confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== مبانی اعتقادی اشاعره == | == مبانی اعتقادی اشاعره == | ||
== مکتب اشعری همچون سایر | == مکتب اشعری همچون سایر مکاتبکلامی، مبانی اعتقادی خاص به خود را دارد که به برخی از آن اشاره میشود 1. فقط خداوند خالق تمام افعال است. اشاعره به دلیل باورمندی شدیدشان به توحید افعالی یا توحید در خالقیت، معتقدند که خلق منحصرا برای خداوند است و انسان خالق افعال خویش نیست، بلکه کاسب افعال خویش است. 2.انکار حسن و قبح عقلی. در مکتب اشاعره، شرع معیار حسن و قبح افعال است نه عقل. به بیان دیگر، هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست، مگر که شرع حسن و قبح آن را تشخیص دهد.3. باورمندی شدید به قضا و قدر. اشاعره به [[قضا و قدر]] باور شدیدی دارند و ارادهالهی را بر همه امور از جمله افعال انسان حاکم و انسان را صرفا کاسب افعال خویش میدانند.4. خداوند در قیامت با چشم دیده میشود. متکلمان این مکتب با استناد به آیات قرآن میگویند که خداوند در [[قیامت]] با چشم ظاهر دیده میشود.5. کلام خداوند قدیم است. مطابق با باور اشاعره، کلام خدا قدیم است و صفات خبریاش وقتی میتواند تفسیر شود که بهدور از تشبیه و تعیین کیفیت باشد. == | ||
== تفاسیر کوتاه از برخی عقاید اشاعره == | == تفاسیر کوتاه از برخی عقاید اشاعره == | ||
== 1.برخی از متکلمین این مکتب معتقدند که صفات خبری به معنای لغویاش بر خداوند صادق است، اما کیفیت آن برای ما مجهول است بهطوری که هیچ درکی از آن نداریم.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> این نحوه تعریف، مانع تجسیم و تشبیهگرایی میشود. متکلمان پس از ابوالحسن اشعری نیز بر همین اعتقاد بودهاند، با اینحال بعضی از آنها معتقدند که صفات خبری برای آنکه فهمیده شود، نیازمند تاویل است.<ref> آمدی، غایه المرام فی علم الکلام، ص127-129</ref> و بعضی دیگر چون فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض صفات خبری شدهاند.<ref> فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج1 ص163</ref> 2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری میگوید که در قیامت میتوان خداوند را با چشم ظاهر دید.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او برای اثبات این ادعا به شواهدی از قرآن و روایات استناد میکند. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او قائل به جواز رؤیت خدا شدهاند. مثلا فخر رازی آیه: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که در بیان نفی رویت آمده است را توجیه کرده آن را بر جواز رویت تفسیر میکند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref> وغزالی نیز آن را اثبات میکند.<ref> غزالی ابوحامد، قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی میگوید چون خداوند وجود دارد، پس قابل مشاهده است.<ref>باقلانی ابوبکر، تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref> 3. درباره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح است، نظر اول اینکه آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟ و نظر دوم اینکه آیا قرآن که کلام | == 1.برخی از متکلمین این مکتب معتقدند که صفات خبری به معنای لغویاش بر خداوند صادق است، اما کیفیت آن برای ما مجهول است بهطوری که هیچ درکی از آن نداریم.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> این نحوه تعریف، مانع تجسیم و تشبیهگرایی میشود. متکلمان پس از ابوالحسن اشعری نیز بر همین اعتقاد بودهاند، با اینحال بعضی از آنها معتقدند که صفات خبری برای آنکه فهمیده شود، نیازمند تاویل است.<ref> آمدی، غایه المرام فی علم الکلام، ص127-129</ref> و بعضی دیگر چون فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض صفات خبری شدهاند.<ref> فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج1 ص163</ref> 2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری میگوید که در قیامت میتوان خداوند را با چشم ظاهر دید.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او برای اثبات این ادعا به شواهدی از قرآن و روایات استناد میکند. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او قائل به جواز رؤیت خدا شدهاند. مثلا فخر رازی آیه: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که در بیان نفی رویت آمده است را توجیه کرده آن را بر جواز رویت تفسیر میکند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref> وغزالی نیز آن را اثبات میکند.<ref> غزالی ابوحامد، قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی میگوید چون خداوند وجود دارد، پس قابل مشاهده است.<ref>باقلانی ابوبکر، تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref> 3. درباره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح است، نظر اول اینکه آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟ و نظر دوم اینکه آیا قرآن که کلام خدوند است، قدیم است یا حادث؟ معتزلیان معتقدند که کلام خداوند قدیم و ذاتی نیست، بلکه حادث است، اما اهلحدیث(حنابله) کلام را از صفات ذات میدانند. و اما مکتباشاعره که هدفش تعدیل میان دو مذهب معتزله و اهلحدیث بود با عنایت به حفظ شعار حنابله که معتقد به ذاتی و قدیمی بودن کلام خدا بودند، معتقد شدند که بله کلام خداوند قدیم است، ولی مانند کلام بشر نیست تا مرکب از حروف و اصوات باشد، بلکه کلام خدا نفسی است و قائم به ذات اوست و حقیقت کلام چیزی جز این نیست و اطلاق کلام به جملهها مجازگویی است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، نهایة الاقدام فیعلم الکلام، ص111</ref> دیگر متکلمان اشاعره نیز دراینباره بر روش اشعری بودند و این موضوع را با عبارات گوناگون بیان کردند. == | ||
== تفاسیری کوتاه درباره نظریه کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری == | == تفاسیری کوتاه درباره نظریه کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری == | ||
== اشاعره چون به توحیدافعالی باورمندی شدیدی دارند به این معنا که خالقی جز خداوند را نمیشناسند و او را منشأ صدرو همه افعال میدانند، به همین جهت برای انسان | == اشاعره چون به توحیدافعالی باورمندی شدیدی دارند به این معنا که خالقی جز خداوند را نمیشناسند و او را منشأ صدرو همه افعال میدانند، به همین جهت برای انسان هیچگونه سهمی درباره خلق قایل نیستند، بلکه خلق را به معنای شراکت در افعال خداوند میدانند. بنابراین، از نگاه آنان خداوند فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خوب باشد یا بد. اشاعره چون میدیدند که لازمه این اعتقاد پذیرفتن جبر و فرو رفتن در چنین باتلاقی است، پس برای فرار از این مخمصه که سرانجام آن انکار معاد و بهشت و جهنم است، نظریه کسب را مطرح میکنند و انسان را کاسب افعال اختیاریشان میدانند تا بتوانند مسأله جزای اعمال را توجیه کنند.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص74</ref> طرح مسأله کسبفعل موجب تمایز آن با مسأله خلقفعل میشود که این فقط عقیده ابوالحسن اشعری و یا همه متکلمان این مکتب نیست، بلکه تمامی متکلمان اهلسنت به جز معتزله همچون ماتریدیان و اهلحدیث نیز که نظریه خلقافعالعباد را مطرح کردند، معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. از منظر ایشان، هیچ فاعل و خالقی جز خداوند وجود ندارد «لا موثر فی الوجود الا الله» اما افعال زمانی کسب می شود که انسان مختار باشد تا با قدرتحادث که از طرف خداوند به او اعطا میشود، فعل را کسب کند و راجع به آن مسئول باشد. == | ||
== ابوالحسن اشعری (اختیار حداقلی برای فاعل کاسب) == | == ابوالحسن اشعری (اختیار حداقلی برای فاعل کاسب) == |