پرش به محتوا

قانونمندی جامعه از منظر قرآن کریم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'گذاشته اند' به 'گذاشته‌اند'
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ')
جز (جایگزینی متن - 'گذاشته اند' به 'گذاشته‌اند')
خط ۲۴: خط ۲۴:
باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی - نیزمخدوش است چون:‌
باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی - نیزمخدوش است چون:‌
اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاکم بر اجتماع امری است که دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمانهای مختلف تفکرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابراین لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می‌‌باشد
اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاکم بر اجتماع امری است که دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمانهای مختلف تفکرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابراین لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می‌‌باشد
در حالی که بوضوح می‌‌بینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته اند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور می‌‌توان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.
در حالی که بوضوح می‌‌بینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته‌اند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور می‌‌توان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.
ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده‌ها – مبنای مکتب پوزیتویست‌ها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل می‌‌باشد.
ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده‌ها – مبنای مکتب پوزیتویست‌ها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل می‌‌باشد.
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزش‌های انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از ازادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و کرامت خواهد بود در حالی که انسان از قدرت استقلال و اختیار و ازادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت.
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزش‌های انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از ازادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و کرامت خواهد بود در حالی که انسان از قدرت استقلال و اختیار و ازادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۵۷

ویرایش