۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده: ' به '[[رده:') |
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابنسیرین''' با نام '''کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری'''، برده و آزاد کرده [[انس بن مالک]]، [[محدث]] و [[فقیه]] تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابنسیرین در نهایت علم و [[عبادت]] بود، از | '''ابنسیرین''' با نام '''کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری'''، برده و آزاد کرده [[انس بن مالک]]، [[محدث]] و [[فقیه]] تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابنسیرین در نهایت علم و [[عبادت]] بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند. از نامدارترین خوابگزاران [[مسلمان]] در سدههای میانه بود. | ||
=ابنسیرین کیست= | =ابنسیرین کیست= | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابنسیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، [[انس بن مالک]] است. او محدثی امین و مورد اعتماد و بلند مرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است<ref> کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.</ref>. | محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابنسیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، [[انس بن مالک]] است. او محدثی امین و مورد اعتماد و بلند مرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است<ref> کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.</ref>. | ||
ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از | ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند<ref> الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین (1089م)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولی، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.</ref>. | ||
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از | در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از طبقه دوم فقها و [[محدثین]] و تابعین [[بصره]] بوده است<ref>کاتب واقدی، پیشین.</ref>. | ||
محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | ||
محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=واقعه عین التمر= | =واقعه عین التمر= | ||
هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه | هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه گانه خود محاصره شدند و سرانجام با خالد صلح کردند که سالیانه صد هزار درهم به [[مسلمانان]] بپردازند. | ||
در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به [[شام]] برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به [[عین التمر]] که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد<ref> عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.</ref> زد و او را کشت<ref>دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.</ref>، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد. مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن [[انجیل]] بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود<ref> ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.</ref>. | در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به [[شام]] برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به [[عین التمر]] که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد<ref> عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.</ref> زد و او را کشت<ref>دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.</ref>، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد. مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن [[انجیل]] بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود<ref> ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
خلف بن هاشم<ref>خلف بن هاشم، کنیه اش ابو محمد از محدثین [[بغداد]] و از اصحاب قراءات می باشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.</ref> میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | خلف بن هاشم<ref>خلف بن هاشم، کنیه اش ابو محمد از محدثین [[بغداد]] و از اصحاب قراءات می باشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.</ref> میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | ||
مورق عجلی<ref>مورق بن مشمرج عجلی کنیه اش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).</ref> میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. | مورق عجلی<ref>مورق بن مشمرج عجلی کنیه اش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).</ref> میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. | ||
ابوقلابه<ref>ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).</ref> گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از | ابوقلابه<ref>ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).</ref> گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از همه خودتان پارساتر و خوددارتر خواهید یافت<ref>الفسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی (277م)؛ المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت مؤسسه الرسالة، ط الثانیة 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.</ref>. | ||
ابنعون<ref> کنیه اش ابوعون و آزاد کرده و | ابنعون<ref> کنیه اش ابوعون و آزاد کرده و وابسته عبدالله بن درة بن سراق مزنی و از هواداران عثمان بوده است، او محدثی مورد اعتماد و پرهیزکار و پر [[حدیث]] بوده است. (همان، ص 193).</ref> میگوید: محمد بن سیرین پاکدامنترین و پارساترین مردم بود و از همه بیشتر بر نفس خود ترس داشت<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | ||
=اخلاق و رفتار= | =اخلاق و رفتار= |