پرش به محتوا

ریشه‌های عربیت مردم مصر (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میداد' به 'می‌داد'
جز (جایگزینی متن - 'زبان ها' به 'زبان‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'میداد' به 'می‌داد')
خط ۵۱: خط ۵۱:


===3- بیگانه بودن زبان یونانی برای عامه مردم قبطی در مقایسه با زبان عربی ===
===3- بیگانه بودن زبان یونانی برای عامه مردم قبطی در مقایسه با زبان عربی ===
زبان یونانی، زبان رسمی سوریه و مصر در دوران حکومت بیزانس بود. همچنان که زبان پارسی در بین النهرین رواج داشت، اما زبان کلیساها در سوریه آرامی و در مصر قبطی بود <ref>(سلامه کار، 1998: 11)</ref>. در مصر متون دینی با زبان یونانی نوشته شده بود ولی با زبان قبطی تشریح میشد. زبان قبطی زبان مذهبی مردم مصر بود و همه قبطیان با آن تکلم می‌کردند <ref>(بولت، 1346: 38)</ref>. ولی یونانی را همه مردم نمیدانستند بیش تر کسانی که با حاکمان رومی در ارتباط بودند، آن را مورد استفاده قرار میدادند، زیرا زبان یونانی زبان سیاسی و اداری مصر بود.
زبان یونانی، زبان رسمی سوریه و مصر در دوران حکومت بیزانس بود. همچنان که زبان پارسی در بین النهرین رواج داشت، اما زبان کلیساها در سوریه آرامی و در مصر قبطی بود <ref>(سلامه کار، 1998: 11)</ref>. در مصر متون دینی با زبان یونانی نوشته شده بود ولی با زبان قبطی تشریح میشد. زبان قبطی زبان مذهبی مردم مصر بود و همه قبطیان با آن تکلم می‌کردند <ref>(بولت، 1346: 38)</ref>. ولی یونانی را همه مردم نمیدانستند بیش تر کسانی که با حاکمان رومی در ارتباط بودند، آن را مورد استفاده قرار می‌دادند، زیرا زبان یونانی زبان سیاسی و اداری مصر بود.
فتح اسلامی موجب احیای برخی اصطلاحات و رونق زبان قبطی شد زیرا زبان یونانی از رسمیت افتاد و عربها نام سرزمینها را از زبان قبطی گرفتند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 98)</ref>. از آنجا که زبان یونانی زبان فرهنگی و سیادت علمی بود. لذا از زبان قدیمی مصری، «دموتیک»، در این دوره خبری نبود. پس از فتح اسلامی، چون زبان عربی زبان حکام و امیران بود، تعداد زیادی از قبطیها آن را فراگرفتند و برای رسیدن به سطوح بالاتر در اجتماع و اشتغال در وظایف عمومی به آن مشغول شدند. از طرف دیگر زبان گفتار بین مسلمانان و قبطیها زبان عربی بود، پس این زبان در مصر رونق گرفت <ref>(زیاده، 1926: 46 و 47)</ref>. با اینکه دیوانها تا پایان دوره سفیانیان در مصر به زبان یونانی بود، ولی کاتبان دیوانها معادل ارقام یونانی را برای فهم اعراب به زبان عربی مینوشتند. این خود میتوانست آغازی باشد برای آشنایی با زبان عربی. فتح عربی ضمن از رسمیت انداختن زبان یونانی، زبان قبطیان را هم گسترش داد. از سوی دیگر یونانیان در مصر همانند طبقه حاکمه میزیستند، ولی اعراب پس از مدتی برای معیشت و گذران امور به روستاها و حومههای شهرها رفتند و زبان عربی منتشر شد. ولی زبان یونانی با وجود حضور چند قرنی در مصر، رواج چندانی نداشت و با آمدن زبان عربی از بین رفت. یونانیها چون جزیرهای درون دنیای وسیع مصریها بودند. اما عربها در متن مصریها بودند و با آنان اختلاط عمیقی پیدا کردند و این دلیل مهم انتشار زبان عربی بود. <ref>(رمضان، 1994: 2/39)</ref> به عقیده یکی از محققین، مصریان پیش از فتح اسلامی از زبان یونانی امتناع می‌کردند و کلیسای یعقوبی، زبان یونانی را ممنوع کرده بود <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>. نویسنده دیگری گفته است: در ابتدای ورود عربها به مصر، تکلم بین آنها و قبطیها محدود بود و به حکم اضطرار صورت میگرفت اما پس از آنکه مصریان با فاتحان عرب مخلوط شدند، زبانشان را یادگرفتند و چون مصریان برای در دست داشتن دیوانها احساس خطر کردند برای تأمین مصالحشان زبان عربی را آموختند. البته انتشار دین اسلام تأثیر بزرگی در رواج زبان عربی در مصر داشت <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>.
فتح اسلامی موجب احیای برخی اصطلاحات و رونق زبان قبطی شد زیرا زبان یونانی از رسمیت افتاد و عربها نام سرزمینها را از زبان قبطی گرفتند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 98)</ref>. از آنجا که زبان یونانی زبان فرهنگی و سیادت علمی بود. لذا از زبان قدیمی مصری، «دموتیک»، در این دوره خبری نبود. پس از فتح اسلامی، چون زبان عربی زبان حکام و امیران بود، تعداد زیادی از قبطیها آن را فراگرفتند و برای رسیدن به سطوح بالاتر در اجتماع و اشتغال در وظایف عمومی به آن مشغول شدند. از طرف دیگر زبان گفتار بین مسلمانان و قبطیها زبان عربی بود، پس این زبان در مصر رونق گرفت <ref>(زیاده، 1926: 46 و 47)</ref>. با اینکه دیوانها تا پایان دوره سفیانیان در مصر به زبان یونانی بود، ولی کاتبان دیوانها معادل ارقام یونانی را برای فهم اعراب به زبان عربی مینوشتند. این خود میتوانست آغازی باشد برای آشنایی با زبان عربی. فتح عربی ضمن از رسمیت انداختن زبان یونانی، زبان قبطیان را هم گسترش داد. از سوی دیگر یونانیان در مصر همانند طبقه حاکمه میزیستند، ولی اعراب پس از مدتی برای معیشت و گذران امور به روستاها و حومههای شهرها رفتند و زبان عربی منتشر شد. ولی زبان یونانی با وجود حضور چند قرنی در مصر، رواج چندانی نداشت و با آمدن زبان عربی از بین رفت. یونانیها چون جزیرهای درون دنیای وسیع مصریها بودند. اما عربها در متن مصریها بودند و با آنان اختلاط عمیقی پیدا کردند و این دلیل مهم انتشار زبان عربی بود. <ref>(رمضان، 1994: 2/39)</ref> به عقیده یکی از محققین، مصریان پیش از فتح اسلامی از زبان یونانی امتناع می‌کردند و کلیسای یعقوبی، زبان یونانی را ممنوع کرده بود <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>. نویسنده دیگری گفته است: در ابتدای ورود عربها به مصر، تکلم بین آنها و قبطیها محدود بود و به حکم اضطرار صورت میگرفت اما پس از آنکه مصریان با فاتحان عرب مخلوط شدند، زبانشان را یادگرفتند و چون مصریان برای در دست داشتن دیوانها احساس خطر کردند برای تأمین مصالحشان زبان عربی را آموختند. البته انتشار دین اسلام تأثیر بزرگی در رواج زبان عربی در مصر داشت <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>.


خط ۷۴: خط ۷۴:


===10- جذابیت دین اسلام و الگو بودن پیامبر (ص) برای قبطیان ===
===10- جذابیت دین اسلام و الگو بودن پیامبر (ص) برای قبطیان ===
احادیثی که از پیامبر(ص) در مورد توصیه آن حضرت به رفتار نیکو با مصریان بر سر زبانها بود، در گرایش مصریها به اسلام و پذیرش زبان عربی، بی تأثیر نبوده است. مشهورترین حدیثی که در‌این‌باره گزارش شده است: «هنگامی که مصر را فتح کردید با قبطیان به خیر و نیکی رفتار کنید زیرا ذمه آنها بر گردن شما است و با ماخویشی دارند» <ref>(بلاذری، 1376: 376 وابن عبدالحکم،1920: 2)</ref> عده‌ای از والیان مصر مانند عمرو، براساس توصیه پیامبر با مصریها عدالت پیشه نمودند و در عقاید آنها دخالت نمی‌کردند و از اعمال فشار برای پذیرفتن دین جدید جلوگیری می‌کردند <ref>(کولونیل، 1997: 52)</ref>. بیشتر کتاب‌های مورخان مسلمان که جریان فتح مصر را گزارش کردهاند، از توصیه پیامبر(ص) برای خوش رفتاری با مصریها به دلیل خویشاوندی با عربها، چون عربهای عدنانی خود را از فرزندان هاجر مصری میدانند، یاد کردهاند و والیان و کارگزاران مصر در سخنان خود، عربها را به رعایت این توصیه پیامبر(ص) تذکر میدادند. پر واضح است که این رفتارها و بیان این احادیث در گرایش مردم مصر به اسلام و پذیرفتن عربها به عنوان مردمی همجنس خود آنها، بیتأثیر نبوده است. همچنین سادگی و یکدست بودن دین اسلام در مقایسه با تفرقه و جدالهای فکری و مذهبی مسیحیت در پذیرش اسلام و فرهنگ عربی مؤثر بود.
احادیثی که از پیامبر(ص) در مورد توصیه آن حضرت به رفتار نیکو با مصریان بر سر زبانها بود، در گرایش مصریها به اسلام و پذیرش زبان عربی، بی تأثیر نبوده است. مشهورترین حدیثی که در‌این‌باره گزارش شده است: «هنگامی که مصر را فتح کردید با قبطیان به خیر و نیکی رفتار کنید زیرا ذمه آنها بر گردن شما است و با ماخویشی دارند» <ref>(بلاذری، 1376: 376 وابن عبدالحکم،1920: 2)</ref> عده‌ای از والیان مصر مانند عمرو، براساس توصیه پیامبر با مصریها عدالت پیشه نمودند و در عقاید آنها دخالت نمی‌کردند و از اعمال فشار برای پذیرفتن دین جدید جلوگیری می‌کردند <ref>(کولونیل، 1997: 52)</ref>. بیشتر کتاب‌های مورخان مسلمان که جریان فتح مصر را گزارش کردهاند، از توصیه پیامبر(ص) برای خوش رفتاری با مصریها به دلیل خویشاوندی با عربها، چون عربهای عدنانی خود را از فرزندان هاجر مصری میدانند، یاد کردهاند و والیان و کارگزاران مصر در سخنان خود، عربها را به رعایت این توصیه پیامبر(ص) تذکر می‌دادند. پر واضح است که این رفتارها و بیان این احادیث در گرایش مردم مصر به اسلام و پذیرفتن عربها به عنوان مردمی همجنس خود آنها، بیتأثیر نبوده است. همچنین سادگی و یکدست بودن دین اسلام در مقایسه با تفرقه و جدالهای فکری و مذهبی مسیحیت در پذیرش اسلام و فرهنگ عربی مؤثر بود.


نتیجه
نتیجه
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش