پرش به محتوا

پایان دموکراسی (معرفی و نقد کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:


<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:Jeld4.jpg|بندانگشتی|فصلنامه چهارم اندیشه تقریب ]]
[[پرونده:Jeld4.jpg|بندانگشتی|فصلنامه چهارم اندیشه تقریب]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ |
!فصلنامه
!فصلنامه
خط ۶۶: خط ۶۶:
=مصرف هرزگى=
=مصرف هرزگى=
در عصر دموکراسى، انسان را نه از آزادى، بلکه از فکر آزادى محروم مى‌سازند؛ ازاین رو، دموکراسى امریکایى در طول جنگ با عراق در سال 1991، یکى از عمده‌ترین دغدغه‌هایش، تر و خشک کردن یا در واقع، فریب افکار عمومى داخلى بود؛ به همین دلیل، براى نخستین بار در تاریخ جنگ، فرماندهان نظامى امریکایى با درس گرفتن از جنگ ویتنام، به مدیریت افکار عمومى، به همان قدر اهمیت دادند که به مدیریت نبرد. به بیان دیگر، این جنگ، مثل عملیات حفظ نظم اداره شد؛ یعنى به وسیله اشخاص حرفه‌اى، با برخوردارى از برترى عظیم فنى؟!اما به واقع تا چه مدت امریکا برترى فنى خود را حفظ خواهد کرد؟ در نتیجه، اگر از زاویه دیگر به این موضوع بنگریم، مى‌بینیم که حاصل نظام سیاسى غرب آن است که مى‌گوید: آزادى بله، اما دموکراسى نه. این دموکراسى، عرصه عرضه باشکوه مصرف توأم با هرزگى است. این همان است که ژان مارى گنو، نام آن را استبداد پیشرفت مى‌گذارد. با این وصف، دموکراسى مدعى خاتمه دادن به تاریخ است؛ ولى دنیایى که جستوجوى حقیقت‌هاى تاریخى در آن، بى فایده است. <br>
در عصر دموکراسى، انسان را نه از آزادى، بلکه از فکر آزادى محروم مى‌سازند؛ ازاین رو، دموکراسى امریکایى در طول جنگ با عراق در سال 1991، یکى از عمده‌ترین دغدغه‌هایش، تر و خشک کردن یا در واقع، فریب افکار عمومى داخلى بود؛ به همین دلیل، براى نخستین بار در تاریخ جنگ، فرماندهان نظامى امریکایى با درس گرفتن از جنگ ویتنام، به مدیریت افکار عمومى، به همان قدر اهمیت دادند که به مدیریت نبرد. به بیان دیگر، این جنگ، مثل عملیات حفظ نظم اداره شد؛ یعنى به وسیله اشخاص حرفه‌اى، با برخوردارى از برترى عظیم فنى؟!اما به واقع تا چه مدت امریکا برترى فنى خود را حفظ خواهد کرد؟ در نتیجه، اگر از زاویه دیگر به این موضوع بنگریم، مى‌بینیم که حاصل نظام سیاسى غرب آن است که مى‌گوید: آزادى بله، اما دموکراسى نه. این دموکراسى، عرصه عرضه باشکوه مصرف توأم با هرزگى است. این همان است که ژان مارى گنو، نام آن را استبداد پیشرفت مى‌گذارد. با این وصف، دموکراسى مدعى خاتمه دادن به تاریخ است؛ ولى دنیایى که جستوجوى حقیقت‌هاى تاریخى در آن، بى فایده است. <br>
شاید به این جهت است که ژان مارى گنو معتقد است: غربیان یا کوچ‌نشینیان مدرنیته، خسته از پیمودن بىوقفه راهى‌اند که طى چند قرن گذشته، اندیشه پیشرفت را تحمیل کرده است؛ به این جهت اکنون، آنان آرزو دارند، لختى بیاسایند، و با زمین گذاشتن این‌بار (پیشرفت کردن) از مسابقه دوِ دیوانهوار بى‎پایانى که آن‌ها را با خود مى‌کشاند، رهایى یابند. آنان انقلابى در پیش دارند که باید آن را به انجام برسانند، و این انقلاب، معنوى است و نه سیاسى؛ زیرا طى چند قرن اخیر، توسعه بى‌سابقه‌اى اتفاق افتاده؛ بنگاه‌ها بزرگ‌تر شده؛ سندیکاها توسعه یافته...؛ اما همه این‌ها، ساختمان‌هاى روى شن بوده‌اند؛ پس باید گفت: دموکراسى در خطر است، و براى نجات آن باید یکى از این دو رهیافت را برگزید: اول. به سرچشمه‌هاى نابودى برگردیم و براساس توافق همگانى بر روى چند اصل جهانشمول، به جستوجوى مبانى نو حقوق طبیعى که بدون آن حقوقى وجود ندارد، مبادرت کنیم. دوم. رهیافت دیگر، نگاه کردن به واقعیت از روبه‌رواست؛ یعنى درس گرفتن از عاقبت عصر روشنگرى؛ سپس بکوشیم، آنچه را نجات یافتنى است، نجات دهیم. <br>
شاید به این جهت است که ژان مارى گنو معتقد است: غربیان یا کوچ‌نشینیان مدرنیته، خسته از پیمودن بىوقفه راهى‌اند که طى چند قرن گذشته، اندیشه پیشرفت را تحمیل کرده است؛ به این جهت اکنون، آنان آرزو دارند، لختى بیاسایند، و با زمین گذاشتن این‌بار (پیشرفت کردن) از مسابقه دوِ دیوانهوار بى‎پایانى که آن‌ها را با خود مى‌کشاند، رهایى یابند. آنان انقلابى در پیش دارند که باید آن را به انجام برسانند، و این انقلاب، معنوى است و نه سیاسى؛ زیرا طى چند قرن اخیر، توسعه بى‌سابقه‌اى اتفاق افتاده؛ بنگاه‌ها بزرگ‌تر شده؛ سندیکاها توسعه یافته... ؛ اما همه این‌ها، ساختمان‌هاى روى شن بوده‌اند؛ پس باید گفت: دموکراسى در خطر است، و براى نجات آن باید یکى از این دو رهیافت را برگزید: اول. به سرچشمه‌هاى نابودى برگردیم و براساس توافق همگانى بر روى چند اصل جهانشمول، به جستوجوى مبانى نو حقوق طبیعى که بدون آن حقوقى وجود ندارد، مبادرت کنیم. دوم. رهیافت دیگر، نگاه کردن به واقعیت از روبه‌رواست؛ یعنى درس گرفتن از عاقبت عصر روشنگرى؛ سپس بکوشیم، آنچه را نجات یافتنى است، نجات دهیم. <br>


=نتیجه=
=نتیجه=
با فروپاشى بلوک شرق، عصر جدیدى که از سال 1917 (انقلاب کمونیستى شوروى) ، و به اعتقاد برخى، از سال 1945 (خاتمه جنگ جهانى دوم) آغاز شد، به پایان نرسیده؛ بلکه آنچه به پایان آمده، عصر دولت‌ها است؛ از این رو، امروز جهان شاهد بازگشت ملت‌ها به عرصه سیاست و حاکمیت است، و این نه به معناى پایان تاریخ، بلکه به معناى آغاز دور جدیدى از تاریخ یا عصر امپراتورى ملت‌ها است. اندیشه امپراتورى ملت‌ها، دنیایى را وصف مى‌کند که بدون داشتن مرکز، یک‌پارچه است. <br>
با فروپاشى بلوک شرق، عصر جدیدى که از سال 1917 (انقلاب کمونیستى شوروى)، و به اعتقاد برخى، از سال 1945 (خاتمه جنگ جهانى دوم) آغاز شد، به پایان نرسیده؛ بلکه آنچه به پایان آمده، عصر دولت‌ها است؛ از این رو، امروز جهان شاهد بازگشت ملت‌ها به عرصه سیاست و حاکمیت است، و این نه به معناى پایان تاریخ، بلکه به معناى آغاز دور جدیدى از تاریخ یا عصر امپراتورى ملت‌ها است. اندیشه امپراتورى ملت‌ها، دنیایى را وصف مى‌کند که بدون داشتن مرکز، یک‌پارچه است. <br>
به اعتقاد ژان مارى گنو، این همان دوره‌اى است که دانیال نبى چنین وعده داد: و پس از آن، سلطنت چهارم به ظهور خواهد رسید، و ]آن[ همچون آهن قوى خواهد بود، و همه چیز را در هم کوبیده، خرد خواهد کرد.<ref>كتاب مقدس، دانيال نبى، باب دوم.</ref> ملتى را که ژان مارى وعده امپراتورى آن را مى‌دهد، نه به مفهوم قدیم، بلکه به معناى مدرن آن است که برخى از ویژگى‌هایش عبارت است از: اول. در ملت مدرن، عنصر سرزمینى مایه قوام مفهوم ملت نیست؛ یعنى در آن، در کنترل داشتن سرزمین مهم نیست. دوم. ملت مدرن، بر خلاف دموکراسى‌هاى امروزین، در تحصیل مالیات و در مدیریت آن، نقش مهمى ایفا مى‌کند. سوم. ملت فردا مى‌داند که هیچ ملتى حتى در قد و قواره ملت امریکا نمى‌تواند منابع لازم براى زندگى انسانى عزتمند را تأمین کند. چهارم. ملت فردا، مسالمت‌جوتر است؛ بدین سبب بودجه کمى را به امور دفاعى و بودجه بیشترى را به سازندگى اختصاص مى‌دهد. پنجم. ملت فردا مى‌داند که هیچ ملتى، هر اندازه قدرتمند باشد نمى‌تواند ثبات جهانى را برقرار سازد؛ در حالى که در دموکراسى امروز غرب، سرزمین عنصر اصلى قوام ملت است؛ تحصیل و مدیریت مالیات، در دست دولت است؛ منابع لازم براى نیل به حیات انسانى را دولت تأمین مى‌کند؛ دولت‌ها بیشترین پول را در امور دفاعى هزینه مى‌کنند، و ملت‌هایى چون ملل غربى خود را در برقرارى ثبات جهانى توانمند مى‌دانند؛ ولى اکنون، ناتوانى و غیرکارآمدى چنین نظایم‌هاى سیاسى آشکار شده است، و این امر، نوید دهنده پایانى بر عصر دموکراسى است که بیش از آن که مردم سالار باشند، دولت سالار است. <br>
به اعتقاد ژان مارى گنو، این همان دوره‌اى است که دانیال نبى چنین وعده داد: و پس از آن، سلطنت چهارم به ظهور خواهد رسید، و]آن[همچون آهن قوى خواهد بود، و همه چیز را در هم کوبیده، خرد خواهد کرد.<ref>كتاب مقدس، دانيال نبى، باب دوم.</ref> ملتى را که ژان مارى وعده امپراتورى آن را مى‌دهد، نه به مفهوم قدیم، بلکه به معناى مدرن آن است که برخى از ویژگى‌هایش عبارت است از: اول. در ملت مدرن، عنصر سرزمینى مایه قوام مفهوم ملت نیست؛ یعنى در آن، در کنترل داشتن سرزمین مهم نیست. دوم. ملت مدرن، بر خلاف دموکراسى‌هاى امروزین، در تحصیل مالیات و در مدیریت آن، نقش مهمى ایفا مى‌کند. سوم. ملت فردا مى‌داند که هیچ ملتى حتى در قد و قواره ملت امریکا نمى‌تواند منابع لازم براى زندگى انسانى عزتمند را تأمین کند. چهارم. ملت فردا، مسالمت‌جوتر است؛ بدین سبب بودجه کمى را به امور دفاعى و بودجه بیشترى را به سازندگى اختصاص مى‌دهد. پنجم. ملت فردا مى‌داند که هیچ ملتى، هر اندازه قدرتمند باشد نمى‌تواند ثبات جهانى را برقرار سازد؛ در حالى که در دموکراسى امروز غرب، سرزمین عنصر اصلى قوام ملت است؛ تحصیل و مدیریت مالیات، در دست دولت است؛ منابع لازم براى نیل به حیات انسانى را دولت تأمین مى‌کند؛ دولت‌ها بیشترین پول را در امور دفاعى هزینه مى‌کنند، و ملت‌هایى چون ملل غربى خود را در برقرارى ثبات جهانى توانمند مى‌دانند؛ ولى اکنون، ناتوانى و غیرکارآمدى چنین نظایم‌هاى سیاسى آشکار شده است، و این امر، نوید دهنده پایانى بر عصر دموکراسى است که بیش از آن که مردم سالار باشند، دولت سالار است. <br>


=نقد=
=نقد=
خط ۸۱: خط ۸۱:
<references />
<references />


 
[[رده:مقالات]]
[[رده: مقالات]]
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش