۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محلها' به 'محلها') |
جز (جایگزینی متن - 'تحقیر آمیز' به 'تحقیرآمیز') |
||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته: | علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته: | ||
او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آوردهاند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویهاش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق میخورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن میرهاند، متوسل میشد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش میدانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت دادهاند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا میتوانست زد و او را به کارهای | او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آوردهاند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویهاش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق میخورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن میرهاند، متوسل میشد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش میدانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت دادهاند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا میتوانست زد و او را به کارهای تحقیرآمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی(شوش) پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت. | ||
== پانویس == | == پانویس == |