confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
مذاکرات طولانی و مختلفی میان ابوموسی و عمرو صورت گرفت که در اینجا به مختصری از آن اشاره میکنیم: | مذاکرات طولانی و مختلفی میان ابوموسی و عمرو صورت گرفت که در اینجا به مختصری از آن اشاره میکنیم: | ||
عمرو بن عاص گفت: ای ابوموسی! میدانی که [[عثمان]] به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: میدانی که معاویه و خاندان معاویه اولیای او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: | عمرو بن عاص گفت: ای ابوموسی! میدانی که [[عثمان]] به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: میدانی که معاویه و خاندان معاویه اولیای او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: {{متن قرآن |وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً |سوره = اسراء |آیه = ۳۳ }}.… «و آنکس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم». حال ای ابو موسی! چه مانعی دارد معاویه را که ولیّ خون عثمان است به [[خلیفه|خلافت]] برگزینی که خاندان وی در میان [[قریش]] چنان است که میدانی. اگر بیم داری دیگران بگویند؛ معاویهای را [[خلیفه]] کرد که در اسلام سابقهای ندارد؛ میتوانی اینگونه دلیل بیاوری که او ولیّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وی بود؛ او سیاستمدار و با تدبیر است؛ برادرِ امحبیبه همسر پیامبر و یکی از [[صحابه]] پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد. | ||
ابوموسی گفت: ای عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه گفتی، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمیدهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست میگرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر میخواستم آنرا به معتبرترین قریشی بدهم به [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]] میدادم. اینکه گفتی “معاویه ولیّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسی نیستم که کار را به معاویه دهم و [[مهاجران]] نخستین را واگذارم. اینکه درباره قدرت یافتن من سخن آوردی، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمیدهم و درباره حکم خدا رشوه نمیگیرم. | ابوموسی گفت: ای عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه گفتی، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمیدهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست میگرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر میخواستم آنرا به معتبرترین قریشی بدهم به [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]] میدادم. اینکه گفتی “معاویه ولیّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسی نیستم که کار را به معاویه دهم و [[مهاجران]] نخستین را واگذارم. اینکه درباره قدرت یافتن من سخن آوردی، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمیدهم و درباره حکم خدا رشوه نمیگیرم. |