۸۶٬۴۲۴
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
تأسیس دولت رفاه که در پى ادغام لیبرالیسم و دموکراسى(لیبرال دموکراسى) روى نمود، همان طور که بیسمارک ـ صدر اعظم امپراتورى آلمان ـ در 1880 پیشنهاد کرده بود، تنها با هدف رفع نارضایتى تودهها صورت گرفت. در حقیقت، الحاق دموکراسى به حکومت لیبرال، به منظور پیش گیرى از وقوع انقلاب تودهها انجام پذیرفت. به این وسیله، دولت لیبرال هم خود را تقویت کرد و هم جامعه بازار را، بدون آن که هدفش تقویت و تثبیت ارزشهاى دموکراتیک باشد. <br> | تأسیس دولت رفاه که در پى ادغام لیبرالیسم و دموکراسى(لیبرال دموکراسى) روى نمود، همان طور که بیسمارک ـ صدر اعظم امپراتورى آلمان ـ در 1880 پیشنهاد کرده بود، تنها با هدف رفع نارضایتى تودهها صورت گرفت. در حقیقت، الحاق دموکراسى به حکومت لیبرال، به منظور پیش گیرى از وقوع انقلاب تودهها انجام پذیرفت. به این وسیله، دولت لیبرال هم خود را تقویت کرد و هم جامعه بازار را، بدون آن که هدفش تقویت و تثبیت ارزشهاى دموکراتیک باشد. <br> | ||
* 2 ـ '''دموکراسى خلقى یا کمونیستى''' ریشه در غرب دارد اگرچه در شوروى و چین تحقق یافت. با این وصف، در همین دموکراسى هم اشکالات فراوانى به چشم مىخورد. به بیان عمیقتر، پیروان مارکس، قبل از ورود به مرحله کمونیسم، به یک مرحله انتقالى قدرت اعتقاد دارند که نام آن را دیکتاتورى پرولتاریا(کارگران)مى نهند، و این حکومت پرولترى، از نظر آنان، همان دموکراسى است. لذا دموکراسى از نوع کمونیستى، مفهومى طبقاتى دارد و به بیان دیگر، دموکراسى در نظر مارکس نوعى حکومت طبقاتى، یا در واقع، حکومت طبقه کارگر است.<br> | * 2 ـ '''دموکراسى خلقى یا کمونیستى''' ریشه در غرب دارد اگرچه در شوروى و چین تحقق یافت. با این وصف، در همین دموکراسى هم اشکالات فراوانى به چشم مىخورد. به بیان عمیقتر، پیروان مارکس، قبل از ورود به مرحله کمونیسم، به یک مرحله انتقالى قدرت اعتقاد دارند که نام آن را دیکتاتورى پرولتاریا(کارگران)مى نهند، و این حکومت پرولترى، از نظر آنان، همان دموکراسى است. لذا دموکراسى از نوع کمونیستى، مفهومى طبقاتى دارد و به بیان دیگر، دموکراسى در نظر مارکس نوعى حکومت طبقاتى، یا در واقع، حکومت طبقه کارگر است.<br> | ||
با پیروزى اولین انقلاب پرولترى، حزب کمونیست زمام امور را به دست گرفت. در نتیجه، حکومت شوروى، یک گام از مفهوم دموکراسى مارکسیستى، فاصله گرفت، چون این حکومت به جاى آن که با دموکراسى طبقاتى آغاز کند. حکومت را با یک دموکراسى حزبى آغاز کرد، آیا مىتوان دولتهاى برآمده از کمونیسم را واقعاً دموکراتیک دانست؟ در پاسخ باید گفت که، اگر دموکراسى را در معناى دقیق آن، یعنى نظامى که حاکمان آن از سوى مردم انتخاب مىشوند، در نظر بگیریم، | با پیروزى اولین انقلاب پرولترى، حزب کمونیست زمام امور را به دست گرفت. در نتیجه، حکومت شوروى، یک گام از مفهوم دموکراسى مارکسیستى، فاصله گرفت، چون این حکومت به جاى آن که با دموکراسى طبقاتى آغاز کند. حکومت را با یک دموکراسى حزبى آغاز کرد، آیا مىتوان دولتهاى برآمده از کمونیسم را واقعاً دموکراتیک دانست؟ در پاسخ باید گفت که، اگر دموکراسى را در معناى دقیق آن، یعنى نظامى که حاکمان آن از سوى مردم انتخاب مىشوند، در نظر بگیریم، آنگاه یک دولت حزبى، دموکراتیک نخواهد بود. این دولت، شاید براى مردم خدمت کند، ولى به دست مردم و بر اساس انتخاب مردم، برگزیده نشده است. اصولا دولت تک حزبى که حتى امکان نظارت از پایین به بالا، یا درون حزبى را فراهم نمىآورد، نمىتواند دموکراتیک باشد.<br> | ||
آزادى عضویت نیز، در احزاب کمونیستى وجود ندارد. دولت تک حزبى فقط براى کسانى حق رأى قائل است که به اندازه کافى، در درون حزب به فعالیت سیاسى اشتغال داشته باشند، در حالى که همه مردم این کشورها امکان فعالیت سیاسى در درون حزب را ندارند. <br> | آزادى عضویت نیز، در احزاب کمونیستى وجود ندارد. دولت تک حزبى فقط براى کسانى حق رأى قائل است که به اندازه کافى، در درون حزب به فعالیت سیاسى اشتغال داشته باشند، در حالى که همه مردم این کشورها امکان فعالیت سیاسى در درون حزب را ندارند. <br> | ||
* 3 ـ '''ملتهاى جهان سوم،''' طى چند دهه گذشته، از انقیاد دولتهاى استعمارگر، خارج شدهاند و به استقلال رسیدهاند، برخى از راه انقلاب، و برخى دیگر، به شیوهاى مسالمت آمیزو تدریجى. از میان آنها، بعضى مدعى برقرار کردن دموکراسى در کشورهایشان هستند. قدر مسلّم این دموکراسى، ریشه در دموکراسى از نوع غربى و دموکراسى مورد نظر مارکس ولنین دارد.<br> | * 3 ـ '''ملتهاى جهان سوم،''' طى چند دهه گذشته، از انقیاد دولتهاى استعمارگر، خارج شدهاند و به استقلال رسیدهاند، برخى از راه انقلاب، و برخى دیگر، به شیوهاى مسالمت آمیزو تدریجى. از میان آنها، بعضى مدعى برقرار کردن دموکراسى در کشورهایشان هستند. قدر مسلّم این دموکراسى، ریشه در دموکراسى از نوع غربى و دموکراسى مورد نظر مارکس ولنین دارد.<br> |