۸۷٬۵۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' گفته اند' به ' گفتهاند') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''نظریه اول''': | '''نظریه اول''': | ||
بعضی معتقدند او همان [[اسکندر مقدونی]] است. از این رو برخی او را اسکندر ذوالقرنین میخوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای [[روم]] و [[مغرب]] و [[مصر]] تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نمود؛ سپس [[شام]] و [[بیت المقدس]] را در زیر سیطره خود گرفت و از آنجا به [[ارمنستان]] رفت و عراق و [[ایران]] را فتح کرد؛ سپس قصد [[هند]] و [[چین]] نمود و از آنجا به [[خراسان]] بازگشت. شهرهای فراوانی بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر «زور» بیمار شد و از دنیا رفت. برخی | بعضی معتقدند او همان [[اسکندر مقدونی]] است. از این رو برخی او را اسکندر ذوالقرنین میخوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای [[روم]] و [[مغرب]] و [[مصر]] تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نمود؛ سپس [[شام]] و [[بیت المقدس]] را در زیر سیطره خود گرفت و از آنجا به [[ارمنستان]] رفت و عراق و [[ایران]] را فتح کرد؛ سپس قصد [[هند]] و [[چین]] نمود و از آنجا به [[خراسان]] بازگشت. شهرهای فراوانی بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر «زور» بیمار شد و از دنیا رفت. برخی گفتهاند او سی و شش سال عمر کرد. جسد او را به اسکندریه بردند و در آنجا دفن نمودند. | ||
اما این نظریه نمیتواند درست باشد، چون اوصافی که قرآن برای ذوالقرنین آورده است، تاریخ برای اسکندر مسلم نمیداند و بلکه آنها را انکار میکند، مثلا قرآن میفرماید که ذوالقرنین مردی مؤمن به خدا و روز جزا بوده و [[دین]] توحید داشت، در حال که اسکندر مردی وثنی و از صابئیها بوده است. نیز قرآن کریم میفرماید: «ذوالقرنین یکی از بندگان صالح خدا بود و به عدل و رفق، مدارا میکرد» ولی تاریخ برای اسکندر خلاف این را نوشته است. | اما این نظریه نمیتواند درست باشد، چون اوصافی که قرآن برای ذوالقرنین آورده است، تاریخ برای اسکندر مسلم نمیداند و بلکه آنها را انکار میکند، مثلا قرآن میفرماید که ذوالقرنین مردی مؤمن به خدا و روز جزا بوده و [[دین]] توحید داشت، در حال که اسکندر مردی وثنی و از صابئیها بوده است. نیز قرآن کریم میفرماید: «ذوالقرنین یکی از بندگان صالح خدا بود و به عدل و رفق، مدارا میکرد» ولی تاریخ برای اسکندر خلاف این را نوشته است. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
دوباره وجه تسمیه ذوالقرنین به این نام نیز نظرات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنی الشمس (دو شاخ آفتاب) میکند. | دوباره وجه تسمیه ذوالقرنین به این نام نیز نظرات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنی الشمس (دو شاخ آفتاب) میکند. | ||
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن حکومت کرد و در اینکه مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرات متفاوتی دارند. | بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن حکومت کرد و در اینکه مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرات متفاوتی دارند. | ||
بعضی نیز | بعضی نیز گفتهاند که در دو طرف سر او برآمدگی مخصوص بود. عدهای هم گفتهاند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود<ref>ر. ک: تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۴۵.</ref>. | ||
== سد ذوالقرنین == | == سد ذوالقرنین == | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
سپس چنین دستور داد: «قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید»<ref>کهف / ۹۶ - ۹۴.</ref>. هنگامی که قطعات آهن آماده شد دستور چیدن آنها را به روی یکدیگر صادر کرد «تا کاملا میان دو کوه را پوشاند»<ref> همان.</ref>. دستور دیگر ذوالقرنین این بود که به آنان گفت: مواد آتش زا بیاورید و آن را در دو طرف این سد قرار دهید و با وسایلی که در اختیار دارید، «در آن آتش بدمید تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود»<ref> همان.</ref>. | سپس چنین دستور داد: «قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید»<ref>کهف / ۹۶ - ۹۴.</ref>. هنگامی که قطعات آهن آماده شد دستور چیدن آنها را به روی یکدیگر صادر کرد «تا کاملا میان دو کوه را پوشاند»<ref> همان.</ref>. دستور دیگر ذوالقرنین این بود که به آنان گفت: مواد آتش زا بیاورید و آن را در دو طرف این سد قرار دهید و با وسایلی که در اختیار دارید، «در آن آتش بدمید تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود»<ref> همان.</ref>. | ||
سرانجام، آخرین دستور را چنین صادر کرد: «مس ذوب شده برای من بیاورید تا روی این سد بریزم»<ref>کهف / ۹۶.</ref> و به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایهای از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد! بعضی | سرانجام، آخرین دستور را چنین صادر کرد: «مس ذوب شده برای من بیاورید تا روی این سد بریزم»<ref>کهف / ۹۶.</ref> و به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایهای از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد! بعضی گفتهاند که در دانش امروز به اثبات رسیده است که اگر مقداری مس به آهن اضافه کنند مقاومت آن را بسیار زیادتر میکند ذوالقرنین چون از این حقیقت آگاه بود اقدام به چنین کاری کرد. سرانجام این سد به قدری نیرومند و مستحکم شد که «آن گروه مفسد قادر نبودند از آن بالا روند و نه قادر بودند در آن نقبی ایجاد کنند»<ref>- کهف / ۹۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |