confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
=== هانی میزبان سفیر امام حسین (علیهالسلام) === | === هانی میزبان سفیر امام حسین (علیهالسلام) === | ||
مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (علیهالسلام) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل [[مختار ثقفی]] وارد شده بود<ref>ابن سعد میگوید: حسین بن على علیهالسلام مسلم بن عقیل را به کوفه گسیل داشت و به او فرمود که در خانه هانى بن عروه مرادى منزل کند. محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق: محمد بن صامل السلمى، الطائف، مکتبة الصدیق، 1414/1993، چاپ اول، خامسة1، ص 458.</ref>، با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیتهایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد که به نظر میرسید، امنیتش از جاهای دیگر بیشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارشها هانى از آمدن مسلم به خانهاش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احـتـرام کسى چون تو مانع از آن مىشود که از روى نادانى پاسخ ردّ به تو بدهم، بـایـد از عـهـده ایـن کـار برآیم<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 362 و با اندکی تفاوت در تعبیر الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ پیشین، ج 5، ص 40 و الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود؛ الأخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368، ص 233 و الأصفهانى، ابو الفرج على بن الحسین؛ مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا، ص 100.</ref>. | مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (علیهالسلام) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل [[مختار ثقفی]] وارد شده بود<ref>ابن سعد میگوید: حسین بن على علیهالسلام مسلم بن عقیل را به کوفه گسیل داشت و به او فرمود که در خانه هانى بن عروه مرادى منزل کند. محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق: محمد بن صامل السلمى، الطائف، مکتبة الصدیق، 1414/1993، چاپ اول، خامسة1، ص 458.</ref>، با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیتهایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد که به نظر میرسید، امنیتش از جاهای دیگر بیشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارشها هانى از آمدن مسلم به خانهاش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احـتـرام کسى چون تو مانع از آن مىشود که از روى نادانى پاسخ ردّ به تو بدهم، بـایـد از عـهـده ایـن کـار برآیم<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 362 و با اندکی تفاوت در تعبیر الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ پیشین، ج 5، ص 40 و الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود؛ الأخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368، ص 233 و الأصفهانى، ابو الفرج على بن الحسین؛ مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا، ص 100.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۴: | ||
=== هانی ومسئله ترور حاکم کوفه === | === هانی ومسئله ترور حاکم کوفه === | ||
هانى بن عروه در زمانی که مسلم در خانهاش بود، دوست و رفیقش شریک بن اعور بصری که با عبیدالله ابن زیاد از [[بصره]] به کوفه آمده بود را به خانهاش برد. در این میان هانى بیمار شـد و عـبـیـداللّه بن زیاد به عیادت وى آمد. | هانى بن عروه در زمانی که مسلم در خانهاش بود، دوست و رفیقش شریک بن اعور بصری که با عبیدالله ابن زیاد از [[بصره]] به کوفه آمده بود را به خانهاش برد. در این میان هانى بیمار شـد و عـبـیـداللّه بن زیاد به عیادت وى آمد. | ||
عمارة بن عبید سلولى به هانى گفت: هدف از گـرد آمـدن مـا کـشـتـن ایـن ستمگر است، اکنون که [[خداوند]] او را در چنگ تو قرار داده خـونـش را بـریـز! هانى گفت: نمىخواهم در خانه من کشته شود<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 363 و در گزارشها چنین آمده: زمانی که ابن زیاد به کوفه رسید و از بیمارى هانى مطلع شد به عیادت او رفت. هانى، به مسلم بن عقیل و یارانش گفت: هنگامى که ابن زیاد نزد من نشست و آرام گرفت، علامت میدهم که: «آبم دهید». شما بیرون بیایید و او را بکشید. هنگامی که ابن زیاد آمد و نشست، هانى بن عروه گفت: مرا آب دهید. پس بیرون نیامدند و دیگر بار گفت: آبم دهید، چرا تاخیر مىکنید؟ سپس گفت: آبم دهید اگرچه به قیمت جانم تمام شود. ابن زیاد فهمید و برخاست و از نزد وى رفت. احمد بن أبى یعقوب (المعروف بالیعقوبى)، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بى تا، ج 2، ص 243 و نیز: هانی به مسلم گفت: ابن زیاد به عیادت من میآید این شمشیر را بگیر زمانی که عمامه ام را پرتاب کردم او را با شمشیر از پا در آور. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربى، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1416، چاپ اول، ج 3، ص 56.</ref>. | عمارة بن عبید سلولى به هانى گفت: هدف از گـرد آمـدن مـا کـشـتـن ایـن ستمگر است، اکنون که [[خداوند]] او را در چنگ تو قرار داده خـونـش را بـریـز! هانى گفت: نمىخواهم در خانه من کشته شود<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 363 و در گزارشها چنین آمده: زمانی که ابن زیاد به کوفه رسید و از بیمارى هانى مطلع شد به عیادت او رفت. هانى، به مسلم بن عقیل و یارانش گفت: هنگامى که ابن زیاد نزد من نشست و آرام گرفت، علامت میدهم که: «آبم دهید». شما بیرون بیایید و او را بکشید. هنگامی که ابن زیاد آمد و نشست، هانى بن عروه گفت: مرا آب دهید. پس بیرون نیامدند و دیگر بار گفت: آبم دهید، چرا تاخیر مىکنید؟ سپس گفت: آبم دهید اگرچه به قیمت جانم تمام شود. ابن زیاد فهمید و برخاست و از نزد وى رفت. احمد بن أبى یعقوب (المعروف بالیعقوبى)، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بى تا، ج 2، ص 243 و نیز: هانی به مسلم گفت: ابن زیاد به عیادت من میآید این شمشیر را بگیر زمانی که عمامه ام را پرتاب کردم او را با شمشیر از پا در آور. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربى، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1416، چاپ اول، ج 3، ص 56.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۳: | ||
الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ پیشین، ج 5، ص 43.</ref>، چون پرسشهاى وى طولانی شد، شریک شعری که تلویحاً او را برای انجام عملش تشویق میکرد، تکرار نمود: | الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ پیشین، ج 5، ص 43.</ref>، چون پرسشهاى وى طولانی شد، شریک شعری که تلویحاً او را برای انجام عملش تشویق میکرد، تکرار نمود: | ||
ما تنظرون بسلمى لا تحیوها اسقونیها و ان کانت بها نفسى | {{شعر}}{{ب |ما تنظرون بسلمى لا تحیوها |اسقونیها و ان کانت بها نفسى}}{{پایان شعر}} | ||
در چه انتظار دارید که به سلمى درود نمىفرستید! آبم دهید و سیرابم کنید اگرچه جانم در آید. | در چه انتظار دارید که به سلمى درود نمىفرستید! آبم دهید و سیرابم کنید اگرچه جانم در آید. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۲: | ||
=== بازداشت هانی === | === بازداشت هانی === | ||
حاکم کوفه که نتوانسته بود، مخفیگاه مسلم بن عقیل را پیدا کند، از راه جـاسـوسـى یکی از بردگانش به نام مـعـقـل از مخفیگاه مسلم در خانه هانى آگاه شد. | حاکم کوفه که نتوانسته بود، مخفیگاه مسلم بن عقیل را پیدا کند، از راه جـاسـوسـى یکی از بردگانش به نام مـعـقـل از مخفیگاه مسلم در خانه هانى آگاه شد. | ||