confirmed، مدیران
۳۷٬۸۶۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== عقیل کیست == | == عقیل کیست == | ||
عقیل فرزند [[ابوطالب]] بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم, مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بن هاشم و پسرعموى [[پیامبر اسلام|پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه)]] است. او از ناحیه پدر و مادر [[بنی هاشم|هاشمى]] است. على(علیه السلام)، جعفر، طالب، ام هانى(فاخته)، جمانه و ریطه، برادران و خواهران اویند | عقیل فرزند [[ابوطالب]] بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم, مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بن هاشم و پسرعموى [[پیامبر اسلام|پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه)]] است. او از ناحیه پدر و مادر [[بنی هاشم|هاشمى]] است. على(علیه السلام)، جعفر، طالب، ام هانى(فاخته)، جمانه و ریطه، برادران و خواهران اویند<ref> الطبقات الکبرى, ج 8, ص 51</ref>. | ||
وى 20 سال از على(علیه السلام) و 10 سال از جعفر بزرگتر و 10 سال از طالب کوچک تر بود. بنابراین مى توان سال تولد او را 30 سال پیش از [[بعثت]] پیامبر(صلی الله علیه) دانست. عقیل مورد علاقه و محبت ویژه ابوطالب بود. درسالى که مردم [[مکه]] بر اثر خشکسالى روزگار سختى را سپرى مى کردند, رسول خدا(صلی الله علیه) به عمویش عباس پیشنهاد کرد تا به خانه ابوطالب بروند و هرکدام یکى از فرزندان وى را به خانه بیاورند و نگه دارى کنند و بدین سان بار زندگى او را سبک نمایند. | وى 20 سال از على(علیه السلام) و 10 سال از جعفر بزرگتر و 10 سال از طالب کوچک تر بود. بنابراین مى توان سال تولد او را 30 سال پیش از [[بعثت]] پیامبر(صلی الله علیه) دانست. عقیل مورد علاقه و محبت ویژه ابوطالب بود. درسالى که مردم [[مکه]] بر اثر خشکسالى روزگار سختى را سپرى مى کردند, رسول خدا(صلی الله علیه) به عمویش عباس پیشنهاد کرد تا به خانه ابوطالب بروند و هرکدام یکى از فرزندان وى را به خانه بیاورند و نگه دارى کنند و بدین سان بار زندگى او را سبک نمایند. | ||
وقتى آنها به خانه ابوطالب رفتند و موضوع را طرح کردند ابوطالب گفت: عقیل را براى من بگذارید و دیگر هرچه مى خواهید انجام دهید. پیامبر گرامى(صلی الله علیه) حضرت على(علیه السلام) را و عباس جعفر را به خانه خود برد | وقتى آنها به خانه ابوطالب رفتند و موضوع را طرح کردند ابوطالب گفت: عقیل را براى من بگذارید و دیگر هرچه مى خواهید انجام دهید. پیامبر گرامى(صلی الله علیه) حضرت على(علیه السلام) را و عباس جعفر را به خانه خود برد<ref>مجاهد مى گوید: ازجمله نعمت هاى خداوند بر على(علیه السلام) همین بود که آن حضرت به خانه رسول خدا(صلی الله علیه) رفت و با آن حضرت بود تا به پیامبرى مبعوث گردید و على(علیه السلام) ایمان آورد. ابوالفرج اصفهانى مى افزاید: پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: ((همان را برگزیدم که خداوند برایم برگزیده بود.)) ابن ابى الحدید پس از نقل این مطلب, مى گوید: على(علیه السلام) از شش سالگى درکنار پیامبر(صلی الله علیه) بود. آن حضرت در تربیت او مى کوشید. على(علیه السلام) به این فراز از زندگى اش اشاره مى کند و مىفرماید: ((من 7 سال پیش از دیگران خدا را عبادت کردهام و آواز فرشتگان را زمانى مى شنیدم که هنوز پیامبر(صلی الله علیه) مإمور به ابلاغ رسالتش نشده بود.)) (تاریخ طبرى, ج 3, ص ;313 مقاتل الطالبیین, ص ;15 شرح نهجالبلاغه, ج 1, ص 15.)</ref>. | ||
عقیل داراى 17 فرزند به نامهاى: مسلم، عبدالله، عبیدالله، محمد، عبدالرحمن، حمزه، على، جعفر، یزید، عثمان، سعید، سعد، رمله، زینب، فاطمه، اسمإ و ام هانى بود. | عقیل داراى 17 فرزند به نامهاى: مسلم، عبدالله، عبیدالله، محمد، عبدالرحمن، حمزه، على، جعفر، یزید، عثمان، سعید، سعد، رمله، زینب، فاطمه، اسمإ و ام هانى بود. | ||
[[مسلم بن عقیل]] در جریان نهضت و قیام [[امام حسین علیه السلام|امام حسین(علیه السلام)]] از جانب آن حضرت به [[کوفه]] اعزام و در آن جا به دست [[عبیدالله بن زیاد]] والى کوفه دستگیر شد و با وضع دلخراشى به شهادت رسید. عبدالله و عبدالرحمن نیز در روز عاشورا شهید شدند | [[مسلم بن عقیل]] در جریان نهضت و قیام [[امام حسین علیه السلام|امام حسین(علیه السلام)]] از جانب آن حضرت به [[کوفه]] اعزام و در آن جا به دست [[عبیدالله بن زیاد]] والى کوفه دستگیر شد و با وضع دلخراشى به شهادت رسید. عبدالله و عبدالرحمن نیز در روز عاشورا شهید شدند<ref> از برخى شواهد استفاده مى شود که تعداد فرزندان عقیل که در روز عاشورا به شهادت رسیدند, بیش از دو نفر است. ر. ک: تاریخ طبرى, ج 6, ص ;64 العقد الفرید, ج 5, ص ;132 المعارف, ص 204 و اعیان الشیعه, ج 3, ص 219 و ج 4, ص 129 و ج 7, ص 36. | ||
هنگامى که اسیران از خاندان امام حسین(علیه السلام) را پس از شهادت آن حضرت نزد یزید در شام آوردند, دختر عقیل و خواهر مسلم در مرثیه شهیدان چنین سرود: | هنگامى که اسیران از خاندان امام حسین(علیه السلام) را پس از شهادت آن حضرت نزد یزید در شام آوردند, دختر عقیل و خواهر مسلم در مرثیه شهیدان چنین سرود: | ||
((عینى ابکى بعبره و عویل و اندبى | ((عینى ابکى بعبره و عویل و اندبى | ||
سته کلهم لصلب على قد اصیبوا و خمسه لعقیل)) | سته کلهم لصلب على قد اصیبوا و خمسه لعقیل)) | ||
خطاب به چشمش مى کند که در رثاى 6 نفر از فرزندان على و 5 نفر از فرزندان عقیل اشک بریزد.</ref> | خطاب به چشمش مى کند که در رثاى 6 نفر از فرزندان على و 5 نفر از فرزندان عقیل اشک بریزد.</ref>. | ||
فرزندان دیگر عقیل منقرض شدند و از آنان اولادى باقى نماند جز محمد که عبدالله فقیه و مفسر معروف و عبدالرحمن فرزندان او هستند. | فرزندان دیگر عقیل منقرض شدند و از آنان اولادى باقى نماند جز محمد که عبدالله فقیه و مفسر معروف و عبدالرحمن فرزندان او هستند. | ||
== مسلمان شدن عقیل در تاریخ صحیح == | == مسلمان شدن عقیل در تاریخ صحیح == | ||
چند نفر از [[بنی هاشم]] قبل از [[جنگ بدر]] در مکه به [[اسلام]] گرویده بودند و بنا به مصالحی و از روی تقیه از اظهار آن امتناع میورزیدند و شرکت نمودن آنان به همراه مشرکین در جنگ بدر نیز از روی اجبار و اکراه بوده است. <ref> ابن سعد در طبقات، ج 4، ق 1، ص 30 میگوید: «و کان عقیل ممّن أخرج من بنیهاشم کرها الی بدر فاسر یومئذ.» </ref> | چند نفر از [[بنی هاشم]] قبل از [[جنگ بدر]] در مکه به [[اسلام]] گرویده بودند و بنا به مصالحی و از روی تقیه از اظهار آن امتناع میورزیدند و شرکت نمودن آنان به همراه مشرکین در جنگ بدر نیز از روی اجبار و اکراه بوده است.<ref> ابن سعد در طبقات، ج 4، ق 1، ص 30 میگوید: «و کان عقیل ممّن أخرج من بنیهاشم کرها الی بدر فاسر یومئذ.» </ref>. | ||
لذا رسول خدا(صلی الله علیه) به اصحاب خود دستور داد که «در این جنگ (بدر) تعدادی از بنی هاشم شرکت نموده اند که نیازی در جنگ نداشتند، اگر به آنان دست یافتید از ریختن خونشان خودداری کنید.»، که از جمله آنان عباس، عقیل و ابوالبختری بودند. <ref> تاریخ طبری حوادث سال دوم هجرت؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 89؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 197</ref> | لذا رسول خدا(صلی الله علیه) به اصحاب خود دستور داد که «در این جنگ (بدر) تعدادی از بنی هاشم شرکت نموده اند که نیازی در جنگ نداشتند، اگر به آنان دست یافتید از ریختن خونشان خودداری کنید.»، که از جمله آنان عباس، عقیل و ابوالبختری بودند. <ref> تاریخ طبری حوادث سال دوم هجرت؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 89؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 197</ref> |