پرش به محتوا

ابوموسی اشعری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می خواهند' به ' می‌خواهند'
جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - ' می خواهند' به ' می‌خواهند')
خط ۶۵: خط ۶۵:
هر دو نیرنگ او با کمک عوامل نفوذی که در سپاه امام داشت، نتیجه داد. نیرنگ نخست، <big>بالا بردن قرآن</big> بر نیزه ها و دعوت کردن امام (ع) به حکمیّت [[قرآن]] بود که جنگ را متوقّف کرد و نیرنگ دوم، حکمیّت بود که خیلی پیچیده تر اجرا شد به گونه‌ای که سرانجامْ بخشی از کارآمدترین نیروهای امام را رو در روی او قرار داد به همان دلیل که امام بعدها ناچار شد در [[واقعه نهروان]] با یاران خود بجنگد. در [[واقعه صِفّین]] نیز چاره ای جز پذیرش فشار آنان و تن دادن به حکمیّت نداشت. جمله معروف امام هنگام پذیرش حکمیّت که: <big>تا دیروز فرمانده بودم و امروز فرمانبر گشته و تا دیروز خود نهی کننده بودم و امروز نهی شده ام</big> <ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار والموازنة، ترجمه دامغانی، ناشر، نشر نی، ص154</ref> نشان‌دهنده این واقعیت تلخ است. بر این اساس اصل حکمیت برامام تحمیل شد. <ref>جعفرسبحانی فروغ ولایت، انتشارات صحیفه، ص 591</ref>
هر دو نیرنگ او با کمک عوامل نفوذی که در سپاه امام داشت، نتیجه داد. نیرنگ نخست، <big>بالا بردن قرآن</big> بر نیزه ها و دعوت کردن امام (ع) به حکمیّت [[قرآن]] بود که جنگ را متوقّف کرد و نیرنگ دوم، حکمیّت بود که خیلی پیچیده تر اجرا شد به گونه‌ای که سرانجامْ بخشی از کارآمدترین نیروهای امام را رو در روی او قرار داد به همان دلیل که امام بعدها ناچار شد در [[واقعه نهروان]] با یاران خود بجنگد. در [[واقعه صِفّین]] نیز چاره ای جز پذیرش فشار آنان و تن دادن به حکمیّت نداشت. جمله معروف امام هنگام پذیرش حکمیّت که: <big>تا دیروز فرمانده بودم و امروز فرمانبر گشته و تا دیروز خود نهی کننده بودم و امروز نهی شده ام</big> <ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار والموازنة، ترجمه دامغانی، ناشر، نشر نی، ص154</ref> نشان‌دهنده این واقعیت تلخ است. بر این اساس اصل حکمیت برامام تحمیل شد. <ref>جعفرسبحانی فروغ ولایت، انتشارات صحیفه، ص 591</ref>


پس از امضای حکمیت در طول مدت و مهلت بررسی توسط دو داور، عمر و عاص با زیرکی خاص خود به ابوموسی قبولاند که علی (ع) چون کشندگان [[عثمان]] را پناه داده و جنگ به راه انداخته سزاوار حکومت نیست. ابوموسی نیز بر [[معاویه]] خرده گرفت و او را لایق حکومت ندانست آن گاه هر دو تصمیم گرفتند که هر کدام امیر خود را از خلافت عزل کنند و امر خلافت را به عهده خود [[مسلمین]] بگذارند تا هر کسی را که می خواهند به خلافت انتخاب کنند. قرار شد هر دو نفر این نظر را اعلام کنند روز موعود فرا رسید.  
پس از امضای حکمیت در طول مدت و مهلت بررسی توسط دو داور، عمر و عاص با زیرکی خاص خود به ابوموسی قبولاند که علی (ع) چون کشندگان [[عثمان]] را پناه داده و جنگ به راه انداخته سزاوار حکومت نیست. ابوموسی نیز بر [[معاویه]] خرده گرفت و او را لایق حکومت ندانست آن گاه هر دو تصمیم گرفتند که هر کدام امیر خود را از خلافت عزل کنند و امر خلافت را به عهده خود [[مسلمین]] بگذارند تا هر کسی را که می‌خواهند به خلافت انتخاب کنند. قرار شد هر دو نفر این نظر را اعلام کنند روز موعود فرا رسید.  


همه در دومةالجندل اجتماع کردند تا حکمین نظر خود را اظهار کنند. ابوموسی به عمر و عاص گفت بر منبر بالا رود و نظر توافق‌شده را اعلام کند. اما عمر و عاص زیرکانه ابوموسی را پیش انداخت و گفت: «تو صحابی پیامبر خدایی. من هرگز بر تو مقدم نخواهم شد!» [[ابن عباس]] که در مجلس حاضر بود به ابوموسی گفت: بگذار ابتدا عمر و عاص نظر خود را اعلام کند. او تو را فریب می‌دهد.  
همه در دومةالجندل اجتماع کردند تا حکمین نظر خود را اظهار کنند. ابوموسی به عمر و عاص گفت بر منبر بالا رود و نظر توافق‌شده را اعلام کند. اما عمر و عاص زیرکانه ابوموسی را پیش انداخت و گفت: «تو صحابی پیامبر خدایی. من هرگز بر تو مقدم نخواهم شد!» [[ابن عباس]] که در مجلس حاضر بود به ابوموسی گفت: بگذار ابتدا عمر و عاص نظر خود را اعلام کند. او تو را فریب می‌دهد.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۷۸

ویرایش