امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' گرا ' به '‌گرا '
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
جز (جایگزینی متن - ' گرا ' به '‌گرا ')
خط ۶۱: خط ۶۱:
از جملات صریح ملا‌صدرا به دست می‌آید که او در تفسیر افعال عباد، از بلندای عرفان و عرصه توحید به آن می‌نگرد. به عقیده وی در این دیدگاه هیچ فاعل و موثری جز خدا قابل شناخت نیست. البته انحصار این نگرش می‌تواند بهانه دفاع از تفکر متعصبانه اعتقاد به خالقیت در توحید شود و بیشتر در جلب آرای مکاتبی باشد که به جبر گرایی متهم هستند و برای فرار از اتهام به جبر، مسئله کسب را مطرح کرده و تفاسیر قابل اعتنایی بیان کرده‌اند.در هر صورت، هدف از این جمله که جز خدا هیچ موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، توجه تام به خالقیت در توحید است. از نتیجه چنین تفکری می‌توان فهمید سایر موجودات از جمله انسان، حتی علت ناقصه ایجاد یک فعل هم نباشند چه برسد که بتوانند آفریننده آن باشند.! واضح است که در تفسیر صدرایی و تفسیر پیروان کسب درباره خلق افعال، می‌توان از دو مسیر به طرف یک مقصد مشخص حرکت کرد و آن، تقویت توحید و انحصار فاعلیت برای خدای متعال است، اما با یک تفاوت که صدرا علاوه بر دفاع شدید از مبانی خالقیت در توحید و فاعلیت الهی که همراه با نگاه عرفانی و آفاقی است، از فاعلیت انسان و انتساب حقیقی افعال به او نیز دفاع می‌کند.  
از جملات صریح ملا‌صدرا به دست می‌آید که او در تفسیر افعال عباد، از بلندای عرفان و عرصه توحید به آن می‌نگرد. به عقیده وی در این دیدگاه هیچ فاعل و موثری جز خدا قابل شناخت نیست. البته انحصار این نگرش می‌تواند بهانه دفاع از تفکر متعصبانه اعتقاد به خالقیت در توحید شود و بیشتر در جلب آرای مکاتبی باشد که به جبر گرایی متهم هستند و برای فرار از اتهام به جبر، مسئله کسب را مطرح کرده و تفاسیر قابل اعتنایی بیان کرده‌اند.در هر صورت، هدف از این جمله که جز خدا هیچ موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، توجه تام به خالقیت در توحید است. از نتیجه چنین تفکری می‌توان فهمید سایر موجودات از جمله انسان، حتی علت ناقصه ایجاد یک فعل هم نباشند چه برسد که بتوانند آفریننده آن باشند.! واضح است که در تفسیر صدرایی و تفسیر پیروان کسب درباره خلق افعال، می‌توان از دو مسیر به طرف یک مقصد مشخص حرکت کرد و آن، تقویت توحید و انحصار فاعلیت برای خدای متعال است، اما با یک تفاوت که صدرا علاوه بر دفاع شدید از مبانی خالقیت در توحید و فاعلیت الهی که همراه با نگاه عرفانی و آفاقی است، از فاعلیت انسان و انتساب حقیقی افعال به او نیز دفاع می‌کند.  


همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن می‌گوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل می‌باشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمی‌تواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود می‌باشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسب گرا با نگاه کلامی‌ به این موضوع نگریستند، اما هم سو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمی‌شود. شاید آنها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را می‌دیدند و التفاتی به خودشان نداشتند.  
همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن می‌گوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل می‌باشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمی‌تواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود می‌باشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسب‌گرا با نگاه کلامی‌ به این موضوع نگریستند، اما هم سو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمی‌شود. شاید آنها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را می‌دیدند و التفاتی به خودشان نداشتند.  


در ضمن به نظر می‌رسد مقصود این فیلسوف از بیان کلمه موثر، موثر به معنای خالق و فاعل باشد. یعنی در عرصه وجود هیچ موثری (خالق،فاعل،علت) جز خدای متعال شناخته نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آن چیزی که بر جهان هستی اثر واقعی دارد و می‌تواند وجود آفرین باشد، خدای متعال است. پس انسان نمی‌تواند موجد و موثر در هستی باشد، بلکه فعلی که آفریده می‌شود را ابزار کسب خود قرار داده به آن عنوان وجهت می‌دهد. در نتیجه، جمله جز خدا موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، به معنای انحصار فاعلیت برای خدای متعال است. با این حال همان طور که اشاره کردیم، صدرا تلاش می‌کند هم زمان با فاعلیت الهی، برای انسان نیز فاعلیتی حقیقی فرض کند. بنابراین، اگر هیچ موثری جز خدا شناخته نشود که در واقع نیز چنین است، پس نمی‌توان برای دیگر موجودات از جمله انسان قدرت مستقلی تصور کرد که دارای تاثیر خارجی باشد به گونه‌ای که فعل بیافریند! بلکه باید انسان را فاعلی تبعی یا ظلّی دانست که می‌تواند در سایه قدرت خدا، اثر خود را روی فعل آفریده شده بگذارد. پس انسان نمی‌تواند به عنوان فاعل حقیقی روی موجودات تاثیر مستقیم بگذارد، زیرا اثر واقعی مربوط به موثر واقعی یعنی خدای متعال است.علاوه، اگر فرض کنیم انسان هم مثل خداوند فاعل حقیقی افعال خویش است، با محظور ورود و تداخل هم زمان دو موثر در یک وجود روبرو می‌شویم که قابل توجیه و پذیرش نیست! زیرا یک فعل نمی‌تواند دو فاعل حقیقی داشته باشد.چون با تالی فاسد‌های مختلف روبرو می‌شود! هم چنین اشاره شد که تعبیر فاعلیت برای انسان، تعبیری مسامحی است و گرنه انسان در قالب مباشر آخرین واسطه انجام فعل در زنجیره علت‌ها و معلول‌های مربوط به افعالش است. وی در این حلقه، رفتاری هوشمندانه دارد و صاحب فکر و اختیار است و می‌تواند به فعل آفریده شده عنوان و جهت معین بدهد.
در ضمن به نظر می‌رسد مقصود این فیلسوف از بیان کلمه موثر، موثر به معنای خالق و فاعل باشد. یعنی در عرصه وجود هیچ موثری (خالق،فاعل،علت) جز خدای متعال شناخته نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آن چیزی که بر جهان هستی اثر واقعی دارد و می‌تواند وجود آفرین باشد، خدای متعال است. پس انسان نمی‌تواند موجد و موثر در هستی باشد، بلکه فعلی که آفریده می‌شود را ابزار کسب خود قرار داده به آن عنوان وجهت می‌دهد. در نتیجه، جمله جز خدا موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، به معنای انحصار فاعلیت برای خدای متعال است. با این حال همان طور که اشاره کردیم، صدرا تلاش می‌کند هم زمان با فاعلیت الهی، برای انسان نیز فاعلیتی حقیقی فرض کند. بنابراین، اگر هیچ موثری جز خدا شناخته نشود که در واقع نیز چنین است، پس نمی‌توان برای دیگر موجودات از جمله انسان قدرت مستقلی تصور کرد که دارای تاثیر خارجی باشد به گونه‌ای که فعل بیافریند! بلکه باید انسان را فاعلی تبعی یا ظلّی دانست که می‌تواند در سایه قدرت خدا، اثر خود را روی فعل آفریده شده بگذارد. پس انسان نمی‌تواند به عنوان فاعل حقیقی روی موجودات تاثیر مستقیم بگذارد، زیرا اثر واقعی مربوط به موثر واقعی یعنی خدای متعال است.علاوه، اگر فرض کنیم انسان هم مثل خداوند فاعل حقیقی افعال خویش است، با محظور ورود و تداخل هم زمان دو موثر در یک وجود روبرو می‌شویم که قابل توجیه و پذیرش نیست! زیرا یک فعل نمی‌تواند دو فاعل حقیقی داشته باشد.چون با تالی فاسد‌های مختلف روبرو می‌شود! هم چنین اشاره شد که تعبیر فاعلیت برای انسان، تعبیری مسامحی است و گرنه انسان در قالب مباشر آخرین واسطه انجام فعل در زنجیره علت‌ها و معلول‌های مربوط به افعالش است. وی در این حلقه، رفتاری هوشمندانه دارد و صاحب فکر و اختیار است و می‌تواند به فعل آفریده شده عنوان و جهت معین بدهد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۰۷

ویرایش