confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
اشاعره صفات خدا را زاید بر ذات می دانند. این مکتب در اعتقاد به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند که انسان کاسب افعال خویش است نه خالق اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند بلکه آن را شرعی می دانند یعنی این که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است و هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات خداوند در قیامت با چشم دیده می شود و کلام خدا قدیم است و صفات خبری خداوند وقتی قبول است که بدون تشبیه به خدا به مخلوق و بدون تعیین کیبف باشد. | اشاعره صفات خدا را زاید بر ذات می دانند. این مکتب در اعتقاد به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند که انسان کاسب افعال خویش است نه خالق اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند بلکه آن را شرعی می دانند یعنی این که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است و هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات خداوند در قیامت با چشم دیده می شود و کلام خدا قدیم است و صفات خبری خداوند وقتی قبول است که بدون تشبیه به خدا به مخلوق و بدون تعیین کیبف باشد. | ||
==اشاره به برخی از عقاید اشاعره== | |||
1- پرهیز از تشبیه وتجسیم : در بحث صفات خبری که مسألهای مهم در عقائد است، شیخ اشعری، هم گروهی را که مایلند به ظواهر قرآن وسنت عمل کنند، در نظر میگیرد تا خدشهای به ظاهر آیات و روایات وارد نشود وهم روش اهل تنزیه را لحاظ کرده که معتقدند خدا از هرگونه تشبیه و تجسیم وآثار مادی منزه است، لذا این نظریه را مطرح کرده که «خداوند صفات خبری را به همان معانی لغوی آنها داراست ولی کیفیت ندارد.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> | |||
وبدین ترتیب خواسته است خود را جزء مثبتین صفات خدا و با قید «بلاکیفیه» خواسته جزء منزهین باشد. وبرای این مطلب به کلماتی از گذشتگان استدلال کردهاند. وعلمای اشاعره بعد از ابوالحسن اشعری نیز برخی همین روش را پیمودهاند. ولی برخی قائل به تأویل شدهاند.<ref>غایه المرام فی علم الکلام (آمدی)، ص127-129</ref>وبرخی مثل فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض شدهاند.<ref>الاربعین فی اصول الدین(رازی)، ج1 ص163</ref> | |||
این مبانی باعث شده که اشاعره در مباحث توحیدی، اینها را در نظر بگیرند وبرطبق این منهج مشی نمایند وهرجا که ادلهی نقلی برخلاف اینها باشد آن را توجیه میکنند. | |||
2- جواز رؤیت خدا: یکی دیگر از عقائد اشاعره در مسأله توحید، جواز رؤیت خدا است. شیخ اشعری اگرچه بعد از 40 سال شاگردی در مکتب اعتزال، برای اصلاح عقائد اهل حدیث از اعتزال رو بر گرداند ولی مسأله رؤیت در آن زمان چنان جا افتاده بود که منکر این مطلب خارج از اسلام شناخته میشد، لذا با اینکه اشعری تمام صفات مشعر جسمانیت را نفی کرده است و جهت ومکان را از حقتعالی نفی میکند ولی با این حال معتقد است خدا قابل دیدن است ودر قیامت با چشم دیده میشود.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref> | |||
وبرای این مطلب ادلهای از آیات قرآن و روایات میآورد. تابعان اشعری نیز با اینکه از بزرگان علوم معقول بودند ولی به تبعیت از او به این وادی رفته و قائل به جواز رؤیت خدا شدهاند. مثلا فخر رازی در تفسیر آیه «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که رؤیت را نفی میکند، سعی دارد آن را توجیه کند و جواز رؤیت را اثبات کند.<ref>مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref> | |||
وغزالی با اینکه در تنزیه خدای متعال بیش از دیگران کوشش کرده است ولی نتوانسته از مسأله رؤیت عبور کند، وجواز آن را اثبات میکند.<ref>قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی به دلیل وجود خدا، رؤیت او را جائز میداند.<ref>تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref> | |||
3- نظریه خلق اعمال و کسب،: اهل حدیث و اشاعره معتقدند خدا آفریننده همه کارهای بندگان است وهر کار خیر و شری که از بندگان سر بزند خلق خدا واین نظریه را برای حفظ «توحید در خالقیت» بیان کردهاند ولی این اعتقاد پیآمدی به نام «جبر» دارد که هیچ عاقلی نمیتواند به آن ملتزم شود واینکه چطور افعال مخلوق خدا هستند و بندگان مسئول پاداش و کیفر آن میباشند. ، و شیخ اشعری متوجه این مطلب بوده و برای فرار از جبر«نظریه کسب» را مطرح کرد، به این معنا که خدا خالق افعال ماست وبندگان خدا کاسب آن هستند، و پاداش وکیفر زائیده «کاسب» بودن انسان است.<ref>اللمع ، ص74</ref> ولی این نظریه چنان مبهم است که شارحان آن، از جمله باقلانی <ref>تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، ص323- 342</ref> وغزالی <ref>قواعد العقائد، ص197-200</ref> ودیگر علمای اشاعره، هرکدام تفسیری را ازآن ارائه کردهاند. | |||
4- نظر اشاعره در مورد قرآن: در مورد قرآن دو مطلب مهم در بین متکلمین مطرح بود ، یکی اینکه کلام خدا صفت ذاتی است یا فعلی؟ ودیگر اینکه، کلام خدا از جمله قران قدیم است یا حادث؟ | |||
معتزله صفت «تکلم» را ذاتی ندانسته و کلام خدا را حادث میدانستند. در مقابل، حنابله «تکلم» را صفت ذات دانسته ومعتقد شدند خدا مانند بشر با صوت و حروف سخن می گوید و صفت«تکلم» مانند صفات علم و قدرت قدیم است. وقرآن هم که کلام خداست قدیم است. مکتب اشاعره که برای تعدیل نظریه اهل حدیث قیام کرده بود؛ لذا شعارحنابله که ذاتی بودن و قدیم بودن کلام خدا بود، حفظ کرد ولی مفهوم آن را تغییر داد و گفت: «کلام خدا قدیم است ولی کلام او مانند کلام بشر مرکب از حروف و اصوات نیست، بلکه او دارای کلام نفسی است که قائم به ذات اوست، وکلام لفظی طریقی به کلام نفسی است. وحقیقت کلام همان کلام نفسی است واطلاق کلام بر جملهها نوعی مجاز گویی است.<ref>نهایة الاقدام فیعلم الکلام ، ص111</ref> وعلمای دیگر اشاعره نیز همین روش را در مورد قرآن پیمودهاند و کلام اشعری را با عبارات مختلف توضیح دادهاند. | |||
==زمان شکل گیری مکتب اشاعره== | ==زمان شکل گیری مکتب اشاعره== | ||
خط ۳۸: | خط ۴۹: | ||
پس از شیخ ابو الحسن اشعری می توان از افرادی چون ابو بکر باقلانی، ابو اسحاق اسفرایینی، عبد الملک جوینی، ابو حامد غزالی، فخر الدین رازی، میر سید شریف جرجانی، سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی و در قرن های متاخر افرادی چون شعرانی، بیاضی، زرقانی و محمد عبده؛ نام برد. | پس از شیخ ابو الحسن اشعری می توان از افرادی چون ابو بکر باقلانی، ابو اسحاق اسفرایینی، عبد الملک جوینی، ابو حامد غزالی، فخر الدین رازی، میر سید شریف جرجانی، سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی و در قرن های متاخر افرادی چون شعرانی، بیاضی، زرقانی و محمد عبده؛ نام برد. | ||
==نظریه کسب از منظر اشاعره== | |||
==پانویس== | ==پانویس== |