confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
(لازم) |
|||
خط ۲۹۶: | خط ۲۹۶: | ||
===دلالت روایت=== | ===دلالت روایت=== | ||
دلالت روايت بر ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام: طبق اين روايت اميرمؤمنان علیهالسلام محبوبترین مخلوق خداوند بعد از خاتم پيامبران است و بر تمام خلايق برتري دارد، وقتي اين مطلب ثابت شود، ولايت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت نيز خود به خود ثابت میشود؛ چرا كه عقلاي عالم تقديم مفضول بر فاضل را قبيح و زشت میدانند. | دلالت روايت بر ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام: طبق اين روايت اميرمؤمنان علیهالسلام محبوبترین مخلوق خداوند بعد از خاتم پيامبران است و بر تمام خلايق برتري دارد، وقتي اين مطلب ثابت شود، ولايت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت نيز خود به خود ثابت میشود؛ چرا كه عقلاي عالم تقديم مفضول بر فاضل را قبيح و زشت میدانند. | ||
براي اثبات ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام از اين روايت، بايد سه مقدمه ثابت شود: | براي اثبات ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام از اين روايت، بايد سه مقدمه ثابت شود:<br> | ||
1. علي بن أبي طالب علیهالسلام محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است؛ | |||
2. هر كس محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول باشد، از تمام خلايق برتر است؛ | 1. علي بن أبي طالب علیهالسلام محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است؛<br> | ||
3. هر كس از تمام خلايق برتر باشد، او بايد جانشين رسول خدا صلیالله عليه وآله شود. | |||
2. هر كس محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول باشد، از تمام خلايق برتر است؛<br> | |||
3. هر كس از تمام خلايق برتر باشد، او بايد جانشين رسول خدا صلیالله عليه وآله شود.<br> | |||
نتيجه: اميرمؤمنان علیهالسلام خليفه بلا فصل رسول خدا صلیالله عليه وآله است. | نتيجه: اميرمؤمنان علیهالسلام خليفه بلا فصل رسول خدا صلیالله عليه وآله است. | ||
روايت طير مقدمه اول را به روشني به اثبات مي رساند؛ چرا كه رسول خدا صلیالله عليه وآله دعا فرمود كه خداوند محبو | روايت طير مقدمه اول را به روشني به اثبات مي رساند؛ چرا كه رسول خدا صلیالله عليه وآله دعا فرمود كه خداوند محبو بترين مخلوق نزد خود را بياورد تا با آن حضرت همسفره شود و تنها كسي كه اين افتخار نصيبش شد، اميرمؤمنان علیهالسلام بود. | ||
دليل براي مقدمه دوم اين است كه: معيار محبت و دوستي در نزد خداوند، تقوي و ديانت شخص است نه هواي نفس، پارتي بازي و...؛ چنانچه در قرآن كريم میفرماید: | دليل براي مقدمه دوم اين است كه: معيار محبت و دوستي در نزد خداوند، تقوي و ديانت شخص است نه هواي نفس، پارتي بازي و...؛ چنانچه در قرآن كريم میفرماید: | ||
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref> | إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref> | ||
خط ۳۰۸: | خط ۳۱۲: | ||
مقدمه سوم نيز با قاعده «قبح تقديم مفضول بر افضل» ثابت میشود؛ چرا كه تقديم مفضول با وجود فاضل يا افضل، يا از روي جهل و نشناختن افضل است، يا از روي هواي نفس، احتياج، ترس و... و تمام اين امور براي خداي متعال محال است؛ بنابراين، خداوند اميرمؤمنان علیهالسلام را كه از ديدگاه او برترين مخلوق است، براي جانشيني رسول خدا صلیالله عليه وآله مقدم و تعيين شده است. | مقدمه سوم نيز با قاعده «قبح تقديم مفضول بر افضل» ثابت میشود؛ چرا كه تقديم مفضول با وجود فاضل يا افضل، يا از روي جهل و نشناختن افضل است، يا از روي هواي نفس، احتياج، ترس و... و تمام اين امور براي خداي متعال محال است؛ بنابراين، خداوند اميرمؤمنان علیهالسلام را كه از ديدگاه او برترين مخلوق است، براي جانشيني رسول خدا صلیالله عليه وآله مقدم و تعيين شده است. | ||
شيخ مفيد در دلالت اين روايت بر ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام مینویسد: | شيخ مفيد در دلالت اين روايت بر ولايت اميرمؤمنان علیهالسلام مینویسد: | ||
ومنها: قوله صلیالله عليه وآله علي الاتفاق: «اللهم ائتني بأحب خلقك إليك، يأكل معي من هذا الطائر» فجاءه بأميرِ المؤمنينَ علیهالسلام، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلي الله تعالي أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوي وميل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالي ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علي الفاضل في النبوةِ وخلافتِها العامةِ في الأنام. الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبدالله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ) | ومنها: قوله صلیالله عليه وآله علي الاتفاق: «اللهم ائتني بأحب خلقك إليك، يأكل معي من هذا الطائر» فجاءه بأميرِ المؤمنينَ علیهالسلام، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلي الله تعالي أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوي وميل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالي ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علي الفاضل في النبوةِ وخلافتِها العامةِ في الأنام. <ref> الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبدالله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)،الإفصاح في إمامة أمير المؤمنين علیهالسلام، ص33، تحقيق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولي، 1412هـ</ref> | ||
يكي از روايات اين سخن رسول خدا صلیالله عليه وآله است كه شيعه و سني بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدايا محبوبترین خلقت را پيش من بياور تا من از اين مرغ ميل نمايد»؛ پس اميرمؤمنان علیهالسلام آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوشجان كرد. | يكي از روايات اين سخن رسول خدا صلیالله عليه وآله است كه شيعه و سني بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدايا محبوبترین خلقت را پيش من بياور تا من از اين مرغ ميل نمايد»؛ پس اميرمؤمنان علیهالسلام آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوشجان كرد. | ||
و بهدرستی ثابت شده كه محبوبترین مخلوق نزد خداوند، برترين آنها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه مي گيرد، نه از هواي نفس و خواهش طبع. وقتي آن حضرت برترين مخلوق خداوند باشد، ثابت میشود كه او امام است؛ به دليل فاسد بودن تقديم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم. | و بهدرستی ثابت شده كه محبوبترین مخلوق نزد خداوند، برترين آنها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه مي گيرد، نه از هواي نفس و خواهش طبع. وقتي آن حضرت برترين مخلوق خداوند باشد، ثابت میشود كه او امام است؛ به دليل فاسد بودن تقديم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم. | ||
و سيد مرتضي در الفصول المختاره مینویسد: | و سيد مرتضي در الفصول المختاره مینویسد: | ||
ومن كلام الشيخ أدام الله عزه سئل في مجلس الشريف أبي الحسن أحمد بن القاسم العلوي المحمدي، فقيل له: ما الدليل علي أن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدليل علي ذلك قول النبي (ص): (اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطائر) فجاء أمير المؤمنين - علیهالسلام - وقد ثبت أن أحب الخلق إلي الله سبحانه وتعالي أعظمهم ثوابا عند الله وأن أعظم الناس ثوابا لا يكون إلا لأنه أشرفهم أعمالا وأكثرهم عبادة لله تعالي، وفي ذلك برهان علي فضل أمير المؤمنين - علیهالسلام - علي الخلق كلهم سوي النبي (ص). المرتضي علم الهدي، ابوالقاسم علي بن الحسين بن موسي بن محمد بن موسي بن إبراهيم بن الإمام موسي الكاظم علیهالسلام (متوفاي436هـ)، | ومن كلام الشيخ أدام الله عزه سئل في مجلس الشريف أبي الحسن أحمد بن القاسم العلوي المحمدي، فقيل له: ما الدليل علي أن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدليل علي ذلك قول النبي (ص): (اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطائر) فجاء أمير المؤمنين - علیهالسلام - وقد ثبت أن أحب الخلق إلي الله سبحانه وتعالي أعظمهم ثوابا عند الله وأن أعظم الناس ثوابا لا يكون إلا لأنه أشرفهم أعمالا وأكثرهم عبادة لله تعالي، وفي ذلك برهان علي فضل أمير المؤمنين - علیهالسلام - علي الخلق كلهم سوي النبي (ص).<ref> المرتضي علم الهدي، ابوالقاسم علي بن الحسين بن موسي بن محمد بن موسي بن إبراهيم بن الإمام موسي الكاظم علیهالسلام (متوفاي436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقيق السيد علي مير شريفي، ناشر: دار المفيد ـ بيروت، الطبعة: الثانية، 1414 هـ ـ 1993م.</ref> | ||
</ref> | |||
از سخنان شيخ (مفيد) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شريف ابوالحسن احمد بن القاسم علوي محمدي است كه از او سؤال شد: چه دليلي وجود دارد كه اميرمؤمنان علي بن أبي طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دليل بر اين مطلب اين گفته رسول خدا صلیالله عليه وآله است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بياور تا با من از اين مرغ تناول كند» پس اميرمؤمنان علیهالسلام آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بيشتر است و كسي كه ثوابش از همه بيشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بيشتر و برتر و عبادتش زيادتر است. و اين دليل است بر فضيلت امير المؤمنين علیهالسلام بر تمام مردم به جز پيامبر اكرم صلیالله عليه و آله. | از سخنان شيخ (مفيد) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شريف ابوالحسن احمد بن القاسم علوي محمدي است كه از او سؤال شد: چه دليلي وجود دارد كه اميرمؤمنان علي بن أبي طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دليل بر اين مطلب اين گفته رسول خدا صلیالله عليه وآله است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بياور تا با من از اين مرغ تناول كند» پس اميرمؤمنان علیهالسلام آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بيشتر است و كسي كه ثوابش از همه بيشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بيشتر و برتر و عبادتش زيادتر است. و اين دليل است بر فضيلت امير المؤمنين علیهالسلام بر تمام مردم به جز پيامبر اكرم صلیالله عليه و آله. | ||
كتاب الفصول المختارة، مجموعه اي از مناظرات و گفتگوهاي شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سيد مرتضي علم الهدي تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوري شده است. | كتاب الفصول المختارة، مجموعه اي از مناظرات و گفتگوهاي شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سيد مرتضي علم الهدي تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوري شده است. | ||
خط ۳۳۲: | خط ۳۳۵: | ||
وفيه دلالةٌ واضحةٌ علي أنَّ علياً علیهالسلام أحبُّ الخلقِ إلي الله، وأدلُّ الدلالةِ علي ذلك إجابةُ دعاءِ النبي صلیالله عليه وآله وسلم حيث قال عز وجل: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم ». فأمَرَ بالدعاءِ وَوَعَدَ بالإجابةِ، وهو عز وجل «لا يُخْلِفُ الْميعادَ»، وما كان الله لِيُخْلفَ رُسُلَه وَعَدَهُ، ولا يَرِدُ دعاءَ رَسُولِهِ لأحبِّ الخلقِ الميعاد، وما كان الله ليخلف رسله وعده، ولا يرد رسوله لأحب الخلق إليه، ومن أقرب الوسائل إلي الله تعالي محبتُه ومحبةُ من يُحِبُّه لحُبِّه كما أنشدني بعضُ أهلِ العلمِ في معناه: | وفيه دلالةٌ واضحةٌ علي أنَّ علياً علیهالسلام أحبُّ الخلقِ إلي الله، وأدلُّ الدلالةِ علي ذلك إجابةُ دعاءِ النبي صلیالله عليه وآله وسلم حيث قال عز وجل: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم ». فأمَرَ بالدعاءِ وَوَعَدَ بالإجابةِ، وهو عز وجل «لا يُخْلِفُ الْميعادَ»، وما كان الله لِيُخْلفَ رُسُلَه وَعَدَهُ، ولا يَرِدُ دعاءَ رَسُولِهِ لأحبِّ الخلقِ الميعاد، وما كان الله ليخلف رسله وعده، ولا يرد رسوله لأحب الخلق إليه، ومن أقرب الوسائل إلي الله تعالي محبتُه ومحبةُ من يُحِبُّه لحُبِّه كما أنشدني بعضُ أهلِ العلمِ في معناه: | ||
بالخمسةِ الغُرِّ من قريشٍ وسادسُ القومِ جبرئيلُ | بالخمسةِ الغُرِّ من قريشٍ وسادسُ القومِ جبرئيلُ | ||
بحبِّهم ربِ فاغفرْ عني بحسنِ ظَنِّي بك الجميلُ <ref>الگنجي الشافعي، الإمام الحافظ أبي عبدالله محمد بن يوسف بن محمد القرشي (متوفاي658هـ)، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب، ص151، تحقيق و تصحيح و تعليق: محمد هادي اميني، ناشر: دار احياء تراث اهلالبیت (ع)، طهران، الطبعة الثالثة، 1404هـ. | بحبِّهم ربِ فاغفرْ عني بحسنِ ظَنِّي بك الجميلُ <ref>الگنجي الشافعي، الإمام الحافظ أبي عبدالله محمد بن يوسف بن محمد القرشي (متوفاي658هـ)، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب، ص151، تحقيق و تصحيح و تعليق: محمد هادي اميني، ناشر: دار احياء تراث اهلالبیت (ع)، طهران، الطبعة الثالثة، 1404هـ.</ref> | ||
</ref> | |||
در اين حديث دلالت واضحي است بر آن كه علي علیهالسلام محبوبترين آفريدگان در نظر خداست، و بهترين دليل بر اين مطلب مستجاب شدن دعاي پيامبر صلیالله عليه و آله و سلم در حق او است، خداوند فرموده: ادعوني استجب لكم. (مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم) كه هم امر به دعا فرموده و هم وعده اجابت داده است. و معلوم است كه خداوند خلف وعده نمي كند و با رسولانش تخلف از وعده نمي نمايد و دعاي رسول خود را درباره محبوبترين آفريدگان در نظر خود رد نمي كند. و از بهترين وسيله ها براي تقرب به خداي متعال دوستي او و دوستي كسي است كه بهخاطر خدا دوستش مي دارد، چنان كه يكي از اهل علم در اين معني برايم سرود: | در اين حديث دلالت واضحي است بر آن كه علي علیهالسلام محبوبترين آفريدگان در نظر خداست، و بهترين دليل بر اين مطلب مستجاب شدن دعاي پيامبر صلیالله عليه و آله و سلم در حق او است، خداوند فرموده: ادعوني استجب لكم. (مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم) كه هم امر به دعا فرموده و هم وعده اجابت داده است. و معلوم است كه خداوند خلف وعده نمي كند و با رسولانش تخلف از وعده نمي نمايد و دعاي رسول خود را درباره محبوبترين آفريدگان در نظر خود رد نمي كند. و از بهترين وسيله ها براي تقرب به خداي متعال دوستي او و دوستي كسي است كه بهخاطر خدا دوستش مي دارد، چنان كه يكي از اهل علم در اين معني برايم سرود: | ||
به آن پنج تن گران قدر از قريش و ششمين آنان كه جبرئيل است، پروردگارا ! به دوستي آنان از من بگذر و به حسن ظني كه به كار نيكوي تو دارم ). | به آن پنج تن گران قدر از قريش و ششمين آنان كه جبرئيل است، پروردگارا ! به دوستي آنان از من بگذر و به حسن ظني كه به كار نيكوي تو دارم ). | ||
خط ۳۶۹: | خط ۳۷۱: | ||
بلاذري در انساب الأشراف، ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار، طبري و ابن كثير در تاريخشان و بسياري ديگر از بزرگان اهلسنت، نقل کردهاند كه وقتي ابوبكر به خلافت رسيد، در نخستين سخنراني خود به همه مردم اعلام كرد كه من بهترين شما نيستم: | بلاذري در انساب الأشراف، ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار، طبري و ابن كثير در تاريخشان و بسياري ديگر از بزرگان اهلسنت، نقل کردهاند كه وقتي ابوبكر به خلافت رسيد، در نخستين سخنراني خود به همه مردم اعلام كرد كه من بهترين شما نيستم: | ||
لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهُ، خَطَبَ النَّاسُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، أَيُّهَا النَّاسُ فَقَدْ وُلِّيتُكُمْ وَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ.<ref>البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج1، | لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهُ، خَطَبَ النَّاسُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، أَيُّهَا النَّاسُ فَقَدْ وُلِّيتُكُمْ وَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ.<ref>البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج1، ص254؛الدينوري، أبو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، عيون الأخبار، ج1، ص34؛الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ)، تاريخ الطبري، ص237 ـ 238، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.</ref> | ||
و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت: اي مردم من رهبر شما شده ام؛ ولي بهترين شما نيستم. | و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت: اي مردم من رهبر شما شده ام؛ ولي بهترين شما نيستم. | ||
اين خطبه با سندهای صحيح نقل شده است؛ ابن كثير دمشقي سلفي، بعد از نقل اين خطبه مینویسد: | اين خطبه با سندهای صحيح نقل شده است؛ ابن كثير دمشقي سلفي، بعد از نقل اين خطبه مینویسد: | ||
وهذا إسناد صحيح. | وهذا إسناد صحيح. | ||
سند اين حديث صحيح است. | سند اين حديث صحيح است.<ref>القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص301، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.</ref> | ||
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص301، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت. | |||
محمد بن سعد با سند معتبر نقل میکند كه ابوبكر گفت: من از هيچ يك از صحابه برتر نيستم: | محمد بن سعد با سند معتبر نقل میکند كه ابوبكر گفت: من از هيچ يك از صحابه برتر نيستم: | ||
قال أخبرنا وهب بن جرير قال أخبرنا أبي سمعت الحسن قال لمّا بويَعَ أبو بكرَ قامَ خطيباَ:... وإنما أنا بشرٌ ولست بخيرٍ من أحدٍ منكم فراعوني فإذا رأيتموني إسْتَقَمْتُ فاتَّبِعُونِي وإن رأيتموني زِغْتُ فقَوِّمُوني واعْلموا أنّ لي شيطاناً يَعْتَرِيْنِي... | قال أخبرنا وهب بن جرير قال أخبرنا أبي سمعت الحسن قال لمّا بويَعَ أبو بكرَ قامَ خطيباَ:... وإنما أنا بشرٌ ولست بخيرٍ من أحدٍ منكم فراعوني فإذا رأيتموني إسْتَقَمْتُ فاتَّبِعُونِي وإن رأيتموني زِغْتُ فقَوِّمُوني واعْلموا أنّ لي شيطاناً يَعْتَرِيْنِي...<ref>الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج3، ص212، ناشر: دار، صادر - بيروت.الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2، ص244، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج11، ص336، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج4، ص69، ناشر: دار، صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1358.ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج8، ص266، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ.السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج1، ص71، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م.</ref> | ||
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج3، ص212، ناشر: دار، صادر - بيروت. | |||
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2، ص244، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت. | |||
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج11، ص336، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ. | |||
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج4، ص69، ناشر: دار، صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1358. | |||
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج8، ص266، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ. | |||
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج1، ص71، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م. | |||
در منابع اهلسنت با سند صحيح نقل شده است كه عمر بن خطاب اعتراف مي كرد، تمام مردم حتي زناني كه در داخل خانه هايشان هستند، از او داناتر هستند. | در منابع اهلسنت با سند صحيح نقل شده است كه عمر بن خطاب اعتراف مي كرد، تمام مردم حتي زناني كه در داخل خانه هايشان هستند، از او داناتر هستند. | ||
سعيد بن منصور در سنن خود مینویسد: | سعيد بن منصور در سنن خود مینویسد: | ||
عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عَلَيْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا يَبْلُغُنِي عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَيْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَوْ سِيقَ إِلَيْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِي بَيْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فَقَالَتْ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَيْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ يُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ:«وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا». | عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عَلَيْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا يَبْلُغُنِي عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَيْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَوْ سِيقَ إِلَيْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِي بَيْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فَقَالَتْ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَيْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ يُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ:«وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا». | ||
فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَي الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّي نَهَيْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْيَفْعَلْ رَجُلٌ فِي مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراساني، سعيد بن منصور (متوفاي 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولي، 1403هـ ـ | فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَي الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّي نَهَيْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِي صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْيَفْعَلْ رَجُلٌ فِي مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراساني، سعيد بن منصور (متوفاي 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولي، 1403هـ ـ 1982م؛الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1408هـ - 1987م.</ref> | ||
از شعبي نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستايش خداوند گفت: كسي حق ندارد در مهريه زنان زياده روي كند، هر كس بيشتر از آن چه رسول خدا مهريه داده و يا گرفته، مهريه بگذارد، من اضافه آن را به بيت المال خواهم ريخت. سپس از منبر پايين آمد؛ پس زني از قريش جلوي او را گرفت و گفت: اي اميرمؤمنان !!! كتاب خدا شایستهتر است كه پيروش شود يا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایستهتر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زياده روي در مهريه زنان نهي كرد؛ درحالیکه خداوند در قرآن میفرماید: «و مال فراواني (بعنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزي از آن را پس نگيريد!» | از شعبي نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستايش خداوند گفت: كسي حق ندارد در مهريه زنان زياده روي كند، هر كس بيشتر از آن چه رسول خدا مهريه داده و يا گرفته، مهريه بگذارد، من اضافه آن را به بيت المال خواهم ريخت. سپس از منبر پايين آمد؛ پس زني از قريش جلوي او را گرفت و گفت: اي اميرمؤمنان !!! كتاب خدا شایستهتر است كه پيروش شود يا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایستهتر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زياده روي در مهريه زنان نهي كرد؛ درحالیکه خداوند در قرآن میفرماید: «و مال فراواني (بعنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزي از آن را پس نگيريد!» | ||
پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. اين سخن را دو يا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زياده روي در مهريه زنان نهي كرد؛ آگاه باشيد، هر كس هر كاري كه مي خواهد با مالش انجام دهد. | پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. اين سخن را دو يا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زياده روي در مهريه زنان نهي كرد؛ آگاه باشيد، هر كس هر كاري كه مي خواهد با مالش انجام دهد. | ||
بررسي سند روايت هشيم بن بشير: از روات بخاري مسلم و ساير صحاح سته: | بررسي سند روايت هشيم بن بشير: از روات بخاري مسلم و ساير صحاح سته: | ||
5979 هشيم بن بشير أبو معاوية السلمي الواسطي حافظ بغداد عن عمرو بن دينار وأبي الزبير وعنه أحمد وابن معين وهناد إمام ثقة مدلس عاش ثمانين سنة توفي 183 ع.<ref>الكاشف ج2، ص338</ref> | 5979 هشيم بن بشير أبو معاوية السلمي الواسطي حافظ بغداد عن عمرو بن دينار وأبي الزبير وعنه أحمد وابن معين وهناد إمام ثقة مدلس عاش ثمانين سنة توفي 183 ع.<ref>الكاشف ج2، ص338</ref> | ||
خط ۴۰۶: | خط ۳۹۸: | ||
ساير علماي اهلسنت اين روايت را با تعبير هاي ديگر نقل کردهاند. ماوردي بصري شافعي مینویسد كه عمر گفت: | ساير علماي اهلسنت اين روايت را با تعبير هاي ديگر نقل کردهاند. ماوردي بصري شافعي مینویسد كه عمر گفت: | ||
كل الناس أفقه من عمر حتي امرأة.<ref>الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج9، ص331، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولي، 1419 هـ -1999م.</ref> | كل الناس أفقه من عمر حتي امرأة.<ref>الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج9، ص331، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولي، 1419 هـ -1999م.</ref>همه مردم حتي يك زن از عمر داناتر هستند. | ||
همه مردم از عمر داناتر | |||
سرخسي در كتاب المبسوط و علاء الدين بخاري در كشف الأسرار مینویسد:<ref>السرخسي الحنفي، شمسالدین ابوبكر محمد بن أبي سهل (متوفاي483هـ )، المبسوط، ج10، ص153، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛ | سرخسي در كتاب المبسوط و علاء الدين بخاري در كشف الأسرار مینویسد:<ref>السرخسي الحنفي، شمسالدین ابوبكر محمد بن أبي سهل (متوفاي483هـ )، المبسوط، ج10، ص153، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛ | ||
خط ۴۱۶: | خط ۴۰۷: | ||
از اين گذشته، خود عمر بن الخطاب به جان خودش قسم خورده است كه كساني از اصحاب و ام المؤمنات كه در بقيع دفن شده بودند، از او برتر هستند. | از اين گذشته، خود عمر بن الخطاب به جان خودش قسم خورده است كه كساني از اصحاب و ام المؤمنات كه در بقيع دفن شده بودند، از او برتر هستند. | ||
حاكم نيشابوري و إبن أبي شيبه كوفي با سند صحيح نقل کردهاند كه: | حاكم نيشابوري و إبن أبي شيبه كوفي با سند صحيح نقل کردهاند كه: | ||
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الثَّقَفِيُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَيْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْمَرِيُّ، ثنا الْوَلِيدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَيَحْيَي بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْيَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَي عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَيْهَا مِنِّي السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ يَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا يَضُرُّكِ وَلا يُضَيِّقُ عَلَيْكِ، فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَيَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ يَضُرُّكِ وَيُضَيَّقُ عَلَيْكِ، فَلَعَمْرِي لَقَدْ دُفِنَ فِي هَذَا الْبَقِيعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا يَضُرُّنِي وَلا يُضَيِّقُ عَلَيَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِي مَعَهُمَا». | حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الثَّقَفِيُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَيْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْمَرِيُّ، ثنا الْوَلِيدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَيَحْيَي بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْيَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَي عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَيْهَا مِنِّي السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ يَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا يَضُرُّكِ وَلا يُضَيِّقُ عَلَيْكِ، فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَيَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ يَضُرُّكِ وَيُضَيَّقُ عَلَيْكِ، فَلَعَمْرِي لَقَدْ دُفِنَ فِي هَذَا الْبَقِيعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا يَضُرُّنِي وَلا يُضَيِّقُ عَلَيَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِي مَعَهُمَا».<ref>الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص99، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م. | ||
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص440، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ.</ref> | |||
ابوسلمه و يحيي بن حاطب و اساتيد ما نقل کردهاند كه عمر بن خطاب وقتي خنجر به خورد به عبدالله گفت: پيش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمیرسد و جاي تو را تنگ نمي كند، من دوست دارم كه با دو رفيقم دفن شوم. اگر ضرر مي زند و جايت را تنگ میکند، به جانم قسم كه در بقيع كساني از اصحاب رسول خدا و همسران پيامبر دفن شده اند كه از عمر بهتر هستند. | ابوسلمه و يحيي بن حاطب و اساتيد ما نقل کردهاند كه عمر بن خطاب وقتي خنجر به خورد به عبدالله گفت: پيش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمیرسد و جاي تو را تنگ نمي كند، من دوست دارم كه با دو رفيقم دفن شوم. اگر ضرر مي زند و جايت را تنگ میکند، به جانم قسم كه در بقيع كساني از اصحاب رسول خدا و همسران پيامبر دفن شده اند كه از عمر بهتر هستند. | ||
اين روايات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از ديگر اصحاب برتر نبودهاند و حتي عمر سوگند ياد كرده است كه در بقيع افرادي بهتر از آنها دفن شده اند. | اين روايات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از ديگر اصحاب برتر نبودهاند و حتي عمر سوگند ياد كرده است كه در بقيع افرادي بهتر از آنها دفن شده اند. | ||
حال اگر كسي از اهلسنت سؤال كند كه چرا شما به جاي پيروي از اميرمؤمنان علیهالسلام كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كساني ديگري پيروي مي كنيد كه به اعتراف خود آنها از هيچ يك از افراد اصحاب برتر نيستند، چه پاسخي خواهيد داد؟ | حال اگر كسي از اهلسنت سؤال كند كه چرا شما به جاي پيروي از اميرمؤمنان علیهالسلام كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كساني ديگري پيروي مي كنيد كه به اعتراف خود آنها از هيچ يك از افراد اصحاب برتر نيستند، چه پاسخي خواهيد داد؟ | ||
خط ۵۲۳: | خط ۵۱۴: | ||
و وقتي كه باقلاني، بزرگ اشعريان و نواصب در زمان خويش كتابي را كه ابن جرير در اين زمينه نوشته است ديد، خواست تا با عقل خويش بر اين روايت اشكال بگيرد، و با عقل ناقص و دشمني فاسد خويش اين روايت را باطل دانست. دشمني نواصب با علي به اين حد رسيده است ! | و وقتي كه باقلاني، بزرگ اشعريان و نواصب در زمان خويش كتابي را كه ابن جرير در اين زمينه نوشته است ديد، خواست تا با عقل خويش بر اين روايت اشكال بگيرد، و با عقل ناقص و دشمني فاسد خويش اين روايت را باطل دانست. دشمني نواصب با علي به اين حد رسيده است ! | ||
مقصود اين است كه ذهبي به صحت اين روايت اعتراف كرده است، و حتي خود او مجموعه اين روايات را در يك مجموعه جمع آوري كرده است و همه آنها را تضعيف كرده است؛ اين مطلب را ابن كثير در تاريخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثير در همين باب دروغ هاي ديگري نيز ديده ايم ! | مقصود اين است كه ذهبي به صحت اين روايت اعتراف كرده است، و حتي خود او مجموعه اين روايات را در يك مجموعه جمع آوري كرده است و همه آنها را تضعيف كرده است؛ اين مطلب را ابن كثير در تاريخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثير در همين باب دروغ هاي ديگري نيز ديده ايم ! | ||
اما اين كتاب به دست ما نرسيده است، بله، ذهبي اين كتاب را در ترجمه بيش از 20 نفر از كتاب «ميزان» نقل میکند و همه اين روايات را تضعيف كرده و همه راويان را نيز تضعيف میکند، تنها بهخاطر اينكه آنها راوي اين روايتند ! با اين همه ابن كثير را تصديق نمي كنيم، زيرا او كذاب است ! | اما اين كتاب به دست ما نرسيده است، بله، ذهبي اين كتاب را در ترجمه بيش از 20 نفر از كتاب «ميزان» نقل میکند و همه اين روايات را تضعيف كرده و همه راويان را نيز تضعيف میکند، تنها بهخاطر اينكه آنها راوي اين روايتند ! با اين همه ابن كثير را تصديق نمي كنيم، زيرا او كذاب است !<ref>جؤنة العطار في طُرف الفوائد ونوادر الأخبار، ص27 و 28.</ref> | ||
<ref>جؤنة العطار في طُرف الفوائد ونوادر الأخبار، ص27 و 28.</ref> | اشكالات اهلسنت به این روايت: | ||
اشكالات اهلسنت به روايت: | |||
ازآنجاییکه اين روايت، بساط همه مخالفان اهل بيت علیهمالسلام را جمع و بطلان مذهب آنها را ثابت میکند، خود را به آب و آتش زده اند كه حجيت اين روايت را زير سؤال ببرند و با اشكالات واهي و بي ارزش تلاش نموده اند كه از پذيرش اين روايت صحيح السند شانه خالي كنند. ابن تيميه حراني بيش از همه در نقد اين روايت كوشيده است. ما تمام اشكالات مطرح شده را ذكر و سپس پاسخ خواهيم داد. | ازآنجاییکه اين روايت، بساط همه مخالفان اهل بيت علیهمالسلام را جمع و بطلان مذهب آنها را ثابت میکند، خود را به آب و آتش زده اند كه حجيت اين روايت را زير سؤال ببرند و با اشكالات واهي و بي ارزش تلاش نموده اند كه از پذيرش اين روايت صحيح السند شانه خالي كنند. ابن تيميه حراني بيش از همه در نقد اين روايت كوشيده است. ما تمام اشكالات مطرح شده را ذكر و سپس پاسخ خواهيم داد. | ||
اشكال اول: | اشكال اول: |