دیوان نقابت و نقش شیعیان در پاسداری از نسل نبوی (مقاله)
بررسی دیوان نقابت و نقش شیعیان در پاسداری از نسل نبوی توسط گروه مولفان پژوهشکده الذریة النبویة به نگارش در آمده و تمام تلاشهای شیعیان در تمام قرون و اعصار در پاسداری از نسل نبوی مورد کنکاش قرار گرفته است.
چکیده
دانشمندان شیعه علاوه بر حفظ، گسترش و انتقال علم انساب به دورههای بعد، اهتمام ویژهای به حفظ نسب سادات داشته و آن را از خطر فراموشی نجات دادهاند. تأسیس مراکز تخصصی معروف به «دارالنقابه» ها و عهدهداری سمت «نقابة الطالبیین» توسط دانشمندان و بزرگانی از سادات همچون ابو احمد حسین بن موسی موسوی پدر شریفین سید مرتضی و سید رضی از جمله این تلاشها است. هدف از تشکیل دارالنقابهها این بود که تکفل و نظارت بر امور سادات، در دست غیر سادات نباشد. لذا نقبای سادات خود از سادات بوده و جهت حفظ انساب سادات خود هم نسبشناس بودهاند و یا نسّابانی چیرهدست را در اختیار داشتهاند تا از نسب سادات در منطقه خود مطلع باشند و بتوانند به ایشان به درستی رسیدگی نمایند. در مورد تاریخ نقابت نیز اولین نقیب که به شکل رسمی و با حکم حکومت وقت تشکیلات نقابت را ایجاد میکند ابوعبدالله حسین بن احمد محدث - از نوادگان زید شهید رحمة الله علیه - میباشد. او به سال (251هـ) به حکم مستعین عباسی بنیان نقابت را به شکل نهادی سازمان یافته تشکیل میدهد. در حالی که کتب رجال و حدیث از نقبای دیگری قبل از این تاریخ نیز نام بردهاند. واژگان کلیدی: نقابت، نقبا، سادات، سیادت
دیوان نقابت و نقش شیعیان در پاسداری از نسل نبوی
کلمه نقیب را علمای لغت به معنای کسی که به احوال خود، خویشان، وابستگان و اخبار روزگارش چه علنی و آشکارا و چه مخفی و پنهانی مطلع باشد ودر این راه بررسی و کنکاش نموده و دقیق و ریزبین باشد. - [۱] همگی در معنای نقیب. معرفی نمودهاند. مفسرانی نیز از جمله زمخشری میگوید: نقیب کسی است که از احوال قومش آگاه است و در آن تفتیش میکند تا بیشتر بداند. [۲] اما پدیده دیوان نقابت، در اواسط قرن سوم هجری که با آغاز دوران غیبت صغری مصادف است ایجاد میشود و هدف عمده از تشکیل آن پیراستن و جلوگیری از هر گونه آلودگی، انحراف و مشکلی در خاندان رسالت(ص) به دلیل ضرورت حفظ عظمت و شان این دودمان مقدس بوده است. زیرا در اوایل خلافت بنیالعباس در اعقاب و بطون سلسله سادات کثرتی پدید آمد و خود بنی العباس هم که هاشمی نژاد بودند انگیزه مناسبی برای حفظ و حمایت انساب سادات داشتند. از اینجا ضرورت ایجاد دستگاه نقابت پیدا شد تا منسوبین به بنیهاشم همگی از روی شجرهنامهها شناسایی شوند و با مشخص شدن ذوی القربی، بتوانند به درستی به حقوق خود نائل آیند و اجر رسالت به ایشان عاید شود. و به سرعت تمامی نقاط جهان اسلام را در نوردید و خود عاملی در جهت تعمیق و گسترش علم انساب شد. از سده چهارم به بعد که شیعه حیاتش را بدون حضور امام آغاز کرد، علیرغم اصرار قاطع بر اصل حق انحصاری و الهی حاکمیت معصوم از سوی خداوند و نامشروع شمردن حاکمیتهای غیر معصوم، علمای شیعه در ادامه خط اعتدالی و مبارزات فرهنگی سیاسی دوره حضور امام حرکت کردند. فقیهان این دوره حکومتهای این برههٔ تاریخی را نمونه حکومت ظلم میدانستند و برای آنها هیچ گونه ولایت مشروعی قائل نبودند؛ لیکن از آنجا که دغدغه و هدف اصلی فقیهان در این دوره چگونگی نگهداری شیعه و پاسداری از مرزهای عقیدتی و فکری آنان بود، پرسشهایی را به میان آوردند و به تلاش برخاستند تا پاسخهای آنها را بهدرستی دریابند. پرسشهای مطرح از این قبیل بود: پذیرش ولایت حاکمان ظالم، داد و ستد با آنها، استفاده از داراییهایی که حاکمان در اختیار دارند و اینکه آیا میتوان با فرمانروای ظالم همکاری کرد؟ شیخ مفید که از برجستهترین متکلمان و فقیهان شیعه میباشد، در شرایطی همراهی با حکومت ظالم را به شرط اجرای احکام خداوند که موجب اطاعت خداوند شود، جایز میشمارد. شاگرد او سید مرتضی همکاری با سلطان جائر را برای مصلحت و نفع مسلمانان جایز میشمارد و در رساله کوتاه و مهم با نام فیالعمل معالسلطان کارکردن برای سلطان ظالم را با شرایطی از جمله امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حق و دفع باطل، جایز و گاه واجب میشمارد. توجیه وی برای چنین کاری این است که در ظاهر این ولایت از جانب ظالم ولی در واقع و باطن از جانب امامان معصوم(ع) است. وی در درون حکومت عباسیان نقابت طلاب، امیری حجاج، و ولایت مظالم و... را میپذیرد و برادرش شریف رضی نیز همان مناصب را در دوران خلافت القادر بالله عهدهدار بود. فقیهان بعد از شیخ مفید و سید مرتضی در چگونگی برخورد با دولتهای ستمگر، دیدگاههایی نزدیک به دیدگاه آن دو دارند. شیخ طوسی و ابن ادریس نیز پذیرش ولایت از سوی حکمروایان ستم را برای اقامه حق و از بین بردن باطل و انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و... مستحب میدانند. البته از این نکته نباید غافل شد که این مباحث در زمانهای مطرح شده است که خلافت عامه با عباسیان بوده است و شیعیان در شرایط خاصی به سر میبردهاند و تلاش علمای شیعه در این زمان برای حفظ تشیع و بسط احکام شرعی از آبشخور اصلی آن یعنی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) و نیز هدایت خلق بوده است و در این چارچوب است که حکم به جواز همکاری با سلطان جائر را صادر مینمایند. بشارت، مهدی، تشیع و ادوار اندیشه سیاسی در باب فراز و فرودهای اندیشه سیاسی شیعه از پیدایش تا حال،[۳]
شیعیان و علویان به این دانش- انساب و بحث نقابت-به عللی هم چون: مسائل حقوقی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، توجه ویژه داشتهاند. به همین جهت میتوان گفت تاریخ تطورات شیعه با تاریخ پرفراز و نشیب سادات و علویان در هم تندیده شده است.
برای بررسی بهتر زوایای پیدا و پنهان تاریخ ذریه نبوی به دلیل ثبت بسیاری از وقایع و تاریخ این خاندان در منابع نسبی و همچنین تسلط بر تاریخ مذهب تشیع، مراجعه ومطالعه گسترده انساب ضرورت دارد. اهمیت این دانش در نزد شیعیان، بر کسی پوشیده نیست آنان به دلایل مختلف به این دانش رونق بخشیده و آن را توسعه دادهاند. که به صورت مختصر اشاره میشود:
1-دوستی و محبت اهل بیت
از آنجا که طبق سفارش قرآن کریم محبت به ذریه پیامبر(ص) مورد تاکید قرار گرفته است [۴]. اهتمام به حفظ انساب ذریه رسول الله(ص) بر جمیع مسلمین ضروری است. اما دوستی و مودّت به این خانواده، لوازمیدارد که مهمترین آن شناخت است و شناخت این خاندان نیز آشنایی با علم انساب را بیش از پیش آشکار میکند. ازاینرو شیعیان و حتی اهل سنت نیز آثار فراوانی را مختص به انساب ذریه طاهره به رشته تحریر درآوردهاند. علمای شیعه در باب انساب و بهخصوص انساب سادات مشقتها و زحمات فراوانی را متحمل شدهاند تا بتوانند آثار فراوان و ارزشمندی در این زمینه به جامعه اسلامی و بلکه بشریت ارائه کنند. واین همه نشان از حساسیت و اهمیت دانش نسب، نزد دانشمندان اسلامی بالاخص شیعی دارد. بحث امامت و ولایت که یکی از کلیدیترین موضوعات تاریخ تشیع را تشکیل میدهدـ به واسطه معرفی نسبت ائمه(ع) با پیامبر و تاکید بر اینکه آنان فرزندان پیامبر(ص) هستند، ضرورت علم نسبشناسی و به تبع آن نقابت سادات را بار دیگر نمایان میسازد.
2-شناسایی و یاری رساندن به اهل بیت
زمینه قیامهای علویان بدون تردید، اقبال عمومی نسبت به علویان در میان مردم بود که دلیل این توجه و مقبولیت ارتباط آنان با پیامبر بوده تا جایی که افراد فراوانی مخصوصا در میان صاحبان قدرت برای استفاده از این موقعیت ممتاز و همچنین مشروعیت بخشیدن به قدرت مکتسبه، خود را به علویان منتسب میکردند. شناسایی نسب اینگونه افراد که منجر به تأیید و یا عدمتأیید برای یاری رساندن و پیوستن با ایشان میشد، بسیار مهم بود و این خود عاملی جهت ضرورت ایجاد و گسترش دیوان نقابت نیز بوده است.
3-جلوگیری از ورود غیر سادات
با تاسیس نقابت خطر ورود احتمالی غیر سادات در سلسله جلیله سادات گرفته شد و انساب ایشان محفوظ ماند. از این رو نهاد نقابت شکل گرفت و به دلایلی به دو دستگاه «نقیب الطالبیین» و «نقیب العباسیین»، تقسیم گردید.
4-دادن امتیاز به سادات
منصب نقابت بسیار محترم و صاحب آن معظم بود و چهره شاخصی همانند سید جلیل طاهر ذی المناقب، ابواحمد حسین بن موسی برای اطلاع بیشتر: [۵] پدر سید مرتضی و سید رضی، عهدهدار این منصب بود که به هشت واسطه نسبش به حضرت موسی بن جعفر×میرسید، علاوه برآن دیوان مظالم و امارت حج را نیز متصدی بود که این مسئولیت نیز به سید رضی و سید مرتضی رسید. معمولاً برای تصدی مقام ریاست نقابت، شخصی را به اسم نقیب الأشراف یا رئیس خاندان نبوی انتخاب میکردند. طبق توافقاتی که میان حاکم وقت و بزرگان سادات به عمل آمد، امتیازی به سادات داده شد که به تأسیس دارالنقابهها انجامید. در این دارالنقابهها، نقیب النقبایی از طرف حکومت مرکزی تعیین میشد که او برای هر شهر نقیبی مشخص میکرد. دارالنقابهها بهترین جا برای حفظ انساب سادات بود، اما متأسفانه تشکیلات نقابت از اواسط دوران صفویه برچیده شد و خلل بزرگی در انساب سادات در ایران اسلامی به وجود آمد و پس از آن مرکز خاصی برای ثبت، ضبط، حفظ و رسیدگی به امور رفاهی، فرهنگی وآموزشی نسل سادات و شان کیان آنها وجود نداشت، در عین حال هم اکنون نیز دارالنقابه هایی در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد؛ و علمای بزرگ نسبشناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، با استفاده و تکمیل بقایای به جا مانده از پروندههای موجود در دار النقابهها که به جریده شهرت داشت اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هم اکنون مقداری از این کتابها در دسترس میباشند.
اهمیّت و مسئولیّت دیوان نقابت از نگاه مرجع بزرگ جهان تشیع
حضرتآیةاللهالعظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی (قدس سره) از نسب شناسان معاصر و فقهای کمنظیر جهان اسلام در نامهای به تاریخ 28ذیقعده 1377درتنبیه و بیدار شدن سلسله جلیله سادات چنین نوشتهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم در ازمنه سابقه مرسوم بوده در تمام بلاد اسلام از طرف سلاطین سمت (نقابت) بهاشخاص بزرگ مثل سید ابواحمد والد سید مرتضی و سید رضی و خود آن دو بزرگوار قدس الله اسرارهم داده میشده و این منصب از برای آن بوده که نسب سادات بلاد اسلام محفوظ بماند و آنها هم دفاتری داشتند که در آن دفاتر اسماء سادات و متولد شده از آنها را ثبت و ضبط میکردند و هر کس ادعاء سیادت میکرد از او مطالبه حجت میکردند و اگر اقامه حجت نمیکرد نفی سیادت از او میشد و در انظار مردم این معنا بسیار اهمیت داشته و واقعاً هم دارای اهمیت است. نمیدانم چه بدبختی است که در این عصر دامنگیر سادات شده؛ مطلبی را که این مقدار دارای اهمیت بوده و هست، امروزه حفظ آن را علاوه بر اینکه اهمیت نمیدهند از برای خود ننگ و عار حساب میکنند آه آه آه! چقدر سادات از وظایف خود غافل شدهاند و موجبات افتخار خود را از دست میدهند! از خداوند عزشانه مسئلت میکنم که عامه مسلمانان خصوصا سادات و منتسبین بهپیغمبر اکرم را از این خواب گران رهائی بخشد تا بهوظایفی که تقریبا میتوان گفت از واجبات یا مستحبات موکده است آشنا شوند و موجبات افتخار خود را از دست ندهند. خواهشمندم در مجمعی که بزرگان سادات مجتمع باشند مکتوب حقیر را به آنها گوشزد فرمائید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته [۶] 28 ذیقعده1377هـ. ق. مهر مبارک حضرت آیة الله
وظایف دیوان نقابت
جامعترین مطلبی که در این باب دیده شده شرحی است که در «الاحکام السلطانیه» ابوالحسن علی بن محمد ماوردی (م۴۵۰ق) آمده که حدود وظایف و برنامه کار نقیب و اختیارات او را به صورت روشنی به دست میدهد. میتوان ماحصل را اینگونه خلاصه کرد که نقابت بر دو گونه است نقابت خاصه و نقابت عامه؛ در نقابت خاصه نقیب تنها عهدهدار انجام وظایف سرپرستی سادات است و امر قضاء و اقامه حدود شرعی از دایره حدود اختیارات نقیب خاص خاج بوده است. بنابراین لازم نیست نقیب خاص به اصطلاح عالم و مجتهد در احکام شرعی بوده باشد. در نقابت عامه نقیب پارهای امور که از وظایف قضات است را نیز به عهده دارد. بنابراین نقیب عام – بر خلاف نقیب خاص – الزاماً باید در احکام شرعی مجتهد و صاحبنظر و آشنا به احکام قضاء بوده و صلاحیت عنوان حاکم شرع بودن را دارا باشد تا حکم و قضاوت وی لازم الاجرا شود. با این توضیحات میتوان گفت اصول وظایف دیوان نقابت عبارتند از:
1-ثبت نام نوزادان و مردگان
2-جلوگیری از افراد خاندان از نظر ارتکاب پاره گناهان
و یا اشتغال به پاره سب ها و مشاغل پست
3- مطالبه و وصول و ایصال حقوق آنان
4-دریافت حقوق مربوط به خاندان پیغمبر
در غنیمت و فیء و تقسیم آن میان افراد
5-مراقبت در زناشویی زنان و دختران خانواده
که فقط با هم شأن خودشان همسر شوند و ولایت بر دخترانی که ولی آنها در قید حیات نیست و یا شایستگی ولایت بر دختر خویش را ندارند [۷]- شناخت مدّعیان نسب دروغین(ادعیاء)که سعی دارندخود را در میان افراد تحت نقابت او وارد کنند و توبیخ و تنبیه آنها- [۸] و در واقع نقیب الأشراف به منزله قیم و وکیل عمومی افراد خاندان بشمار میآمد.
تشکیلات نقابت
تشکیلات نقابت که دارای اهمیت فوقالعادهای بوده و به مرور توانست از ترکستان چین در شرق تا اندلس در غرب جهان اسلام دامن خود را بگستراند باید دارای تشکیلات اداری منظم و دقیقی میبود و به همین دلیل پس از عباسیان نیز قرنها در دولتهای مختلف اسلامی دوام آورد. و تا دوران صفویه به حیات خود ادامه داد و هم اکنون نیز در بعضی از کشورهای اسلامی با تغییراتی وجود خارجی دارد چرا که از ابتدا دستگاه اداری بیتالمال که در دوران عباسیان تشکیل و گسترش یافت برای دیوان بیتالمال دستگاه اداری مجهزی که بر آن نظارت و اداره امور آن را به عهده داشت،[۹] دیده شده بود. این دستگاه اموال وارده به بیتالمال و اموالی را که برای مصارف مختلف از آن خارج میشد ثبت میکرد. به هر حال دستگاه و تشکیلات نقابت از گستردگی فراوانی بر خوردار گشت و افراد و عناصر فراوانی در مناصب گوناگون در این دیوان فعالیت داشتند. مناصبی چون: خلیفة النقیب، نائب النقیب، باب النقابه، حاجب النقیب، کاتب النقیب، خازن النقیب، وکیل النقیب، وصی النقیب، خادم النقابه، عامل النقابه، عین النقابه، نسابةالنقابة و... در این دیوان قرار داشت. همچنین این دیوان دارای مکانی به نام بیت النقابه (ساختمان اداری دیوان نقابت)، بوده است. در دفاتر دیوان النقابه اوقاف و املاک و مستغلّات طالبیان ثبت میگردید؛ اوقاف و نذورات و سهم سادات تحت نظارت نقیب گردآوری و در میان مستحقان تقسیم میگردید و وظایف متعددی را عهدهدار بود و هر یک از افراد آن مسئولیت یکی از امور مربوط به دستگاه را بر عهده داشت:
1ـ خلیفه نقیب
نقیبانی که وظایف حقوقی – قضایی را عهدهدار بوده و اختیار امور حسبیه را نیز در دست داشته و در مواردی مجتهدانی را به عنوان قائم مقام برای خود بر میگزیدند.
2ـ نائب نقیب
نقبایی که دارای مقام اجتهاد نبودند و مناصب قضایی نیز نداشتند برای خویش نائب یا نماینده ای را انتخاب میکردند در مواردی نیز دیده شده است نقیبان مجتهد نیز در امور عمومی نقابت نایبانی داشتهاند. به طور مثال: هبةالله بن علی بغدادی به نیابت از ابو احمد حسین بن موسی، پدر شریفین رضی و مرتضی نقابت محله ای در بغداد به نام کرخ را بر عهده داشت.
3- باب النقابة
به معنای محرم اسرار و مقرب معنا داشته و واسطه در انتقال پیامها بوده است. جایگاه وکالت ونمایندگی را نیز برای این عنوان مطرح کردهاند. - [۱۰]
4ـ حاجب النقیب
در تاریخ آمده که در بعضی مواقع به نقیب توصیه میشد برای خویش حاجب یا حاجبانی تعین کرده تا برنامه روزانه، ساعات ملاقات و رفت و آمدها را تنظیم نماید؛ این منصب بیشتر در مواردی ایجاد میشد که نقیب دارای مشاغل متعدد و هم زمان بوده است. البته این کثرت وظایف به گزارشهای تاریخی بیشتر در توصیف شخص نقیب النقبای هر عصر آمده است. - [۱۱]
5ـ کاتب النقیب
در فرامین صادر برای نقبا یکی از موارد مورد تاکید برگزیدن شخصی امین به عنوان کاتب بوده است که در تاریخ افرادی نیز با این عنوان ثبت شدهاند. [۱۲]
6ـ خازن النقیب
وظیفه او حفاظت، ثبت و شاید هم انتقال داراییهای نقدی دیوان بوده است[۱۳] روشن است که وجود چنین فردی در دستگاه نقابت ضروری بوده و به همین دلیل هم نقبا به داشتن چنین فردی توصیه شدهاند.
7ـ وکیل النقیب
در بعض از احکام نقابت آمده است که نقبا برای تسهیل امور ذریه پیامبر اکرم(ص) برای خودشان وکلایی را برگزینند.[۱۴]
8ـ وصی النقیب
در برخی منابع آمده استکه نقیب کسی را وصی خود قرار داد. این زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم گاهی خلیفه یا سلطان به نقیبی اختیار میدادند که فردی را برای پس از مرگ خود به جانشینی انتخاب کند و این شخص معمولا از نزدیکان یا فرزندان نقیب بود [۱۵] که باید عهدار امور دیوان نقابت میشد. بطور مثال:علی بن طاووس نقیب محمد بن علی بن الاعرج را وصی خود قرار داد. [۱۶]
9ـ خادم النقیب
از تعابیر و توصیفاتی که درباره این شغل در منابع ذکرشده روشن است که دارنده آن به نقیب نزدیک بوده است. به طور مثال: ناصر بن مهدی رازی قبل از آن که به نقابت بغداد بر گزیده شود در خدمت نقیب طالبیان ری بوده است. - [۱۷]
10ـ عامل النقابه
تمامی کارکنان اداری دیوان را عامل میگفتند و در عیل حال نقیب باید برای امورات دیوان کارگزارانی که به متصرفین و کارمندانی که به عمال مشهور بودند انتخاب مینمود. - [۱۸]
11ـ عین النقابه
علاوه بر جمعآوری اطلاعات که در احکام نقبا برای وظیفه این شغل ذکر شده مواردی نیز وجود دارد که نشاندهنده تاثیرات مهم این افراد در تاریخ دیوان نقابت بوده است. به طور مثال:شریف مرتضی در دوره نقابتش وقتی راهزنان به طور مرتب به بغداد حمله میکردند از طریق این افراد که همانند چشمان نقیب عمل میکردند بر جزییات اوضاع و احوال این افراد اطلاع مییافت و آنها را نهایتا در خانه خود گرد آورد و ابتدا با نصیحت و بعد با تهدید فتنه را پایان داد.[۱۹]
12ـ نسابةالنقابة
چنان که از احکام نقبا معلوم است دردیوان نقابت حداقل یک نسبشناس وجود داشته که از ملزومات امر نقابت است. بطور مثال: ابوالحسن عمری مولف کتاب المجدی فی انساب الطالبیین همکار نقیب موصل بوده است. [۲۰]
تشکیلات نقابت در دوره فاطمیان
دیوان که در تاریخ نهادهای اسلامی، عنوانی است که بر دولت یا مجموعه تشکیلات سیاسی، اداری حکومت اطلاق میشود. [۲۱] از این جهت دیوان نقابت نیز بهعلت نصب شدن سرپرست آن از سوی خلیفه، در ضمن ارکان دولتی قرار میگرفت؛ چنانکه جایگاه نقیب طالبیان در کنار خلیفه بود و صاحبمنصبان معمولاً در کنار خلیفه جا داشتند. [۲۲] از سوی دیگر، صدور احکام نقابت و پوشیدن خلعت و تنفیذ حکم در حضور خلیفه، از وابستگی کامل دیوان نقابت به دولت و خلیفه حکایت میکند؛ اما نقابت به نوعی مسئولیت به شمار میرفت و به این عنوان بنیاد نهاده شده بود که خاندانهایی مانند سادات که تبار والایی داشتند، تحت سرپرستی یکی از طالبیان قرار گیرد که در رتبه آنها باشد و کسی خارج از خاندان طالبی به آنها اشراف نداشته و نقیب مسئول رسیدگی به امور آنها باشد. حاکم مسلمانان، نقیب علویان را به این مسئولیت منصوب میکرد. او اموری همچون حفظ انساب خاندان پیامبر، قضاوت و تأدیب مجرمان و سرپرستی امور حسبیه و نذورات آنها را برعهده داشت. [۲۳] شرایط خاصی نیز در نصب نقیب منظور میشد و هر کسی نمیتوانست این پست را احراز کند. شرایطی همچون انتساب به خاندان بلندمرتبه از نسل پیامبر، صاحب علم و فضل، مدیریت، سیاستمدار و صاحب اخلاق و فضایل بودن، در هر نقیب در هر جا و هر سطحی ضرورت داشت. [۲۴] اینکه از چه زمانی نصب نقیب مرسوم شده، به صورت قطعی مشخص نیست؛ بعضی آن را در خلافت «المستعین بالله» میدانند؛ اما بعضی از گزارشهای تاریخی، از نصب نقیب پیش از این تاریخ حکایت میکند. شاید بتوان گفت از زمان المستعین، این مسئولیت رسمیت یافته و خلفا، اشخاصی را برای این منظور عزل و نصب میکردند. [۲۵] که یکی از کاملترین مدلهای تشکیلات نقابت را میتوان درمصر دوران حکومت فاطمیان یافت والبته این منصب یعنی نقیب ومنصب نقابه الاشراف الطالبیین و نقابه الزیدین در عصر فاطمی و پس از آن تا دوره ممالیک و عثمانی در مصر ادامه داشت.[۲۶] که نقیب الاشراف درعصرفاطمی دوازده نقیب دراختیارداشت و مقام اومانندامراء دربار بود. و دارای دیوانی خاص همراه با عامل و مشارف بوده و حقوق نقبا هر ماه 20 دینار مشارف دیوان10دینار و نایب او 8 دینار و عامل او 5 دینار بود. [۲۷] با این توضیح تا حدودی وضعیت اقتصادی سادات بیشتر مشخص میشود زیرا مقریزی مردم مصر را به هفت طبقه توصیف میکند:
1ـ دولتیان
2ـ بازرگانان متمول و متمکن
3ـ فروشندگان یا بازرگانان میان حال
4ـ کشاورزان ساکن روستا
5ـ طالبان علم و فقیهان
6ـ صنعتکاران و صاحبان حرف
7ـ مستمندان و مسکینان
در حالی که در این تقسیمبندی، جایگاه اقتصادی مردم مصر را در عصر فاطمی بدین گونه طبقه بندی میکند: 1ـ طبقه خواص 2ـ طبقه عوام. طبقه خواص: طبقه خواص شامل خاندان حکومتگر، نقبا و سادات و رجال دولت و داعیان، و طبقه عوام شامل بازرگانان، صنعتکاران، مردم عادی، بندگان، زنان و اهل ذمه بود. خاندان حکومتگر فاطمی در رأس جامعه مصری قرار داشت و خلیفه فاطمی خود در رأس این خاندان. نقبا و اشراف در عصر فاطمی دو گروه متمایز بودند:«الاشراف الاقارب» که منتسب به خاندان فاطمی بودند و به آنها اشراف اسماعیلی نیز میگفتند. [۲۸] «اشراف طالبی» که از منسوبین به امام علی×بودند .گروه دیگر اشراف بودند و اداره آنها با نقابه الطالبیین بود. [۲۹]. که به شدت در جامعه مصر صاحب نفوذ بودند. این شمهای از وضعیت دیوانی با رویکرد دیوان نقابت از دوره عباسیان در بغداد تا فاطمیان در مصر بود که از نظر گذشت. و تاثیرات و گستردگی این تشکیلات معظم حکومتی را به اختصار مرور کرد. اما توجه به این نکته نیز ضروری است که دار النقابة ها در دوران صفویه رو به افول نهاد تا در اواسط این دوره بر چیده شد، با حذف این نهاد از حکومت جامعه اسلامی در اکثر بلاد که مناسبترین موقعیت برای حفظ انساب سادات بود، از بین رفت و خلل بزرگی در انساب سادات به وجود آمد و پس از آن، مرکز خاصی برای ضبط و حفظ نسل سادات و کیان آنها وجود نداشت، هرچند این دارالنقابةها در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد. علمای بزرگ نسبشناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هماکنون مقداری از این کتابها در دسترس میباشند.
نقبای مسلمان شیعه
طبق پژوهشی که انجام گرفت نقبای مسلمان و شیعه به ترتیب ذکر شده است که از قرن سوم آغاز و تا قرن سیزدهم ادامه مییابد. طی این ده قرن نقبا که همگی آنان از بزرگان شیعه محسوب میگردند عبارتانداز:
قرن سوم
1- شریف الحسین نقیب العلویین
ابن ابی الغانم احمد محدث ابن ابی علی امیر الحاج المحدّث ابن یحیی المحدّث ابی حسین ابن زید شهید ابن الامام سیّد الساجدین؛
2-احمد بن عبدالله بن عقیل
بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عقیل بن ابیطالب؛
3-حسین بن احمد محدّث بن عمر
بن یحیی بن حسین ذیالدمعةابن زید الشهید ابو عبدالله.
قرن چهارم
1- محمد بن العلاءبن جعفر
الملک الملتانی ابن ابی عبدالله؛
2- محمد بن عبدالله بن محمد
بن عمرالاطرف ابن الامام امیرالمومنین.
قرن پنجم
1-احمد بن ابی عبدالله الحسین
بن علیالمرعشی بن عبدالله بن محمد بن الحسن بن الحسین الاصغر ابن الامام سید الساجدین؛
2-محمد بن ابی القاسم
علی بن محمد ابن محسن ابن یحیی الصوفی ابن جعفر ابن الامام علی الهادی؛
3-علی بن ابیطالب احمد بن القاسم
بن احمد بن جعفر بن احمد بن عبیدالله بن محمد بن عبدالرحمن شجری ابن قاسم بن حسن بن زید بن حسن.
4-سیّد اسماعیل بن الحسن بن محمد ابوالمعالی الحسینی
قرن ششم
شریف جلیل ابوعلی محمد الجوانی القاضی بمصر ابن سناءالملک اسعدالقاضی.
قرن هفتم
1-شریف عزالدین ابوالقاسم احمد
حسینی حلبی مصری ابن محمد بن عبدالرحمن بن حسن بن ابی المحاسن زهرة بن حسن بن ابی حسین زهرة بن ابی المواهب علی بن ابی سالم محمد بن محمدالحرّانی ابن احمد بن محمد الصوفی ابن الحسین الحجازی ابن اسحاق المؤتمن ابن الامام جعفر الصادق.
2-شریف عبدالحمید بن ابی علی
فخار بن معد بن فخارموسوی حلی حائری ابن احمد بن محمد بن ابی الغنائم محمد بن حسین الشیثی ابن محمد الحائری ابن ابراهیم المجاب ابن محمد العابد ابن الامام موسی الکاظم.
3-شریف علی بن محمد بن رمضان
بن علی بن عبدالله بن مفرج بن موسی بن علی بن قاسم بن محمد بن قاسم الرسّی ابن ابراهیم طباطبا ابن اسماعیل بن ابراهیم غمر ابن حسن مثنی ابن حسن مجتبی.
قرن هشتم
مطلب بن نقیب
ابی علی حسن بن شمسالدین علی بن عمیدالدینمحمد بن عدنان بن عبدالله بن عمرالمختار بن ابی العلاءمسلم بن ابی علی محمد بن محمدالاشتر بن عبدالله الثالث بن علی المحدّث بن عبیدالله بن علی الصالح بن عبیدالله بن الحسین الاصغر ابن الامام سید الساجدین؛
2-شریف سیّد ابوجعفرمحمد بن تاج الدین
ابوالحسن علی المعروف بابن الطقطقی العلوی؛
3- عبیدالله بن عمر بن محمدالحسینی الواسطی
ابوالنظام مؤیّد الدین النقیب.
قرن نهم
1-شریف حسن بن عبد بن احمد رکن الدین الحسینی
2-سید علی ابوالحسن ابن سید ماجد بن محمد
نقیب بحرین مدنی الاصل البدلی الرفاعی البحرانی.
قرن دهم
شریف سیّدحسن بن نورالدین علی بن الحسن بن علی بن شدقم
بن ضامن بن محمدبن عرمة بن نکیته بن توبة بن حمزة بن علی بن عبدالواحد بن مالک بن شهابالدین الحسین بن الامیرابی عمارة المهنا الاکبربن الامیر ابی هاشم داود بن القاسم بن عبیدالله بن طاهربن یحیی النسابة ابن الحسن بن جعفر الحجةبن عبیدالله الاعرج بن الحسین الاصغر بن امام سید الساجدین.
قرن یازدهم
سید ناصرالدین کمونةالحسینی النجفی ابن الحسین بن محمد بن عزالدین حسین بن ناصرالدین محمد الحسینی آل کمونة
قرن دوازدهم
1-شریف سید ابراهیم بن سید ضامن بن شدقم
بن علی بن حسن نقیب در مدینة منورة؛
2-شریف قوام الدین مجد المعالی بن نصیر الدین
محمد بن جمالالدین بن علاءالدین بن محمدبن ابی المجد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالله بن عبدالکریم بن محمد بن مرتضی بن علی بن کمال الدین ابی المعالی بن قوام الدین صادق بن کمال الدین احمد بن علی المرتضی بن عبدالله بن محمد بن ابی محمد هاشم بن ابی الحسن علی بن ابی عبدالله محمد بن ابی محمد الحسن بن الحسین الاصغرابن الامام علی زینالعابدین.
قرن سیزدهم
سید ابوالربیع سلیمان بن محمدبن عبدالله
بن محمد بن علی بن موسی علوی علمی شفشاونی.
نتیجهگیری
دانشمندان نسبشناس شیعه در طول تاریخ اسلام، با تلاش خستگی ناپذیری که انجام دادهاند، بانی اقدامات مهمی در حفظ و انتقال دانش نسب شدند. اهتمام ایشان بیشتر معطوف به نسب سادات بوده است. با تلاشهای آنان انساب سادات از فراموشی رهایی یافته و با زحمات فراوان، آنان توانستهاند، دانشنسبشناسی را از صدر اسلام تاکنون بازسازی کرده و از آن پاسداری نمایند. تألیف کتابهای گوناگون نسب به ویژه درباره انساب سادات طالبی و تشکیل مراکزی برای کار متمرکز و علمی در این خصوص، از اقدامات شیعیان نسابه برای حفظ سلسله نسب سادات بوده است. با توجه به مطالب ذکر شده توجه به انساب در روزگار ما نیز به عنایت بیشتری نیاز دارد زیرا با گسترش شهرها ،افزایش جمعیت و تکثیر نسل در قرون متمادی مخصوصاً در مورد ذریه نبوی و نسل سادات توجه به جلوگیری از هرگونه تحریف، انحراف و سرگشتگی در این امر ضروری به نظر میرسد تا بتوان از این رهگذر به تکرار تجربه تاریخی دارالنقابهها با حذف ضعفهای آن با هدف حفظ شان و منزلت خاندان و ذریه عترت نبوی در قالب نهادی مدنی اقدام نمود.
پانویس
- ↑ ابن فارس، ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج 5،ص266و265و فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 5،ص180و179و فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ج3،ص106و ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج1، صفحه770و765وج14ص252و زبیدی حسینی ،مرتضی محمد، تاج العروس، ج1، ص293و292
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، الکشّاف عن حقائق التنزیل، ج1،ص 65.
- ↑ مجله سوره (۵۶-۵۷) شماره ششم، بهمن و اسفند 1390.
- ↑ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبَیٰ
- ↑ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ص177.
- ↑ نجف آبادی، محمد حسن، فضیلة السیاده، ص3و4..
- ↑ ابن فندق، ابوالحسین علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی، لباب الانساب، ج2، ص722 و ابن ساعی، علی بن انجب، الجامع المختصر، ص196و193.
- ↑ ماوردی، ابوالحسین علی بن محمد، الاحکام السلطانیة، ص82و86 و 97؛ فرّاء، ابوعلی محمد بن حسین، الاحکام السلطانیة، ص 92.
- ↑ حموی، یاقوت، مجمع الادباء، ج6،ص2775.
- ↑ ابن شهرآشوب، ابی جعفر رشید الدین محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص 77و176.
- ↑ قلقشندی، ابوالعباس احمد بن علی، صبح الاعشی، ج 10،ص253.
- ↑ خالقی، محمد هادی، دیوان نقابت، ص166.
- ↑ .قلقشندی، ابوالعباس احمد بن علی، صبح الاعشی، ج 10،ص261.
- ↑ همان، ص 254.
- ↑ خالقی، محمد هادی، دیوان نقابت، ص 167.
- ↑ ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، مجمع الآداب، ج4،ص519.
- ↑ ابن طقطقی، محمد بن علی، الاصیلی، ص 137.
- ↑ قلقشندی، ابوالعباس احمد بن علی، صبح الاعشی، ج 10،ص 253و266.
- ↑ ابن جوزی، ابیالفرج عبدالرحمن بن محمد بن علی، المنتظم، ج8، ص79.
- ↑ عمری، علی بن محمد، المجدی، ص215.
- ↑ خالقی، محمد هادی، دیوان نقابت، ص131.
- ↑ ابنبطوطه، محمد بن عبدالله، تحفة الانظارفی غرائب الامصار و عجایب الاسفار، ج1، ص163.
- ↑ ماوردی، ابوالحسین علی بن محمد، الاحکام السلطانیة، ص201.
- ↑ همان، ص218.
- ↑ خالقی، محمد هادی، دیوان نقابت، ص95.
- ↑ مقریزی، ابوالعباس احمد بن علی بن عبدالقادر، اتعاظ الحنفاءبأخبارالائمةالفاطمیین الخلفاء، ج1، ص147.
- ↑ همان، ص347.
- ↑ قلقشندی، ابوالعباس احمد بن علی، صبح الاعشی، ج 10، ص 395 و 396.
- ↑ همان، ص 479
فهرست منابع
کتب
1. قرآن کریم.
2. ابن الجوزی، ابی الفرج عبدالرحمن بن محمد ابن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چ1، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة،1992م.
3. ابن الفوطی الشیبانی، عبدالرزاق بن أحمد، مجمع الآداب فی معجم الألقاب، چ1،تحقیق محمد الکاظم، بی جا،1416ق.
4. ابن ساعی، الجامع المختصر فی عنوان التاریخ و عیون السیر، بغداد، بی نا، 1353 ق.
5. ابن شهرآشوب السروی المازندرانی، ابی جعفر رشید الدین محمد بن علی، المناقب آل ابیطالب، مصحح هاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، بیتا.
6. ابن طقطقی، محمد بن علی، تحقیق سید مهدی رجایی، قم:کتابخانه آیت ا... مرعشی،1418ق.
7. ابن فارس، ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ترتیب و تنقیح علی العسکری، حیدر المسجدی، قم: مرکز دراسات الحوزه و الجامعة (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)، 1387ش.
8. ابن فندق، ابوالحسین علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی، لباب الانساب و الاقاب و الاعقاب، چ 2، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: کتابخانه آیت ا... مرعشی، 1428ق.
9. ابن منظور، لسان العرب، چ 1، تحقیق احمد محمد عبید، ابوظبی، للثقافة و التراث، 1429ق.
10. ابنبطوطه، محمدبنعبدالله اللواتی الطنجی، تحفة النظار فی غرائب الامصار وعجایب الاسفار، بیروت: شرکة ابنا شریف الانصاری، 1432 ق.
11. الحسینی العبیدی تقی الدین المقریزی، احمد بن علی بن عبدالقادر ابوالعباس، اتعاظ الحنفاء بأخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق جمالالدین اشیال، حلمی محمد احمد، قاهره، مجلس الاعلی لشئون الاسلامیة، 1416ق.
12. حموی، یاقوت، مجمع الادباء، چ 2، ترجمه و تحقیق عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش،1391ش.
13. خالقی، محمدهادی، دیوان نقابت (پژوهشی درباره پیدایش و گسترش اولیه تشکیلات سرپرستی سادات)، چ1، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 1387ش.
14. زبیدی حسینی، مرتضی محمد، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
15. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
16. العلوی العمری، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبیین، تحقیق احمد مهدوی دامغانی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی،1380ش.
17. فراء، ابویعلی محمد بن حسین، الاحکام السلطانیة، تصحیح محمد حامد الفتی، قاهرة: 1386ق، و قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1406ق.
18. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی محزومی، قم، هجرت، 1409ق.
19. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالفکر، 1980م.
20. قلشقندی، ابوالعباس احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره: المؤسسة المصریة العامة الکتب، 1913-1919م.
21. ماوردی، ابوالحسین علی بن محمد، الاحکام السلطانیة، قاهرة، مصطفی البابی، چاپ مجدد: قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1406ق.
22. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1358ش.
23. نجف آبادی، محمد حسن، فضیلة السیاده، بیجا، چاپخانه جاوید،1376ق.
مقالات
1.بشارت، مهدی، تشیع و ادوار اندیشه سیاسی شیعه از پیدایش تا حال، مجله سوره، ش 57-56، بهمن و اسفند 1390ش.