۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می خواند' به ' میخواند') |
جز (جایگزینی متن - ' می داند' به ' میداند') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
قسم اول: مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند. شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود. | قسم اول: مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند. شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود. | ||
قسم دوم: طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از آنها بخواهد که برای او دعا کند چون او را مقرب درگاه الهی | قسم دوم: طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از آنها بخواهد که برای او دعا کند چون او را مقرب درگاه الهی میداند. | ||
باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین نسبت به بتهای خویش اعمال میکردند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref> | باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین نسبت به بتهای خویش اعمال میکردند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref> | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است که نظام سببى و مسبّبى جهان را انکار کنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیما مىسوزاند و مستقیما سیراب مىسازد و مستقیما مىرویاند و مستقیما بهبود مىبخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است، چیزى که هست عادت خدا بر این است که کارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد که همیشه در حالى که کلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود کلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد ولى نویسنده نامه نمىخواهد با نبود کلاه نامهاى بنویسد. | آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است که نظام سببى و مسبّبى جهان را انکار کنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیما مىسوزاند و مستقیما سیراب مىسازد و مستقیما مىرویاند و مستقیما بهبود مىبخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است، چیزى که هست عادت خدا بر این است که کارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد که همیشه در حالى که کلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود کلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد ولى نویسنده نامه نمىخواهد با نبود کلاه نامهاى بنویسد. | ||
ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم | ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم میداند: | ||
مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مىشوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شدهایم (نظریّه اشاعره و جبریّون). | مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مىشوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شدهایم (نظریّه اشاعره و جبریّون). | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ||
ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی | ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی میداند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است. از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید میباشد: | ||
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | ||
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مىفرماید: | در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مىفرماید: |