پرش به محتوا

مسائل عرفانی حج (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - ']]↵<references />' به ']]')
جز (تمیزکاری)
خط ۲۶: خط ۲۶:
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
'''مسائل عرفانی حج''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره پنجم می‌باشد که به قلم عبدالعلی باقری<ref>محقق و نويسنده، كتابدار مركز تحقيقات علمى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، سطح چهار فقه و اصول</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل زمستان سال 1384 منتشر شده است.</div>
'''مسائل عرفانی حج''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره پنجم می‌باشد که به قلم عبدالعلی باقری<ref>محقق و نويسنده، كتابدار مركز تحقيقات علمى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، سطح چهار فقه و اصول</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل زمستان سال 1384 منتشر شده است.</div>
=چکیده=
=چکیده=
باطن حج مشتمل بر منازلى است: <br>
باطن حج مشتمل بر منازلى است: <br>
خط ۵۵: خط ۵۵:


=منازل حج=
=منازل حج=
==منزل اول==
== منزل اول ==
سیر من الخلق الى الحق، بریدن از ما سوى الله براى پیوند با خدا و این منزل داراى مراتبى است که به اختصار به آن اشاره مى‌کنیم. <br>
سیر من الخلق الى الحق، بریدن از ما سوى الله براى پیوند با خدا و این منزل داراى مراتبى است که به اختصار به آن اشاره مى‌کنیم. <br>
'''مرتبه اول، توبه: ''' رجوع از شیطان‌هاى درونى و طاغوت‌هاى بیرونى به سوى خدا، رجوع از خوى حیوانى به سوى خوى انسانى، دورى از هوا و هوس و امیال نفس اماره به سوى معنویت و فضایل اخلاقى. در حقیقت از موانع وصول به حق عبور کردن و به سوى حضرت حق روى آوردن. <br>
'''مرتبه اول، توبه: ''' رجوع از شیطان‌هاى درونى و طاغوت‌هاى بیرونى به سوى خدا، رجوع از خوى حیوانى به سوى خوى انسانى، دورى از هوا و هوس و امیال نفس اماره به سوى معنویت و فضایل اخلاقى. در حقیقت از موانع وصول به حق عبور کردن و به سوى حضرت حق روى آوردن. <br>
'''مرتبه دوم، یقظه:''' در این سفر عرفانى، یقظه به معناى آگاهى و توجه به قدر و منزلت خانه خدا و حریم پاک او داشتن است. توجه به توفیقى که پروردگار عالم نصیب بنده خویش کرده‌است. توجه به بایدها و ارزش‌ها یعنى واجبات حج و پرهیز از نبایدها و ضد ارزش‌ها یعنى گناهان و محرمات حج. توجه به این‌که خداوند عمل گناهکاران را نمى‌پذیرد و قبولى اعمال وابسته به تقوا است. <br>
'''مرتبه دوم، یقظه:''' در این سفر عرفانى، یقظه به معناى آگاهى و توجه به قدر و منزلت خانه خدا و حریم پاک او داشتن است. توجه به توفیقى که پروردگار عالم نصیب بنده خویش کرده‌است. توجه به بایدها و ارزش‌ها یعنى واجبات حج و پرهیز از نبایدها و ضد ارزش‌ها یعنى گناهان و محرمات حج. توجه به این‌که خداوند عمل گناهکاران را نمى‌پذیرد و قبولى اعمال وابسته به تقوا است. <br>
«إِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ » <ref>مائده(5):27.</ref> <br>
«إِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» <ref>مائده(5):27.</ref> <br>
توجه به این‌که در این سفر روحانى در محضر خداوند، پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)حضور دارد. <br>
توجه به این‌که در این سفر روحانى در محضر خداوند، پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)حضور دارد. <br>
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» <ref>توبه(9): 105.</ref> <br>
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» <ref>توبه(9): 105.</ref> <br>
'''مرتبه سوم، تخلیه:''' پس از مقام توبه و یقظه، باید به مقام تخلیه صعود کرد. مقام تخلیه آن است که دل را یکسره از صفات زشت و ناپسند و رذایل اخلاقى خالى کند و ریشه هرز صفات رذیله نظیرحسد، بخل، کبر، ریا، تملق، دروغ، تزویر، نفاق، جاه‌طلبى و غیره را که مایه تیره بختى و سیه روزى آدمى است، بسوزاند و به جاى آن‌ها درون خویش را به خصایص بالاى اخلاقى و فضایل عالى انسانى نظیر خیرخواهى، سخاوت، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و غیره بیاراید. در این صورت حج او حج ابراهیمى خواهد بود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ » <ref>انعام(6): 79.</ref><br>
'''مرتبه سوم، تخلیه:''' پس از مقام توبه و یقظه، باید به مقام تخلیه صعود کرد. مقام تخلیه آن است که دل را یکسره از صفات زشت و ناپسند و رذایل اخلاقى خالى کند و ریشه هرز صفات رذیله نظیرحسد، بخل، کبر، ریا، تملق، دروغ، تزویر، نفاق، جاه‌طلبى و غیره را که مایه تیره بختى و سیه روزى آدمى است، بسوزاند و به جاى آن‌ها درون خویش را به خصایص بالاى اخلاقى و فضایل عالى انسانى نظیر خیرخواهى، سخاوت، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و غیره بیاراید. در این صورت حج او حج ابراهیمى خواهد بود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ» <ref>انعام(6): 79.</ref><br>
حاجى باید در این سفر روحانى و سیر الى الله، نیت خویش را خالص کند و از هرگونه اغراض پست مادى و دنیایى بپرهیزد و جز رضاى خدا چیزى را در نظر نیاورد: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَْعْلى» <ref>لیل، 20</ref> و به تمام اعمال و رفتار و گفتارهاى خویش رنگ و صبغه الاهى بدهد که هیچ رنگ و صبغه‌اى از آن برتر نیست: «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً » <ref>بقره(2): 128.</ref>
حاجى باید در این سفر روحانى و سیر الى الله، نیت خویش را خالص کند و از هرگونه اغراض پست مادى و دنیایى بپرهیزد و جز رضاى خدا چیزى را در نظر نیاورد: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَْعْلى» <ref>لیل، 20</ref> و به تمام اعمال و رفتار و گفتارهاى خویش رنگ و صبغه الاهى بدهد که هیچ رنگ و صبغه‌اى از آن برتر نیست: «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً» <ref>بقره(2): 128.</ref>
'''مرتبه چهارم، تجلیه:''' این مقام و مرتبه نصیب خصصین و اولیاى الاهى خواهد شد. حاجى در این مقام به نور خدا منور مى‌شود: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» <ref>انعام(6):122.</ref>، و به لطف خدا به مقام عبودیت و بندگى مى‌رسد و بدین ترتیب ارزش‌ها را از ضد ارزش‌ها و ارزشمندان را از دون قیمتان و پاکان را از ناپاکان تمیز مى‌دهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً »<ref>انفال(8):29.</ref>؛ البته برخى عارفان مرتبه تحلیه را بعد از مرتبه تخلیه افزوده‌اند که ما آن دو را با هم ذکر کردیم و به ذکر جداگانه آن نیازى نبود. <br>
'''مرتبه چهارم، تجلیه:''' این مقام و مرتبه نصیب خصصین و اولیاى الاهى خواهد شد. حاجى در این مقام به نور خدا منور مى‌شود: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» <ref>انعام(6):122.</ref>، و به لطف خدا به مقام عبودیت و بندگى مى‌رسد و بدین ترتیب ارزش‌ها را از ضد ارزش‌ها و ارزشمندان را از دون قیمتان و پاکان را از ناپاکان تمیز مى‌دهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً»<ref>انفال(8):29.</ref>؛ البته برخى عارفان مرتبه تحلیه را بعد از مرتبه تخلیه افزوده‌اند که ما آن دو را با هم ذکر کردیم و به ذکر جداگانه آن نیازى نبود. <br>
این مراتب چهارگانه منزل اول در کلام بلند و زیباى امام صادق (علیه‌السلام) جلوه گر است: «اذا اردت الحج فجّرد قلبک لِلّه عزوجل من قبل غرمک عن کل شاغل و حجب کل حاجب و فوّض امورک کلها الى خالقک و توکل علیه فى جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق واخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد على زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک، فان من ادعى رضا الله واعتمد على شى صیره علیه عدواً و وبالا لیعلم انه لیس له قوة و لا حیلة و لا لاحد الا بعصمة الله تعالى و توفیقه و استعداد من لا یرجوا الرجوع و احسن الصحبة وراع اوقات فرائض الله و سنن نبیه(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقه و السخاء و ایثار الزاد على دوام الاوقات» <ref>گیلانى، باب 22.</ref> <br>
این مراتب چهارگانه منزل اول در کلام بلند و زیباى امام صادق (علیه‌السلام) جلوه گر است: «اذا اردت الحج فجّرد قلبک لِلّه عزوجل من قبل غرمک عن کل شاغل و حجب کل حاجب و فوّض امورک کلها الى خالقک و توکل علیه فى جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق واخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد على زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک، فان من ادعى رضا الله واعتمد على شى صیره علیه عدواً و وبالا لیعلم انه لیس له قوة و لا حیلة و لا لاحد الا بعصمة الله تعالى و توفیقه و استعداد من لا یرجوا الرجوع و احسن الصحبة وراع اوقات فرائض الله و سنن نبیه(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقه و السخاء و ایثار الزاد على دوام الاوقات» <ref>گیلانى، باب 22.</ref> <br>
هرگاه قصد حج کردى، قلبت را براى خدا خالى و تخلیه کن پیش از آن که هر چیزى دیگر قلبت را مشغول سازد و یا مانع شود و همه امورت را به خدا بسپار و به او توکل کن در تمام آنچه که از حرکات و سکناتت بر مى‌آید و خود را تسلیم حکم و تقدیر الاهى بفرما و تمام دنیا و راحتى و خلق را رها کن؛ و همچنین خود را از حقوق مخلوقان آزاد ساز و بر توشه و مرکب و همراهان و قدرت و جوانى و مالت اعتماد نکن. همانا کسى که رضاى خدا را ادعا مى‌کند و مى‌طلبد ولى اعتماد مى‌کند به چیزى (غیر از خدا) خداوند آن را چه بسا دشمن و وزر و وبال انسان قرار خواهد داد و بداند هیچ قدرتى و چاره‌اى ندارد، مگر این‌که تمسک کند به خداوند و توفیقاتش و آمادگى کسى که توقع بازگشت ندارد و به همراهانت نیکى کن و مراعات کن اوقات واجبات الاهى و مستحبات و سیره پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و آنچه را از باب ادب و کمال برایت لازم است از قبیل تحمل، شکیبایى و تشکر، مهربانى، بخشش و کرم وترجیح دادن آنچه را که جزو زاد و توشه تو است در تمام اوقات زندگى خود. <br>
هرگاه قصد حج کردى، قلبت را براى خدا خالى و تخلیه کن پیش از آن که هر چیزى دیگر قلبت را مشغول سازد و یا مانع شود و همه امورت را به خدا بسپار و به او توکل کن در تمام آنچه که از حرکات و سکناتت بر مى‌آید و خود را تسلیم حکم و تقدیر الاهى بفرما و تمام دنیا و راحتى و خلق را رها کن؛ و همچنین خود را از حقوق مخلوقان آزاد ساز و بر توشه و مرکب و همراهان و قدرت و جوانى و مالت اعتماد نکن. همانا کسى که رضاى خدا را ادعا مى‌کند و مى‌طلبد ولى اعتماد مى‌کند به چیزى (غیر از خدا) خداوند آن را چه بسا دشمن و وزر و وبال انسان قرار خواهد داد و بداند هیچ قدرتى و چاره‌اى ندارد، مگر این‌که تمسک کند به خداوند و توفیقاتش و آمادگى کسى که توقع بازگشت ندارد و به همراهانت نیکى کن و مراعات کن اوقات واجبات الاهى و مستحبات و سیره پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و آنچه را از باب ادب و کمال برایت لازم است از قبیل تحمل، شکیبایى و تشکر، مهربانى، بخشش و کرم وترجیح دادن آنچه را که جزو زاد و توشه تو است در تمام اوقات زندگى خود. <br>
==منزل دوم==
== منزل دوم ==
سیر من الحق فى الحق، ادامه واستمرار پیوند با خدا و سعى در تحکیم آن تا نیل به مقام عبودیت واین منزل مشتمل بر اعمالى است که به ترتیب ذکر مى‌شود: <br>
سیر من الحق فى الحق، ادامه واستمرار پیوند با خدا و سعى در تحکیم آن تا نیل به مقام عبودیت واین منزل مشتمل بر اعمالى است که به ترتیب ذکر مى‌شود: <br>
# احرام: یعنى وارد منطقه و محدوده‌اى شدن که در آن منطقه برخى از چیزها بر محرم حرام مى‌شود و این حرمت دلیل عزت حاجى است، نه محرومیت که با این حرمت حاجى در خود احساس استغنا کرده، خویش را از خیلى مسائل غنى مى‌داند و این حرمت دلیل عدم وابستگى محرم است. حاجى در واقع متصف به صفات الاهى شده‌است؛ یعنى تشرف به محضر حضرت ربوبیت: «عبدى اطعنى حتى اجعلک مثلى» <ref>الجواهر السنیة، 361.</ref>، و همچنین تلبیه که از شعایر بزرگ حج به شمار مى‌آید با صداى رسا و بلند گفته شود تا شیاطین از شنیدن این صدا بلرزند: «اتانى جبرئیل فقال لى: ان الله یأمرک ان تامر اصحابک ان یرفعوا اصواتهم بالتلبیة فانها من شعائر الحج» <ref>هندى، ج5، ص31.</ref> <br>
# احرام: یعنى وارد منطقه و محدوده‌اى شدن که در آن منطقه برخى از چیزها بر محرم حرام مى‌شود و این حرمت دلیل عزت حاجى است، نه محرومیت که با این حرمت حاجى در خود احساس استغنا کرده، خویش را از خیلى مسائل غنى مى‌داند و این حرمت دلیل عدم وابستگى محرم است. حاجى در واقع متصف به صفات الاهى شده‌است؛ یعنى تشرف به محضر حضرت ربوبیت: «عبدى اطعنى حتى اجعلک مثلى» <ref>الجواهر السنیة، 361.</ref>، و همچنین تلبیه که از شعایر بزرگ حج به شمار مى‌آید با صداى رسا و بلند گفته شود تا شیاطین از شنیدن این صدا بلرزند: «اتانى جبرئیل فقال لى: ان الله یأمرک ان تامر اصحابک ان یرفعوا اصواتهم بالتلبیة فانها من شعائر الحج» <ref>هندى، ج5، ص31.</ref> <br>
# طواف: عمل طواف تشبهى است به فرشتگان که پیرامون عرش خدا دائم در طوافند: «وَ تَرَى الْمَلائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» <ref>زمر(39):75.</ref>؛ پس طواف بندگان مثل فرشتگان نشانه عشق آنان به خداوند است و تکرار طواف به منظور پیدا شدن و تثبیت مقام تسلیم و عبودیت است و در فضیلت آن گفته شد که «اگر 50 بار طواف کند، تمام گناهان او بخشیده مى‌شود درست مثل روزى که متولد شده باشد» <ref>هندى، ج 5، ص31.</ref> <br>
# طواف: عمل طواف تشبهى است به فرشتگان که پیرامون عرش خدا دائم در طوافند: «وَ تَرَى الْمَلائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» <ref>زمر(39):75.</ref>؛ پس طواف بندگان مثل فرشتگان نشانه عشق آنان به خداوند است و تکرار طواف به منظور پیدا شدن و تثبیت مقام تسلیم و عبودیت است و در فضیلت آن گفته شد که «اگر 50 بار طواف کند، تمام گناهان او بخشیده مى‌شود درست مثل روزى که متولد شده باشد» <ref>هندى، ج 5، ص31.</ref> <br>
# نماز طواف: طواف کننده وقتى به مقام عبودیت مى‌رسد، باید نماز شکر به جاى آورد. نماز، معراج مؤمن است. نماز مکالمه بنده با خدا، و تشهد و سلام‌هاى نماز به منزله توسل بنده با اهل بیت(علیهم‌السلام) است و این توسل با بیعتى که پس از این به وسیله استلام حجر صورت مى‌گیرد، کامل مى‌شود. عن جابر: «ان النبى (صلى‌الله‌علیه‌وآله) استلم الحجر فقبله واستلم الرکن الیمانى فقبل یده» <ref>هندى، ج5، ص177.</ref> و همچنین در برخى از روایات اهل سنت، استلام الحجر از جمله محو کننده و از بین برنده گناهان و خطاها شمرده شده‌است: «عبدالرزاق عن معمر عن حمید الاعرج عن مجاهد قال: ان استلام الحجر والرکن یمحق الخطایا» <ref>صنعانى، ج5، ص29</ref>؛ استلام حجر و بوسیدن آن به منزله تجدید میثاق و عهد با رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) است: «فمن الوفاء بعهدالله استلام الحجر»<ref>همان، ج5، ص32.</ref> امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: هنگام استلام حجر چنین گفته شود: «امانتى ادیتها و میثاقى تعاهدته شهدلى بالموافاة» <ref>حر عاملى، ج 17، ص407ـ409.</ref>؛ امانتم را ادا، و به عهد و پیمانم وفا کردم و به این وفادارى شاهد باش، و همچنین استلام حجر تجسم خضوع در برابر عزت خداوند و نشانه رضا به تقدیر او است؛ چنان که در روایات هم آمده‌است: «و استلام الحجر رضا بقسمته و خضوعاً لعزته <ref>گیلانى، باب22.</ref>؛ استلام حجر رضا به آنچه که قسمت شده و نهایت خضوع و خشوع در برابر عزت پروردگار است». <br>
# نماز طواف: طواف کننده وقتى به مقام عبودیت مى‌رسد، باید نماز شکر به جاى آورد. نماز، معراج مؤمن است. نماز مکالمه بنده با خدا، و تشهد و سلام‌هاى نماز به منزله توسل بنده با اهل بیت(علیهم‌السلام) است و این توسل با بیعتى که پس از این به وسیله استلام حجر صورت مى‌گیرد، کامل مى‌شود. عن جابر: «ان النبى (صلى‌الله‌علیه‌وآله) استلم الحجر فقبله واستلم الرکن الیمانى فقبل یده» <ref>هندى، ج5، ص177.</ref> و همچنین در برخى از روایات اهل سنت، استلام الحجر از جمله محو کننده و از بین برنده گناهان و خطاها شمرده شده‌است: «عبدالرزاق عن معمر عن حمید الاعرج عن مجاهد قال: ان استلام الحجر والرکن یمحق الخطایا» <ref>صنعانى، ج5، ص29</ref>؛ استلام حجر و بوسیدن آن به منزله تجدید میثاق و عهد با رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) است: «فمن الوفاء بعهدالله استلام الحجر»<ref>همان، ج5، ص32.</ref> امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: هنگام استلام حجر چنین گفته شود: «امانتى ادیتها و میثاقى تعاهدته شهدلى بالموافاة» <ref>حر عاملى، ج 17، ص407ـ409.</ref>؛ امانتم را ادا، و به عهد و پیمانم وفا کردم و به این وفادارى شاهد باش، و همچنین استلام حجر تجسم خضوع در برابر عزت خداوند و نشانه رضا به تقدیر او است؛ چنان که در روایات هم آمده‌است: «و استلام الحجر رضا بقسمته و خضوعاً لعزته <ref>گیلانى، باب22.</ref>؛ استلام حجر رضا به آنچه که قسمت شده و نهایت خضوع و خشوع در برابر عزت پروردگار است». <br>
# سعى بین صفا و مروه: برگزیده خدا (مصطفى) یعنى حضرت آدم بر آن کوه فرود آمد و اسم او بر آن نهاده شد؛ ولى مروة چون حوا مرأة (زن) است آن‌جا فرود آمد، آن‌جا را بدان نام خواندند. این عمل تداعى خاطره شیرین حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) است؛ پیامبرى که مقام عبودیت و تسلیم او را خداوند امضا کرده: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ » <ref>بقره(2): 131)</ref>. سعى بین دو کوه تجسم امیدوارى زنى است که با امید به رحمت خداوند در بیابان خشک و بى آب و علف براى به دست آوردن آبى براى کودک خویش در تکاپو است و با تلاطم درونى از صفا به مروه و از مروه به صفا مى‌رود و سرانجام با تلاش و خلوص نیت از نظر برون به آب زمزم و از نظر درون به آب حیات مى‌رسد و همچنین سعى بین صفا و مروه با آن حالت و هیبت خاصش اقتدار و شکوه اسلام را به مشرکان مى‌نمایاند؛ چنان که در برخى از روایات اهل سنت نیز آمده‌است: «... انما سعى رسول الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) بین الصفا و المروة لیرى المشرکین قوته» <ref>سنن نسائى، ج2، ص414.</ref>؛ پس حاجیان باید میان صفا و مروه درس عشق و ایثار را از حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) و یارانش بیاموزند: «قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» <ref>ممتحنه(60): 4.</ref> حاجى با هروله کردن از هوا و هوس دورى مى‌کند و از قدرت و شخصیت کاذب و ساختگى خود تبرى مى‌جوید: «و هرول هرولة هرباً من هواک و تبریاً من جمیع حولک و قوتک» <ref>گیلانى، باب 22.</ref>، و به این وسیله روح و درون خود را براى لقا و دیدار کوى دوست آماده مى‌کند: «وصف روحک و سرک للقاءالله یوم تلقاه بوقوفک على الصفا» (همان). روحیات درون و اسرار پنهانى‌ات را هنگام ملاقات با معبودت در موقعى که در کوه صفا قرار گرفتى، بیان کن. <br>
# سعى بین صفا و مروه: برگزیده خدا (مصطفى) یعنى حضرت آدم بر آن کوه فرود آمد و اسم او بر آن نهاده شد؛ ولى مروة چون حوا مرأة (زن) است آن‌جا فرود آمد، آن‌جا را بدان نام خواندند. این عمل تداعى خاطره شیرین حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) است؛ پیامبرى که مقام عبودیت و تسلیم او را خداوند امضا کرده: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» <ref>بقره(2): 131)</ref>. سعى بین دو کوه تجسم امیدوارى زنى است که با امید به رحمت خداوند در بیابان خشک و بى آب و علف براى به دست آوردن آبى براى کودک خویش در تکاپو است و با تلاطم درونى از صفا به مروه و از مروه به صفا مى‌رود و سرانجام با تلاش و خلوص نیت از نظر برون به آب زمزم و از نظر درون به آب حیات مى‌رسد و همچنین سعى بین صفا و مروه با آن حالت و هیبت خاصش اقتدار و شکوه اسلام را به مشرکان مى‌نمایاند؛ چنان که در برخى از روایات اهل سنت نیز آمده‌است: «... انما سعى رسول الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) بین الصفا و المروة لیرى المشرکین قوته» <ref>سنن نسائى، ج2، ص414.</ref>؛ پس حاجیان باید میان صفا و مروه درس عشق و ایثار را از حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) و یارانش بیاموزند: «قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» <ref>ممتحنه(60): 4.</ref> حاجى با هروله کردن از هوا و هوس دورى مى‌کند و از قدرت و شخصیت کاذب و ساختگى خود تبرى مى‌جوید: «و هرول هرولة هرباً من هواک و تبریاً من جمیع حولک و قوتک» <ref>گیلانى، باب 22.</ref>، و به این وسیله روح و درون خود را براى لقا و دیدار کوى دوست آماده مى‌کند: «وصف روحک و سرک للقاءالله یوم تلقاه بوقوفک على الصفا» (همان). روحیات درون و اسرار پنهانى‌ات را هنگام ملاقات با معبودت در موقعى که در کوه صفا قرار گرفتى، بیان کن. <br>
# تقصیر: تقصیر توجه از عالم ملکوت به عالم ناسوت است. توجه از لذات روحى به سوى لذات جسمى و توجه از وحدت به کثرت است. تقصیر، تحلیل بعد از تحریم است بدین معنا آنچه که براى محرم حرام شده بود، با تقصیر کردن (البته جز بوى خوش و استمتاع از زن) برایش حلال مى‌شود؛ چون که حاجى از صفات شیطانى خویش را تقصیر کرده و از بین برده‌است: «لولا ان الشیاطین یهجمون على قلوب بنى آدم لتنظر الى ملکوت السموات والارض» <ref>مجلسى، ج70، ص59.</ref> اگر شیاطین بر قلب انسان‌ها هجوم نمى‌آوردند، هرآینه انسان مى‌توانست به ملکوت اعلاى آسمان‌ها و زمین نظر بیفکند. <br>
# تقصیر: تقصیر توجه از عالم ملکوت به عالم ناسوت است. توجه از لذات روحى به سوى لذات جسمى و توجه از وحدت به کثرت است. تقصیر، تحلیل بعد از تحریم است بدین معنا آنچه که براى محرم حرام شده بود، با تقصیر کردن (البته جز بوى خوش و استمتاع از زن) برایش حلال مى‌شود؛ چون که حاجى از صفات شیطانى خویش را تقصیر کرده و از بین برده‌است: «لولا ان الشیاطین یهجمون على قلوب بنى آدم لتنظر الى ملکوت السموات والارض» <ref>مجلسى، ج70، ص59.</ref> اگر شیاطین بر قلب انسان‌ها هجوم نمى‌آوردند، هرآینه انسان مى‌توانست به ملکوت اعلاى آسمان‌ها و زمین نظر بیفکند. <br>
# حرکت به سوى عرفات: عرفه یعنى اعتراف بندگان به گناهان خویش در پیشگاه خداوند «واعترف بالخطایا بعرفات» <ref>گیلانى، باب 22.</ref> عرفه یعنى کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد و تجدید با توحید «و جدد عهدک لله بوحدانیته» (همان). معرفت نبوت و ولایت، معرفت آفاق و انفس و سرانجام معرفت به آن‌که «لیس فى الدار غیره دیار» <ref>همان</ref>. در خلوت دل انسان فقط خداوند على اعلا حضور داشته باشد. عرفه جایگاه صعود از علم الیقین به عین الیقین از عین الیقین به حق الیقین است و در روایات آمده که بهترین دعا، دعاى روز عرفه است و بهترین آن دعا این است که گفته شود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له» <ref>هندى، ج5، ص66.</ref> <br>
# حرکت به سوى عرفات: عرفه یعنى اعتراف بندگان به گناهان خویش در پیشگاه خداوند «واعترف بالخطایا بعرفات» <ref>گیلانى، باب 22.</ref> عرفه یعنى کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد و تجدید با توحید «و جدد عهدک لله بوحدانیته» (همان). معرفت نبوت و ولایت، معرفت آفاق و انفس و سرانجام معرفت به آن‌که «لیس فى الدار غیره دیار» <ref>همان</ref>. در خلوت دل انسان فقط خداوند على اعلا حضور داشته باشد. عرفه جایگاه صعود از علم الیقین به عین الیقین از عین الیقین به حق الیقین است و در روایات آمده که بهترین دعا، دعاى روز عرفه است و بهترین آن دعا این است که گفته شود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له» <ref>هندى، ج5، ص66.</ref> <br>
خط ۸۱: خط ۸۱:
# حلق یا تقصیر: تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت، یعنى تراشیدن باقیمانده کدورت‌ها و رذالت‌ها و اصلاح دل از زنگار خودخواهى‌ها، کبر و ریا. <br>
# حلق یا تقصیر: تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت، یعنى تراشیدن باقیمانده کدورت‌ها و رذالت‌ها و اصلاح دل از زنگار خودخواهى‌ها، کبر و ریا. <br>
# طواف نساء: بعد از طواف نساء، بوى خوش و استمتاع از زن نیز بر محرم حلال مى‌شود و شاید رمز آن این باشد که انسان هرچند داراى مقام عبودیت باشد، تسلط او بر غریزه جنسى نیاز به عنایت خدا دارد. <br>
# طواف نساء: بعد از طواف نساء، بوى خوش و استمتاع از زن نیز بر محرم حلال مى‌شود و شاید رمز آن این باشد که انسان هرچند داراى مقام عبودیت باشد، تسلط او بر غریزه جنسى نیاز به عنایت خدا دارد. <br>
یوسف صدیق وقتى در امتحان پیروز شد فرمود: این خدا بود که نجاتم داد نه خودم: «وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلِینَ » <ref>یوسف(12): 33.</ref> <br>
یوسف صدیق وقتى در امتحان پیروز شد فرمود: این خدا بود که نجاتم داد نه خودم: «وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» <ref>یوسف(12): 33.</ref> <br>


* '''یادآورى'''
* '''یادآورى'''
خط ۸۷: خط ۸۷:
در قرآن مجید از توسل به اهل بیت(علیهم‌السلام) با عنوان ابتغاء الوسیله الى الله یاد شده‌است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» <ref>مائده(5): 32)</ref> و لذا اهل بیت(علیهم‌السلام) وسیله ارتقاى معنویت و واسطه تقرب به سوى پروردگار هستند. <br>
در قرآن مجید از توسل به اهل بیت(علیهم‌السلام) با عنوان ابتغاء الوسیله الى الله یاد شده‌است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» <ref>مائده(5): 32)</ref> و لذا اهل بیت(علیهم‌السلام) وسیله ارتقاى معنویت و واسطه تقرب به سوى پروردگار هستند. <br>


==منزل سوم: سیر من الحق الى الخلق==
== منزل سوم: سیر من الحق الى الخلق ==
این منزل با بازگشت ازمکه و مدینه به وطن آغاز مى‌شود و در این منزل مسؤولیت از منزل اول و دوم مشکل‌تر است؛ چون در منزل اول و دوم خود سازى بود؛ ولى در این منزل دیگر سازى است و دیگر سازى آن قدر مشکل است که پیامبراکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله)فرمود: «شیبتنى سورة هود لمکان قوله: فاستقم کما امرت و من معک <ref>سیوطى، ج3، ص320</ref>؛ سوره هود مرا پیر کرده‌است؛ چون که خدا در این سوره فرموده تو و یارانت باید استقامت کنید»، و حاجى پس از این‌که به وطن بازگشت، باید وظیفه انبیا را به عهده گیرد: «الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ» <ref>احزاب(33):39</ref>، و این دیگر سازى بسیار مشکل است و آنچه محاسن پیامبر را سفید کرد، دیگرسازى (و من معک) است. <br>
این منزل با بازگشت ازمکه و مدینه به وطن آغاز مى‌شود و در این منزل مسؤولیت از منزل اول و دوم مشکل‌تر است؛ چون در منزل اول و دوم خود سازى بود؛ ولى در این منزل دیگر سازى است و دیگر سازى آن قدر مشکل است که پیامبراکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله)فرمود: «شیبتنى سورة هود لمکان قوله: فاستقم کما امرت و من معک <ref>سیوطى، ج3، ص320</ref>؛ سوره هود مرا پیر کرده‌است؛ چون که خدا در این سوره فرموده تو و یارانت باید استقامت کنید»، و حاجى پس از این‌که به وطن بازگشت، باید وظیفه انبیا را به عهده گیرد: «الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ» <ref>احزاب(33):39</ref>، و این دیگر سازى بسیار مشکل است و آنچه محاسن پیامبر را سفید کرد، دیگرسازى (و من معک) است. <br>
حاجى پس از بازگشت به وطن، باید آنچه را که از حج آموخت و برداشت کرد، به دیگران تزریق کند و با رفتار و کردار و گفتار خویش، بهترین الگو براى مردم باشد و از این طریق بهترین ارمغان را از سفر عرفانى خویش به مردم مى‌دهد و پاداش آن نیز به همان اندازه بزرگ است: «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما أَحْیا النّاسَ جَمِیعاً» <ref>مائده(5): 5.</ref> و از آن طرف اگر حاجى خداى ناکرده به وسیله عمل ناروایش ابهت حج را بى رنگ یا کم‌رنگ جلوه دهد، گناه او به اندازه‌اى بزرگ است که معلوم نیست به توبه موفق شود و قرآن درباره این حاجى مى‌فرماید: او نظیر کسى است که همه مردم جهان را کشته باشد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الأَْرْضِ فَکأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً» <ref>مائده، 32.</ref>؛ به همین سبب است که حضرت على(علیه‌السلام) «حج را آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و روشنگر و پاکسازى رسا و خالص کننده» (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) مى‌شمارد «واستقم على شروط حجک و وفاء عهدک الذى عاهدت به مع ربک و اوجبته الى یوم القیامه» <ref>مصباح الشریعه، باب 22.</ref>؛ پس از اعمال حج بر اسرار و مراتب و منازل آن که در سفر عرفانى با خداى خود برقرار کرده‌اى، استقامت پیشه کن و تا روز قیامت بر آن‌ها پایدار باش. <br>
حاجى پس از بازگشت به وطن، باید آنچه را که از حج آموخت و برداشت کرد، به دیگران تزریق کند و با رفتار و کردار و گفتار خویش، بهترین الگو براى مردم باشد و از این طریق بهترین ارمغان را از سفر عرفانى خویش به مردم مى‌دهد و پاداش آن نیز به همان اندازه بزرگ است: «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما أَحْیا النّاسَ جَمِیعاً» <ref>مائده(5): 5.</ref> و از آن طرف اگر حاجى خداى ناکرده به وسیله عمل ناروایش ابهت حج را بى رنگ یا کم‌رنگ جلوه دهد، گناه او به اندازه‌اى بزرگ است که معلوم نیست به توبه موفق شود و قرآن درباره این حاجى مى‌فرماید: او نظیر کسى است که همه مردم جهان را کشته باشد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الأَْرْضِ فَکأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً» <ref>مائده، 32.</ref>؛ به همین سبب است که حضرت على(علیه‌السلام) «حج را آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و روشنگر و پاکسازى رسا و خالص کننده» (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) مى‌شمارد «واستقم على شروط حجک و وفاء عهدک الذى عاهدت به مع ربک و اوجبته الى یوم القیامه» <ref>مصباح الشریعه، باب 22.</ref>؛ پس از اعمال حج بر اسرار و مراتب و منازل آن که در سفر عرفانى با خداى خود برقرار کرده‌اى، استقامت پیشه کن و تا روز قیامت بر آن‌ها پایدار باش. <br>
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: مقالات]]
[[رده:مقالات]]
[[رده: مجله ها]]
[[رده:مجله ها]]
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده: کتاب‌ها]]
[[رده:کتاب‌ها]]
[[رده: کتاب‌های شیعه]]
[[رده:کتاب‌های شیعه]]
[[رده: کتاب‌های تقریبی]]
[[رده:کتاب‌های تقریبی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش