confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند. | او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند. | ||
=ملاقات با امام حسین (علیهالسلام)= | == ملاقات با امام حسین (علیهالسلام) == | ||
عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا نهم | عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا [[تاسوعا|نهم محرم]]، چندین بار با امام (علیهالسلام) ملاقات کرد و با حضرت (علیهالسلام) سخنانی را رد و بدل کرد. | ||
نقل شده که روزی امام (علیهالسلام) شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند. | نقل شده که روزی امام (علیهالسلام) شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند. | ||
شب هنگام اباعبدلله و ابن سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسین (علیهالسلام)، به جز [[عباس بن عبدالمطلب|عباس (علیهالسلام)]] و [[علیاکبر(علیهالسلام)]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند. | شب هنگام اباعبدلله و ابن سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسین (علیهالسلام)، به جز [[عباس بن عبدالمطلب|عباس (علیهالسلام)]] و [[علیاکبر (علیهالسلام)]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند. | ||
در این دیدار امام حسین (علیهالسلام) به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه میشود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمیترسی که به جنگ من آمدی؟ حال آن که میدانی که من کیستم. | در این دیدار امام حسین (علیهالسلام) به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه میشود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمیترسی که به جنگ من آمدی؟ حال آن که میدانی که من کیستم. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
== جنایات عمر بن سعد == | == جنایات عمر بن سعد == | ||
یکی از جنایات عمر بن سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسین (علیهالسلام) و اهلبیت ایشان بود. در پی دستور ابن زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام اهل بیت (علیهالسلام) جلوگیری کند. | یکی از جنایات عمر بن سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسین (علیهالسلام) و اهلبیت ایشان بود. در پی دستور ابن زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیهالسلام)]] جلوگیری کند. | ||
در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
اما ابن سعد بی توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین (علیهالسلام) و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.» | اما ابن سعد بی توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین (علیهالسلام) و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.» | ||
نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام (علیهالسلام)، [[زینب بنت علی|زینب کبری سلام الله | نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام (علیهالسلام)، [[زینب بنت علی|زینب کبری (سلام الله علیها)]] از خیمهگاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرت (علیهالسلام) خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد! آیا اباعبدالله کشته میشود و تو نظاره میکنی؟» | ||
عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از | عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از حضرت زینب (سلام الله علیها) برگرداند. | ||
پس از شهادت سالار شهیدان (علیهالسلام)، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام (علیهالسلام) از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام (علیهالسلام) تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت (علیهالسلام) را در هم شکستند. | پس از شهادت سالار شهیدان (علیهالسلام)، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام (علیهالسلام) از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام (علیهالسلام) تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت (علیهالسلام) را در هم شکستند. |