پرش به محتوا

ویژگی های امام علی در منابع اهل سنت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه '
جز (جایگزینی متن - ' در باره ' به ' درباره ')
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ')
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
[یک‏] او را دشنام نمی‏دهم تا زمانی که به یاد می‏آورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله‏] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهم‌السلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهل‌بیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]».
[یک‏] او را دشنام نمی‏دهم تا زمانی که به یاد می‏آورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله‏] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهم‌السلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهل‌بیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]».


[دو] او را دشنام نمی‏دهم تا آن گاه که یاد می‏آورم، در جنگی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] قرار داد علی فرمود: مرا با کودکان و زنان وامی‏نهی؟
[دو] او را دشنام نمی‏دهم تا آنگاه که یاد می‏آورم، در جنگی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] قرار داد علی فرمود: مرا با کودکان و زنان وامی‏نهی؟
حضرت فرمود: «آیا خشنود نیستی که، تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز آن که نبوت پس از من نیست؟».
حضرت فرمود: «آیا خشنود نیستی که، تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز آن که نبوت پس از من نیست؟».
[سه‏] او را دشنام نمی‏دهم تا آن زمان که به یاد می‏آورم روز خیبر، رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «این پرچم را به مردی می‏سپارم که خدا و رسولش را دوست می‏دارد (و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند) و خداوند به دست او [لشکر اسلام را] پیروز می‏کند». ما همه سرکشیدیم [به طمع آن که پرچم به ما سپرده شود] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» گفتند: به چشم درد مبتلاست، فرمود: «او را بخوانید». او را خواندند، پس حضرت آب دهان خود در چشمان وی کرد سپس پرچم را به او سپرد، پس خداوند پیروزی را نصیب او کرد.
[سه‏] او را دشنام نمی‏دهم تا آن زمان که به یاد می‏آورم روز خیبر، رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «این پرچم را به مردی می‏سپارم که خدا و رسولش را دوست می‏دارد (و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند) و خداوند به دست او [لشکر اسلام را] پیروز می‏کند». ما همه سرکشیدیم [به طمع آن که پرچم به ما سپرده شود] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» گفتند: به چشم درد مبتلاست، فرمود: «او را بخوانید». او را خواندند، پس حضرت آب دهان خود در چشمان وی کرد سپس پرچم را به او سپرد، پس خداوند پیروزی را نصیب او کرد.
خط ۲۴۸: خط ۲۴۸:
· نسائی با سندی دیگر آورده که: علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref>
· نسائی با سندی دیگر آورده که: علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref>
=== علی [ع‏] بت شکن همراه پیامبر (ص) ===
=== علی [ع‏] بت شکن همراه پیامبر (ص) ===
· علی [علیه‌السلام‏] می‏گوید: با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رفتیم تا به کعبه رسیدیم. [کنار کعبه نشستم‏] رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم بر شانه‏های من بالا رفتند [برخاستم‏] و حضرت را برپا کردم. چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ناتوانی من را احساس کردند فرمود: «بنشین» نشستم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم پایین آمدند و نشستند و فرمود: «بر شانه‏های من بایست». پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [برخاستند] من را برپا کردند گویی آن قدر بالا رفته بودم که اگر می‏خواستم، به افق آسمان دست می‏یافتم، پس بر فراز کعبه آمدم. بر آن تندیسی از روی یا مس بود پس دست به کار شدم به راست و چپ، روبرو و پشت آن را تکان دادم تا از جای برکنم چون [از جای کنده شد و] بر آن فایق آمدم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «آن را پرت کن»، پرت کردم پس آن را مانند بلور شکستم و تکه تکه کردم، آن گاه پایین آمدم و با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شتابان رفتیم تا در خانه‏ها پنهان شویم مبادا کسی ما را ببیند. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 404، ح 36896؛ مسند احمد: ج 2، ص 73، ح 644؛ تهذیب الآثار طبری: ص 236- 237، ح 31- 33؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 251، ح 292؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 606، ح 1105؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 366؛ تاریخ بغداد: ج 13، ص 302، ح 7282؛ موضح اوهام: ج 2، ص 432؛ مناقب ابن مغازلی: ص 202، ح 240؛ اربعین خزاعی: ص 60، ح 18؛ مناقب خوارزمی: ص 71؛ کفایة الطالب: ص 257؛ مناقب ابن شهر آشوب: ج 2، ص 135؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 249، ح 193؛ کشف الاستار: ج 2، ص 128، ح 2401.<br /></ref>
· علی [علیه‌السلام‏] می‏گوید: با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رفتیم تا به کعبه رسیدیم. [کنار کعبه نشستم‏] رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم بر شانه‏های من بالا رفتند [برخاستم‏] و حضرت را برپا کردم. چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ناتوانی من را احساس کردند فرمود: «بنشین» نشستم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم پایین آمدند و نشستند و فرمود: «بر شانه‏های من بایست». پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [برخاستند] من را برپا کردند گویی آن قدر بالا رفته بودم که اگر می‏خواستم، به افق آسمان دست می‏یافتم، پس بر فراز کعبه آمدم. بر آن تندیسی از روی یا مس بود پس دست به کار شدم به راست و چپ، روبرو و پشت آن را تکان دادم تا از جای برکنم چون [از جای کنده شد و] بر آن فایق آمدم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «آن را پرت کن»، پرت کردم پس آن را مانند بلور شکستم و تکه تکه کردم، آنگاه پایین آمدم و با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شتابان رفتیم تا در خانه‏ها پنهان شویم مبادا کسی ما را ببیند. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 404، ح 36896؛ مسند احمد: ج 2، ص 73، ح 644؛ تهذیب الآثار طبری: ص 236- 237، ح 31- 33؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 251، ح 292؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 606، ح 1105؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 366؛ تاریخ بغداد: ج 13، ص 302، ح 7282؛ موضح اوهام: ج 2، ص 432؛ مناقب ابن مغازلی: ص 202، ح 240؛ اربعین خزاعی: ص 60، ح 18؛ مناقب خوارزمی: ص 71؛ کفایة الطالب: ص 257؛ مناقب ابن شهر آشوب: ج 2، ص 135؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 249، ح 193؛ کشف الاستار: ج 2، ص 128، ح 2401.<br /></ref>
=== همسری با فاطمه [ع‏] دختر رسول خدا (ص) ===
=== همسری با فاطمه [ع‏] دختر رسول خدا (ص) ===
· ابوبکر و عمر از فاطمه [علیها‌السّلام‏] خواستگاری کردند رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «ایشان کوچک است». پس علی [علیه‌السلام‏] خواستگاری کرد، ایشان را به همسری علی [علیه‌السلام‏] درآوردند. <ref>طبقات ابن سعد: ج 8، ص 19؛ فضائل احمد: ص 118، ح 173؛ سنن نسائی: ج 6، ص 62؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 290، ح 210؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 393، ح- 6944 و ص 399، ح 6948؛ معجم کبیر طبرانی: ج 4، ص 34، ح 3571، فضائل فاطمه ابن شاهین: ص 87، ح 37؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 167؛ تاریخ بغداد: ج 14، ص 363، ح 7691؛ مناقب خوارزمی: ص 335، ح 356- 364؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 88، ح 70.</ref>
· ابوبکر و عمر از فاطمه [علیها‌السّلام‏] خواستگاری کردند رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «ایشان کوچک است». پس علی [علیه‌السلام‏] خواستگاری کرد، ایشان را به همسری علی [علیه‌السلام‏] درآوردند. <ref>طبقات ابن سعد: ج 8، ص 19؛ فضائل احمد: ص 118، ح 173؛ سنن نسائی: ج 6، ص 62؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 290، ح 210؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 393، ح- 6944 و ص 399، ح 6948؛ معجم کبیر طبرانی: ج 4، ص 34، ح 3571، فضائل فاطمه ابن شاهین: ص 87، ح 37؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 167؛ تاریخ بغداد: ج 14، ص 363، ح 7691؛ مناقب خوارزمی: ص 335، ح 356- 364؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 88، ح 70.</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش