confirmed
۵٬۹۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== جهم بن صفوان == | == جهم بن صفوان == | ||
جهم بن صفوان در [[بلخ]] و در سال 128 هجری قمری به دنیا آمد. البته از جزییات مربوط به خانواده وی اطلاعات دقیقی در دست نیست. کنیه وی ابومُحرِز، از موالی | جهم بن صفوان در [[بلخ]] و در سال 128 هجری قمری به دنیا آمد. البته از جزییات مربوط به خانواده وی اطلاعات دقیقی در دست نیست. کنیه وی ابومُحرِز، از موالی بنیرایب از قبیله اَزْد است و چون مدتی را در [[سمرقند]] و نیز ترمذ سکونت کرد، به نام جهم بن صفوان ترمذی یا سمرقندی نیز معروف شد. | ||
<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، نشر علی شیری، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج ۱۰، ص ۲۹</ref> <ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، حیدر آباد دکن، سال ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱، ج ۲، ص ۱۴۲</ref> | <ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، نشر علی شیری، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج ۱۰، ص ۲۹</ref> <ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، حیدر آباد دکن، سال ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱، ج ۲، ص ۱۴۲</ref> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
جهم بن صفوان در [[کوفه]] با شخصی به نام [[جعد بن درهم]] آشنا شد. این آشنایی موجب شد تا عقاید جعد بن درهم بدون واسطه بر وی اثر بگذارد.<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، خلق افعال العباد، ج۱، ص۳۰، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>ابنتیمیه، بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، ج ۱، ص ۴۴۸، چاپ محمد بن عبدالرحمان بن قاسم، (مؤسسه قرطبه) ۱۳۹۲</ref> <ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۳۸۲.</ref> <ref> سمعانی عبدالکریم، الانساب، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref> <ref>بنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۲۴۶.</ref> <ref> ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۳۸۲ </ref> جهم موضع تنزیهی و قول به خلق قرآن را از جعد فراگرفته است، اما در زمینه قدر با او موافق نبوده و از مُجَبِّره (گروهی که به جبر انسان معتقد بودند) محسوب میشده است. | جهم بن صفوان در [[کوفه]] با شخصی به نام [[جعد بن درهم]] آشنا شد. این آشنایی موجب شد تا عقاید جعد بن درهم بدون واسطه بر وی اثر بگذارد.<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، خلق افعال العباد، ج۱، ص۳۰، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>ابنتیمیه، بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، ج ۱، ص ۴۴۸، چاپ محمد بن عبدالرحمان بن قاسم، (مؤسسه قرطبه) ۱۳۹۲</ref> <ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۳۸۲.</ref> <ref> سمعانی عبدالکریم، الانساب، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref> <ref>بنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۲۴۶.</ref> <ref> ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ج ۹، ص ۳۸۲ </ref> جهم موضع تنزیهی و قول به خلق قرآن را از جعد فراگرفته است، اما در زمینه قدر با او موافق نبوده و از مُجَبِّره (گروهی که به جبر انسان معتقد بودند) محسوب میشده است. | ||
= آشنایی با عقاید جهمیه = | |||
عقاید فرقه جهمیه را در چند بخش میتوان خلاصه کرد. | عقاید فرقه جهمیه را در چند بخش میتوان خلاصه کرد. | ||
==جبر گرایی مطلق== | |||
در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعل دیگری شناخته نمیشود. بنابراین، انتساب افعال به انسان از روی مجاز و مسامحه است. مثلا میبینیم که طلوع و غروب به خورشید نسبت داده میشود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی میگویند خورشید طلوع یا غروب کرد. و یا چرخش سنگ آسیا را به خود سنگ آسیا نسبت میدهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنابراین نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکاتشان به خودشان نسبت داده میشود.<ref> بغدادی عبدالقاهر بن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق،، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲ ص۱۹۴.</ref> | در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعل دیگری شناخته نمیشود. بنابراین، انتساب افعال به انسان از روی مجاز و مسامحه است. مثلا میبینیم که طلوع و غروب به خورشید نسبت داده میشود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی میگویند خورشید طلوع یا غروب کرد. و یا چرخش سنگ آسیا را به خود سنگ آسیا نسبت میدهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنابراین نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکاتشان به خودشان نسبت داده میشود.<ref> بغدادی عبدالقاهر بن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق،، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲ ص۱۹۴.</ref> | ||
==ایمان و معرفت== | |||
[[ایمان]] یعنی معرفت به خدا و [[کفر]] یعنی جهل به خدا. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد، هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئلهای به نام اقرار و عمل؛ خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>سبحانی جعفر، بحوث فی الملل والنحل، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴ ج۳، ص۱۴۰.</ref> | [[ایمان]] یعنی معرفت به خدا و [[کفر]] یعنی جهل به خدا. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد، هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئلهای به نام اقرار و عمل؛ خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>سبحانی جعفر، بحوث فی الملل والنحل، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴ ج۳، ص۱۴۰.</ref> | ||
==نفی صفات مخلوق از خالق== | |||
در نگاه جهمیه، صفات مخصوص بندگان را نمیتوان به خدا حمل کرد. به عنوان مثال، صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمیتوان به خدا نسبت داد، ولی صفاتی چون [[خالق]]، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد، چون فقط خداوند است که دارای قدرت است و میتواند خلق کند. پس اگر صفات مخصوص بندگان را به خدا نسبت دهیم، در دام تشبیه گرفتار میشویم.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۲۱۱،</ref> <ref>شهرستانی محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل،، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref> | در نگاه جهمیه، صفات مخصوص بندگان را نمیتوان به خدا حمل کرد. به عنوان مثال، صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمیتوان به خدا نسبت داد، ولی صفاتی چون [[خالق]]، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد، چون فقط خداوند است که دارای قدرت است و میتواند خلق کند. پس اگر صفات مخصوص بندگان را به خدا نسبت دهیم، در دام تشبیه گرفتار میشویم.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۲۱۱،</ref> <ref>شهرستانی محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل،، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref> | ||