confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی میگوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده میکند؛ در اینصورت مخاطب باید با روشهایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند. | روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی میگوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده میکند؛ در اینصورت مخاطب باید با روشهایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند. | ||
حال از آنجا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونهای است که در موارد بسیاری مراد جدی و واقعی خداوند عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] و [[ائمه |ائمه معصومین علیهالسلام]] آمده است، به این دلیل تفسیر قرآن دومرحلهای است؛ یعنی ابتدا باید مفاد استعمالی آیات قرآن - اگر ابهامی دارد مانند نامفهوم بودن مفهوم کلمات، یا نامعلوم بودن هیئت فردی یا ترکیبی کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و... - بر مبنای ادبیات عرب روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایی محاوره» مراد جدی خداوند متعال کشف گردد<ref>همان، ص12- 25.</ref>. | حال از آنجا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونهای است که در موارد بسیاری مراد جدی و واقعی خداوند عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] و [[ائمه |ائمه معصومین (علیهالسلام)]] آمده است، به این دلیل تفسیر قرآن دومرحلهای است؛ یعنی ابتدا باید مفاد استعمالی آیات قرآن - اگر ابهامی دارد مانند نامفهوم بودن مفهوم کلمات، یا نامعلوم بودن هیئت فردی یا ترکیبی کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و... - بر مبنای ادبیات عرب روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایی محاوره» مراد جدی خداوند متعال کشف گردد<ref>همان، ص12- 25.</ref>. | ||
== تأویل == | == تأویل == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
# گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال میشود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم میدانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار میرود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن میباشد. | # گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال میشود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم میدانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار میرود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن میباشد. | ||
# گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود میگردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه [[خضر|حضرت خضر علیهالسلام]] برای [[حضرت موسی|حضرت موسی علیهالسلام]] توضیح داد: «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا»<ref> کهف، 82.</ref>. | # گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود میگردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه [[خضر|حضرت خضر (علیهالسلام)]] برای [[حضرت موسی|حضرت موسی (علیهالسلام)]] توضیح داد: «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا»<ref> کهف، 82.</ref>. | ||
# گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه [[حضرت یوسف |حضرت یوسف علیهالسلام]] فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>. | # گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه [[حضرت یوسف |حضرت یوسف (علیهالسلام)]] فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>. | ||
# گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف علیهالسلام گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>. | # گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف (علیهالسلام) گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>. | ||
# گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود. | # گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود. | ||
بنابر این، تأویل معنای جامعی دارد که مصادیق آن گوناگون است و هر اصطلاحی با اصطلاح دیگر اختلاف دارد، لکن در اصل جامع که همان ارجاع و برگرداندن باشد متفقاند و دلیلی بر حصر موارد استعمال آن وجود ندارد»<ref> منبع :کیهان اندیشه 1371 شماره 42</ref>. | بنابر این، تأویل معنای جامعی دارد که مصادیق آن گوناگون است و هر اصطلاحی با اصطلاح دیگر اختلاف دارد، لکن در اصل جامع که همان ارجاع و برگرداندن باشد متفقاند و دلیلی بر حصر موارد استعمال آن وجود ندارد»<ref> منبع :کیهان اندیشه 1371 شماره 42</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== آگاهان به تأویل == | == آگاهان به تأویل == | ||
اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دسترسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی | اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دسترسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی | ||
بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگهدارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلالالدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش میتواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومان علیهالسلام است و مصداق کامل راسخان در علم، معصومان علیهالسلام هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>. | بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگهدارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلالالدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش میتواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومان (علیهالسلام) است و مصداق کامل راسخان در علم، معصومان (علیهالسلام) هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>. | ||
بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومان علیهالسلام است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیدهاند نیز امکانپذیر خواهد بود. | بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومان (علیهالسلام) است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیدهاند نیز امکانپذیر خواهد بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |