پرش به محتوا

مقایسه اسلام‌گرایی در تونس و الجزایر؛ جنبشی نخبگانی در کنار حرکتی مسلحانه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


=اشتراکات تونس و الجزایر=
=اشتراکات تونس و الجزایر=
اگرچه می‌توان به طور مستقل جریانهای اسلامی فعال در هر منطقه را مورد مطالعه قرار داد، اما مطالعه مقایسه‌ای و تطبیقی کمک بیشتری برای درک و تحلیل ابعاد مختلف مسائل دارد. طبیعتا در یک مقایسه حتما باید پدیده‌هایی انتخاب شوند که علاوه بر وجوه تمایز، وجوه تشابه هم داشته باشند تا این مقایسه معنادار باشد. منطقه شمال افریقا در طول تاریخ، در دوران معاصر و حتی یک دهه اخیر در تحولات دنیای اسلام، بسیار موثر بوده است. شروع دومینوی [[بیداری اسلامی]] و یا [[بهار عربی]] از همین منطقه آغاز شد که نشان دهنده اهمیت و تاثیرگذاری این منطقه است. سرزمینهای شمال افریقا به طور کلی و تونس و الجزایر به طور خاص شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند. که به مهمترین آنها اشاره می‌کنیم:
اگرچه می‌توان به طور مستقل جریانهای اسلامی فعال در هر منطقه را مورد مطالعه قرار داد، اما مطالعه مقایسه‌ای و تطبیقی کمک بیشتری برای درک و تحلیل ابعاد مختلف مسائل دارد. طبیعتا در یک مقایسه حتما باید پدیده‌هایی انتخاب شوند که علاوه بر وجوه تمایز، وجوه تشابه هم داشته باشند تا این مقایسه معنادار باشد. منطقه شمال افریقا در طول تاریخ، در دوران معاصر و حتی یک دهه اخیر در تحولات دنیای اسلام، بسیار موثر بوده است. شروع دومینوی [[بیداری اسلامی]] و یا [[بهار عربی]] از همین منطقه آغاز شد که نشان دهنده اهمیت و تاثیرگذاری این منطقه است. سرزمینهای شمال افریقا به طور کلی و تونس و الجزایر به طور خاص شباهت های زیادی با یکدیگر دارند. که به مهمترین آنها اشاره می‌کنیم:


منطقه شمال افریقا و این دو کشور به یک منطقه جغرافیایی و یک حوزه فرهنگی در دنیای اسلام وابسته هستند که در طول تاریخ تحت عنوان کلی «مغرب اسلامی یا مغرب عربی» شناخته می‌شود. تونس و الجزایر به عنوان دو عضو مغرب اسلامی پیوستگی تاریخی و فرهنگی و نژادی دارند. مردمان هردو کشور به لحاظ نژادی عموما عرب و یا امازیغ هستند که اقوام بومی این منطقه محسوب می‌شوند. زبان مشترکی دارند. شرایط آب و هوایی و اقلیمی دو کشور شرایط نسبتا مشابهی دارد. تاثیرگذاری آنها بر روی تمدن این منطقه جدی بوده و تقریبا همواره در طول تاریخ تمدن اسلامی، تونس و شرق الجزایر تحت عنوان کلی به نام «افریقیه» شناخته می‌شده. تقریبا در بسیاری از ادوار تاریخ اسلام حکومت واحد بر این دو سرزمین حاکم بوده است. در نتیجه به خاطر حاکمیت مشترک تاریخ بالنسبه مشترکی هم دارند. در دوره معاصر هم از حیث مواجهه با تمدن غرب تجربیات شبیه به هم دارند و حتی در آخرین دوره هر دو تحت سیطره فرانسه قرار داشتند. هر دو برای استقلال مبارزه کردند اگرچه با روشهای مختلف اما مبارزه مسیر دست یابی به استقلال برای هر دو بوده است. یکی دیگر از وجوه شباهت دو کشور این است که هر دو کشور در دوره تاریخی نزدیک به هم مستقل می‌شوند، یعنی دهه 1950 تونس و دهه 1960 الجزایر به استقلال می‌رسد. اما باز به یک نقطه افتراق می‌رسیم که چقدر این استقلال برای الجزایر گران تمام می‌شود به طوری که الجزایر مشهور می‌شود به سرزمین یک میلیون شهید، اما در تونس اینگونه نیست. با توجه به این دلایل متعدد و مسائل تاریخ معاصر این سرزمینها می‌توانیم دست به مقایسه این دو کشور بزنیم.
منطقه شمال افریقا و این دو کشور به یک منطقه جغرافیایی و یک حوزه فرهنگی در دنیای اسلام وابسته هستند که در طول تاریخ تحت عنوان کلی «مغرب اسلامی یا مغرب عربی» شناخته می‌شود.
 
تونس و الجزایر به عنوان دو عضو مغرب اسلامی پیوستگی تاریخی و فرهنگی و نژادی دارند.
 
مردمان هردو کشور به لحاظ نژادی عموما عرب و یا [[آمازیغی ها|امازیغ]] هستند که اقوام بومی این منطقه محسوب می‌شوند.
 
زبان مشترکی دارند.
 
شرایط آب و هوایی و اقلیمی دو کشور شرایط نسبتا مشابهی دارد.
 
تاثیرگذاری آنها بر روی تمدن این منطقه جدی بوده و تقریبا همواره در طول تاریخ تمدن اسلامی، تونس و شرق الجزایر تحت عنوان کلی به نام «افریقیه» شناخته می‌شده.
 
تقریبا در بسیاری از ادوار تاریخ اسلام حکومت واحد بر این دو سرزمین حاکم بوده است. در نتیجه به خاطر حاکمیت مشترک تاریخ بالنسبه مشترکی هم دارند.
 
در دوره معاصر هم از حیث مواجهه با تمدن غرب تجربیات شبیه به هم دارند و حتی در آخرین دوره هر دو تحت سیطره [[فرانسه]] قرار داشتند.
 
هر دو برای استقلال مبارزه کردند اگرچه با روشهای مختلف؛ اما مبارزه مسیر دست یابی به استقلال برای هر دو بوده است.
 
یکی دیگر از وجوه شباهت دو کشور، این است که هر دو کشور در دوره تاریخی نزدیک به هم مستقل می‌شوند، یعنی دهه 1950 تونس و دهه 1960 الجزایر به استقلال می‌رسد.
 
اما باز به یک نقطه افتراق می‌رسیم که چقدر این استقلال برای الجزایر گران تمام می‌شود به طوری که الجزایر مشهور می‌شود به سرزمین یک میلیون شهید، اما در تونس اینگونه نیست.
 
با توجه به این دلایل متعدد و مسائل تاریخ معاصر این سرزمین ها، می‌توانیم دست به مقایسه این دو کشور بزنیم.


=تفاوت مبارزه با استعمار در تونس و الجزایر=
=تفاوت مبارزه با استعمار در تونس و الجزایر=
سابقه حضور قدرتهای استعماری در این منطقه به کمی عقب‌تر بازمی‌گردد و پیشگام آن اسپانیا است. بخصوص در قرن هفدهم و نیمه اول قرن هجدهم شاهد حضور پررنگ اسپانیا و درگیریهایش با امپراتوری عثمانی در دریای مدیترانه هستیم که این کشمکشها بازتاب زیادی بر منطقه مورد بررسی ما داشته است. اما از اوایل قرن نوزدهم هر دو کشور مورد توجه فرانسه به عنوان همسایه استعمارگر شمالی قرار می‌گیرند. اما شیوه استعماری فرانسه در دو کشور متفاوت است. در الجزایر به خاطر «عدم وجود یک دولت مرکزی و ساختار قبیله‌ای حاکم بر بخش بزرگی از الجزایر» استعمار فرانسه از نوع استعمار سخت است. یعنی از شیوه هجوم و اشغالگری و روشهای سخت که در طول تاریخ استعمار کم‌نظیر است الجزایر را اشغال و به زعم خود آنجا را تبدیل به فرانسه جنوبی می‌کند. یعنی آنجا را متعلق به فرانسه و اصلا جزئی از فرانسه می‌داند. در نتیجه سیطره، کاملا نظامی و خشن و توام با مهاجرت گسترده فرانسویان به مناطق بکر و حاصلخیز الجزایر است. به نوعی به بردگی گرفتن و شهروند درجه دوم قرار دادن الجزایریها را شاهد هستیم که فقط می‌توانستند در خدمت باشند. اما در تونس به دلیل وجود یک دولت مرکزی ولو ضعیف (دولت بای های حسینی) که تحت الحمایه عثمانی است، همینطور بافت شهری این سرزمین و بافت یکجانشین آن (تونس به لحاظ شاخصهای فرهنگی و تمدنی و از نظر رشد مدنی پیشرفته‌تر از الجزایر محسوب می‌شود) به این دلایل حضور فرانسه در این سرزمین حضور نرم است و خبری از اشغالگری نظامی نیست. لذا به نوعی تحت الحمایگی را در اینجا شاهدیم. البته نیروهای نظامی فرانسوی در منطقه حاضرند و بعضا شورشها را هم سرکوب می‌کنند، اما در مجموع شاهد حمله نظامی گسترده نیستیم. استعمار بیشتر از نوع فرهنگی و اقتصادی است و از طریق همان دولت مرکزی که تبدیل به دولت دست نشانده و مجری برنامه‌های استعمار فرانسه شده، بر همه نهادها و مقدرات کشور سیطره دارد.
سابقه حضور قدرتهای استعماری در این منطقه به کمی عقب‌تر بازمی‌گردد و پیشگام آن [[اسپانیا]] است. بخصوص در قرن هفدهم و نیمه اول قرن هجدهم شاهد حضور پررنگ اسپانیا و درگیری هایش با امپراتوری [[عثمانی]] در دریای مدیترانه هستیم که این کش مکشها بازتاب زیادی بر منطقه مورد بررسی ما داشته است. اما از اوایل قرن نوزدهم هر دو کشور مورد توجه فرانسه به عنوان همسایه استعمارگر شمالی قرار می‌گیرند. اما شیوه استعماری فرانسه در دو کشور متفاوت است. در الجزایر به خاطر «عدم وجود یک دولت مرکزی و ساختار قبیله‌ای حاکم بر بخش بزرگی از الجزایر» استعمار فرانسه از نوع استعمار سخت است. یعنی از شیوه هجوم و اشغالگری و روشهای سخت که در طول تاریخ استعمار کم‌نظیر است الجزایر را اشغال و به زعم خود آنجا را تبدیل به فرانسه جنوبی می‌کند. یعنی آنجا را متعلق به فرانسه و اصلا جزئی از فرانسه می‌داند. در نتیجه، سیطره کاملا نظامی و خشن و توام با مهاجرت گسترده فرانسویان به مناطق بکر و حاصل خیز الجزایر است. به نوعی به بردگی گرفتن و شهروند درجه دوم قرار دادن الجزایری ها را شاهد هستیم که فقط می‌توانستند در خدمت باشند.
 
اما در تونس به دلیل وجود یک دولت مرکزی ولو ضعیف (دولت بای های حسینی) که تحت الحمایه عثمانی است، همینطور بافت شهری این سرزمین و بافت یک جانشین آن (تونس به لحاظ شاخصهای فرهنگی و تمدنی و از نظر رشد مدنی، پیشرفته‌تر از الجزایر محسوب می‌شود) حضور فرانسه در این سرزمین حضوری نرم است و خبری از اشغالگری نظامی نیست. لذا به نوعی تحت الحمایه بودن را در اینجا شاهدیم. البته نیروهای نظامی فرانسوی در منطقه حاضر بودند و گاهی شورشها را هم سرکوب می‌کردند، اما در مجموع شاهد حمله نظامی گسترده نیستیم. استعمار بیشتر از نوع فرهنگی و اقتصادی است و از طریق همان دولت مرکزی که تبدیل به دولت دست نشانده و مجری برنامه‌های استعمار فرانسه شده، بر همه نهادها و مقدرات کشور سیطره دارد.


=پاگیری جریانات اسلامگرا در دو کشور=
=پاگیری جریانات اسلامگرا در دو کشور=
در تاریخ معاصر جهان اسلام، دقیقا در دوره استعمار است که جریان اسلامگرا به طور خاص و متمایز شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد. تا پیش از این دوران با یک جامعه سنتی مواجهیم که همگی مسلمانند. اما زمانی که این جوامع با مظاهر مدرنیته مواجه شده و مدرنیته را درون خانه خود و نه پشت در (که به خاطر حضور مستقیم و فیزیکی استعمار و نزدیکی به غرب بوده) احساس می‌‌کنند، بحران هویت گسترده‌ای این دو جامعه را فرا می‌گیرد. در این شرایط بحران هویت، جریانهای اسلامگرا برای حفاظت از هویت اسلامی البته با شیوه‌های متفاوت احساس مسئولیت و وظیفه کرده و وارد میدان می‌شوند. تفاوت بنیادین در میان جریانهای اسلامگرای این دو کشور به همان ماهیتهایی بازمی‌گردد که پیشتر اشاره کردیم. تونس یک جامعه مدنی‌تر و جامعه‌ی شهری آن بیشتر و پیشرفته‌تر است در نتیجه جریان اسلامگرا هم در این سرزمین یک جریان نخبه‌گرا است و با رصد پایگاه‌های آن به دانشگاه‌ها، مدارس و مراکز علمی می‌رسیم.
در تاریخ معاصر [[جهان اسلام]]، دقیقا در دوره استعمار است که جریان [[اسلامگرا]] به طور خاص و متمایز شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد. تا پیش از این دوران با یک جامعه سنتی مواجهیم که همگی [[مسلمان|مسلمانند]]. اما زمانی که این جوامع با مظاهر مدرنیته مواجه شده و مدرنیته را درون خانه خود و نه پشت در (که به خاطر حضور مستقیم و فیزیکی [[استعمار]] و نزدیکی به غرب بوده) احساس می‌‌کنند، بحران هویت گسترده‌ای این دو جامعه را فرا می‌گیرد. در این شرایط بحران هویت، جریانهای اسلامگرا برای حفاظت از هویت اسلامی البته با شیوه‌های متفاوت احساس مسئولیت و وظیفه کرده و وارد میدان می‌شوند. تفاوت بنیادین در میان جریانهای اسلامگرای این دو کشور به همان ماهیتهایی بازمی‌گردد که پیشتر اشاره کردیم. تونس یک جامعه مدنی‌تر و جامعه‌ی شهری آن بیشتر و پیشرفته‌تر است در نتیجه جریان اسلامگرا هم در این سرزمین یک جریان نخبه‌گرا است و با رصد پایگاه‌های آن به دانشگاه‌ها، مدارس و مراکز علمی می‌رسیم.


=مواجهه با مدرنیته عمده ترین عامل تشکیل جریان اسلام گرا در منطقه=
=مواجهه با مدرنیته عمده ترین عامل تشکیل جریان اسلام گرا در منطقه=