف اسلامی (جز این طایفه) آن را می‌گویند و معنای شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) این است كه گناهكاران را از عذاب دوزخ می‌رهاند تا وارد آتش نشوند و آنها هم كه در آن می‌سوزند، در پرتو شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آتش دوزخ خارج شده وارد بهشت می‌شوند». (رازی، ‌1411‌ق. ج3‌، ص51).
امام ابوحفص نسفی (متوفی 573) می‌نویسد:
«شفاعت برای پیامبران، و مردان نیکوکار در روز رستاخیز قطعی است و این مطلب در دین مقدس اسلام به طور مستفیض ثابت شده است (سبحانی، 1421ق‌، ص 488).
ابن تیمیه حرانی دمشقی (متوفای 727 ق) ـ نخستین فردی كه بذر مذهب وهابی‌گری را در جامعه اسلامی پاشید ـ می‌گوید:
«پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره كسانی كه مستحق عذاب‌اند، شفاعت می‌كند، نه تنها پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلكه تمام پیامبران و صدیقین و غیر آنان نیز درباره گناهكاران شفاعت می‌كنند تا معذب نشوند و اگر وارد دوزخ شده‌اند از آن بیرون آیند» (سبحانی‌، منشور جاوید، ‌1383‌ش، ‌ج8، ص193).
نظام الدین قوشجی (متوفای 879) می‌گوید:
«مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل مسلّم پذیرفته‌اند و دربارۀ آن اختلاف ندارند و مفسران می‌گویند که مراد این آیه: «... عَسَی أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (اسراء/79) همان شفاعت پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. (رضوانی‌، 1385‌ش‌، ص33).
محمد بن عبدالوهاب (متوفای 1206 ق و مؤسس فرقه وهابیت) می‌گوید: «ما شفاعت را ثابت می‌دانیم، به این صورت كه بگوییم: خدایا! پیامبر ما محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در روز قیامت شفیع ما قرار بده، یا بگوییم: خدایا! بندگان صالح یا ملائكه‌ات را شفیع ما قرار بده، به طوری كه از خداوند خواسته شود نه از آنان. پس نباید گفت: ای رسول خدا! یا ای ولی خدا! من از تو طلب شفاعت می‌كنم. پس اگر چنین حاجتی را از كسی كه در برزخ است طلب كنی یكی از اقسام شرك است». (طاهری‌ خرم‌آبادی، 1386‌ش‌، ص13). و نیز می‌گوید: «از امور مسلّم در آخرت شفاعت است و بر هر مسلمانی لازم است كه به شفاعت پیامبر و دیگر شیعیان ایمان داشته باشد و... ولی وظیفه ما این است چشم امید به خداوند بدوزیم و از خداوند بخواهیم كه شفاعت پیامبر خود را در حق ما بپذیرد». (امین حسینی عاملی‌، بی‌تا، ص240‌). طرفداران عبدالوهاب دانسته یا ندانسته مسائل اسلامی را در مبارزه كردن با چند مسئله همانند موضوع شفاعت خلاصه كرده و در عمل، مردم را از مباحث اجتماعی اسلام دور نگه داشته‌اند. در هر صورت آنان در مورد مسئله شفاعت چنین می‌گویند: «هیچ كس حق ندارد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شفاعت بطلبد و مثلاً بگوید: یا محمداً اشفع لی عندالله» (سید علوی، ‌1367‌ش‌، ص255)، زیرا خداوند می‌فرماید: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛ و مساجد ویژه خداست پس هیچ كس را با خدا نخوانید»(جن/18). رشید رضا (از مفسران معاصر اهل سنت) می‌گوید: «روش گذشتگان چنین بوده كه شفاعت را دعایی می‌دانستند كه خدا آن را اجابت می‌كند. احادیثی كه در مورد شفاعت آمده نیز بر این مطلب دلالت می‌کند به طوری كه در روایت صحیحین و دیگر كتب آمده است پیامبر در روز قیامت به روشی كه به او الهام می‌شود خدا را ثنا می‌گوید پس به او گفته می‌شود سرت را بلند كن و بخواه داده می‌شوی و شفاعت كن كه شفاعت تو پذیرفته می‌شود و چنین نیست كه خدا از اراده‌ای كه برای شافع كرده بود برگردد بلكه اظهار كرامت برای شافع است با تنفیذ اراده ازلی بعد از دعایش و هم‌چنین باعث تقویت‌ غرور مغروران نمی‌شود كه اوامر و نواهی دین را به خاطر اعتماد به شفاعت شافعان سبك بگیرند و بی‌اعتنا شوند بلكه شفاعت كلاً برای خداوند است‌» (رشید رضا، بی‌تا، ص308).
سید سابق استاد دانشگاه الازهر می‌نویسد:
«مقصود از شفاعت این است كه از خداوند برای مردم خیر طلب كنیم و در حقیقت شفاعت نوعی از دعای استجابت شده است. بخش بزرگ این شفاعت مربوط به سرور ما پیامبر خداست، او از خدا می‌خواهد كه در میان مردم حكم و داوری كند تا از وحشت محشر كاسته شود، در این موقع خداوند دعای او را مستجاب می‌كند و همه خلایق به مقام او غبطه می‌خورند و برتری او بر دیگران ثابت می‌گردد و این همان مقام بلند و پسندیده است كه خداوند به وی وعده كرده است، آن‌جا كه می‌فرماید: «.... عَسَی أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا». وی سپس به برخی از روایات شفاعت و شروط پذیرفته شدن آن می‌پردازد. (سید‌ّسابق، 1403ق‌، ص‌73).
محمد فقی از اساتید الازهر می‌نویسد:
«خداوند شفاعت را برای پیامبرش و سایر پیامبران و مرسلین و بندگان صالحش و بسیاری از بندگان مؤمنش قرار داده است، زیرا شفاعت برای خداوند است جز این‌كه خداوند جایز می‌داند كه به وسیله شفاعت بر خلق و بندگان برگزیده‌اش تفضل كند، همان‌گونه‌ كه به فرشتگانش آن‌چه بخواهد اعطا كند ‌جایز می‌داند (الفقی، 1388‌ق، ص‌206‌).

ب: شیعه

شیخ مفید (از دانشمندان بزرگ شیعه) می‌گوید:
«امامیه اتفاق نظر دارند كه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز مرتكبان گناه كبیره را شفاعت می‌كند، نه تنها پیامبر بلكه امیر مؤمنان و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) پس از وی نیز در حق شیعیان گنهكار خود شفاعت می‌كنند و بر اثر شفاعت آنان گروه زیادی از شیعیان خطاكار نجات پیدا می‌كنند. ولی گروه خاصی مانند (معتزله) از اهل تسنن با ما (‌امامیه) به مخالفت برخواسته و تصور كرده‌اند كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مربوط به افراد مطیع و فرمانبردار است نه گروه گناهكار و پیامبر هرگز درباره كسانی كه محكوم به عذاب هستند شفاعت نمی‌كند. به عقیده این گروه شفاعت باعث افزایش پاداش است نه بخشش گناه» (عكبری بغدادی‌، 1413هـ ق، ص‌29).
ابوعلی محمد بن احمد فتال نیشابوری در كتاب خود «روضه الواعظین» پس از نقل قسمتی از آیات و روایات شفاعت می‌نویسد:
«در میان مسلمانان اختلافی نیست كه شفاعت از اصول مسلّم اسلام است، چیزی كه هست پیروان مكتب وعیدیه[۲] می‌گویند: نتیجه شفاعت، افزایش پاداش و ترفیع درجه است ولی دیگران آن را به معنای نجات بندگان گنهكار از عذاب تفسیر نموده‌اند». سپس وی بحث را با رد نظریه نخست به پایان رسانده است. (فتال‌نیشابوری، پیشین، ص405).
خواجه نصیرالدین طوسی می‌گوید:
«عقیده به شفاعت اجماعی است و از عقاید صحیح اسلامی است، خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط كیفر» (حلی، 1413‌ق‌، ص‌443).
علامه حلی نیز می‌گوید:
«علمای اسلام اتفاق نظر دارند كه پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز حق شفاعت دارد و آیه زیر گواه بر شفاعت اوست:
«... عَسَی أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛ ... امید كه پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» (اسراء/79).
گفته شده این آیه به شفاعت تفسیر شده است. اختلاف نظری دراین‌باره وجود دارد؛ گروهی می‌گویند هدف از شفاعت افزایش پاداش برای افراد با ایمان است ولی گروه دیگر می‌گویند هدف از آن نجات گنهكاران از عذاب است و قول حق همین است». (پیشین، ص‌444).
مفسر بزرگ شیعی مرحوم طبرسی می‌گوید:
«مسلمانان در این‌كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز پذیرفته می‌شود، سخنی ندارند، هر چند در كیفیت آن میان معتزله و دیگران اختلاف نظر است؛ ما (شیعیان) می‌گوییم هدف از شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نجات دادن گناهكاران از عذاب و كیفر اعمال است، در حالی كه معتزله می‌گویند شفاعت پیامبر درباره افراد فرمانبردار و یا آن دسته از گناهكارانی كه توبه كرده‌اند، پذیرفته می‌شود» (طبرسی، بی‌تا، ج3، ص83).
بنابراین عقیده شیعه در مورد شفاعت همانند عقیده بزرگان شیعه است، زیرا آنان نیز در به دست آوردن آگاهی‌های خود به اصول اربعه «قرآن، سنّت، اجماع، عقل» رجوع می‌كنند. خلاصه این اعتقاد این چنین است: الف ـ شفاعت باید به اذن خدا باشد؛
ب ـ شفاعت‌كنندگان، پیامبران، به خصوص رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یاران برگزیده وی و پیشوایان معصوم از خاندان او، مؤمنان شایسته، بندگان صالح و فرشتگان خدا می‌باشند؛
ج ـ شفاعت‌شوندگان مؤمنانی هستند كه مرتكب گناهان كبیره شده‌اند ولی دینشان مورد رضای خداست؛
د ـ اثر شفاعت در این است كه اگر فردی گناه نكرده و یا گناه كرده و توبه نموده است ارتقای درجه یابد و آنانی كه مستحق عذاب‌اند بخشیده شده و كسانی كه در عذاب‌اند از عذاب خارج شده و آنهایی كه بسیار گناه كرده‌اند عذابشان تخفیف یابد. اما گفتار بزرگان شیعه در این اعتقاد به طوری كه در كتاب «اعتقادات» آمده چنین است: «اعتقادنا فی الشفاعه أنها لمن ارتضی الله دینه من أهل الكبائر و الصغائر... و الشفاعه لایكون لأهل الشك و الشرك‌، و لا ‌لأهل الكفر و الجحود‌، بل تكون للمذنبین من اهل ‌التوحید؛ ‌اعتقاد ما در مسئله شفاعت چنین است كه شفاعت برای كسی است كه دین او مورد رضایت بوده و گناه كبیره یا صغیره‌ای مرتكب شده است. ولی شفاعت برای اهل شك و شرك و هم‌چنین اهل كفر و جحود نمی‌باشد بلكه برای گناهكارانی از اهل توحید می‌باشد» (صدوق، ‌‌1371‌ق‌، ص66).
با بررسی‌های انجام شده از دیدگاه‌های فرقه‌های مختلف اسلامی، به نظر می‌رسد هیچ یك از آنها شفاعت را انكار نكرده و فقط درباره مشفوع‌له اختلاف دارند.
این فرقه‌ها به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ معتزله و هم‌فكران آنها می‌گویند: ‌مشفوع‌له، اولیاء‌الله می‌باشند و كاربرد شفاعت درباره آنها، ‌علو رتبه و درجه می‌باشد؛ همان‌گونه كه شیخ بوعمران در كتابش آورده است و می‌گوید:
«گناهكاران نمی‌توانند از شفاعت برخوردار شوند و نظریه مرجئه مبنی بر این‌كه شفاعت ممكن است گناهكاران را از رفتن به دوزخ مانع شود، پذیرفتنی نیست.» (شیخ ‌بو‌عمران، ‌1382ش‌‌، ‌ص354).
شیعه و اشاعره نیز می‌گویند: مشفوع‌له شخص گناهكار است و كاربرد شفاعت این است كه گناه این شخص بخشیده شده و از عذاب نجات داده می‌شود.
سید مرتضی می‌گوید: «همه مسلمانان شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارند ولی در مستحق شفاعت به دو دسته تقسیم شده‌اند: 1 ـ معتزله، خوارج و زیدیه می‌گویند: شفاعت فقط شامل حال كسانی می‌شود كه قبل از مرگ توبه كرده باشند و اصلاً گناهكار نباشند.
2 ـ مرجئه و (شیعه و اشاعره) می‌گویند: شفاعت شامل حال مستحقین عقاب می‌شود، كه با شفاعت عقاب از آنها برداشته می‌شود». (سید مرتضی، 1414‌ق‌، ص156). هم‌چنین آیت‌الله جعفر سبحانی می‌گوید: «امامیه و اشاعره معتقدند كه جاودانگی در آتش از ویژگی‌های كافران است و گنهكار مسلمان پس از مدتی از آتش خارج شده و روانه بهشت می‌شود، در حالی كه معتزله جاودانگی در آتش را گسترش داده و میان كافر و مسلمان مرتكب كبیره كه موفق به توبه نشده است فرقی قائل نشده‌اند و در این مورد به یك رشته آیات چنگ‌ انداخته‌اند كه با ملاحظه سیاق آنها نااستواری استدلالشان كاملاً روشن می‌گردد» (سبحانی‌، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی‌، 1383ش، ج‌3، ص175).

پانویس

  1. مدرس آموزشگاه فنی حرفه‌ای سما، استان کرمانشاه.
  2. مقصود معتزله است.

منابع

  1. قرآن كریم، ترجمه: محمد مهدی فولادوند.
  2. نهج‌البلاغه، ترجمه: دشتی، محمد، انتشارات طلیعه نور، قم، چاپ اول، 1379ش.
  3. صحیفه سجادیه.
  4. ابن حنبل، احمد، ‌مسند احمد، دار صادر، بیروت، بی‌تا.
  5. امین حسینی عاملی، سید محسن، كشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، مكتبه الاسلامیه الكبری، قم، چاپ سوم، بی تا.
  6. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، دارالقلم، بیروت، 1407ق.
  7. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دارالكتب الاسلامیه، قم، 1371ق.
  8. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، دارالفكر، بیروت، چاپ اول، 1403ق.
  9. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، 1414ق.
  10. حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، تأویل الآیات الظاهره، جامعه مدرسین، قم، 1409ق.
  11. حسینی صدر، علی، دروس فی الشفاعه و الاستشفاع، انتشارات دلیل ما، قم، چاپ اول، 1428ق.
  12. ‌‌حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات شكوری، قم، چاپ دوم، 1413ق‌.
  13. دارمی، عبدالله بن رحمن بن فضل بن بهرام، سنن دارمی، باب البرید، دمشق، چاپ اول، 1349.
  14. دهخدا، علی اكبر، لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1377ش.
  15. رازی، فخرالدین محمد بن عمر حسین بن الحسن، تفسیر كبیر فخر رازی، دارالكتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1411ق.
  16. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفه، بیروت، چاپ دوم، بی‌تا.
  17. رضوانی، علی اصغر، موارد شرک نزد وهابیان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ اول، 1385ش.
  18. سبحانی، جعفر‌، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، قم، چاپ دوم‌، 1383ش.
  19. ـــــ‌ـ، ــــــ، منشور جاوید، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، قم، چاپ اول، 1383ش.
  20. ـــــ‌ـ، ــــــ، فی ظلال التوحید، دار معشر، تهران، چاپ اول، 1421ق.
  21. سروی مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(علیه‌السلام)، انتشارات علامه، قم، 1379ق.
  22. ـــــ‌ـ، ــــــ، متشابه القرآن، انتشارات بیدار، بی‌جا، 1328ش.
  23. سید مرتضی، علی، شرح جمل العلم و العمل، انتشارات اسوه، تهران، چاپ اول، 1414‌ق.
  24. سید سابق، العقائد الاسلامیه، دارالفكر، بیروت، 1403 ق.
  25. سید علوی، سید ابراهیم، تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها، انتشارات الامین‌، تهران، چاپ سوم، 1367ش.
  26. شیخ بوعمران، مسئله اختیار در تفكر اسلامی و پاسخ معتزله به آن، ترجمه: اسماعیل سعادت، انتشارات هرمس، تهران، چاپ اول‌، 1382ش.
  27. صدوق، علل الشرایع، انتشارات مكتبه الداوری، قم، بی‌تا.
  28. ـــــ‌ـ، ــــــ، امالی، ترجمه: محمد باقر كمره‌ای، انتشارات كتابچی، تهران، 1370ق.
  29. ـــــ‌ـ، ــــــ، خصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1403ق.
  30. ـــــ‌ـ، ــــــ، عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام)، ترجمه: علی اكبر غفاری، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1373ق.
  31. ـــــ‌ـ، ــــــ، من لایحضره الفقیه، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، 1992 م.
  32. طاهری خرم‌آبادی، سید حسن، شفاعت، بوستان كتاب، قم، چاپ دوم، 1386ش.
  33. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، مكتبه‌العلمیه الاسلامیه، تهران، بی‌تا.
  34. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1409ق.
  35. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق.
  36. ـــــ‌ـ، ــــــ، تهذیب الاحكام فی شرح المقنعه للشیخ مفید، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، ‌1413‌‌ق.
  37. عكبری بغدادی، عبدالله محمد بن محمد بن نعمان، أوائل المقالات، مؤسسه مطالعات اسلامی‌، تهران، ‌1413ق.
  38. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، انتشارات رضی، قم، بی‌تا.
  39. فقی، محمد، التوسل و الزیاره فی الشریعة الاسلامیة، مطبعه مصطفی البابی الحلبی و أولاده، مصر، 1388ق.
  40. قاضی عبدالجبار، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، انتشارات مكتب وهبه، مصر، چاپ اول، 1384‌ق.
  41. ـــــ‌ـ، ــــــ، طبقات المعتزله، دارالتونسیه، تونس، چاپ اول، 1393ق.

مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره بیستم، پاییز 1388 می‌باشد.