پرش به محتوا

عمر بن سعد بن‌ ابی‌ وقاص: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۵: خط ۵۵:
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.


=ملاقات با امام حسین (علیه‌السلام)=
== ملاقات با امام حسین (علیه‌السلام) ==
عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا نهم محرم، چندین بار با امام (علیه‌السلام) ملاقات کرد و با حضرت (علیه‌السلام) سخنانی را رد و بدل کرد.
عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا [[تاسوعا|نهم محرم]]، چندین بار با امام (علیه‌السلام) ملاقات کرد و با حضرت (علیه‌السلام) سخنانی را رد و بدل کرد.
نقل شده که روزی امام (علیه‌السلام) شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند.
نقل شده که روزی امام (علیه‌السلام) شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند.
   
   
شب هنگام اباعبدلله و ابن‌ سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسین (علیه‌السلام)، به جز [[عباس بن عبدالمطلب|عباس (علیه‌السلام)]] و [[علی‌اکبر(علیه‌السلام)]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن‌ سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند.
شب هنگام اباعبدلله و ابن‌ سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسین (علیه‌السلام)، به جز [[عباس بن عبدالمطلب|عباس (علیه‌السلام)]] و [[علی‌اکبر (علیه‌السلام)]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن‌ سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند.


در این دیدار امام حسین (علیه‌السلام) به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه می‌شود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمی‌ترسی که به جنگ من آمدی؟ حال آن که می‌دانی که من کیستم.
در این دیدار امام حسین (علیه‌السلام) به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه می‌شود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمی‌ترسی که به جنگ من آمدی؟ حال آن که می‌دانی که من کیستم.
خط ۸۱: خط ۸۱:


== جنایات عمر بن سعد ==
== جنایات عمر بن سعد ==
یکی از جنایات عمر بن ‌سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسین (علیه‌السلام) و اهل‌بیت ایشان بود. در پی دستور ابن‌ زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام اهل بیت (علیه‌السلام) جلوگیری کند.
یکی از جنایات عمر بن ‌سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسین (علیه‌السلام) و اهل‌بیت ایشان بود. در پی دستور ابن‌ زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت (علیه‌السلام)]] جلوگیری کند.


در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
خط ۹۳: خط ۹۳:
اما ابن‌ سعد بی‌ توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.»
اما ابن‌ سعد بی‌ توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.»


نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام (علیه‌السلام)، [[زینب بنت علی|زینب کبری سلام الله علیه]] از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرت (علیه‌السلام) خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟»
نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام (علیه‌السلام)، [[زینب بنت علی|زینب کبری (سلام الله علیها)]] از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرت (علیه‌السلام) خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟»


عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از [[زینب بنت علی|حضرت زینب سلام الله علیه]] برگرداند.
عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از حضرت زینب (سلام الله علیها) برگرداند.


پس از شهادت سالار شهیدان (علیه‌السلام)، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام (علیه‌السلام) از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام (علیه‌السلام) تاختند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت (علیه‌السلام) را در هم شکستند.
پس از شهادت سالار شهیدان (علیه‌السلام)، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام (علیه‌السلام) از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام (علیه‌السلام) تاختند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت (علیه‌السلام) را در هم شکستند.
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴

ویرایش