۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
عبد که ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حر بوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است. <ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8ص 1: مصبا- عَبَدْتُ اللّه أَعْبُدُهُ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل عَابِدٌ،و الجمع عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا</ref> | عبد که ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حر بوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است. <ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8ص 1: مصبا- عَبَدْتُ اللّه أَعْبُدُهُ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل عَابِدٌ،و الجمع عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا</ref> | ||
در برخی از کتب لغت برای کلمه [[عبادت]] دو اصل و ریشه مطرح شده است: الف - عبد که بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبد مملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت میباشد. <ref>همان : مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل | در برخی از کتب لغت برای کلمه [[عبادت]] دو اصل و ریشه مطرح شده است: الف - عبد که بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبد مملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت میباشد. <ref>همان : مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل علی لين و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوك، و الجماعة العبيد، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، يوصف به البعير أيضا. و من الباب الطريق المعبّد، و هو المسلوك المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هي القوّة و الصلابة، و يقال هذا ثوب له عبدة، إذا كان صفيقا قويّا، و من هذا القياس العبد مثل الأنف و الحميّة يقال هو يعبد لهذا الأمر. و فسّر- إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.</ref> | ||
شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت میگوید: در زبان | شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت میگوید: در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» میگویند. | ||
ایشان در ادامه مینویسد: در قدیم راهها و جادهها این طور نبود که مانند امروز به وسیله | ایشان در ادامه مینویسد: در قدیم راهها و جادهها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهای راهسازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راهها با رفتن ساخته میشد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کمکم سنگریزهها خرد و نرم میشدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسانها و حیوانها را آزار نمیدادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود میگفتند: طریق مُعَبَّد. | ||
انسان عبد و معبّد | انسان عبد و معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد. | ||
ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن مینویسد: اینگونه بودن | ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن مینویسد: اینگونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهای ذات حق داشتن. <ref>مجموعه اثار شهيد مطهري ج 26ص 101</ref> | ||
==2- عبادت در قرآن== | ==2- عبادت در قرآن== | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفتهاند میفرماید: خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آنکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه میباشد. | 2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفتهاند میفرماید: خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آنکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه میباشد. | ||
3-عبادت عبارتست از: نشان دادن عبد مملوکیت خویش را به خداوند؛ از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع میباشد. <ref>الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد | 3-عبادت عبارتست از: نشان دادن عبد مملوکیت خویش را به خداوند؛ از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع میباشد. <ref>الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد المعنی كما يعطيه قوله تعالی: «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعاني المستعملة هي فيها لاختلاف الموارد، و ما ذكره الجوهري في الصحاح أن أصل العبودية الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدية بنفسها. و بالجملة فكان العبادة هي نصب العبد نفسه في مقام المملوكية لربه و لذلك كانت العبادة منافية للاستكبار و غير منافية للاشتراك فمن الجائز أن يشترك أزيد من الواحد في ملك رقبة أو في عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»: الكهف-</ref> | ||
===شیخ طوسی در التبیان=== | ===شیخ طوسی در التبیان=== | ||
عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکرگزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که مالک و خالق کل هستی است. هر چند شکر و اطاعت مطلق از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند میباشد. <ref>التبيان ج 1ص 39: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع | عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکرگزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که مالک و خالق کل هستی است. هر چند شکر و اطاعت مطلق از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند میباشد. <ref>التبيان ج 1ص 39: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظيم بأعلی مراتب التعظيم و لا يستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة و القدرة و الشهوة و لا يقدر عليه غير الله تعالی فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد و لا يستحق بعضنا علی بعض العبادة . كما يستحق بعضنا علی بعض الشكر و تحسن الطاعة لغير الله تعالی و لا تحسن العبادة لغيره و قول من قال أن العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد يكون موافقا لأمره و لا يكون عابدا له </ref> | ||
===زمخشری در کشاف=== | ===زمخشری در کشاف=== | ||
ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و آنرا مختص ذات مقدس الهی میداند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست. <ref>الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ج1 ص 15 : و العبادة | ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و آنرا مختص ذات مقدس الهی میداند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست. <ref>الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ج1 ص 15 : و العبادة أقصی غاية الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا كان في غاية الصفاقة و قوة النسج، و لذلك لم تستعمل إلا في الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فكان حقيقا بأقصی غاية الخضوع.</ref> | ||
===فخر رازی در مفاتیح الغیب=== | ===فخر رازی در مفاتیح الغیب=== | ||
عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابراین متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود. <ref>مفاتيح الغيب ج 1 ص32 : فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به | عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابراین متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود. <ref>مفاتيح الغيب ج 1 ص32 : فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به علی سبيل التعظيم للآمر فما لم يثبت بالدليل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهاية لها، عالما بمعلومات لا نهاية لها، غنيا عن كل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشياء، و نهاهم عن بعضها، و أنه يجب علی الخلائق طاعته و الانقياد لتكاليفه....-</ref> | ||
===صدر المتالهین در تفسیر القران الکریم=== | ===صدر المتالهین در تفسیر القران الکریم=== | ||
عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابراین عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابراین سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامر و نواهی الهی میدانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق میکند؛ از طرفی به بت پرستانی که در عصر جاهلیت بتها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمیگردد. بنابراین عبادت همان نهایت خضوع و شکرگزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل يدل | عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابراین عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابراین سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامر و نواهی الهی میدانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق میکند؛ از طرفی به بت پرستانی که در عصر جاهلیت بتها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمیگردد. بنابراین عبادت همان نهایت خضوع و شکرگزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل يدل علی أعلی مراتب التعظيم و لا يستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذي هو خلق الحيوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا يقدر عليه أحد إلا الله فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد، و لا يجوز العبادة لغيره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغيره كطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هي الطاعة فقد أخطأ لأنها غاية التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبد يطيع مولاه و لا يكون عابدا له؟ و الكفار يعبدون الأصنام و لا يكونون مطيعين لهم؟إذ لا يتصور من جهتهم الأمر.</ref> | ||
===شهید مطهری=== | ===شهید مطهری=== | ||
عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم | عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبد و ما فی یده کان لمولاه | ||
ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و میگوید: | ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و میگوید: | ||
در قرآن کریم در | در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک میکند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل میکند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، یا از زبان فرعون نقل میکند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 178</ref> | ||
ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمیشود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد، <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 179-178</ref> | |||
بنابراین از منظر شهید مطهری عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست. از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و آن عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس: | بنابراین از منظر شهید مطهری عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست. از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و آن عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس: | ||
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر | اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست... عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 180-179</ref> | ||
ایشان در تبیین قید اخیر میگوید: | ایشان در تبیین قید اخیر میگوید: | ||
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به | به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 180</ref> | ||
===نقد شهید مطهری به دیدگاه کسانی که اطاعت و قصد امتثال امر را در عبادت شرط میدانند=== | ===نقد شهید مطهری به دیدگاه کسانی که اطاعت و قصد امتثال امر را در عبادت شرط میدانند=== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
ایشان به کسانی که در مفهوم عبادت اطاعت از اوامر و نواهی وقصد امتثال آنها را شرط میدانند- نظیر فخررازی-: | ایشان به کسانی که در مفهوم عبادت اطاعت از اوامر و نواهی وقصد امتثال آنها را شرط میدانند- نظیر فخررازی-: | ||
در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب آور هست و میتوان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر | در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب آور هست و میتوان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» میگویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است.. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. <ref>همان</ref> | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
شهید مطهری در این زمینه میفرماید: | شهید مطهری در این زمینه میفرماید: | ||
شناخت | شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس العملی در ما ایجاد میکند که از آن به «پرستش» تعبیر میشود. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهری (جهانبينی توحيدی)، ج2، ص:-97 96</ref> | ||
نکته مهم در مساله پرستش و عبودیت حقتعالی این است که هر نوع خضوع و انقیادی را نمیتوان مصداق پرستش دانست چون پرستش واقعی، خضوع و خشوعی است که معلول ارتباط معنوی و عرفانی عمیق بین انسان و معبودش بوده و بر احدی غیر الله جاری نمی گردد. | نکته مهم در مساله پرستش و عبودیت حقتعالی این است که هر نوع خضوع و انقیادی را نمیتوان مصداق پرستش دانست چون پرستش واقعی، خضوع و خشوعی است که معلول ارتباط معنوی و عرفانی عمیق بین انسان و معبودش بوده و بر احدی غیر الله جاری نمی گردد. | ||
شهید مطهری در تبیین معنای پرستش میفرماید: پرستش | شهید مطهری در تبیین معنای پرستش میفرماید: پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref> | ||
==4- شرک در عبودیت ممنوع است== | ==4- شرک در عبودیت ممنوع است== | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
توحید عبادی مستلزم خلوص ذهن و جان از هر نوع دوروئی و شرک میباشد؛ عدم توجه به این مساله مهم چه بسا زمینه خروج انسان عابد از اسلام و ورود در زمره کافرین یا مشرکین خواهد بود. | توحید عبادی مستلزم خلوص ذهن و جان از هر نوع دوروئی و شرک میباشد؛ عدم توجه به این مساله مهم چه بسا زمینه خروج انسان عابد از اسلام و ورود در زمره کافرین یا مشرکین خواهد بود. | ||
شهید مطهری در این زمینه میفرماید: قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ | شهید مطهری در این زمینه میفرماید: قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست. <ref>همان</ref> | ||
==5-توسعه در معنای توحید عبادی== | ==5-توسعه در معنای توحید عبادی== | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
شهید مطهری دراین زمینه مینویسد: | شهید مطهری دراین زمینه مینویسد: | ||
هر | هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکس العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز. <ref>همان ص 98-99</ref> | ||
از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق میگردد که انسان عبادتگر بداند: ... جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ | از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق میگردد که انسان عبادتگر بداند: ... جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمتها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد. <ref>همان ص 98-99</ref> | ||
==6- توحید | ==6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است، == | ||
از جمله امور اعتقادی مشترک بین تمام مسلمین به گونهای که حتی جریانها و شخصیتهای تکفیری نیز بدان معتقدند توحید ذاتی و توحید در عبادت است. بنابراین منکر این دو از دائره مسلمین خارج خواهد بود. | از جمله امور اعتقادی مشترک بین تمام مسلمین به گونهای که حتی جریانها و شخصیتهای تکفیری نیز بدان معتقدند توحید ذاتی و توحید در عبادت است. بنابراین منکر این دو از دائره مسلمین خارج خواهد بود. | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
شهید مطهری در این زمینه میفرماید: | شهید مطهری در این زمینه میفرماید: | ||
یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمیگردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهری ؛ ج3 ؛ ص71</ref> | |||
==7-نزاع بین مسلمین و تکفیریها صغروی است نه کبروی== | ==7-نزاع بین مسلمین و تکفیریها صغروی است نه کبروی== | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
شهید مطهری در این زمینه مینویسد: | شهید مطهری در این زمینه مینویسد: | ||
اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، | اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی. <ref>همان</ref> | ||
به همین دلیل در طرح بحث با جریانهای تکفیری لازم است به تحلیل و بررسی اموری پرداخت که جریانهای تکفیری آنها را مصادیق شرک در عبادت دانسته و مسلمین را به دلیل اعتقاد به آنها مورد تکفیر میدهند. | به همین دلیل در طرح بحث با جریانهای تکفیری لازم است به تحلیل و بررسی اموری پرداخت که جریانهای تکفیری آنها را مصادیق شرک در عبادت دانسته و مسلمین را به دلیل اعتقاد به آنها مورد تکفیر میدهند. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
شهید مطهری در این زمینه می نویسد: | شهید مطهری در این زمینه می نویسد: | ||
مسئله توحيد يك مسئله صرفاً | مسئله توحيد يك مسئله صرفاً تعبدی نيست كه تعبداً يك چيزی را توحيد و اخلاص بدانيم و تعبداً چيزی را شرك و بت پرستی بشناسيم، بلكه يك مسئله عقلی است. دستورهای ايجابی يا سلبی اسلام در اين زمينه براساس حقايق واقعی است كه برای عقل انسان قابل درك است و نمیتواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحيد ذاتی و توحيد صفاتی و توحيد افعالی نيز تقليد و تعبد جايز نيست، در توحيد در عبادت نيز تقليد و تعبد جايز نيست. | ||
ایشان توضیح می دهند : | ایشان توضیح می دهند : | ||
ما مثلًا | ما مثلًا نمیتوانيم به ديگران بگوييم كه اختلاف نظر ما و شما در يك مسئله فرعی و فقهی است، اصولی نيست، فقه ما استغاثه و توسل را جايز می داند و فقه شما جايز نمی یداند، فقه ما اينها را توحيد میداند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب میداند و فقه شما شستن پا را. | ||
كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله | كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعی و فقهی نمیتوانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانی دارد. هرچند ممكن است كسی جنبه اصول دينی اين مطلب را اقرار داشته باشد ولی جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد .<ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج 8 ، ص 187-188</ref> | ||