همبستگی اسلامی از دیدگاه قرآن (مقاله)
همبستگی اسلامی از دیدگاه قرآن عنوان مقالهای است به قلم آقای «محمدرضا وکیلی زند» که در شماره بیست و هشتم نشریه «اندیشه تقریب» به چاپ رسیده است.
همبستگی اسلامی که از آن به وحدت اسلامی تعبیر میشود از مهمترین عواملی است که مسلمانان جهان از صدر اسلام تاکنون بر اساس تعالیم اسلام در مقابله با دشمنان میتوانند به کار ببرند. وحدت و همبستگی و دوری از تشتّت و تفرقه است که سیادت مسلمین و استقرار دین حق را در جهان میسر میسازد. برای رسیدن به این هدف نیاز است إبتدا وحدت و همبستگی میان مسلمانان ایجاد گردد. تا زمانی که همبستگی در میان خود مسلمانان نباشد نمیتوان دین حق را جهانی نمود. لازمه گسترش اسلام، وحدت مسلمین است. قرآن کریم به عنوان کلام الهی و منادی وحدت، زمینهها و راهکارهای همبستگی اسلامی را در تقوا، حسن ظن، امر به معروف و نهی از منکر، تفاوت دشمن و دشمنی... و موانع رسیدن به آن را در بغی و تعصب و غیره دانسته است. از آنجا که مسلمانان بر وجوب پیروی از قرآن کریم اتفاق نظر دارند، در این مقاله، زمینهها، راهکارها و موانع همبستگی اسلامی در قرآن جستوجو گردیده و اثرات آن بررسی میشود. واژگان کلیدی: وحدت، همبستگی، قرآن، توحید، تقوا، صراط مستقیم، تفرقه، دشمنی.
بر همگان روشن است که در دوران حاضر مسلمانان با جمعیتی میلیاردی و قلمرویی بس وسیع و ثروتی فراوان، تحت سلطه حاکمیت تمدن صلیبی جدید و سرمایهداری جهان غرب قرار دارند و دیگر از آن هیبت صدر اسلام خبری نیست. صهیونیسم جهانی به کمک انگلیس، آمریکا و دیگر همپیمانان خود به فلسطین، لبنان، افغانستان، عراق و بلاد اسلامی دیگر دستاندازی نموده و سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی مقدسات مذهبی و دینی آنان را تحت الشعاع قرار داده و در صدد متلاشی کردن پایهها و قوام جامعیه اسلامی است. رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی، فرمود:
«....... بین مسلمین اتفاق و وحدت حاکم باشد در سایه همین اتحاد به هیچ کشوری و هیچ قدرتی احتیاجی نداریم بلکه آنها محتاج مسلمانان هستند. اگر این دولتهای اسلامی با هم پیوند اخوتی که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم فرموده است حفظ کنید ایجاد کنند نه افغانستان مورد هجوم واقع میشد و نه فلسطین مورد حمله واقع میشد و نه سایر کشورها احتیاج وقتی پیدا میشود که مثل حالا متفرق باشند و کشورها از هم جدا باشند.»[۱]
از سخنان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی استفاده میشود که منشأ حقیقی همبستگی و وحدت اسلامی همان دین اسلام است که تعالیم آن توسط خداوند بیان شده است. قرآن که کلام آسمانی و مورد اتفاق تمام مسلمین است و مسلمانان بر وجوب پیروی از نصوص آن اتفاقنظر دارند، برای گرد هم آوردن ایشان کافی است، زیرا قرآن مانند رابط و رشتهای محکم آنان را در بسیاری از اصول و فروع، دور هم جمع میکند و اختلاف رأی در فهم و استنباط از قرآن در پارهای از مسائل، از قبیل اختلاف در اجتهاد است و نباید باعث دشمنی و کینه نسبت به هم گردد.
وحدت و همبستگی در لغت به معنای یکی بودن، یگانه بودن و یگانگی است. در فرهنگ اسلامی، وحدت از دیدگاهای مختلف بررسی شده و در اصطلاح هر یک از علما معنای ویژهای به خود گرفته است. در فلسفه، وحدت در مقابل کثرت به کار برده شده است و گاه وحدت مرام گویند، یعنی گروهی که مرام و مقصد مشترکی دارند. گاه وحدت ملی گویند، یعنی اشتراک همه افراد یک ملت در آمال و مقاصد، چنانچه به منزله مجموعه واحد به شمار آیند[۲]
مراد ما از وحدت، وحدتی است که در اسلام و قرآن بر آن تأکید شده است، همان وحدتی که اگر از میان نمیرفت اسلام معنویت راستین خود را از دست نمیداد، جهان اسلام چنین تجزیه نمیشد و استعمار نمیتوانست به نفع خود بهرهبرداری و افکار خود را بر مسلمانان تحمیل کند و مسلمانان را از پیشرفت باز دارد و وضع آنان چنین باشد که میبینیم.
1ـ همبستگی و وحدت امت؛ «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ؛ این است امت شما که همگی امت واحدی بودند [و پیرو یک هدف] و من پرودگار شما هستم، پس من را پرستش کنید» (انبیاء/92).
2ـ همبستگی و وحدت پیروان کتب آسمانی؛ «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم». (آل عمران/64).
3ـ همبستگی و وحدت همه ادیان؛ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَینا إِلَیكَ وَ ما وَصَّینا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ؛ خدا شرع و آیینی که برای شما مسلمانان قرار داد نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بپا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین خدا نکنید» (شوری/13).
4ـ همبستگی و وحدت نوع انسانها: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا» (حجرات/13).
بحث ما مربوط به همبستگی امت اسلامی است، که به انواع ذیل قابل تقسیم است:
1ـ همبستگی مطلق:
به معنای اتفاق نظر در همه معارف و احکام و عقاید اسلامی با همه اصول و فروع آن با توجه به آزادی اندیشه و تعقل. اتفاق در تمامی اجزای اصلی احکام و عقاید اسلامی امری امکانناپذیر است، به خصوص با توجه به اختلاف در ذوق، اندیشه، هوش و حافظه متفکران که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و استدلال آنان مؤثر میباشد، وحدت مطلق در همه زمینهها را غیرممکن ساخته است.
2ـ همبستگی مصلحتی و عارضی:
اتفاق نظری که از جبر بیرونی و خارج از حقیقت و متن دین پیش میآید. معمولاً در هنگام بروز عوامل نابودکننده، اختلافات میان فرقهها و مذاهب اسلامی نادیده گرفته میشود و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنها برقرار میگردد و چون این اتحاد معلول عوامل جبری بیرونی خارج از دین است با از بین رفتن آن عوامل بیرونی اتحاد نیز منتفی میگردد و به تناسب نیروی آن عوامل بیرونی میزان اتحاد موقت و مصلحتی نیز کاهش یا افزایش مییابد. اینکه وحدت مصلحتی و عارضی بتواند فرقهها و مذاهب اسلامی را از اتحاد و هماهنگی دائمی و معقول برخوردار سازد انتظاری نابجاست.
3ـ همبستگی معقول:
قرار دادن متن کلی دین اسلام به عنوان اعتقاد همه جوامع اسلامی و کنار گذاشتن عقاید شخصی و نظری، فرهنگی محلی، و آرا و نظریات مربوط به اجتهاد گروهی یا شخصی. تحقق این نوع وحدت هیچ مانع عقلی و شرعی ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اوّلیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین و صحابه عادل و متقی و تابعین حقیقی آنان میدانند که پیروی از متن کلّی دین امری ضروری و بدیهی است[۳]
آن هماهنگی و اتحادی که منابع اوّلیه اسلام (قرآن، سنت، عقل سلیم، اجماع) و شخصیتهای پیشتاز اسلامی ـ مثل آیتاللهالعظمی حاج سید ابولحسن طباطبائی بروجردی و رهبر اهل سنت شیخ محمد شلتوت ـ در گذشته و حال به آن دعوت نمودهاند نه وحدت مصلحتی و عارضی است ـ که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقهها و مذاهب اسلامی به عنوان آرمان اعلای جوامع اسلامی نمیپذیرند ـ و نه وحدت و همبستگی مطلق ـ که عملی نیست ـ بلکه آنان و دیگران بر اساس آنچه که مطلوب جّدی منابع اصلی اسلام بوده و هست، خواستار انطباق حیات اجتماعی و دینی همه جوامع اسلامی بر متن کلی و مشترک دین اسلام هستند که میتواند دربرگیرنده همه فرقهها و مذاهب باشد. این همان وحدت و همبستگی معقول است.
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛ و همگی به ریسمان خدا [قرآن و هرگونه وسیله وحدت الهی] چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود یادآورید که چگونه با هم دشمن بودید، و او میان قلبهای شما الفت قرار داد و به برکت نعمت او برادر شدید» (آل عمران/103).
در این آیه خداوند مسلمانان را به یگانگی در راه خدا فراخوانده و چنگ زدن به ریسمان الهی را وسیلهای برای یگانگی دانسته است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ...» استعاره تمثیلی است، زیرا حالت و موقعیت مسلمانان در تمسک به کتاب خدا و یا در متحد بودنشان تشبیه شده به کسی که از مکان بلند به ریسمان محکم که در آن امنیت هست و از سقوط او جلوگیری مینماید چنگ زده است.[۴]
خدای بزرگ کلمه نعمت را که منظور «اتحاد» است در این آیه شریفه دو بار به کار برده است: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً ... فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً...». با این تکرار خداوند خواسته است که اهمیت اتفاق و برادری و اتحاد را به مسلمانان بفهماند. همچنین منظور از نعمت همان اُلفت و دوستی است؛ همانطور که مقصود از «إخوانا» در آیه که نتیجه «اُخوت» میباشد موّدت قلبی است.[۵]
به دلیل اهمیت دوری از تفرقه، خداوند از صیغه امر استفاده نموده است. محمد جواد مغنیه در تفسیر «الکشاف» در معنای کلی آیه میگوید: «مسلمانان باید پیرو دین واحد و رسول واحد و کتاب واحد باشند. خداوند برای اینکه مطلب را بهتر وارد ذهن نماید فوائد «اعتصام بحبل الله» را بیان نموده است تا اتحاد و اتفاق میان مسلمانان ایجاد شود و وضع عربهای اولیه را که گرفتار اختلاف بودند و سالها میان دو قبیله اوس و خزرج جنگ و نزاع بود و به برکت اسلام با یکدیگر برادر شدند، نشان دهد.»[۶]
در واقع خداوند به بیان «اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» بسنده نکرده و به دلیل اهمیت موضوع بلافاصله نعمتهای حاصل از آن را بیان نموده است.
علامه طباطبائی در «المیزان» نوشته است این فرمان عام است و خداوند در بخش نخست آیه تمام مسلمانان را به اتحاد و اتفاق دعوت نموده و در بخش دوم آیه هم علت آن را بیان کرده است.[۷]
«وَ كَیفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیكُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ چگونه کافر خواهید شد در صورتی که آیات خداوند بر شما تلاوت میشود و پیغمبر خدا در میان شماست. هر کس به دین خدا متمسک شود محقّقاً به راه مستقیم هدایت یافته است» (آلعمران/101).
باز هم به دلیل اهمیت اعتصام و چنگ زدن به رشته خدا «حبل الله» در این آیه تکرار شده است و میتوان گفت منظور از «حبل الله» کتاب خدا و رسول خداست، زیرا مرجع همه چیز خدا و رسول او است.
«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ... ؛ از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و هرگز اختلاف و تنازع نکنید که در اثر تفرقه سست میشوید و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد» (انفال/46).
امر وحدت و دوری از تفرقه چنان اهمیت داشته است که خداوند بعد از امر به اطاعت از خودش و رسولش با صیغه نهی، تفرقه و دوری از وحدت و هر گونه نزاعی را که سبب از بین رفتن وحدت مسلمین میگردد نهی نموده است.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ مؤمنان برادر یکدیگرند، پس بین دو برادر خود صلحوآشتی برقرار سازید و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید» (حجرات/10). قرآن مسلمانان را علاوه بر این که به وحدت و دوری از تفرقه دعوت نموده، به قدری به این مسئله اهمیت داده که به هنگام بروز اختلاف به اصلاح آن امر نموده و طبق این آیه اصلاح ذاتالبین را واجب دانسته است؛ «...فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ...». ابوالفتح رازی در تفسیر خود از پیامبر چنین نقل میکند: «آجرالمصلح بینالناس کآجر المجاهد عند الحرب»[۸]
«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الأَْسْباطِ وَ ما أُوتِی مُوسى وَ عِیسى وَ ما أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ بگویید ما به خدا ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و سایر پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است، میان هیچیک از آنان فرقی نمیگذاریم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم» (بقره/136).
سه نکته در این آیه وجود دارد:
1ـ قرآن کریم در این آیه برای کسانی که در برابر فرمان خداوند تسلیماند جدایی و تفرقه را نفی میکند؛
2ـ وحدت کبری را میان تمام رسالتها و پیامبران اعلام نموده و آن را علامت دین خدا دانسته است؛
3ـ از این آیه روح وحدت به خوبی استنباط میشود. در واقع قرآن خواسته است بگوید گرچه پیامبران در یک سلسله احکام جزئی آن هم بنا بر مقتضیات زمان و بر حسب استعداد مردم زمان خود با هم اختلاف داشتهاند، ولی این اختلافات در اصول دین نمیباشد.[۹]
«وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِیلِهِ...» (انعام/153). «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»(آلعمران، 105). کثرت این آیات نشاندهنده اهمیت وحدت و دوری از تفرقه نزد خداوند متعال است.
الف ـ توحید:
«قولوالاإله إلّاالله تفلحوا» وحدت معبود اولین ندای آسمانی است که سر داده شد و هم موجب طرد خدایانی شد که هر قوم برای خود انتخاب کرده بود و هم وحدت عقیده، وحدت هدف و وحدت عمل را در پی داشت؛ «الایمان قول و عمل»[۱۰]
توحید و توجه به پروردگار یکتا وضع دینی و اجتماعی را منظم و نسبت همگی به خداوند را یکسان میسازد؛ «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران/64). همچنین آیات 80 آلعمران و 31 توبه نیز به این مطلب اشاره دارد[۱۱]
توحید اولین پایه وحدت و زیربنای اسلام است. رابطه آن با وحدت امت را میتوان در آیه «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» مشاهده نمود. به نظر میرسد زیربنای وحدت امت در این آیه اعتراف به ربوبیت خدا و پرستش اوست نه چیز دیگر.
از این آیه دو نکته استفاده میشود:
1ـ وحدت امت در ردیف توحید قرار دارد و به تعبیری دیگر، وحدت یکی از ارکان اسلام است و قرآن به همان نسبت که به توحید تأکید کرده است بر وحدت نیز تأکید نموده است. حتی در این آیه ابتدا وحدت امت ذکر شده و بعد عبادت خدا آمده است.
2ـ در تعبیر «اُمة واحدة» پاسخ سؤال «وحدت چیست» به دست میآید و آن اینکه جامعه اسلامی باید به جایی برسد که یک امت واحد را تشکیل دهد و مسلمانان به همان نسبت که موظفاند بر اساس توحید خدا را عبادت کنند وظیفه دارند در راه وحدت بکوشند[۱۲]
در بطن توحید، وحدت نهفته است. عبودیت و بندگی نسبت به ربّ العالمین بشر را در یک صف در برابر هم و دارای وظایفه مشابه در برابر خدا و خلق و با مسئولیت مشترک قرار داده است. توحید و یکتاپرستی تمام یکتاپرستان را در یک رابطه متحد میکند به طوری که تمام افراد به واسطه قبول کردن بندگی خدا در همه حقوق و تعهدات با هم برابرند و جز مقابل امر خداوند تسلیم نمیشوند و معتقدند که او حاکم مطلق بوده و همگی را به هم پیوند میدهد[۱۳] توحید اساس همه وحدتها است.
ب ـ پیروی از رسولالله:
اطاعت از خدا و رسول او از اصول مشترک بین تمام مذاهب اسلامی است و پیروی از رسول خدا سبب وحدت امت اسلامی است. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ...». پیامبر نه تنها سبب وحدت بلکه بنیانگذار و پاسدار وحدت میباشد. گرچه اختلافاتی در برداشت از سنت وجود دارد، اما نباید گفت سنت از نظر شیعه و سنی متفاوت است بلکه این اختلاف در «صغری» است نه در «کبری»؛ یعنی در اینکه سنت پیامبر، مانند قرآن، واجبالإتباع است اختلافی نیست، بلکه اختلاف در این است که این سخن گفته پیامبر هست یا خیر[۱۴]
در قرآن برای رفع تنازع مرجعی به نام خدا و رسولش تعیین شده است «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (نساء/59). نکته جالبی که در این آیه هست این است که معلوم میشود کسانی که در مقام تنازع باقی میمانند و رفع نزاع نمیکند گرفتار هوای نفسانی هستند و ایمان به خدا و روز جزا ندارند.
ج ـ تمسک به قرآن:
قرآن منشأ هدایت تمام جامعه بشری میباشد و پیامبر اسلام اولین کسی است که به پیروی از آن و تمسک جستن به آن امر شده است. «اتَّبِعْ ما أُوحِی إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ»(انعام/106)؛ «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِی أُوحِی إِلَیكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (زخرف/43)؛ «ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى شَرِیعَةٍ مِنَ الأَْمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ»(جاثیه/18)؛ «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلاً ما تَذَكَّرُونَ» (اعراف/3).
آنچه از این آیات برداشت میشود این است که همانطور که پیامبر به تمسک از قرآن امر شده است این مسئله به طریق اولی در مورد همه مسلمانان نیز صادق و لازم است که در تمامی امور خویش به قرآن تمسک بجویند[۱۵] زیرا قرآن روشنکننده همه چیز است «...تِبْیاناً لِكُلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ» (نحل/89). به جای غرضورزی و پیروی از هوا و هوس، با مراجعه به قرآن میتوان مشکلات را حل نموده و راهحلهای درست یکپارچگی و همبستگی را از خود قرآن فراگرفت.
قرآن که خود برهان و نور است ما را برای رسیدن به اُلفت رهنمون میسازد «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیكُمْ نُوراً مُبِیناً»(نساء/174). قرآن شفای همه بیماریها و مایه رحمت برای مؤمنان است و از طریق آن میتوان سرطان اختلاف و تفرقه را درمان نمود به گونهای که هیچ اثری بیماری باقی نماند؛ «هوشفاء»
د ـ تقوا:
قرآن فرموده است که اگر بخواهید در زمینه وحدت امت و توحید پروردگار موفق باشید شرط آن التزام به تقوا است. تقوا یعنی کنترل خودتان را از دست ندهید و هرچه دلتان میخواهد و هرچه هوا و هوستان هست و هرچه دنیاتان اقتضا میکند انجام ندهید بلکه خودتان را حفظ و کنترل نموده و خودنگهدار باشید. «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ؛ تقوا پیشه کنید و از خدا پروا داشته باشید»[۱۶]
تقوا که در قرآن به آن امر شده است جلوی هوا و هوس، جهالتها، نادانیها و خودبینیها را میگیرد. قرآن در آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...» (آل عمران/102) قبل از وحدت، تقوا را مطرح نموده، آن هم در حدی که شایسته خداست؛ به این معنا که تا دلهایتان کاملاً پاک نشود و این نفس سرکش را کنترل نکنید به وحدت نخواهید رسید.
هـ ـ امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از راههای رسیدن به وحدت و همبستگی و آرمانهای اسلام امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا باعث ایجاد مسئولیت مشترک در میان مسلمانان میشود؛ «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(آلعمران/110).
راه غلبه و رواج خیر و معروف در جهان و نابودی منکر و شر و فساد از روی زمین امر به معروف و نهی از منکر میباشد و آیات مربوط به آن این مسئولیت مشترک را بر دوش مسلمانان قرار داده است. تمام مذاهب اسلامی با امر به معروف و نهی از منکر زمینه را برای رواج خیر و از بین بردن فساد فراهم میکنند تا پایه و اساس جامعه اسلامی پابرجا باشد[۱۷]
امر به معروف و نهی از منکر یکی از اساسیترین دستورات اسلام است که مسلمانان را هماهنگ و به هم نزدیک میکند و برنامهای مشترک را بین آنان به اجرا میگذارد؛ «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آلعمران/104). طبق این آیه و آیات گذشته، اگر بخواهیم در اعتصام به حبل الله و تقوا و تسلیم الی الله موفق باشیم شرطش این است که به امر به معروف و نهی از منکر دعوت نمایم. شرط داشتن تقوا و همبستگی این است که عدهای همیشه مراقب باشند که در کجا و کدام منطقه دارند به سوی شر و اختلاف کشیده میشوند و از خیر و وحدت دست بر میدارند و به آنان هشدار بدهند.
و ـ اخوت و برادری:
استقرار روح اخوت و برادری در جامعه اسلامی ـ تا آنجایی که هر فرد آنچه را که برای خود میپسندد برای دیگران هم بپسندد و آنچه را که برای خود نمیپسندد برای دیگران هم نپسندد ـ سبب حل بسیاری از مشکلاتی میشود که جوامع اسلامی امروزه گرفتار آن هستند، از جمله هیچ کشوری دیگر برای ترقی و منافع خویش سایر کشورهای اسلامی را قربانی نمیکند و آنان را به منزله پلکانی برای ترقی خویش نمیداند؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10).
قرآن همواره سفارش مینماید که مؤمنان برای حل اختلافات خود به برادران خود رجوع کنند و از مراجعه به غیرمؤمن برای حل اختلافات نهی میکند و دستور میدهد که از دوستی با ستمکاران و کسانی که کتاب خدا را استهزاء میکنند دوری نمایند؛ «إِنَّما ینْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه/9)؛ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا یأْلُونَكُمْ خَبالاً...» (آلعمران/118). همچنین آیات 28 آلعمران، 33 و 134 نساء و10و11 توبه نیز به این مطلب اشاره میکند که همواره مسلمانان از دوستی با غیر خود دوری نمایند. ولی متأسفانه این امر تنها به صورت نظریه بین جوامع اسلامی مطرح میشود و آنچنان که شایسته است، کاربردی نشده است، زیرا برخی از کشورهای اسلامی به جای مراجع به برادران خود در حل اختلافات و مشکلات، دست نیاز به سوی کشورهای غربی و آمریکا دراز مینمایند غافل از اینکه نه تنها مشکلات آنان حل نمیشود بلکه با نفوذ دادن استکبار در درون خویش مشکلات جدیدی را ایجاد میکنند. ولی اگر روحیه اخوت استقرار یابد و مسلمانان سعادت خویش را در سعادت مسلمانان بپندارند و سعی کنند برای رسیدن به این هدف ایثار و فداکاری نمایند، بسیاری از مشکلات و اختلافات امروزی را کنار خواهند زد.
ز ـ حسن ظن:
یکی از مبادی اخلاقی در برخورد کارگزاران و دعوتکنندگان اسلامی با یکدیگر حسن ظن و برداشتن عینک بدبینی از روی چشمان خود نسبت به اعمال دیگران است. همیشه دیگران را متهم و کار خود را توجیه نمایند. مؤمن همیشه نفس خود را متهم نموده و تسلیم آن نمیشود و عمل خود را اندک شمرده و نسبت به بندگان خدا و برادران دینی و دعوتکنندگان هممسیر خود حسن ظن داشته و کار آنها را توجیه منطقی مینماید. حسن ظن به خدا و بندگان خدا از بزرگترین شعبههای ایمان است؛ در مقابل، سوءظن نسبت به خدا و بندگان خدا از شعبههای ضعف ایمان است. سوءظن یکی از خصلتهای بدی است که قرآن و سنت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است؛ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات/12). قرآن نه تنها خواستار دوری از سوءظن شده، بلکه خواستار این است که مسلمان نسبت به برادر دینی خود جز خیر، گمانی نبرد؛ «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِینٌ» (نور/12)[۱۸]
ح ـ احترام به یکدیگر:
طبق رهنمودهای قرآنی گفتوگو باید بر پایه احترام متقابل طرفهای گفتوگو استوار باشد؛ «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ». قرآن در این آیه حتی سب و لعن کردن غیرمسلمان را نهی مینماید. چه خونها که در طول تاریخ به واسطه همین عدم احترام و سبّ و لعن یکدیگر ریخته شده است. سبّ و لعن یکدیگر هیچ سود و نتیجهای به غیر از کاشتن بذر کینه به بار نمیآورد.
ط ـ پرهیز از قومیگرایی و ملیگرایی:
در دین اسلامگرایش به جنبههای قومی و ملی هیچ اعتباری ندارد. اسلام امتیازات قومی ملی، نژادی، زبانی و ... را ظاهری و صوری و بیارزش تلقی نموده و همه را یکسان و برابر میداند. در منطق قرآن و اسلام همه بنده خدایند و همه یکسان خلق شدهاند و هیچیک از عوامل ظاهری نباید موجب جدایی و افتراق آنها شود.
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13). در نزد خداوند آدمی جز به تقوا هیچ شرافتی و فخری نسبت به سایر انسانها ندارد. خطابات قرآن همگی عمومیت دارد خواه وظایف فردی باشد، مانند «اقیموا الصلاة» و «اوفوابالعقود» «افعلوا الخیر» و خواه وظایف اجتماعی، از جمله اجرای حدود الهی، حفاظت از دین و حیثیت اسلام، اجرای عدالت، نظارت بر امور مسلمین و... این خطابات تمام امت اسلامی را در بر میگیرد و همگی مکلفاند وظایف محوله را انجام دهند و تکالیف و وظایف را مختص گروه، قوم و نژاد خاصی ننموده است.[۱۹]
ی ـ تفاوت دشمن و دشمنی:
به گفته قرآن مسلمانان با دو دسته دشمن خارجی و داخلی سر و کار داشته و در برابر هر یک از آنها وظایفی دارند. در برابر دشمن بیگانه، یعنی کفر و نفاق و استکبار، جز سرسختی و مقاومت راهی نیست، باید دشمن را از پای درآورد و تمام دستآویزهای او را قطع کرد. اما وظیفه ما در برابر کسانی که همه اهل یک کتاب و قبله و دین هستند ولی با ما نمیسازند یا ما با آنها سازگاری نداریم چیست؟
قرآن کریم میگوید در اینجا نکوشید رقیب را رام کنید بلکه بکوشید دشمنی را از بین ببرید نه دشمن را. کافر و منافق دشمن شماست و شما باید «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» باشید ولی در مقابل موحد و اهل قبله بود بکوشید عداوت را طرد کنید نه عدو را؛ «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ» (فصلت/34). اگر دشمنی را از بین ببریم با یک فکر آزاد در کنار هم بسیاری از مشکلات را حل خواهیم نمود[۲۰]
بعد از بررسی زمینههای وحدت و همبستگی، اکنون زمینههای اختلاف و تفرقه را بررسی مینماییم تا با شناخت و دوری از آنها راه رسیدن به وحدت هموار گردد.
الف ـ بغی:
قرآن اختلاف و تفرقه را بعد از حصول علم به حق بغی و تجاوز و تعدی میداند؛ «وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (شوری/14)؛ «وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (بقره/213)؛ «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِْسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (آلعمران/19).
در همه این آیات مشاهده میشود که منشأ همه اختلافات از تعدی و تجاوز سرچشمه گرفته است. مسئله بر سر این نیست که یکی به گونهای از دین برداشت میکند و دیگری به گونه دیگر. اختلاف در چگونگی فهمیدن نیست، اختلاف در اندیشهها نیست، بلکه اختلاف جوامع به علت تعدی و تجاوز و سرکشی و زیادهخواهی آنان است.
ب ـ تحزّب و تعصّب:
تحزّب آن است که مردم حزب حزب شده و هر کدام بر رأی و گفته خود پافشاری نمایند. در قرآن حزبالله مدح شده است؛ «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/26)؛ «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(مجادله/22) و در نقطه مقابل، حزب الشیطان ذم شده است؛ «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (مجادله/19).
قرآن «حزب» با لفظ جمع را همه جا نکوهش نموده و مهمترین عامل تفرقه را که همان تحزب و احزاب است روشن کرده است؛ «فَاخْتَلَفَ الأَْحْزابُ مِنْ بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یوْمٍ أَلِیمٍ»(زخرف/65). اما تعصب از «عصبه» به معنای جماعت و جماعتگرایی و از جماعتی حمایت نمودن است[۲۱]
تعصب بر دو قسم است: مذموم و ممدوح. تعصب مذموم آن است که انسان از مرام و مسلکی به طور مطلق حتی بعد از دانستن بطلان آن حمایت نماید، همانطور که مشرکین چنین میکردند؛ «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/21). اما تعصب ممدوح آن است که در راه حق تعصب و غیرت به خرج داده و مسامحه روا ندانند؛ «یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»(مائده/54). تعصب مذموم به هیچ وجه از مسلمانان پذیرفته نیست. مسلمانان باید همواره آماده پذیرش حق باشند از هر راهی که به دست آید.
ج ـ مجادله:
مجادلات از اسبابی است که بین افراد و فرقههای اسلامی شکاف ایجاد نموده و سبب مخدوش و مجروح شدن دین میگردد. در قرآن حتی از جدال با غیرمسلمان نهی شده است، مگر در صورتی که به صورت أحسن و شایسته انجام گیرد؛ «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (عنکبوت/46) «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ»(انعام/108
چرا اسلام تا این حد بر اتحاد و همبستگی تأکید کرده و تفرقه و عدوات را نهی نموده است؟ واقعیت این است که اتحاد و همبستگی در حیات امت اسلامی دارای ارزش و منافعی است که در نزد عقلا و متفکران مخفی نیست.
الف ـ استقرار و حفظ دین اسلام:
اثرات وحدت اسلامی نه تنها به خود جوامع اسلامی برمیگردد بلکه سبب استقرار دین خدا در جهان میگردد؛ «وَ یكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(انفال/39). برای رسیدن به هدف استقرار دین حق در جهان نیاز است ابتدا میان مسلمانان وحدت ایجاد گردد.
داستان حضرت موسی و هارون دلیل روشنی برای حفظ دین در سایه وحدت و یکپارچگی است؛ زمانی که حضرت موسی جهت لبیک به ندای حق به مناجات پرداخت و هارون را جانشین خود قرار داد و ماجرای پرستش گوساله سامری در میان قوم بنیاسرائیل پیش آمد؛ «یا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَیتَهُمْ ضَلُّوا * أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیتَ أَمْرِی» (طه/92و93). قرآن جواب هارون را در مقابل برادر بزرگوارش چنین بیان میکند: «قالَ یا ابن أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی» (طه/94). مفهوم این آیه این است که پیامبر خدا، هارون، با وجود انحراف قومش سکوت اختیار نمود و هدفش این نبود که هر گاه حضرت موسی برگشت خودش مشکل را حل نماید بلکه به علت حساسیت تفرقه این امر را به بازگشت حضرت موسی«علیهالسلام» موکول نمود[۲۲]
در واقع حضرت هارون برای حفظ دین الهی که از سوی برادرش بر قوم بنیاسرائیل نازل شده بود سکوت نمود تا از تفرقه آنها و نابودی دین موسی جلوگیری نماید.
ب ـ حفظ صراط مستقیم:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ این فرمان عامی است که مسلمین را به چنگ زدن به ریسمان الهی و دوری از تفرقه فرا میخواند و به وسیله همین فرمان عام است که مسلمانان از بسیاری از انحرافات و کجرویها نجات مییابند. آنها باید به اطاعت از فرمان الهی بپردازند نه به اختلاف و تفرقه که سبب شکاف در دین و دوری از مسیر اصلی اسلام ـ صراط مستقیم ـ میگردد. همبستگی مسلمین سبب میگردد که از راه مستقیم فاصله نگیرند و ذکر و فکر خویش را صرف استقامت در این مسیر نمایند؛ «أنّ هذا صراط مستقیما فاتبعوا و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله...»[۲۳] بعد از بررسی نتایج وحدت و همبستگی مسلمین اکنون نتایج و پیامدهای اختلاف و تفرقه بررسی میگردد.
الف ـ ضعف جامعه اسلامی:
خداوند بارها در قرآن دستور داده که از پراکندگی و نزاع اجتناب کنید، زیرا در این صورت سست و ضعیف میشوید و در نتیجه، قدرت و عظمت شما از بین میرود؛ «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ»(انفال/46) «وَ لا تَنازَعُوا» را با صیغه نهی به کار برده است، زیرا اختلاف و نزاع سبب ضعف و از بین رفتن شکوه و عظمت و قدرت و نیروی مسلمانان میگردد.
ب ـ تفرقه و جدایی از راه پیامبر:
آنان که تفرقه ایجاد میکنند راهشان از راه پیامبر و امت جدا است، زیرا بدعتهایی در دین گذاشته و پیرایههایی به آن بستهاند. «لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ»؛ یعنی راه پیامبر از آنها جدا است و کسانی که راهشان از پیامبر جدا شده است اهل شبهه و بدعتاند و آنها را نباید جزء امت پیامبر دانست، زیرا راه پیامبر راه دین، راه وحدت و راه اسلام است. جدایی از راه و روش او جدایی از اسلام و به سوی گمراهی و ضلالت رفتن است و هر کس در دین اختلاف ایجاد کند مصداق «كانُوا شِیعاً» میباشد. «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ» (انعام/159)[۲۴]
ج ـ تفرقه و راه مفسدین:
قرآن تفرقه را راه فرعون و فرعونیان دانسته و از آنها به مفسد تعبیر نموده است، از این رو میتوان تفرقه و تفرقهاندازان را مفسدین نامید؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»(قصص/4). در واقع یکی از راههایی که مفسدین برای ذلیل کردن و غلبه بر قومهای مختلف به کار میبرند و از گذشته تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته است همین راه «تفرقه انداز و حکومت کن» میباشد.
د ـ تفرقه، راه مشرکین:
کسانی که راه تفرقه را برمیگزینند در واقع راه جدایی از پیامبر و راه مشرکین را برگزیدهاند، زیرا طبق آیات 31و32 روم «...وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ...» «مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً» تفرقه راه مشرکین میباشد و خداوند در جای جای قرآن از آن نهی نموده است. تفرقه انسان را در راه مشرکین قرار میدهد و کسی که از این راه پیروی نماید به ضلالت کشیده میشود؛ «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ...»(شوری/13).
هـ ـ تفرقه عذاب الهی:
خدای بزرگ تشتت و تفرقه را منع نموده است، زیرا سبب بدبختی و فساد است و ملّتی که در میان آنها اختلاف باشد به عذابی دردناک دچار خواهد شد؛ «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»(انعام/105). اگر خداوند بخواهد قومی را عذاب کند لباس تفرقه بر تن آن قوم میپوشاند؛ «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یبْعَثَ عَلَیكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یلْبِسَكُمْ شِیعاً وَ یذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» (انعام/65).
از آنجایی که قرآن منشأ هدایت، روشنکننده همه چیز و راهنمای تمام جامعه بشری است، بر مسلمانان لازم است که در تمامی امور خویش به قرآن تمسک بجویند؛ «... تِبْیاناً لِكُلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ»(نحل/89). قرآن راهحلهای درست یکپارچگی و همبستگی را در اطاعت از خدا و رسولش، تقوا، حسن ظن، امر به معروف و نهی از منکر، اخوت و برادری، دشمنشناسی، احترام به یکدیگر و دوری از سرکشی و تجاوز و تعصب جاهلانه بیان نموده و استقرار و حفظ دین مبین اسلام، سیادت مسلمین و ماندن در صراط مستقیم، و دوری از تفرقه و عذاب الهی را در گروی همبستگی و وحدت مسلمین دانسته است. دستیابی به یکپارچگی و همبستگی سبب استحکام جامعه دینی و مانعی برای سست شدن و ضعف جامعه اسلامی و به هدر رفتن نیروها و سپری برای عذاب و خشم الهی است. تفرقه نوعی عذاب و انتقام الهی است.
پانویس
- ↑ خطاب به اعضای نهضت سواد آموزی و خانواده شهدای هفتم تیر 7/10/1360
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، 1362، ص50
- ↑ موثقی، 1375، ج1، ص28ـ30
- ↑ رشیدرضا، بیتا، ج4، ص20
- ↑ طباطبایی، بیتا، ج3، ص371
- ↑ مغنیه، 1978، ج2، ص122ـ123
- ↑ طباطبایی، پیشین، ج3، ص369
- ↑ ابوالفتح رازی، بیتا، ص250
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص51
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص83
- ↑ موثقی، پیشین، ج1
- ↑ دبیرخانه کنفرانس وحدت اسلامی، 1368، ص93ـ94
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص153ـ154
- ↑ پیشین، ص212
- ↑ قرضاوی، 1377، ج2
- ↑ معزالدین، 1374، ص66ـ67
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص214
- ↑ قرضاوی، پیشین، ص214ـ218
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص155ـ180
- ↑ دبیرخانه کنفرانس وحدت اسلامی، پیشین، ص43
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص245ـ246
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص175ـ176
- ↑ معزالدین، پیشین، ص70ـ71
- ↑ اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص69
منابع
- ابوالفتح رازی، شیخ بهاءالدین، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، تصحیح: میرزا ابوالحسن شعرانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا.
- اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد(گردآورنده)، کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، چاپ وزارت ارشاد اداره کل تبلیغات و انتشارات، تهران، 1362.
- بیداری اسلامی چشماندازه آینده و هدایت آن، مجموعه مقالات هفدهمین کنفرانس اسلامی، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1384.
- حکیم، محمدباقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ترجمه: عبدالله فقهیزاده، انتشارات تبیان، تهران، 1377.
- دبیرخانه کنفرانس وحدت اسلامی، سخنرانی و مقالات دومین کنفرانس وحدت اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1368.
- رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، دار المعرفه، بیروت، بیتا.
- طباطبائی، سید محمدحسن، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ بیروت، دار الکتب الاسلامیه، بیتا.
- قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف، ترجمه: عمر قادری، نشر احسان، سنندج، چاپ اول، 1377.
- معزالدین، محمدسعید، ندای وحدت، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1374.
- مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، چاپ بیروت، انتشارات دار العلم، 1978.
- موثقی، احمد، استراتژی وحدت در اندیشه اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1375.