۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابراهیم گلشنی تبریزی بن شیخ محمد آمِدی بن حاجی ابراهیم بن شیخ شهابالدین بن آیدوغموش بن گوندوغموش بن قوتلودوغموش بن اوغوز''' در سال 830ق در شهر دیاربکر (آمِد) واقع در سرزمین [[عثمانی]] ([[ترکیه]] کنونی) از بطن مادرش «هدیةالله» پای بر عرصه گیتی نهاد.[1] شهرت وی به تبریزی به دلیل طول اقامت وی در تبریز از پانزده سالگی تا رسیدن به شیخیت است. | '''ابراهیم گلشنی تبریزی بن شیخ محمد آمِدی بن حاجی ابراهیم بن شیخ شهابالدین بن آیدوغموش بن گوندوغموش بن قوتلودوغموش بن اوغوز''' در سال 830ق در شهر دیاربکر (آمِد) واقع در سرزمین [[عثمانی]] ([[ترکیه]] کنونی) از بطن مادرش «هدیةالله» پای بر عرصه گیتی نهاد. [1] شهرت وی به تبریزی به دلیل طول اقامت وی در تبریز از پانزده سالگی تا رسیدن به شیخیت است. | ||
=کودکی= | =کودکی= | ||
پدر و اجداد وی هر یک اهل فضل و علم بودند. میگویند هفتمین جد وی یعنی «اوغوز آتا» واضع زبان ترکی است. پدرش مولانا شیخ محمد آمِدی در فقه، کلام و منطق صاحب تألیفات بود. از خصوصیات بارز شیخ محمد آمِدی، تأکید بسیار وی در امر به معروف و نهی از منکر بود. جدش حاجی ابراهیم نیز از علما بود و میگویند تا 110 سالگی درس و فتوا را وا ننهاد و از بلاد ایران و عثمانی برای استفتاء به نزد او میآمدند. وی چندین کتاب و رساله در معقولات و چند اثر در [[تصوف]] داشته و «فک المغلق» در حل مسائل مشکله فقه از آثار او است. همچنین خلوتخانهای فراهم کرده مؤونت ظاهر و باطن چند صد نفر را به دوش میکشید.[2] | پدر و اجداد وی هر یک اهل فضل و علم بودند. میگویند هفتمین جد وی یعنی «اوغوز آتا» واضع زبان ترکی است. پدرش مولانا شیخ محمد آمِدی در فقه، کلام و منطق صاحب تألیفات بود. از خصوصیات بارز شیخ محمد آمِدی، تأکید بسیار وی در امر به معروف و نهی از منکر بود. جدش حاجی ابراهیم نیز از علما بود و میگویند تا 110 سالگی درس و فتوا را وا ننهاد و از بلاد ایران و عثمانی برای استفتاء به نزد او میآمدند. وی چندین کتاب و رساله در معقولات و چند اثر در [[تصوف]] داشته و «فک المغلق» در حل مسائل مشکله فقه از آثار او است. همچنین خلوتخانهای فراهم کرده مؤونت ظاهر و باطن چند صد نفر را به دوش میکشید. [2] | ||
مولانا شرفالدین، جد مادری شیخ نیز در «عینتاب» مدرس بود و مردم آن دیار به فتوای وی عمل میکردند. عمویش سید علی نیز 200 مرید داشت که همچون [[اصحاب صفه]] روزگار میگذراندند، حدود شرع را رعایت میکردند و ترک دنیا کرده در عزلت و خلوت بودند. | مولانا شرفالدین، جد مادری شیخ نیز در «عینتاب» مدرس بود و مردم آن دیار به فتوای وی عمل میکردند. عمویش سید علی نیز 200 مرید داشت که همچون [[اصحاب صفه]] روزگار میگذراندند، حدود شرع را رعایت میکردند و ترک دنیا کرده در عزلت و خلوت بودند. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
در پنج سالگی به کنار مزار پدر و جدش میرفت و میگریست و میگفت که شما به حق نزدیکترید. از حق تعالی برای من علم لدنی را طلب کنید تا محتاج کتاب نباشم والا مرا به نزد خود بخوانید تا از شناخت دنیا خلاص شود»؛ و این مایه تعجب دیگران میگشت. | در پنج سالگی به کنار مزار پدر و جدش میرفت و میگریست و میگفت که شما به حق نزدیکترید. از حق تعالی برای من علم لدنی را طلب کنید تا محتاج کتاب نباشم والا مرا به نزد خود بخوانید تا از شناخت دنیا خلاص شود»؛ و این مایه تعجب دیگران میگشت. | ||
گلشنی از هفت تا ده سالگی شبهای متبرکه را احیاء میگرفت و هیچگاه اوقات خود را به لهو و لعب نمیگذراند. او در همان سنین خردی همواره مورد احترام و حرمت مردمان واقع میشد. در دوران کودکی و نوجوانی علومی همچون ریاضیات، الهیات، عقلیات و نقلیات را آموخت و در پانزده سالگی عزم [[ماوراءالنهر]] کرد.[3] | گلشنی از هفت تا ده سالگی شبهای متبرکه را احیاء میگرفت و هیچگاه اوقات خود را به لهو و لعب نمیگذراند. او در همان سنین خردی همواره مورد احترام و حرمت مردمان واقع میشد. در دوران کودکی و نوجوانی علومی همچون ریاضیات، الهیات، عقلیات و نقلیات را آموخت و در پانزده سالگی عزم [[ماوراءالنهر]] کرد. [3] | ||
=علم آموری= | =علم آموری= | ||
گلشنی در پانزده سالگی به نیت علماندوزی رهسپار ماوراءالنهر شد. چون عمویش سید علی از سفر وی مطلع شد، کسانی را در پی وی فرستاد تا او را از این سفر بازدارند. گلشنی نپذیرفت و آنچه عمویش از زاد سفر برایش فرستاده بود، قبول نکرد و بیتوشه و آذوقه رهسپار سفر شد. چون به تبریز رسید، با قاضی عیسی قاضیعسکر «اوزون حسن» آشنا شد و در پی آن با اوزون حسن پادشاه آققویونلو دیدار کرد. اوزون حسن به او پیشنهاد کرد که به جای سفر به سمرقند و بخارا، در تبریز بماند، چرا که آنچه در سمرقند و بخارا در پی آن است، در تبریز مهیا است.[4] | گلشنی در پانزده سالگی به نیت علماندوزی رهسپار ماوراءالنهر شد. چون عمویش سید علی از سفر وی مطلع شد، کسانی را در پی وی فرستاد تا او را از این سفر بازدارند. گلشنی نپذیرفت و آنچه عمویش از زاد سفر برایش فرستاده بود، قبول نکرد و بیتوشه و آذوقه رهسپار سفر شد. چون به تبریز رسید، با قاضی عیسی قاضیعسکر «اوزون حسن» آشنا شد و در پی آن با اوزون حسن پادشاه آققویونلو دیدار کرد. اوزون حسن به او پیشنهاد کرد که به جای سفر به سمرقند و بخارا، در تبریز بماند، چرا که آنچه در سمرقند و بخارا در پی آن است، در تبریز مهیا است. [4] | ||
=آشنایی با سیاست= | =آشنایی با سیاست= | ||
نخستین تماس گلشنی با سیاست، به زمانی بازمیگردد که وی هنوز تعالیم منظم صوفیانه را ندیده بود اما به خاطر خصلتهای صوفیانهاش، با مشاهده ظلم به مردم، یک سند رسمی را پاره کرد. این کار باعث جلب توجه اوزون حسن شد. پس از آن که دانستند این اقدام وی حرکتی غیرسیاسی بود، مورد عنایت اوزون حسن قرار گرفت. اوزون حسن به وی خلعت پوشاند و به او حکم طرخانی[5] داد.[6] گلشنی بدین ترتیب به دربار آققویونلوها راه یافت و برخی مسئولیتها را بر عهده گرفت. وی دو بار به عنوان نماینده اوزون حسن نزد حسین بایقرا به هرات و خلیل پسر اوزون حسن به شیراز عازم شد.[7]پس از رسیدن اخبار حملات قزلباشان و جنگها و غارتهای کوچک و بزرگ در نقاط مختلف ایران، گلشنی به این نتیجه رسید که دیگر نمیتوان در تبریز ماند. عدهای از اطرافیان شیخ در ابتدا با مهاجرت از تبریز مخالفت کردند اما در نهایت تسلیم نظر شیخ شدند. قزلباشان به تبریز رسیدند و خانه به خانه به غارت مشغول شدند. | نخستین تماس گلشنی با سیاست، به زمانی بازمیگردد که وی هنوز تعالیم منظم صوفیانه را ندیده بود اما به خاطر خصلتهای صوفیانهاش، با مشاهده ظلم به مردم، یک سند رسمی را پاره کرد. این کار باعث جلب توجه اوزون حسن شد. پس از آن که دانستند این اقدام وی حرکتی غیرسیاسی بود، مورد عنایت اوزون حسن قرار گرفت. اوزون حسن به وی خلعت پوشاند و به او حکم طرخانی[5] داد. [6] گلشنی بدین ترتیب به دربار آققویونلوها راه یافت و برخی مسئولیتها را بر عهده گرفت. وی دو بار به عنوان نماینده اوزون حسن نزد حسین بایقرا به هرات و خلیل پسر اوزون حسن به شیراز عازم شد. [7]پس از رسیدن اخبار حملات قزلباشان و جنگها و غارتهای کوچک و بزرگ در نقاط مختلف ایران، گلشنی به این نتیجه رسید که دیگر نمیتوان در تبریز ماند. عدهای از اطرافیان شیخ در ابتدا با مهاجرت از تبریز مخالفت کردند اما در نهایت تسلیم نظر شیخ شدند. قزلباشان به تبریز رسیدند و خانه به خانه به غارت مشغول شدند. | ||
گلشنی از زمان حضور در تبریز تا اقامت در [[مصر]] به صورت پیوسته با اهل سیاست در تماس بود. اهل سیاست نیز توجه ویژهای به شیخ نشان میدادند. همین باعث شده بود که علاوه بر صوفیان، افرادی با اهداف خاص نیز در اطراف شیخ مشاهده شوند. همین باعث نگرانی بعضی سیاستمداران شد. در نتیجه در دوره سلطان سلیمان قانونی، با سعایت ابراهیم پاشا، شیخ که اواخر عمر خود را سپری میکرد، به [[استانبول]] فراخوانده شد. | گلشنی از زمان حضور در تبریز تا اقامت در [[مصر]] به صورت پیوسته با اهل سیاست در تماس بود. اهل سیاست نیز توجه ویژهای به شیخ نشان میدادند. همین باعث شده بود که علاوه بر صوفیان، افرادی با اهداف خاص نیز در اطراف شیخ مشاهده شوند. همین باعث نگرانی بعضی سیاستمداران شد. در نتیجه در دوره سلطان سلیمان قانونی، با سعایت ابراهیم پاشا، شیخ که اواخر عمر خود را سپری میکرد، به [[استانبول]] فراخوانده شد. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
گلشنی در دورهای وارد مصر شد که سلطان غوری از پادشاهان مملوکی در مصر حکم میراند. در سال922ق سلطان سلیم عثمانی با شکست دادن طومانبای آخرین مملوک مصر، این سرزمین را ضمیمه خاک عثمانی کرد. | گلشنی در دورهای وارد مصر شد که سلطان غوری از پادشاهان مملوکی در مصر حکم میراند. در سال922ق سلطان سلیم عثمانی با شکست دادن طومانبای آخرین مملوک مصر، این سرزمین را ضمیمه خاک عثمانی کرد. | ||
مهاجرت گلشنی به مصر و تأسیس تکیه در قاهره موجب شد گروههایی از مریدان شیخ که در میان آنان صاحبمنصبان، دولتیان، مصنفین و شعرا نیز بودند، رحل اقامت در قاهره بیفکنند. بدین ترتیب مریدانی از شیخ، از شهرهایی همچون ینیجهواردار، ادرنه، بورسا، گلیبولو، خیرهبولو، حلب و کفه[8] به مصر مهاجرت کردند.[9] | مهاجرت گلشنی به مصر و تأسیس تکیه در قاهره موجب شد گروههایی از مریدان شیخ که در میان آنان صاحبمنصبان، دولتیان، مصنفین و شعرا نیز بودند، رحل اقامت در قاهره بیفکنند. بدین ترتیب مریدانی از شیخ، از شهرهایی همچون ینیجهواردار، ادرنه، بورسا، گلیبولو، خیرهبولو، حلب و کفه[8] به مصر مهاجرت کردند. [9] | ||
گلشنی مدتی را بر اثر دسیسه علمای مصر در زندان به سر میبرد. سلطان دیوانی از شیوخ مولویه طی سیر و سیاحت خود به مصر آمده گلشنی را از محبس رها میسازد.[10] علت محبوس شدن گلشنی آن بود که وی ملامتیمشرب بود. رفتارهای به ظاهر مغایر شرع گلشنی و اطرافیانش توجه اهل مدرسه را به خود جلب کرد، آنگونه که شیخ محمد پسر پچویزاده قاضی دوران گلشنی که به دشمنی با صوفیه نیز مشهور بود، چنین فتوا داد که هرکس از وی پیروی کند، بیدین است؛ و تهدید کرد که درباره هرکس چنین حکمی صادر کند دیگر نظر خود را بازپس نخواهد گرفت.[11] | گلشنی مدتی را بر اثر دسیسه علمای مصر در زندان به سر میبرد. سلطان دیوانی از شیوخ مولویه طی سیر و سیاحت خود به مصر آمده گلشنی را از محبس رها میسازد. [10] علت محبوس شدن گلشنی آن بود که وی ملامتیمشرب بود. رفتارهای به ظاهر مغایر شرع گلشنی و اطرافیانش توجه اهل مدرسه را به خود جلب کرد، آنگونه که شیخ محمد پسر پچویزاده قاضی دوران گلشنی که به دشمنی با صوفیه نیز مشهور بود، چنین فتوا داد که هرکس از وی پیروی کند، بیدین است؛ و تهدید کرد که درباره هرکس چنین حکمی صادر کند دیگر نظر خود را بازپس نخواهد گرفت. [11] | ||
=در گذشت= | =در گذشت= | ||
ماجرای حبس شیخ و تبرئه شدن و سفرش به استانبول، همگی متعلق به اواخر عمر شیخ است. وی پس از آن که در عصر سلطان سلیمانی قانونی در خلال سالهای 934 و 935ق به استانبول سفر کرد و سپس به [[قاهره]] بازگشت، در سال 940ق درگذشت.[12] | ماجرای حبس شیخ و تبرئه شدن و سفرش به استانبول، همگی متعلق به اواخر عمر شیخ است. وی پس از آن که در عصر سلطان سلیمانی قانونی در خلال سالهای 934 و 935ق به استانبول سفر کرد و سپس به [[قاهره]] بازگشت، در سال 940ق درگذشت. [12] | ||
=آثار= | =آثار= | ||
گلشنی شاعری پرکار بود و این مشرب در میان شاگردان و پیروانش نیز تسری یافت. وی و شعرای گلشنیه بسیار تحت تأثیر طریقت مولویه بودند.[13] [[ابنفارض]] و [[ابن عربی|ابنعربی]] دو صوفی شاعر هستند که در کنار مولانا فضای شعری گلشنی را تحت تأثیر قرار دادهاند.[14] | گلشنی شاعری پرکار بود و این مشرب در میان شاگردان و پیروانش نیز تسری یافت. وی و شعرای گلشنیه بسیار تحت تأثیر طریقت مولویه بودند. [13] [[ابنفارض]] و [[ابن عربی|ابنعربی]] دو صوفی شاعر هستند که در کنار مولانا فضای شعری گلشنی را تحت تأثیر قرار دادهاند. [14] | ||
سزایی، اصولی، عارفی، بلندی، حمدی، رندی، سماعی، شفایی، زاری و ظریقی از جمله شعرایی هستند که در مکتب گلشنیه تربیت یافته و از گلشنی الهام گرفتند.[15] | سزایی، اصولی، عارفی، بلندی، حمدی، رندی، سماعی، شفایی، زاری و ظریقی از جمله شعرایی هستند که در مکتب گلشنیه تربیت یافته و از گلشنی الهام گرفتند. [15] | ||
گلشنی در اشعار ترکی خود تحت تأثیر یونس امره و نسیمی است.[16] الهیهایش به طرز یونس امره سروده شده و دارای ریتم و آهنگی متناسب با رقص و سماع است.[17] | گلشنی در اشعار ترکی خود تحت تأثیر یونس امره و نسیمی است. [16] الهیهایش به طرز یونس امره سروده شده و دارای ریتم و آهنگی متناسب با رقص و سماع است. [17] | ||
وی در اشعار عربی خود، «خلیلی»، و در اشعار ترکی و فارسی، «گلشنی» تخلص کرده است. گلشنی قبل از آشنایی با دده عمر روشنی، «هیبتی» تخلص میکرد. سبب انتخاب «گلشنی» به عنوان تخلص، آن است که شبی در عالم رؤیا خود را به همراه دده عمر در میان یک گلشن میبیند. در آن میان حضرت رسول اکرم(ص) را مشاهده میکند که گلی از آن گلشن چیده به دده عمر میدهد. او نیز آن گل را به شیخ ابراهیم میدهد. سحرگاه شیخ ابراهیم به همراه دده عمر و جمله درویشان به چمنزار و گلزار میروند. دده عمر گلی چیده به شیخ ابراهیم میدهد. شیخ ابراهیم گل دوشینه را از گریبان به در میآورد و میگوید: «ای سلطان من! هرچه احسان کنید، مقبول است اما آیا گلی که دیشب احسان کردید کافی نیست؟» روشنی تبسم کرده میگوید: «سن او باغ بقانک گلشنیسک».[18] | وی در اشعار عربی خود، «خلیلی»، و در اشعار ترکی و فارسی، «گلشنی» تخلص کرده است. گلشنی قبل از آشنایی با دده عمر روشنی، «هیبتی» تخلص میکرد. سبب انتخاب «گلشنی» به عنوان تخلص، آن است که شبی در عالم رؤیا خود را به همراه دده عمر در میان یک گلشن میبیند. در آن میان حضرت رسول اکرم(ص) را مشاهده میکند که گلی از آن گلشن چیده به دده عمر میدهد. او نیز آن گل را به شیخ ابراهیم میدهد. سحرگاه شیخ ابراهیم به همراه دده عمر و جمله درویشان به چمنزار و گلزار میروند. دده عمر گلی چیده به شیخ ابراهیم میدهد. شیخ ابراهیم گل دوشینه را از گریبان به در میآورد و میگوید: «ای سلطان من! هرچه احسان کنید، مقبول است اما آیا گلی که دیشب احسان کردید کافی نیست؟» روشنی تبسم کرده میگوید: «سن او باغ بقانک گلشنیسک». [18] | ||
==آثار ترکی== | == آثار ترکی == | ||
1- دیوان ترکی | 1- دیوان ترکی | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
==آثار فارسی== | == آثار فارسی == | ||
1- مثنوی معنوی خفیه | 1- مثنوی معنوی خفیه | ||
گلشنی معنوی را به عنوان نظیرهای بر مثنوی مولانا سروده است. اثر شامل 40 هزار بیت به فارسی است. مضامین آن ملهم از حکایات مثنوی است و حتی برخی ابیات مثنوی نیز شعر آمده است. پانصد بیت آغازین آن توسط شیخ محمد فنایی لعلی شرح شده است.[19] دلیل این شرح، مغلق بودن اشعار این پانصد بیت است و دیباچه آن به عربی است. مابقی ابیات به اسلوبی ساده و روان سروده شده و یادآور سبک مثنوی است.[20] | گلشنی معنوی را به عنوان نظیرهای بر مثنوی مولانا سروده است. اثر شامل 40 هزار بیت به فارسی است. مضامین آن ملهم از حکایات مثنوی است و حتی برخی ابیات مثنوی نیز شعر آمده است. پانصد بیت آغازین آن توسط شیخ محمد فنایی لعلی شرح شده است. [19] دلیل این شرح، مغلق بودن اشعار این پانصد بیت است و دیباچه آن به عربی است. مابقی ابیات به اسلوبی ساده و روان سروده شده و یادآور سبک مثنوی است. [20] | ||
2- دیون فارسی | 2- دیون فارسی | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
3- کنز الجواهر | 3- کنز الجواهر | ||
اثر به زبان فارسی و شامل رباعیات و تویوغ[21] است. اثر 7500 بیت دارد. به زبان ساده و روان سروده شده است. موضوع اشعار آن عشق الهی، فنا، بقا، عدم و دل است. همچنین از عشق خود به روشنی نیز بسیار یاد کرده است. تنها یک نسخه از آن موجود است که در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری میشود.[22] | اثر به زبان فارسی و شامل رباعیات و تویوغ[21] است. اثر 7500 بیت دارد. به زبان ساده و روان سروده شده است. موضوع اشعار آن عشق الهی، فنا، بقا، عدم و دل است. همچنین از عشق خود به روشنی نیز بسیار یاد کرده است. تنها یک نسخه از آن موجود است که در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری میشود. [22] | ||
4- سیمرغ نامه | 4- سیمرغ نامه | ||
محیی گلشنی در مناقب گلشنی میگوید که این اثر 30 هزار بیت است. شملهلیزاده از این اثر با عنوان «عنقانامه» یاد کرده است. گلشنی در سیمرغنامه احوال سفر حج خود و احوالاتش در راه مکه و مدینه در باب توحید، از نعت و مدح را آورده است. اشعار آن بیشتر غزل و قصیده است.[23] | محیی گلشنی در مناقب گلشنی میگوید که این اثر 30 هزار بیت است. شملهلیزاده از این اثر با عنوان «عنقانامه» یاد کرده است. گلشنی در سیمرغنامه احوال سفر حج خود و احوالاتش در راه مکه و مدینه در باب توحید، از نعت و مدح را آورده است. اشعار آن بیشتر غزل و قصیده است. [23] | ||
5- ازهار گلشن | 5- ازهار گلشن | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
==آثار عربی== | == آثار عربی == | ||
1- دیوان عربی | 1- دیوان عربی | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
[23]. گلشنی، محیی، پیشین. | [23]. گلشنی، محیی، پیشین. | ||
== پانویس == | == پانویس == |