۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'روان شناسی' به 'روانشناسی') |
جز (جایگزینی متن - ' می شوند' به ' میشوند') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=تجرد نفس= | =تجرد نفس= | ||
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر میشود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام | نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر میشود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام میشوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آنها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام میدهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل، هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب میشوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت نمیگیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیدههای مجردی هستند حاصل میشود. | ||
=رشد و کمال علمی نفس= | =رشد و کمال علمی نفس= | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف میشود. | در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف میشود. | ||
اخلاقیات و رابطه آنها با روح: مساله اخلاق و ارزشهای اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح | اخلاقیات و رابطه آنها با روح: مساله اخلاق و ارزشهای اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح میشوند و افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزشهای اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آنها با روح انسان است. چرا که گفتیم در واقع هر فعلی از انسان صادر میشود، فاعل حقیقی آن روح است و همه این افعال، فعل نفس محسوب میشوند. بنابراین، هر فعل ارادی که از انسان سر میزند - هر چند ظاهرا یک فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن، فعل نفسانی محسوب میشود و در حوزه اخلاق و ازرش های اخلاقی قرار نمیگیرد. | ||
آنچه که در یک فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار نمیگیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یک امر نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزشهای اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چرا که خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی کمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلت بیگانه است. | آنچه که در یک فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار نمیگیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یک امر نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزشهای اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چرا که خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی کمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلت بیگانه است. |