confirmed، مدیران
۳۷٬۴۴۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
|- | |- | ||
|دلیل شهرت | |دلیل شهرت | ||
|میزبانی از [[پیامبر ( | |میزبانی از [[پیامبر (صلی الله علیه)]] در زمان هجرت به مدینه • مخالفت با [[خلافت]] [[ابوبکر]] • حمایت از [[امام علی(علیه السلام)]] | ||
|- | |- | ||
|نقشهای برجسته | |نقشهای برجسته | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
|- | |- | ||
|دیگر فعالیتها | |دیگر فعالیتها | ||
|جمعآوری [[قرآن]] در زمان پیامبر اسلام ( | |جمعآوری [[قرآن]] در زمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه) • مخالفت با شورای سقیفه و خلفاء • راوی پیامبر(صلی الله علیه) | ||
|- | |- | ||
|حضور در جنگها | |حضور در جنگها | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
</div | </div> | ||
'''ابوایوب انصاری''' با حضوری مستمر در جبهههای نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر ( | '''ابوایوب انصاری''' با حضوری مستمر در جبهههای نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر (صلی الله علیه) و پیروی از رهبری [[علی (ع)]] پس از [[پیامبر (صلی الله علیه)]]. با داشتن این خصلتها در بین یاران پیامبر (صلی الله علیه) از جایگاهی والا برخوردار است. این چهره فداکار و مخلص از اولین روزهای ورود پیامبر (صلی الله علیه) به [[مدینه]]، خانه و زندگی سادهاش را به آن حضرت تقدیم کرد. | ||
او به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر ( | او به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر (صلی الله علیه)، علی (ع) و [[اصحاب]] و [[تابعین]] بود; به گونهای که پیامبر برای مادرش [[دعا]] کرد و چشمان نابینایش [[شفا]] یافت. هنگامی که [[امیرمومنان (ع)]] زمام امور [[مسلمانان]] را به دست گرفت، عطای او را پنج برابر افزایش داد. وقتی [[ابن عباس]] تمام داراییاش را که در منزل داشت، به احترام کاری که ابوایوب درباره پیامبر (صلی الله علیه) انجام داده بود، به وی واگذار کرد. میزان این [[انفاق]] را حدود چهل هزار نگاشتهاند. | ||
ابوایوب [[امامت]] جماعت [[مسجد النبی|مسجدالنبی]] مدینه را عهدهدار بود و پس از قتل [[عثمان]] از نخستین کسانی بود که با امام علی (ع) [[بیعت]] کرد. | ابوایوب [[امامت]] جماعت [[مسجد النبی|مسجدالنبی]] مدینه را عهدهدار بود و پس از قتل [[عثمان]] از نخستین کسانی بود که با امام علی (ع) [[بیعت]] کرد. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
== مادر ابوایوب انصاری == | == مادر ابوایوب انصاری == | ||
مادر ابوایوب زنی پرهیزکار بود و با اینکه نابینا بود، بسیار دوست داشت خدمتگزار [[پیامبر خدا]] باشد (که پیامبر برای مادرش دعا کرد و چشمان نابینایش شفا یافت. آوردهاند: چون به سبب شلوغی و ازدحام استقبال کنندگان، دستش به رسول خدا ( | مادر ابوایوب زنی پرهیزکار بود و با اینکه نابینا بود، بسیار دوست داشت خدمتگزار [[پیامبر خدا]] باشد (که پیامبر برای مادرش دعا کرد و چشمان نابینایش شفا یافت. آوردهاند: چون به سبب شلوغی و ازدحام استقبال کنندگان، دستش به رسول خدا (صلی الله علیه) نرسید، وسایل پیامبر را از روی شترش برداشت و به خانه خود برد تا پیامبر به آنجا برود. وقتی پیامبر سراغ وسایل را گرفت، گفتند: "مادر ابوایوب انصاری آنها را به خانه خود برد". حضرت فرمودند: " انسان باید همراه بار خود باشد ". و به خانه ابوایوب رفتند. <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و... ، ج2، ص 140</ref> | ||
== شرافت نسبی ابوایوب == | == شرافت نسبی ابوایوب == | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
=ا= بوایوب انصاری؛ خدمتکار == | =ا= بوایوب انصاری؛ خدمتکار == | ||
از آن هنگام که پیامبر خدا به منزل ابوایوب وارد شدند، وی با همه وجود به خدمت حضرت کمر بست. ابوایوب، تنها بزغالهاش را سر ذبح نمود و با اندکی جو که در خانه داشت، نان تهیه کرد. به این ترتیب، غذایی برای [[پیامبر اکرم ( | از آن هنگام که پیامبر خدا به منزل ابوایوب وارد شدند، وی با همه وجود به خدمت حضرت کمر بست. ابوایوب، تنها بزغالهاش را سر ذبح نمود و با اندکی جو که در خانه داشت، نان تهیه کرد. به این ترتیب، غذایی برای [[پیامبر اکرم (صلی الله علیه)]] و همراهان ایشان آماده ساخت و از ایشان پذیرایی کرد. در تمام مدت اقامت پیامبر، ابوایوب همچون خدمتکاری فداکار در خدمت حضرت بود. وی از چاههای أنس و مالک بن نضر برای حضرت آب آشامیدنی میآورد. او همواره غذایی مناسب تهیه میکرد و با دقت فراوان میکوشید غذایی فراهم کند که پیامبر دوست داشته باشند. تا [[رسول خدا (صلی الله علیه)]] غذا نمیخوردند، او و مادرش به غذا دست نمیزدند. | ||
ابوایوب میگوید: "شبی غذایی آماده کردیم که در آن پیاز و سیر بود. پیامبر از آن غذا نخورند. نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم به فدایت چرا چیزی میل نکردید؟ حضرت فرمودند: غذای امروز سیر داشت و من چون با مردم دیدار میکنم، از خوردن این غذا معذورم، ولی خوردن آن برای شما اشکالی ندارد. از آن پس همواره غذایی آماده میکردیم که پیامبر خدا بپسندند". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاءو... ، ج2، ص 144</ref> | ابوایوب میگوید: "شبی غذایی آماده کردیم که در آن پیاز و سیر بود. پیامبر از آن غذا نخورند. نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم به فدایت چرا چیزی میل نکردید؟ حضرت فرمودند: غذای امروز سیر داشت و من چون با مردم دیدار میکنم، از خوردن این غذا معذورم، ولی خوردن آن برای شما اشکالی ندارد. از آن پس همواره غذایی آماده میکردیم که پیامبر خدا بپسندند". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاءو... ، ج2، ص 144</ref> | ||
ابوایوب و مادر بزرگوارش، در طول میزبانی از رسول خدا ( | ابوایوب و مادر بزرگوارش، در طول میزبانی از رسول خدا (صلی الله علیه) با دقت، ادب و احترام کامل از آن حضرت پذیرایی میکردند و همواره مراقب بودند کاری برخلاف آداب اسلامی انجام ندهند. روزی ابوایوب با خود اندیشید، مبادا راه رفتن او و مادرش در طبقه بالا، رسول خدا (صلی الله علیه) را در طبقه پایین آزار دهد. این بود که نزد پیامبر آمد و دراینباره پرس و جو کرد. حضرت فرمودند: "من در طبقه پایین راحت ترم". با این همه، ابوایوب در رفت و آمدها و انجام کارهای مربوط به نظافت خانه، پخت و پز و... بسیار دقت میکرد تا مبادا موجب برهم خوردن آسایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه) گردد. | ||
== یاری پیامبر ( | == یاری پیامبر (صلی الله علیه) پس از میزبانی == | ||
ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک میکرد. ام المومنین ام سلمه میگوید: "برخی از انصار بیشتر از دیگران به رسول خدا ( | ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک میکرد. ام المومنین ام سلمه میگوید: "برخی از انصار بیشتر از دیگران به رسول خدا (صلی الله علیه) نیکی میکردند. یکی از آنان ابوایوب انصاری بود. آنان همواره پیامبر اکرم (صلی الله علیه) را در انجام کارها یاری میکردند". <ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج8، ص 163</ref> | ||
هنگامی که حضرت زهرا(س) به عقد علی (ع) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم ( | هنگامی که حضرت زهرا(س) به عقد علی (ع) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه) هدیه داد. پیامبر هدیه وی را پذیرفتند و برای وی دعا فرمودند. <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص 21</ref> | ||
== شرکت ابوایوب در جنگها == | == شرکت ابوایوب در جنگها == | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
پس از جنگ خیبر، زنی یهودی به جان پیامبر خدا سوء قصد کرد. از این روی، بسیاری از یاران پیامبر نگران بودند که دشمن بار دیگر جان ایشان را به خطر اندازد. آوردهاند که در بازگشت از جنگ خیبر، سپاه اسلام شب را در منزلی میان راه اطراق کرد. ابوایوب که بیش از دیگران نگران جان پیامبر بود، بر آن شد که از پیامبر نگاهبانی کند. | پس از جنگ خیبر، زنی یهودی به جان پیامبر خدا سوء قصد کرد. از این روی، بسیاری از یاران پیامبر نگران بودند که دشمن بار دیگر جان ایشان را به خطر اندازد. آوردهاند که در بازگشت از جنگ خیبر، سپاه اسلام شب را در منزلی میان راه اطراق کرد. ابوایوب که بیش از دیگران نگران جان پیامبر بود، بر آن شد که از پیامبر نگاهبانی کند. | ||
هنگامی که خیمهها را برپا کردند و رسول خدا ( | هنگامی که خیمهها را برپا کردند و رسول خدا (صلی الله علیه) به خیمه خود رفتند، ابوایوب بیدرنگ برای مراقبت از جان ایشان نزدیک خیمه پیامبر آمد و آماده باش و مسلح گرد خیمه قدم زد و تا صبح بیدار ماند. چون سحرگاه پیامبر از خیمه بیرون آمدند، ابوایوب را دیدند که آماده باش ایستاده است. وقتی ابوایوب پیامبر را سالم دید، تکبیر گفت. پیامبر پرسیدند: " ای ابوایوب، چه خبر شده است؟ " | ||
ابوایوب پاسخ داد: " ای رسول خدا، ترسیدم که از سوی دشمن به شما گزندی برسد. به همین سبب مراقب شما بودم ". رسول خدا ( | ابوایوب پاسخ داد: " ای رسول خدا، ترسیدم که از سوی دشمن به شما گزندی برسد. به همین سبب مراقب شما بودم ". رسول خدا (صلی الله علیه) تبسمی کرده و فرمودند: " پروردگارا ابوایوب را محافظت فرما؛ همان گونه که او از من محافظت کرد". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاءو... ، ج3، ص 355</ref> | ||
همچنین آوردهاند که پیامبر دو بار فرمودهاند: "رحمک الله یا اباایوب"؛ "ای ابوایوب، خدا تو را رحمت کند" <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص 33</ref> | همچنین آوردهاند که پیامبر دو بار فرمودهاند: "رحمک الله یا اباایوب"؛ "ای ابوایوب، خدا تو را رحمت کند" <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص 33</ref> | ||
== رویارویی با منافقان == | == رویارویی با منافقان == | ||
منافقان از خطرناکترین دشمنان جامعه اسلامی به شمار میآیند. آنان به ظاهر همراه و هم مسلک نظاماند، ولی در عمل با دشمنان هماهنگ و هم عقیدهاند. در زمان رسول خدا ( | منافقان از خطرناکترین دشمنان جامعه اسلامی به شمار میآیند. آنان به ظاهر همراه و هم مسلک نظاماند، ولی در عمل با دشمنان هماهنگ و هم عقیدهاند. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه) نیز این گروهها ضربههای فراوانی به جامعه اسلامی وارد کردند. | ||
گروهی از پیروان [[ادیان]] دیگر به ظاهر اسلام آورده بودند، ولی در باطن با یهودیان همراه بودند. آنان در مسجد سخنان پیامبر را میشنیدند و سپس در جمع خود، ایشان را مسخره میکردند. روزی پیامبر خدا گروهی از آنان را دید که در مسجد کنار هم نشسته بودند و نجوا میکردند. پس دستور دادند که آنان را از مسجد بیرون کنند. چون سخن پیامبر خدا به گوش ابوایوب رسید، دو تن را که از خاندان بنی النجار و هم قبیله او بودند، از مسجد بیرون انداخت و به ایشان گفت: " اف بر شما ای منافقان ناپاک، از آن راهی که آمده اید، از مسجد رسول خدا بیرون روید". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و... ، ج2، ص 174، 175</ref> | گروهی از پیروان [[ادیان]] دیگر به ظاهر اسلام آورده بودند، ولی در باطن با یهودیان همراه بودند. آنان در مسجد سخنان پیامبر را میشنیدند و سپس در جمع خود، ایشان را مسخره میکردند. روزی پیامبر خدا گروهی از آنان را دید که در مسجد کنار هم نشسته بودند و نجوا میکردند. پس دستور دادند که آنان را از مسجد بیرون کنند. چون سخن پیامبر خدا به گوش ابوایوب رسید، دو تن را که از خاندان بنی النجار و هم قبیله او بودند، از مسجد بیرون انداخت و به ایشان گفت: " اف بر شما ای منافقان ناپاک، از آن راهی که آمده اید، از مسجد رسول خدا بیرون روید". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و... ، ج2، ص 174، 175</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
== ارادت ابوایوب به امیر مؤمنان علی == | == ارادت ابوایوب به امیر مؤمنان علی == | ||
پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (ع) کم نشد و همواره به توصیههای رسول خدا ( | پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (ع) کم نشد و همواره به توصیههای رسول خدا (صلی الله علیه) درباره [[اهل بیت]] گوش میسپرد. او از یاران ویژه امام علی (ع) بود | ||
از دیگر ویژگیهای ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد میکرد و بر درستی آن شهادت میداد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده میشود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا( | از دیگر ویژگیهای ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد میکرد و بر درستی آن شهادت میداد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده میشود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: «انک تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین بعدی مع علی بن ابیطالب»؛ تو پس از من، در کنار [[علی بن ابیطالب]] با پیمان شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد. | ||
گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر ( | گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل...» [[علی]] همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است. | ||
== نقل حدیث غدیر == | == نقل حدیث غدیر == | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
== شرکت فعال در جنگهای عصر خلافت امام علی == | == شرکت فعال در جنگهای عصر خلافت امام علی == | ||
ابوایوب انصاری جزو بزرگانی از اصحاب پیامبر اکرم ( | ابوایوب انصاری جزو بزرگانی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه) است که در جنگهای جمل و صفین کنار حضرت علی (ع) بود و در رکاب آن حضرت شمشیر میزد. وی در جنگ نهروان نیز پیشاپیش سپاه به جنگ با خوارج رفت.<ref>بدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،، ج10، ص 17 | ||
</ref> | </ref> | ||
== ابوایوب در جنگهای عصر خلافت علی == | == ابوایوب در جنگهای عصر خلافت علی == | ||
ابوایوب انصاری، علاوه بر جنگهای پیامبر ( | ابوایوب انصاری، علاوه بر جنگهای پیامبر (صلی الله علیه)، در جنگهای جمل و صفین و نهروان نیز شرکت کرد. او سبب همراهی با علی (ع) در جنگها را نیز برای مردم تبیین میکرد. ابراهیم بن علقمه و اسود میگویند: روزی به ابوایوب انصاری گفتیم:ای ابوایوب! خداوند به وسیله پیامبر به تو کرامتی عنایت فرموده که به دیگری نداده است. میزبان پیامبر بودی، چرا در جنگها با علی (ع) همراهی کردی و به نبرد با مسلمانان پرداختی؟ | ||
ابوایوب پاسخ داد: به خدا سوگند، روزی در همین خانهای که شما اکنون در آن نشسته اید، در محضر پیامبر ( | ابوایوب پاسخ داد: به خدا سوگند، روزی در همین خانهای که شما اکنون در آن نشسته اید، در محضر پیامبر (صلی الله علیه) بودم و هیچ کس در خانه نبود. علی در طرف راست پیامبر (صلی الله علیه) نشسته بود و من سمت چپ او؛ [[انس بن مالک]] در برابر پیامبر ایستاده بود. ناگاه صدای در شنیده شد. پیامبر (صلی الله علیه) فرمود: ای انس! ببین کوبنده در کیست؟ انس بیرون رفته، [[عمار بن یاسر]] را پشت در خانه دید. پیامبر فرمود: در را برای عمار باز کن. عمار بر پیامبر (صلی الله علیه) وارد شد و سلام کرد. | ||
پیامبر ( | پیامبر (صلی الله علیه) پس از خوش آمدگویی به او فرمود: ای عمار! پس از من حوادث ناگواری پیش خواهد آمد، به گونهای که بعضی به روی یکدیگر شمشیر کشیده، یکدیگر را خواهند کشت. همچنین گروهی از گروهی دیگر برائت میجویند. ای عمار! اگر آن روز را دیدی بر تو باد به پیروی از آن که سمت راستم نشسته است. ای عمار! اگر تمام مردم از راهی بروند، بر تو باد رفتن بدان راهی که علی میرود... ای عمار! هیچ گاه علی تو را از راه هدایت باز نمیگرداند و بر گمراهی راهنمایی ات نمیکند. ای عمار! پیروی از علی پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است. | ||
'''جنگ جمل''' | '''جنگ جمل''' | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامهای تهدیدآمیز نوشت، اما ابوایوب بیاعتنا به تهدید، علی (ع) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید. | امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامهای تهدیدآمیز نوشت، اما ابوایوب بیاعتنا به تهدید، علی (ع) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید. | ||
[[علقمه]] و اسود میگویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامیداشت به اینکه محمد ( | [[علقمه]] و اسود میگویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامیداشت به اینکه محمد (صلی الله علیه) در مدینه به خانه تو آمد و ناقه او در خانه تو زانو زد و این برتری ویژه خدای تعالی برای تو بود و دیگران در آن نقشی ندارند. اما چه شد که تو شمشیر خود را برداشتی و به جنگ اهل شام که لا اله الا الله میگفتند، رفتی؟" | ||
ابوایوب گفت: "رسول خدا ( | ابوایوب گفت: "رسول خدا (صلی الله علیه) هرگز به ما [[دروغ]] نگفته است. او ما را به جنگ با سه طایفه در کنار علی (ع) فرمان داده بود: | ||
# جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان | # جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
# | # | ||
از رسول خدا ( | از رسول خدا (صلی الله علیه) شنیدم که به [[عمار]] میفرمود: ای عمار، تو را گروهی طغیانگر خواهد کشت و تو در آن هنگام با حق خواهی بود و حق نیز با تو خواهد بود. ای عمار، اگر علی را دیدی که به سویی رفت و مردم به سویی دیگر رفتند، تو با علی همراه باش که او تو را به گمراهی نکشاند و از هدایت بیرون نبرد. ای عمار، اگر کسی شمشیری بردارد و علی را در برابر دشمنانش یاری کند، خداوند روز قیامت آویزهای از دُر به او بپوشاند و اگر کسی شمشیری برگرفته، به دشمن علی کمک کند، خداوند قلادهای از آتش بر او بنهد. | ||
ما به ایوابوب گفتیم: "خدای، تو را رحمت کند، آنچه گفتی ما را بس است". <ref>علی نظری منفرد، قصه ی کوفه، ص 343</ref> | ما به ایوابوب گفتیم: "خدای، تو را رحمت کند، آنچه گفتی ما را بس است". <ref>علی نظری منفرد، قصه ی کوفه، ص 343</ref> | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
== مقام علمی ابوایوب == | == مقام علمی ابوایوب == | ||
یکی از جنبههای مهم شخصیت ابوایوب، مقام علمی او و آشنایی اش با معارف عالی اسلامی است. وی افزون بر آنکه سربازی رشید و خدمتگذاری صدیق برای رسول خدا ( | یکی از جنبههای مهم شخصیت ابوایوب، مقام علمی او و آشنایی اش با معارف عالی اسلامی است. وی افزون بر آنکه سربازی رشید و خدمتگذاری صدیق برای رسول خدا (صلی الله علیه) بود، به همراه پنج تن از انصار، [[قرآن کریم]] را در زمان حیات پیامبر، جمع کرد. <ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص 356</ref> | ||
او از راویان مهم و معتبر است که روایتهای بسیاری را از رسول اکرم ( | او از راویان مهم و معتبر است که روایتهای بسیاری را از رسول اکرم (صلی الله علیه) و امیر مؤمنان، علی (ع) نقل نموده است. | ||
'''اقامه نماز جماعت به جای عثمان''' | '''اقامه نماز جماعت به جای عثمان''' | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
ابوایوب میگوید: | ابوایوب میگوید: | ||
روزی نزد رسول خدا ( | روزی نزد رسول خدا (صلی الله علیه) رفتم و عرض کردم: "ای رسول خدا، مرا نصیحتی کنید". حضرت فرمود: "به تو پنج سفارش میکنم: | ||
# از آنچه در دست دیگران است، نا امید باش که این کار، خود برترین گونه بینیازی است؛ | # از آنچه در دست دیگران است، نا امید باش که این کار، خود برترین گونه بینیازی است؛ | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۹: | ||
# آنچه را برای خودت میپسندی، برای برادر مؤمنت نیز بپسند». <ref>ابوجعفرمحمدبن الحسن طوسی، الامالی، ج2، ص 122.</ref> | # آنچه را برای خودت میپسندی، برای برادر مؤمنت نیز بپسند». <ref>ابوجعفرمحمدبن الحسن طوسی، الامالی، ج2، ص 122.</ref> | ||
ایشان در روایت دیگری نقل میکند: "هرگاه پشت سر پیامبر اکرم ( | ایشان در روایت دیگری نقل میکند: "هرگاه پشت سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نماز میخواندم، آن حضرت پس از پایان نمازش، این دعا را میخواند: خدایا، همه خطاها و گناهانم را بیامرز. خدایا، به من از نعمتهایت عطا کن و مرا زنده بدار و به من روزی بده و مرا به انجام دادن کارهای شایسته و اخلاق نیکو هدایت کن؛ زیرا جز تو کسی به کارهای شایسته هدایت نکند و جز تو کسی وی را از کارهای بد باز ندارد". <ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref> | ||
== رحلت ابوایوب انصاری == | == رحلت ابوایوب انصاری == | ||
ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی [[روم]] حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدانهای نبرد میجنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد <ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref> | ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی [[روم]] حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدانهای نبرد میجنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد <ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref> | ||
.یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که میتوانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا ( | .یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که میتوانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود: در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه، مردی صالح از اصحاب من دفن میشود و من امید دارم که همان شخص باشم". <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 113</ref> | ||
وی پس از چندی که از بیماریشان میگذشت دارفانی را وداع گفته و رحلت نمودند. | وی پس از چندی که از بیماریشان میگذشت دارفانی را وداع گفته و رحلت نمودند. | ||
بنابر [[وصیت]] ابوایوب، جنازه او را تا پای حصار قسطنطنیه پیش بردند و در آنجا به خاک سپردند. مسلمانان میترسیدند دشمن به سبب کینه و دشمنی با مسلمانان، [[قبر]] ابوایوب انصاری را نبش قبر کند. از این روی، آنان را تهدید کرده و به رومیان گفتند: " اگر قبر ابوایوب را نبش کنید، همه ناقوسهای رومیان را در بلاد اسلامی خاموش خواهیم کرد". | بنابر [[وصیت]] ابوایوب، جنازه او را تا پای حصار قسطنطنیه پیش بردند و در آنجا به خاک سپردند. مسلمانان میترسیدند دشمن به سبب کینه و دشمنی با مسلمانان، [[قبر]] ابوایوب انصاری را نبش قبر کند. از این روی، آنان را تهدید کرده و به رومیان گفتند: " اگر قبر ابوایوب را نبش کنید، همه ناقوسهای رومیان را در بلاد اسلامی خاموش خواهیم کرد". | ||
مزار این صحابیپاک رسول خدا ( | مزار این صحابیپاک رسول خدا (صلی الله علیه) و سردار رشید و با اخلاص اسلام، هم اکنون در شهر [[استانبول]] واقع بوده و [[زیارتگاه]] بسیاری از مسلمانان از اقصی نقاط جهان میباشد. | ||
== دفن در کنار دیوار == | == دفن در کنار دیوار == | ||
خط ۲۳۶: | خط ۲۳۶: | ||
[[یزید]] نیز در برابر، تهدید کرد که در سراسر خاک عرب، یک [[مسیحی]] را زنده و یک [[کلیسا]] را برپا نخواهد گزارد. این تهدید کارگر افتاد و رومیان را از نیّت خویش منصرف ساخت. ابن سعد نقل کرده است که قبر او آنچنان مورد احترام رومیان بود که گروهی از آنان خصوصاً درمواقع خشکسالی به زیارت گور او میرفتند و طلب باران میکردند. به گفته ابن عبدربه بعدها بر روی گور او قبهای ساخته شد که تا زمان وی بر جای بوده است. پس از آن تا ۸۵۷ق/ ۱۴۵۳م که ترکان عثمانی قسطنطنیه را تصرف کردند، قبر او ناشناخته بود. در این تاریخ مزار وی به وسیله آق شمس الدین شیخ الاسلام، افسانه گونه شناسانده شد. در ۸۶۳ق/ ۱۴۵۸م سلطان محمد دوم [[عثمانی]] مسجد و بارگاهی بر گور او ساخت و از آن پس بسیاری از بزرگان عثمانی در مجاورت آن به خاک سپرده شدند و سلاطین عثمانی به عنوانی آیینی تشریفاتی هنگام جلوس بر تخت سلطنت، بر تربت او حضور مییافتند و طی مراسمی خاص، شمشیر نیاکان خود را که موسوم به شمشیر عثمان بود، بر کمر میبستند. | [[یزید]] نیز در برابر، تهدید کرد که در سراسر خاک عرب، یک [[مسیحی]] را زنده و یک [[کلیسا]] را برپا نخواهد گزارد. این تهدید کارگر افتاد و رومیان را از نیّت خویش منصرف ساخت. ابن سعد نقل کرده است که قبر او آنچنان مورد احترام رومیان بود که گروهی از آنان خصوصاً درمواقع خشکسالی به زیارت گور او میرفتند و طلب باران میکردند. به گفته ابن عبدربه بعدها بر روی گور او قبهای ساخته شد که تا زمان وی بر جای بوده است. پس از آن تا ۸۵۷ق/ ۱۴۵۳م که ترکان عثمانی قسطنطنیه را تصرف کردند، قبر او ناشناخته بود. در این تاریخ مزار وی به وسیله آق شمس الدین شیخ الاسلام، افسانه گونه شناسانده شد. در ۸۶۳ق/ ۱۴۵۸م سلطان محمد دوم [[عثمانی]] مسجد و بارگاهی بر گور او ساخت و از آن پس بسیاری از بزرگان عثمانی در مجاورت آن به خاک سپرده شدند و سلاطین عثمانی به عنوانی آیینی تشریفاتی هنگام جلوس بر تخت سلطنت، بر تربت او حضور مییافتند و طی مراسمی خاص، شمشیر نیاکان خود را که موسوم به شمشیر عثمان بود، بر کمر میبستند. | ||
خانه ابوایّوب در مدینه نیز پیوسته مورد عنایت مسلمانان بوده است، چنانکه در آن جا مدرسهای برای مذاهب اربعه ساخته شد که به شهابیه شهرت یافت و در آن، موضع فرود آمدن شتر پیامبر ( | خانه ابوایّوب در مدینه نیز پیوسته مورد عنایت مسلمانان بوده است، چنانکه در آن جا مدرسهای برای مذاهب اربعه ساخته شد که به شهابیه شهرت یافت و در آن، موضع فرود آمدن شتر پیامبر (صلی الله علیه) را که بدان مَبروکه میگفتند، مشخص ساخته و بدان تبرک میجستند. | ||
== پانویس == | == پانویس == |