۸۷٬۶۳۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فرض ها' به 'فرضها') |
جز (جایگزینی متن - ' می رسد' به ' میرسد') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=غایت تناسخ= | =غایت تناسخ= | ||
علت و غایت و نحوه تحقق جریان تناسخ نیز متنوع است. در بعضی صورتهای تناسخ, تأکید بر انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر است, اما صورتهای دیگری هم وجود دارد که انتقال به بدن حیوان یا گیاه یا جماد را در بر میگیرد. هم چنین به رغم آن چه در آغاز به نظر | علت و غایت و نحوه تحقق جریان تناسخ نیز متنوع است. در بعضی صورتهای تناسخ, تأکید بر انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر است, اما صورتهای دیگری هم وجود دارد که انتقال به بدن حیوان یا گیاه یا جماد را در بر میگیرد. هم چنین به رغم آن چه در آغاز به نظر میرسد, تناسخ مستلزم وجود پیشین روح, یعنی قِدَم آن نیست; برخی معتقدان به تناسخ معتقد به حدوث روح بودهاند و حتی برخی از تناسخیان جهان اسلام به معاد جسمانی اعتقاد داشتهاند<ref>نک: ابن مرتضی, 74, فخر رازی, 1, 7/201</ref>. درباره زمان رخ دادن تناسخ عقیده رایج آن است که بلافاصله پس از مرگ صورت میگیرد, اما این امر به معنای رخ دادن آن بر روی زمین نیست, زیرا تناسخ میتواند در مکان دیگری مثل آسمان واقع شود. علاوه بر این, در مواردی یک دوره موقت میان لحظه مرگ و لحظه تناسخ فرض میشود. این فرضها و امکانها فرضیه تناسخ را از ابطال پذیری تجربی مصون میدارد<ref>نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation</ref>. | ||
=نظریه اصالت روح= | =نظریه اصالت روح= | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
پاسخ سنتی به این پرسش که میگوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر میشود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش میآید نمیتواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد. | پاسخ سنتی به این پرسش که میگوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر میشود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش میآید نمیتواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد. | ||
نقد دیگری که میتوان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ میتوان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که میگوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر | نقد دیگری که میتوان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ میتوان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که میگوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر میرسد, اما مسئله مهم تری را پیش میآورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | ||
=== هیک و هوینت واحد در زندگی === | === هیک و هوینت واحد در زندگی === |