ویژگی های امام علی در منابع اهل سنت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' در این باره' به ' دراین‌باره'
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ')
جز (جایگزینی متن - ' در این باره' به ' دراین‌باره')
خط ۷۹: خط ۷۹:
[یک‏]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان می‏کنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمی‏کند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد می‏کند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیه‌السلام‏] را فراخواند، علی [علیه‌السلام‏] به چشم درد مبتلا بود به‌گونه‌ای که نمی‏توانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیه‌السلام‏] سپرد. علی [علیه‌السلام‏] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت.
[یک‏]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان می‏کنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمی‏کند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد می‏کند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیه‌السلام‏] را فراخواند، علی [علیه‌السلام‏] به چشم درد مبتلا بود به‌گونه‌ای که نمی‏توانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیه‌السلام‏] سپرد. علی [علیه‌السلام‏] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت.
[دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیه‌السلام‏] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند.
[دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیه‌السلام‏] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند.
پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در این باره فرمود: «این سوره را جز مردی که از من است و من از اویم نمی‏برد و ابلاغ نمی‏کند».
پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دراین‌باره فرمود: «این سوره را جز مردی که از من است و من از اویم نمی‏برد و ابلاغ نمی‏کند».
[سه‏]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به بنی‌هاشم فرمود: «کدام‌یک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیه‌السلام‏] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی».
[سه‏]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به بنی‌هاشم فرمود: «کدام‌یک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیه‌السلام‏] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی».
[چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهم‌السلام] را فراخواند و پارچه‏ای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهل‌بیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن».
[چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهم‌السلام] را فراخواند و پارچه‏ای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهل‌بیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن».
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
=== خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی ===  
=== خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی ===  
· زید بن ارقم می‏گوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به مسجد گشوده می‌‏شد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه‏] علی را ببندید».
· زید بن ارقم می‏گوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به مسجد گشوده می‌‏شد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه‏] علی را ببندید».
برخی از مردم در این باره به بگومگو پرداختند، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به پا خواست و حمد و ستایش خدا را به‌جای آورد و سپس فرمود: «اما بعد، من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی را ببندم، برخی از شما زبان اعتراض گشوده‌‏اند، به خدا سوگند، من از پیش خود، دری را نبستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و پیروی کردم». <ref>مسند احمد: ج 3، ص 41، ح 19287؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ مناقب خوارزمی: ص 327، ح 328؛ القول المسدّد: ص 28.</ref>
برخی از مردم دراین‌باره به بگومگو پرداختند، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به پا خواست و حمد و ستایش خدا را به‌جای آورد و سپس فرمود: «اما بعد، من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی را ببندم، برخی از شما زبان اعتراض گشوده‌‏اند، به خدا سوگند، من از پیش خود، دری را نبستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و پیروی کردم». <ref>مسند احمد: ج 3، ص 41، ح 19287؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ مناقب خوارزمی: ص 327، ح 328؛ القول المسدّد: ص 28.</ref>
· سعد بن ابی وقّاص می‏گوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیه‌السلام‏] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد.
· سعد بن ابی وقّاص می‏گوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیه‌السلام‏] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد.
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref>
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref>
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
· ابو بلج می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانه‏ها گشوده می‏شود] جز در علی [علیه‌السلام‏] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref>
· ابو بلج می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانه‏ها گشوده می‏شود] جز در علی [علیه‌السلام‏] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref>
=== منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی ===
=== منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی ===
· سعد بن ابی وقاص می‏گوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم در این باره می‏گفتند، وی [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] از علی علیه‌السلام به ستوه آمده، همراهی‏اش را نمی‏پسندد. پس علی به دنبال پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم روانه شد و در راه به ایشان [رسید و] گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله‏]، آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامی‏گذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهی‏اش را نمی‏پسندد! پس پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به ایشان فرمود: «ای علی، من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی [که جانشین او بود] جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». <ref>کتاب السنه: ص 587، ح 1342 و 1343؛ مسند بزّار: ج 3، ص 284، ح 1076؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 520، ح 422 و 442 و 463 و ص 522، ح 458 و 466 و ص 523، ح 467 و 468؛ سنن کبری: ج 5، ص 44، ح 8138؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 136، ح 738؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 416، ح 164؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 136، ح 4260؛ تاریخ بغداد: ج 1، ص 324، ح 227؛ مناقب ابن مغازلی: ص 35، ح 53.</ref>
· سعد بن ابی وقاص می‏گوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم دراین‌باره می‏گفتند، وی [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] از علی علیه‌السلام به ستوه آمده، همراهی‏اش را نمی‏پسندد. پس علی به دنبال پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم روانه شد و در راه به ایشان [رسید و] گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله‏]، آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامی‏گذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهی‏اش را نمی‏پسندد! پس پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به ایشان فرمود: «ای علی، من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی [که جانشین او بود] جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». <ref>کتاب السنه: ص 587، ح 1342 و 1343؛ مسند بزّار: ج 3، ص 284، ح 1076؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 520، ح 422 و 442 و 463 و ص 522، ح 458 و 466 و ص 523، ح 467 و 468؛ سنن کبری: ج 5، ص 44، ح 8138؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 136، ح 738؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 416، ح 164؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 136، ح 4260؛ تاریخ بغداد: ج 1، ص 324، ح 227؛ مناقب ابن مغازلی: ص 35، ح 53.</ref>
· سعد بن ابی وقاص می‏گوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref>
· سعد بن ابی وقاص می‏گوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref>
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref>
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref>
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
· علی [علیه‌السلام‏] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏فرمود: «خداوند می‏فرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمی‏گردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] بمیرد یا کشته شود به‌طورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار می‌‏کرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref>
· علی [علیه‌السلام‏] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏فرمود: «خداوند می‏فرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمی‏گردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] بمیرد یا کشته شود به‌طورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار می‌‏کرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref>
· مردی به علی [علیه‌السلام‏] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیک‏تر از شماست‏] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده یا ننوشیده‏اند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شده‏ام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدام‌یک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور می‏کنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟».
· مردی به علی [علیه‌السلام‏] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیک‏تر از شماست‏] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده یا ننوشیده‏اند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شده‏ام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدام‌یک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور می‏کنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟».
هیچ‌کس در این باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچک‏تر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمی‏خاستم و حضرت دوباره می‏فرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آن‌گاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بی‏بهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref>
هیچ‌کس دراین‌باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچک‏تر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمی‏خاستم و حضرت دوباره می‏فرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آن‌گاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بی‏بهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref>
· ابو سلیمان جهنی می‏گوید: شنیدم علی [علیه‌السلام‏] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم هستم هیچ‌کس غیر از من این ادعا نمی‏کند جز آن که دروغگوی افترازننده است».
· ابو سلیمان جهنی می‏گوید: شنیدم علی [علیه‌السلام‏] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم هستم هیچ‌کس غیر از من این ادعا نمی‏کند جز آن که دروغگوی افترازننده است».
مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref>
مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref>
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
=== خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی ===
=== خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی ===
· أبو طفیل عامر بن واثلة می‏گوید: علی [علیه‌السلام‏] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند می‏دهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [در باره من‏] شنیده است [بگوید]. پس جمعی از مردم برخاستند و چنین گواهی دادند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز غدیر خم فرمود: «آیا شما می‏دانید من به [جان و مال‏] مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟» پس در حالی که ایستاده بود دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد، دشمن دار».
· أبو طفیل عامر بن واثلة می‏گوید: علی [علیه‌السلام‏] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند می‏دهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [در باره من‏] شنیده است [بگوید]. پس جمعی از مردم برخاستند و چنین گواهی دادند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز غدیر خم فرمود: «آیا شما می‏دانید من به [جان و مال‏] مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟» پس در حالی که ایستاده بود دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد، دشمن دار».
ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم در این باره چیزی بود، زید بن ارقم را دیدم وی را از آن چه در دلم بود آگاه کردم گفت: چه جای برای انکار است؟! من نیز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 370، ح 19302؛ فضائل احمد: ص 682، ح 289؛ کتاب السنة: ص 592، ح 1367 و 1368؛ مسند بزّار: ج 2، ص 632، ح 2544؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 445، ح 933 و 934؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 375، ح 6931 و ص 372- 373، ح 846- 847؛ أمالی طوسی: ص 255، ح 459؛ اسدالغابه: ج 5، ص 275؛ زین الفتی: ج 1، ص 14، ح 3 و ج 2، ص 267، ح 475؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 6، ح 504؛ الإصابه: ج 4، ص 159.</ref>
ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم دراین‌باره چیزی بود، زید بن ارقم را دیدم وی را از آن چه در دلم بود آگاه کردم گفت: چه جای برای انکار است؟! من نیز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 370، ح 19302؛ فضائل احمد: ص 682، ح 289؛ کتاب السنة: ص 592، ح 1367 و 1368؛ مسند بزّار: ج 2، ص 632، ح 2544؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 445، ح 933 و 934؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 375، ح 6931 و ص 372- 373، ح 846- 847؛ أمالی طوسی: ص 255، ح 459؛ اسدالغابه: ج 5، ص 275؛ زین الفتی: ج 1، ص 14، ح 3 و ج 2، ص 267، ح 475؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 6، ح 504؛ الإصابه: ج 4، ص 159.</ref>
· سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟».
· سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟».
گفتند: آری، درست می‏گویید؛ سپس دست [حضرت‏] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجام‌دهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref>
گفتند: آری، درست می‏گویید؛ سپس دست [حضرت‏] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجام‌دهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۲۳

ویرایش