۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ') |
جز (جایگزینی متن - ' در این باره' به ' دراینباره') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | [یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | ||
[دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیهالسلام] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند. | [دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیهالسلام] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند. | ||
پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم | پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دراینباره فرمود: «این سوره را جز مردی که از من است و من از اویم نمیبرد و ابلاغ نمیکند». | ||
[سه]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به بنیهاشم فرمود: «کدامیک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیهالسلام] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی». | [سه]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به بنیهاشم فرمود: «کدامیک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیهالسلام] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی». | ||
[چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهمالسلام] را فراخواند و پارچهای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن». | [چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهمالسلام] را فراخواند و پارچهای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن». | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
=== خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی === | === خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی === | ||
· زید بن ارقم میگوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به مسجد گشوده میشد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه] علی را ببندید». | · زید بن ارقم میگوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به مسجد گشوده میشد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه] علی را ببندید». | ||
برخی از مردم | برخی از مردم دراینباره به بگومگو پرداختند، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به پا خواست و حمد و ستایش خدا را بهجای آورد و سپس فرمود: «اما بعد، من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی را ببندم، برخی از شما زبان اعتراض گشودهاند، به خدا سوگند، من از پیش خود، دری را نبستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و پیروی کردم». <ref>مسند احمد: ج 3، ص 41، ح 19287؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ مناقب خوارزمی: ص 327، ح 328؛ القول المسدّد: ص 28.</ref> | ||
· سعد بن ابی وقّاص میگوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیهالسلام] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد. | · سعد بن ابی وقّاص میگوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیهالسلام] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد. | ||
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref> | پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
· ابو بلج میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانهها گشوده میشود] جز در علی [علیهالسلام] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref> | · ابو بلج میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانهها گشوده میشود] جز در علی [علیهالسلام] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref> | ||
=== منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی === | === منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی === | ||
· سعد بن ابی وقاص میگوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم | · سعد بن ابی وقاص میگوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم دراینباره میگفتند، وی [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] از علی علیهالسلام به ستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد. پس علی به دنبال پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم روانه شد و در راه به ایشان [رسید و] گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله]، آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامیگذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد! پس پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم به ایشان فرمود: «ای علی، من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی [که جانشین او بود] جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». <ref>کتاب السنه: ص 587، ح 1342 و 1343؛ مسند بزّار: ج 3، ص 284، ح 1076؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 520، ح 422 و 442 و 463 و ص 522، ح 458 و 466 و ص 523، ح 467 و 468؛ سنن کبری: ج 5، ص 44، ح 8138؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 136، ح 738؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 416، ح 164؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 136، ح 4260؛ تاریخ بغداد: ج 1، ص 324، ح 227؛ مناقب ابن مغازلی: ص 35، ح 53.</ref> | ||
· سعد بن ابی وقاص میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref> | · سعد بن ابی وقاص میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref> | ||
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref> | · رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref> | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
· علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | · علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | ||
· مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیکتر از شماست] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده یا ننوشیدهاند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شدهام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدامیک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور میکنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟». | · مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیکتر از شماست] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده یا ننوشیدهاند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شدهام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدامیک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور میکنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟». | ||
هیچکس | هیچکس دراینباره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچکتر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمیخاستم و حضرت دوباره میفرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آنگاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بیبهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref> | ||
· ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | · ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | ||
مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref> | مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref> | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
=== خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی === | === خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی === | ||
· أبو طفیل عامر بن واثلة میگوید: علی [علیهالسلام] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [در باره من] شنیده است [بگوید]. پس جمعی از مردم برخاستند و چنین گواهی دادند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم در روز غدیر خم فرمود: «آیا شما میدانید من به [جان و مال] مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟» پس در حالی که ایستاده بود دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد، دشمن دار». | · أبو طفیل عامر بن واثلة میگوید: علی [علیهالسلام] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [در باره من] شنیده است [بگوید]. پس جمعی از مردم برخاستند و چنین گواهی دادند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم در روز غدیر خم فرمود: «آیا شما میدانید من به [جان و مال] مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟» پس در حالی که ایستاده بود دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد، دشمن دار». | ||
ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم | ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم دراینباره چیزی بود، زید بن ارقم را دیدم وی را از آن چه در دلم بود آگاه کردم گفت: چه جای برای انکار است؟! من نیز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیدم. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 370، ح 19302؛ فضائل احمد: ص 682، ح 289؛ کتاب السنة: ص 592، ح 1367 و 1368؛ مسند بزّار: ج 2، ص 632، ح 2544؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 445، ح 933 و 934؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 375، ح 6931 و ص 372- 373، ح 846- 847؛ أمالی طوسی: ص 255، ح 459؛ اسدالغابه: ج 5، ص 275؛ زین الفتی: ج 1، ص 14، ح 3 و ج 2، ص 267، ح 475؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 6، ح 504؛ الإصابه: ج 4، ص 159.</ref> | ||
· سعد میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟». | · سعد میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟». | ||
گفتند: آری، درست میگویید؛ سپس دست [حضرت] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجامدهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref> | گفتند: آری، درست میگویید؛ سپس دست [حضرت] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجامدهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref> |