۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدین' به 'جمالالدین') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
'''عبدالمجید سلیم (مرزبان شریعت)(1374ـ1302م)(1954 ـ 1882ق)''' <ref>برگرفته از کتابى با همین عنوان، محمد عابدى میانجى، خارج فقه و اصول، کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن (اشتغال به تحصیل).</ref>عنوان مقالهای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم میباشد که به قلم حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div> | '''عبدالمجید سلیم (مرزبان شریعت)(1374ـ1302م)(1954 ـ 1882ق)''' <ref>برگرفته از کتابى با همین عنوان، محمد عابدى میانجى، خارج فقه و اصول، کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن (اشتغال به تحصیل).</ref>عنوان مقالهای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم میباشد که به قلم حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div> | ||
=مقدمه= | ==مقدمه== | ||
جهان اسلام سرزمین مصر را مهد تمدنها و اندیشههای مترقی میداند و مصریان، الأزهر را منظومهای درخشان میدانند که از عصر فاطمیان تا کنون زینت بخش آسمان سرزمینشان بودهاست. ازهریان نیز در منظومه فقهای توانمند و عالمان غیور خویش، چشم به ستارهای پرنور دوختهاند که الأزهر را حیاتی دوباره بخشید و در سایه فتواهای اندیشمندانه و عمیق خود جامعه مصر را آبرویی دوچندان داد؛ مردی که سکاندار تقریب بین مسلمانان شد و تا لحظه افول ستاره عمرش، به آن وفادار ماند. او با تربیت شاگردانی مؤمن به آرمان «بازگرداندن مسلمانان به عظمتی که شایستگیاش را دارند» توانست رسالت بزرگی را که پیشینیان آغاز کرده و به او سپرده بودند، به عالمان بعدی بسپارد و به این سبب به حق در شمار «طلایه داران تقریب» جای دارد و او کسی جز آفتاب درخشان منوفیه، عبدالمجید سلیم نیست.<br> | جهان اسلام سرزمین مصر را مهد تمدنها و اندیشههای مترقی میداند و مصریان، الأزهر را منظومهای درخشان میدانند که از عصر فاطمیان تا کنون زینت بخش آسمان سرزمینشان بودهاست. ازهریان نیز در منظومه فقهای توانمند و عالمان غیور خویش، چشم به ستارهای پرنور دوختهاند که الأزهر را حیاتی دوباره بخشید و در سایه فتواهای اندیشمندانه و عمیق خود جامعه مصر را آبرویی دوچندان داد؛ مردی که سکاندار تقریب بین مسلمانان شد و تا لحظه افول ستاره عمرش، به آن وفادار ماند. او با تربیت شاگردانی مؤمن به آرمان «بازگرداندن مسلمانان به عظمتی که شایستگیاش را دارند» توانست رسالت بزرگی را که پیشینیان آغاز کرده و به او سپرده بودند، به عالمان بعدی بسپارد و به این سبب به حق در شمار «طلایه داران تقریب» جای دارد و او کسی جز آفتاب درخشان منوفیه، عبدالمجید سلیم نیست.<br> | ||
وی در طول حیات خود با نام اصلاحگران بزرگی چون سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و... آشنا و در مسیر آنان قرار گرفت. او شاهد دو جنگ جهانی و تأثیرات آن بر کشور و دین و ملتش و نظارهگر انقلابها علیه استعمارگران، سقوط دولت عثمانی، ریاستهای مختلف بر کشور و تأسیس جمهوری در مصر بود. نوشته حاضر، زندگی مردی را بازگو میکند که مصمم شد آزادی واقعی و عزّت حقیقی مصر اسلامی را در اتّحاد و تقریب مسلمین به تصویر کشد، گرچه حوادث و ماجراهای مربوط به وحدت اسلامی در زندگی او که هدف اصلی این مقاله را تشکیل میدهد، مانع از بررسی کامل جنبههای علمی و معرفی اساتید و شاگردان او شدهاست. امید است نوشته حاضر بتواند گوشههایی از زندگی شیخ عبدالمجید سلیم و اوضاع فرهنگی و سیاسی مصر را ترسیم کرده و برای خوانندگان عزیز قابل استفاده باشد.<br> | وی در طول حیات خود با نام اصلاحگران بزرگی چون سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و... آشنا و در مسیر آنان قرار گرفت. او شاهد دو جنگ جهانی و تأثیرات آن بر کشور و دین و ملتش و نظارهگر انقلابها علیه استعمارگران، سقوط دولت عثمانی، ریاستهای مختلف بر کشور و تأسیس جمهوری در مصر بود. نوشته حاضر، زندگی مردی را بازگو میکند که مصمم شد آزادی واقعی و عزّت حقیقی مصر اسلامی را در اتّحاد و تقریب مسلمین به تصویر کشد، گرچه حوادث و ماجراهای مربوط به وحدت اسلامی در زندگی او که هدف اصلی این مقاله را تشکیل میدهد، مانع از بررسی کامل جنبههای علمی و معرفی اساتید و شاگردان او شدهاست. امید است نوشته حاضر بتواند گوشههایی از زندگی شیخ عبدالمجید سلیم و اوضاع فرهنگی و سیاسی مصر را ترسیم کرده و برای خوانندگان عزیز قابل استفاده باشد.<br> | ||
=طلوع زندگی و دوران کودکی سلیم= | ==طلوع زندگی و دوران کودکی سلیم== | ||
زمانی که مصر با بحران اشغالگری و خیانت حاکمان بیگانه دست به گریبان بود، در یکی از شهرکهای «مدینة الشهداء» (منوفیه) به نام «میت شهالة» <ref>قریه «میت شهالة» از شهرکهاى «مدینة الشهداء» منوفیه است. یاقوت مىگوید:«منوف» از روستاهاى مصر قدیم است که در فتوحات مصر نیز نامى از آن برده مىشود. معمولاً واژه کورة هم به آن اضافه مىکنند و «کورة رمسیس و منوف» مىگویند. جایى که از کشتزارها و آبادىها... پایینتر است و به بخش کورة آن، امروزه منوفیه مىگویند. (معجم البلدان، ج 5، ص 216؛ المعجم الوسیط، ج 1، ص 386 «توضیح واژه ریف»).</ref> واقعهای روی داد که هم چون طلوعی مبارک، آسمان روستا را روشن کرد. این رویداد مهم که در سال 1302ق. روی داد، تولد نوزادی مبارک بود که پدر و مادر به نشانه ایمان به معبودِ با مجد و عظمت نامش را عبدالمجید گذاشتند. عبدالمجید از اوان کودکی به تیزهوشی و زیرکی شناخته میشد و در سایه تربیت والدین، دوران کودکی را در روستای کوچک خود «میت شهاله» به دور از غوغاهای معمول و تأثیرات ناشی از تهاجم خارجی و... گذراند. وی همانند دیگر کودکان روستا با خواندن و نوشتن ابتدایی آشنا شد. با این تفاوت که تربیت و آموزش وی با علاقه و انگیزه و جدیت از سوی والدین پیگیری شد تا جایی که کل قرآن مجید را حفظ کرد و با تلاش فراوان در قرائت آن سعی وافر نمود.<br> | زمانی که مصر با بحران اشغالگری و خیانت حاکمان بیگانه دست به گریبان بود، در یکی از شهرکهای «مدینة الشهداء» (منوفیه) به نام «میت شهالة» <ref>قریه «میت شهالة» از شهرکهاى «مدینة الشهداء» منوفیه است. یاقوت مىگوید:«منوف» از روستاهاى مصر قدیم است که در فتوحات مصر نیز نامى از آن برده مىشود. معمولاً واژه کورة هم به آن اضافه مىکنند و «کورة رمسیس و منوف» مىگویند. جایى که از کشتزارها و آبادىها... پایینتر است و به بخش کورة آن، امروزه منوفیه مىگویند. (معجم البلدان، ج 5، ص 216؛ المعجم الوسیط، ج 1، ص 386 «توضیح واژه ریف»).</ref> واقعهای روی داد که هم چون طلوعی مبارک، آسمان روستا را روشن کرد. این رویداد مهم که در سال 1302ق. روی داد، تولد نوزادی مبارک بود که پدر و مادر به نشانه ایمان به معبودِ با مجد و عظمت نامش را عبدالمجید گذاشتند. عبدالمجید از اوان کودکی به تیزهوشی و زیرکی شناخته میشد و در سایه تربیت والدین، دوران کودکی را در روستای کوچک خود «میت شهاله» به دور از غوغاهای معمول و تأثیرات ناشی از تهاجم خارجی و... گذراند. وی همانند دیگر کودکان روستا با خواندن و نوشتن ابتدایی آشنا شد. با این تفاوت که تربیت و آموزش وی با علاقه و انگیزه و جدیت از سوی والدین پیگیری شد تا جایی که کل قرآن مجید را حفظ کرد و با تلاش فراوان در قرائت آن سعی وافر نمود.<br> | ||
دیگر وقت آن بود که عبدالمجید بار سفر را ببندد و به سوی کانون علم و ایمان و معبد عشق و عرفان یعنی الأزهر رهسپار شود، و این در حالی بود که سالهای آغازین قرن نوزدهم هم زمان با گرایش جوانان عربی و مصری به تحصیل علوم غربی و تحصیل در مراکزی با رنگ و بوی آن چنانی بود. با این وصف، خانوادههای مذهبی با احساس وظیفه دینی، فرزندان خود را برای تضمین آینده امت اسلامی و علوم دینی راهی الأزهر میکردند.<br> | دیگر وقت آن بود که عبدالمجید بار سفر را ببندد و به سوی کانون علم و ایمان و معبد عشق و عرفان یعنی الأزهر رهسپار شود، و این در حالی بود که سالهای آغازین قرن نوزدهم هم زمان با گرایش جوانان عربی و مصری به تحصیل علوم غربی و تحصیل در مراکزی با رنگ و بوی آن چنانی بود. با این وصف، خانوادههای مذهبی با احساس وظیفه دینی، فرزندان خود را برای تضمین آینده امت اسلامی و علوم دینی راهی الأزهر میکردند.<br> | ||
=پیشینه الازهر= | ==پیشینه الازهر== | ||
الأزهر که آوازهاش در جهان اسلام پیچیده بود، توسط فاطمیها در سال 358ق. در [[قاهره]] بنا شده بود. این دانشگاه نام خود را از فاطمه زهرا(علیهاالسلام)دختر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) گرفته بود، چون فاطمیان خود را به آن حضرت منسوب میدانستند. چند سالی از عمر این بنا نگذشته بود که عنوان دانشگاه به خود گرفت و قضات شیعه آن، به تدریس مبادی فقه شیعه پرداختند. در سال 988 م. در زمان خلیفه فاطمی، «العزیز»، اساتیدی به طور رسمی تعیین شدند تا به تدریس علوم دینی بپردازند و از این قرن الأزهر به صورت دانشگاهی دینی درآمد که در آن علوم دینی تدریس میشد و دانشگاهی دیگر به نام دارالحکمة عهدهدار علوم فلسفه، طب، شیمی و هیئت بود که ناصر خسرو ایرانی هم جزء دانشجویان آن بود. | الأزهر که آوازهاش در جهان اسلام پیچیده بود، توسط فاطمیها در سال 358ق. در [[قاهره]] بنا شده بود. این دانشگاه نام خود را از فاطمه زهرا(علیهاالسلام)دختر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) گرفته بود، چون فاطمیان خود را به آن حضرت منسوب میدانستند. چند سالی از عمر این بنا نگذشته بود که عنوان دانشگاه به خود گرفت و قضات شیعه آن، به تدریس مبادی فقه شیعه پرداختند. در سال 988 م. در زمان خلیفه فاطمی، «العزیز»، اساتیدی به طور رسمی تعیین شدند تا به تدریس علوم دینی بپردازند و از این قرن الأزهر به صورت دانشگاهی دینی درآمد که در آن علوم دینی تدریس میشد و دانشگاهی دیگر به نام دارالحکمة عهدهدار علوم فلسفه، طب، شیمی و هیئت بود که ناصر خسرو ایرانی هم جزء دانشجویان آن بود. | ||
در اواخر حکومت فاطمیها درهای دارالحکمة بسته شد و چون در انتهای قرن دوازدهم ایوبیان به روی کار آمدند، تعالیم و پیروی از شیعه را لغو کردند و با تعطیلی نماز جمعه در الأزهر از اهمیت آن کاستند. ولی با افزوده شدن دروس طب، نجوم،، فلسفه و منطق به علوم اسلامی بار دیگر الأزهر رونق گرفت. از قرن هفتم هجری، با سقوط خلافت عباسیان و ویرانی قرطبه، مرکز فرهنگ اسلامی در اسپانیا، دانشگاه الأزهر بزرگترین دانشگاه اسلامی گردید که از کشورهای مختلف اسلامی به آن روی میآوردند و در رواقهای آن به تحصیل علم میپرداختند و این نظام تا به امروز هم چنان برقرار است.<br> | در اواخر حکومت فاطمیها درهای دارالحکمة بسته شد و چون در انتهای قرن دوازدهم ایوبیان به روی کار آمدند، تعالیم و پیروی از شیعه را لغو کردند و با تعطیلی نماز جمعه در الأزهر از اهمیت آن کاستند. ولی با افزوده شدن دروس طب، نجوم،، فلسفه و منطق به علوم اسلامی بار دیگر الأزهر رونق گرفت. از قرن هفتم هجری، با سقوط خلافت عباسیان و ویرانی قرطبه، مرکز فرهنگ اسلامی در اسپانیا، دانشگاه الأزهر بزرگترین دانشگاه اسلامی گردید که از کشورهای مختلف اسلامی به آن روی میآوردند و در رواقهای آن به تحصیل علم میپرداختند و این نظام تا به امروز هم چنان برقرار است.<br> | ||
روش آموزشی در الأزهر، روش حلقهای است که در تمام مدارس اسلامی معمول بودهاست؛ به این ترتیب که شاگردان اطراف استاد حلقهوار نشسته و به فراگرفتن دانش میپردازند. در قرون چهاردهم و پانزدهم، این دانشگاه به عالیترین دوران شکوفایی رسید، ولی با تسلط عثمانی بر مصر، سه قرن از پیشرفت باز ایستاد ولی هم چنان شهرت خود را حفظ کرد. در اواخر قرن هجدهم که فرانسویها مصر را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، الأزهر هنوز عظمت و اقتدار خود را حفظ کرده بود و علمای الأزهر هم چنان پیشوا و رهبران سیاسی مردم شناخته میشدند. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 389 و 390؛ ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ماده الازهر و...). عبدالمجید به مرکزی با چنین پیشینه مذهبی، سیاسی پای گذاشت و چون دیگر طلبههای علوم دینی محضر عالمان دینی را درک کرد.<br> | روش آموزشی در الأزهر، روش حلقهای است که در تمام مدارس اسلامی معمول بودهاست؛ به این ترتیب که شاگردان اطراف استاد حلقهوار نشسته و به فراگرفتن دانش میپردازند. در قرون چهاردهم و پانزدهم، این دانشگاه به عالیترین دوران شکوفایی رسید، ولی با تسلط عثمانی بر مصر، سه قرن از پیشرفت باز ایستاد ولی هم چنان شهرت خود را حفظ کرد. در اواخر قرن هجدهم که فرانسویها مصر را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، الأزهر هنوز عظمت و اقتدار خود را حفظ کرده بود و علمای الأزهر هم چنان پیشوا و رهبران سیاسی مردم شناخته میشدند. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 389 و 390؛ ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ماده الازهر و...). عبدالمجید به مرکزی با چنین پیشینه مذهبی، سیاسی پای گذاشت و چون دیگر طلبههای علوم دینی محضر عالمان دینی را درک کرد.<br> | ||
=تحصیل در الازهر= | ==تحصیل در الازهر== | ||
او در دوران طلبگی شوق زیادی نسبت به کسب علوم دینی و افزایش سطح معلومات خود نسبت به دانشهای گوناگون نشان میداد؛ به گونهای که این موضوع توجه هم درسان و مدرسان الأزهر را نیز به خود جلب میکرد. علی عبدالعظیم دراینباره مینویسد:<br> | او در دوران طلبگی شوق زیادی نسبت به کسب علوم دینی و افزایش سطح معلومات خود نسبت به دانشهای گوناگون نشان میداد؛ به گونهای که این موضوع توجه هم درسان و مدرسان الأزهر را نیز به خود جلب میکرد. علی عبدالعظیم دراینباره مینویسد:<br> | ||
«او قرآن کریم را به خوبی حفظ کرد و آنگاه به الأزهر پیوست. او باهوش و با استعداد بود و به کسب فنون علم مشغول شد. علاقه فراوانی به گردآوری دانشها داشت. به همین دلیل به دروس معمولی الأزهر اکتفا نکرد و دروس جنبی (فلسفه) را نیز خواند تا جایی که بین هم درسیها به ابن سینا مشهور شد». (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107).<br> | «او قرآن کریم را به خوبی حفظ کرد و آنگاه به الأزهر پیوست. او باهوش و با استعداد بود و به کسب فنون علم مشغول شد. علاقه فراوانی به گردآوری دانشها داشت. به همین دلیل به دروس معمولی الأزهر اکتفا نکرد و دروس جنبی (فلسفه) را نیز خواند تا جایی که بین هم درسیها به ابن سینا مشهور شد». (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107).<br> | ||
=استادان عبدالمجید در الازهر= | ==استادان عبدالمجید در الازهر== | ||
هر چند از استادان و مشوقان عبدالمجید به تحصیل و حفظ قرآن در دوره قبل از ورود به الأزهر، اطلاعی در دست نیست، اما در دوره الأزهر نشانی از اساتید معروف وی ضبط شدهاست. وی در این دوره از محضر اساتید بزرگ و محدثان نامداری سود برد و دروس ادبی، کلامی، حدیثی، تفسیری، فقهی و... را با موفقیت پشت سر گذاشت. علی عبدالعظیم به طور مختصر مینویسد: <br> | هر چند از استادان و مشوقان عبدالمجید به تحصیل و حفظ قرآن در دوره قبل از ورود به الأزهر، اطلاعی در دست نیست، اما در دوره الأزهر نشانی از اساتید معروف وی ضبط شدهاست. وی در این دوره از محضر اساتید بزرگ و محدثان نامداری سود برد و دروس ادبی، کلامی، حدیثی، تفسیری، فقهی و... را با موفقیت پشت سر گذاشت. علی عبدالعظیم به طور مختصر مینویسد: <br> | ||
«برای تحصیل، بزرگانی از استادان و مشایخ را برگزید. به درس امام محمد عبده حاضر شد و پنج سال بر آن مداومت کرد. هم چنین به درس شیخ حسن طویل و عالم بزرگوار احمد ابی خطوه و بزرگان دیگری از ائمه و محدثان حاضر شد». (پیشین).<br> | «برای تحصیل، بزرگانی از استادان و مشایخ را برگزید. به درس امام محمد عبده حاضر شد و پنج سال بر آن مداومت کرد. هم چنین به درس شیخ حسن طویل و عالم بزرگوار احمد ابی خطوه و بزرگان دیگری از ائمه و محدثان حاضر شد». (پیشین).<br> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
مرور زندگی سیاسی مذهبی محمد عبده، برای آشنایی با افکار و مبانی اصلاحگری و تقریبگرایانه عبدالمجید در دوره تحصیل، بسیار مهم است؛ زیرا بعدها شاگردان وی، به خصوص عبدالمجید، متأثر از استاد خود، گامهای مهمی در راستای منویات و تفکرات او برداشتند. عبدالمجید سلیم جوان، با استادی روبه رو بود که در چارچوب اصلاح فکر دینی هم عقیده با سید جمالالدین اسدآبادی و تحت تأثیر تعالیم اصلاحطلبانه او، به احیای اندیشه دینی و ارایه تفسیری جدید از اسلام برای پاسخ گویی به مسایل عصر میاندیشید.<br> | مرور زندگی سیاسی مذهبی محمد عبده، برای آشنایی با افکار و مبانی اصلاحگری و تقریبگرایانه عبدالمجید در دوره تحصیل، بسیار مهم است؛ زیرا بعدها شاگردان وی، به خصوص عبدالمجید، متأثر از استاد خود، گامهای مهمی در راستای منویات و تفکرات او برداشتند. عبدالمجید سلیم جوان، با استادی روبه رو بود که در چارچوب اصلاح فکر دینی هم عقیده با سید جمالالدین اسدآبادی و تحت تأثیر تعالیم اصلاحطلبانه او، به احیای اندیشه دینی و ارایه تفسیری جدید از اسلام برای پاسخ گویی به مسایل عصر میاندیشید.<br> | ||
=وقایع دوران تحصیل= | ==وقایع دوران تحصیل== | ||
در زمانی که کشور مسلمان مصر، تحت حاکمیت خدیو عباس حلمی (1914 ـ 1892م.) و زیر پرچم و سلطه انگلیس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه میکرد، عبدالمجید سلیم به آیندهای آزاد و اسلامی برای مصر میاندیشید و با این روحیه تحصیلاتش را ادامه میداد تا این که با گذر سالها، در سن 26 سالگی (1918 میلادی) توانست با درجه عالی از الأزهر فارغالتحصیل شود. در این دوره از زندگی علمیِ عبدالمجید سلیم، الأزهر شاهد تغییر و تحولات عملی و اداری بود و تلاشهای زیادی صورت میگرفت تا این مرکز تبدیل به مکانی منطبق با شرایط روز و پاسخ گو به نیازهای علمی، مذهبی و سیاسی روز گردد. <ref>در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پدید آمد و جوانان به سوى فرهنگ نوین گرایش پیدا کردند و صدها نفر براى تحصیل عازم اروپا شدند و مدارس جدید در مصر تأسیس شد. با این وضع، الأزهر با روش قدیمى نمى توانست در جذب جوانان موفق باشد. به همین دلیل مدتى متروک ماند. در پى اقدامات اصلاحگرایانه که سالها (از 1872 تا 1936) به طول کشید، به صورت مدرن و متشکل از سه دانشکده (اصول دین، حقوق اسلامى و زبان و ادبیات عرب) درآمد و دانشجویان قبل از ورود به رشتههاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مقدماتى و متوسطه مىگذرانند. هنوز هم برخى کلاسها به روش سابق، یعنى نشستن دور استاد، اداره مىشود. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 391؛ خفاجى، ج 1، ص181).</ref> عبدالمجید سلیم در این دوره شاهد وضع قوانینی، نظیر قانون تشکیل مجلس اداره الازهر، امتحان گرفتن از کسانی که میخواستند در الأزهر تدریس کنند، نحوه هزینه شهریهها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمی و بالأخره قانون جامع الأزهر (در سال 1896 م.) بود.<br> | در زمانی که کشور مسلمان مصر، تحت حاکمیت خدیو عباس حلمی (1914 ـ 1892م.) و زیر پرچم و سلطه انگلیس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه میکرد، عبدالمجید سلیم به آیندهای آزاد و اسلامی برای مصر میاندیشید و با این روحیه تحصیلاتش را ادامه میداد تا این که با گذر سالها، در سن 26 سالگی (1918 میلادی) توانست با درجه عالی از الأزهر فارغالتحصیل شود. در این دوره از زندگی علمیِ عبدالمجید سلیم، الأزهر شاهد تغییر و تحولات عملی و اداری بود و تلاشهای زیادی صورت میگرفت تا این مرکز تبدیل به مکانی منطبق با شرایط روز و پاسخ گو به نیازهای علمی، مذهبی و سیاسی روز گردد. <ref>در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پدید آمد و جوانان به سوى فرهنگ نوین گرایش پیدا کردند و صدها نفر براى تحصیل عازم اروپا شدند و مدارس جدید در مصر تأسیس شد. با این وضع، الأزهر با روش قدیمى نمى توانست در جذب جوانان موفق باشد. به همین دلیل مدتى متروک ماند. در پى اقدامات اصلاحگرایانه که سالها (از 1872 تا 1936) به طول کشید، به صورت مدرن و متشکل از سه دانشکده (اصول دین، حقوق اسلامى و زبان و ادبیات عرب) درآمد و دانشجویان قبل از ورود به رشتههاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مقدماتى و متوسطه مىگذرانند. هنوز هم برخى کلاسها به روش سابق، یعنى نشستن دور استاد، اداره مىشود. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 391؛ خفاجى، ج 1، ص181).</ref> عبدالمجید سلیم در این دوره شاهد وضع قوانینی، نظیر قانون تشکیل مجلس اداره الازهر، امتحان گرفتن از کسانی که میخواستند در الأزهر تدریس کنند، نحوه هزینه شهریهها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمی و بالأخره قانون جامع الأزهر (در سال 1896 م.) بود.<br> | ||
علاوه بر این امور، عبدالمجید سلیم در این دوره با وقایع تلخی هم روبه رو بود؛ درگذشت اساتید بزرگوارش و نیز شخصیتهای علمی و اصلاحگر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را میآزرد. او در سال 1897م. از وفات سید جمالالدین اسدآبادی آغازگر نهضت اصلاحگری اسلامی مطلع شد و به فاصله پنج سال از این ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن کواکبی (1902م.) برجستهترین شخصیت پیرو مکتب اتحاد اسلامی سید جمالالدین و محمد عبده، آگاهی یافت. کواکبی اهل حلب و ایرانی الاصل بود. او در سال 1899م. بعد از هجرت به مصر، منصب قضاوت شرعی را عهدهدار شد و بعد از مسافرت به کشورهای دیگر به مصر بازگشت و با محمد عبده که حاصل افکار جمالالدین بود، آشنا شد. (موثقی، 1371، ج 2، ص 57ـ52). اما بزرگترین مصیبتی که عبدالمجید به آن دچار شد، درگذشت استاد فرزانه و پیشوای عزت طلب او شیخ محمد عبده بود که در سال 1905م. روی داد. <br> | علاوه بر این امور، عبدالمجید سلیم در این دوره با وقایع تلخی هم روبه رو بود؛ درگذشت اساتید بزرگوارش و نیز شخصیتهای علمی و اصلاحگر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را میآزرد. او در سال 1897م. از وفات سید جمالالدین اسدآبادی آغازگر نهضت اصلاحگری اسلامی مطلع شد و به فاصله پنج سال از این ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن کواکبی (1902م.) برجستهترین شخصیت پیرو مکتب اتحاد اسلامی سید جمالالدین و محمد عبده، آگاهی یافت. کواکبی اهل حلب و ایرانی الاصل بود. او در سال 1899م. بعد از هجرت به مصر، منصب قضاوت شرعی را عهدهدار شد و بعد از مسافرت به کشورهای دیگر به مصر بازگشت و با محمد عبده که حاصل افکار جمالالدین بود، آشنا شد. (موثقی، 1371، ج 2، ص 57ـ52). اما بزرگترین مصیبتی که عبدالمجید به آن دچار شد، درگذشت استاد فرزانه و پیشوای عزت طلب او شیخ محمد عبده بود که در سال 1905م. روی داد. <br> | ||
ویژگی این دوره از زندگی عبدالمجید سلیم، تلاش اندیشمندان و دلسوزان اسلامی، برای بازگرداندن عزّت اسلامی به جهان اسلام و ایجاد نهضتهای اصلاحگری دینی است. از این رو عبدالمجید در یکی از حساسترین قلههای وقایع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در این بین باید به حرکتهایی که عبدالمجید بعدها ادامه دهنده آن شد، یعنی روند تاریخی تقریب و وحدت اسلامی نیز توجه کرد. زمانی که عبدالمجید دو سال تا فارغالتحصیلی فاصله داشت، علامه شرف الدین موسوی عاملی در مصر با سلیم بشری، مفتی مصر ارتباطات علمی برقرار کرده و در مسیر شناخت و ارتباط بیشتر مذاهب اسلامی، تلاش میکرد، که حاصل این تلاش، کتاب گرانقدر «المراجعات» میباشد. (ر. ک: پیشین، ص 272ـ260). <ref>این کتاب که حاصل نامههاى دو اندیشمند اهل سنت و شیعه است به نام «رهبرى امام على(علیهالسلام)» و به نام «مذهب و رهبر ما» به فارسى ترجمه و بارها چاپ و منتشر شدهاست.</ref> به این ترتیب، وی با رئیس علمای مصر، سلیم بشری (1335 ـ 1284 ق) آشنا شد و هر دو برای درد مشترک، گام بر میداشتند. اهمیت این رویداد آن جا روشن میشود که بدانیم عبدالمجید سلیم، دقیقاً ره نورد همین مسیری است که در دوران جوانی و تحصیل او، سلیم بشری و سید عبدالحسین شرف الّدین پی ریختهاند و نهایت کار عبدالمجید سلیم هم توسط شاگردش شیخ محمود شلتوت به این آرمان میرسد که: «اتحاد اسلامی و پیمان برادری وقتی به دست میآید که شما مذهب شیعه را آزاد اعلام کنید و آن را مانند یکی از مذاهب چهارگانه بدانید. باید نظر شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی به شیعه و پیروان آل محمد(علیهمالسلام)مانند نظرشان به یک دیگر باشد تا در اثر این احترام اختلافات مسلمانان برطرف شود». (پیشین، ص28). <ref>اوّلین نامه بین آن دو در ذى قعده 1329 ق. رد و بدل شد.</ref><br> | ویژگی این دوره از زندگی عبدالمجید سلیم، تلاش اندیشمندان و دلسوزان اسلامی، برای بازگرداندن عزّت اسلامی به جهان اسلام و ایجاد نهضتهای اصلاحگری دینی است. از این رو عبدالمجید در یکی از حساسترین قلههای وقایع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در این بین باید به حرکتهایی که عبدالمجید بعدها ادامه دهنده آن شد، یعنی روند تاریخی تقریب و وحدت اسلامی نیز توجه کرد. زمانی که عبدالمجید دو سال تا فارغالتحصیلی فاصله داشت، علامه شرف الدین موسوی عاملی در مصر با سلیم بشری، مفتی مصر ارتباطات علمی برقرار کرده و در مسیر شناخت و ارتباط بیشتر مذاهب اسلامی، تلاش میکرد، که حاصل این تلاش، کتاب گرانقدر «المراجعات» میباشد. (ر. ک: پیشین، ص 272ـ260). <ref>این کتاب که حاصل نامههاى دو اندیشمند اهل سنت و شیعه است به نام «رهبرى امام على(علیهالسلام)» و به نام «مذهب و رهبر ما» به فارسى ترجمه و بارها چاپ و منتشر شدهاست.</ref> به این ترتیب، وی با رئیس علمای مصر، سلیم بشری (1335 ـ 1284 ق) آشنا شد و هر دو برای درد مشترک، گام بر میداشتند. اهمیت این رویداد آن جا روشن میشود که بدانیم عبدالمجید سلیم، دقیقاً ره نورد همین مسیری است که در دوران جوانی و تحصیل او، سلیم بشری و سید عبدالحسین شرف الّدین پی ریختهاند و نهایت کار عبدالمجید سلیم هم توسط شاگردش شیخ محمود شلتوت به این آرمان میرسد که: «اتحاد اسلامی و پیمان برادری وقتی به دست میآید که شما مذهب شیعه را آزاد اعلام کنید و آن را مانند یکی از مذاهب چهارگانه بدانید. باید نظر شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی به شیعه و پیروان آل محمد(علیهمالسلام)مانند نظرشان به یک دیگر باشد تا در اثر این احترام اختلافات مسلمانان برطرف شود». (پیشین، ص28). <ref>اوّلین نامه بین آن دو در ذى قعده 1329 ق. رد و بدل شد.</ref><br> | ||
=اوضاع فرهنگی مصر در زمان عبدالمجید سلیم= | ==اوضاع فرهنگی مصر در زمان عبدالمجید سلیم== | ||
وقوع جنگ جهانی بین سالهای 1939 تا 1945، وضع کشور مصر را نیز آشفته ساخت و این کشور اسیرِ دست انگلیس را با تلاطم دیگر روبه رو کرد. در این سالها حزب وفد که با امضای معاهده 1936 با انگلیس، مصر را دربند نمود و به جدایی حزب سعد زغلول از مردم انجامید، در سال 1942 با پشتیبانی تانکهای انگلیس به قدرت رسید و با ویژگی غیرمذهبی ظاهر شد و شعار «دین برای خدا و وطن برای همه و حق مافوق قدرت و ملّت برتر از حکومت است» سرداد. (احزاب سیاسی در مصر، ص109).<br> | وقوع جنگ جهانی بین سالهای 1939 تا 1945، وضع کشور مصر را نیز آشفته ساخت و این کشور اسیرِ دست انگلیس را با تلاطم دیگر روبه رو کرد. در این سالها حزب وفد که با امضای معاهده 1936 با انگلیس، مصر را دربند نمود و به جدایی حزب سعد زغلول از مردم انجامید، در سال 1942 با پشتیبانی تانکهای انگلیس به قدرت رسید و با ویژگی غیرمذهبی ظاهر شد و شعار «دین برای خدا و وطن برای همه و حق مافوق قدرت و ملّت برتر از حکومت است» سرداد. (احزاب سیاسی در مصر، ص109).<br> | ||
برخی از استفتاهایی که از شیخ عبدالمجید سلیم میشد، و پاسخهای وی، گوشههایی از اوضاع فرهنگی آن دوره را نشان میدهد. در یکی از استفتاها (24 رجب 1362) بانویی از خانوادهای مذهبی مینویسد: «شوهرم که اوایل مرا دعوت به حجاب کامل و... میکرد، اینک زنان فریبکار را بیرون خانه میبیند و از من میخواهد بدون روسری و جوراب و... در گردشها و... حاضر شوم و در صورت امتناع مرا تهدید به طلاق میکند». این استفتا به تنهایی میتواند نشاندهنده اوضاع دینی و فرهنگی بخشی از جامعه مصر آن روز باشد؛ دورهای که در آن به تدریج استحاله فرهنگی آغاز میشد.<br> | برخی از استفتاهایی که از شیخ عبدالمجید سلیم میشد، و پاسخهای وی، گوشههایی از اوضاع فرهنگی آن دوره را نشان میدهد. در یکی از استفتاها (24 رجب 1362) بانویی از خانوادهای مذهبی مینویسد: «شوهرم که اوایل مرا دعوت به حجاب کامل و... میکرد، اینک زنان فریبکار را بیرون خانه میبیند و از من میخواهد بدون روسری و جوراب و... در گردشها و... حاضر شوم و در صورت امتناع مرا تهدید به طلاق میکند». این استفتا به تنهایی میتواند نشاندهنده اوضاع دینی و فرهنگی بخشی از جامعه مصر آن روز باشد؛ دورهای که در آن به تدریج استحاله فرهنگی آغاز میشد.<br> | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
«بهرهمند کردن غیر مسلمانان از شراب به طور علنی در شهرهای مسلمانان جایز نیست، چون اظهار فروش شراب، اظهار فسق است، از این کار منع میشوند، بلکه میتوانند پنهانی خود به هم بفروشند. به طور کلی تجارت شراب در شهرهای مسلمانان به طور عمومی جایز نیست». (پیشین، ص1572).<br> | «بهرهمند کردن غیر مسلمانان از شراب به طور علنی در شهرهای مسلمانان جایز نیست، چون اظهار فروش شراب، اظهار فسق است، از این کار منع میشوند، بلکه میتوانند پنهانی خود به هم بفروشند. به طور کلی تجارت شراب در شهرهای مسلمانان به طور عمومی جایز نیست». (پیشین، ص1572).<br> | ||
= | ==ریشهیابی افکار ضد استعماری عبدالمجید== | ||
عبدالمجید سلیم بعد از فراغت از تحصیل، اوقات خود را به تحقیق و تدریس و... گذراند و در واقع سالهای بین 1909 تا 1926 م. ، یعنی از 27 سالگی تا 44 سالگی، را به تکمیل شخصیت علمی و اندوختن تجربههای لازم گذراند. او در این سالها با تاریخیترین دوران مصر و در عین حال تلخترین ایام آن روبه رو بود. مصر هم چنان زیر سیطره انگلیسیها قرار داشت تا این که در سال 1914 م. شعلههای جنگ جهانی اول مصر را هم در برگرفت. | عبدالمجید سلیم بعد از فراغت از تحصیل، اوقات خود را به تحقیق و تدریس و... گذراند و در واقع سالهای بین 1909 تا 1926 م. ، یعنی از 27 سالگی تا 44 سالگی، را به تکمیل شخصیت علمی و اندوختن تجربههای لازم گذراند. او در این سالها با تاریخیترین دوران مصر و در عین حال تلخترین ایام آن روبه رو بود. مصر هم چنان زیر سیطره انگلیسیها قرار داشت تا این که در سال 1914 م. شعلههای جنگ جهانی اول مصر را هم در برگرفت. | ||
انگلیسیها به دلیل تمایل خدیو عباس حلمی به آلمانیها، او را برکنار کرده و سلطان حسین کامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انگلیس کشور مسلمان مصر را تحت الحمایه خود اعلام کرد (دانشگاه الأزهر، تاریخ هزار ساله تعلیمات اسلامی، ص 164) و در سال 1917 م. قیمومیت خود بر مصر را به جای سلطه عثمانی تثبیت نمود.<br> | انگلیسیها به دلیل تمایل خدیو عباس حلمی به آلمانیها، او را برکنار کرده و سلطان حسین کامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انگلیس کشور مسلمان مصر را تحت الحمایه خود اعلام کرد (دانشگاه الأزهر، تاریخ هزار ساله تعلیمات اسلامی، ص 164) و در سال 1917 م. قیمومیت خود بر مصر را به جای سلطه عثمانی تثبیت نمود.<br> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
عبدالمجید سلیم در سایه الطاف و توفیق الهی و شایستگیهای علمی و فردی خویش در موقعیتهای علمی مختلفی توانست به مسلمانان خدمت کند که تدریس علوم دینی، عهده داری مقام قضاوت شرعی و تدریس در این زمینه، حضور در دارالافتاء، اشراف بر دروس الأزهر،، ریاست لجنة فتوا و افتای مصر، حضور در مجمع کبار العلما، لجنة احوال شخصی، ریاست دارالتقریب، شیخ الأزهر و... از جمله آنهاست، که در زیر به شرح برخی از آنها خواهیم پرداخت.<br> | عبدالمجید سلیم در سایه الطاف و توفیق الهی و شایستگیهای علمی و فردی خویش در موقعیتهای علمی مختلفی توانست به مسلمانان خدمت کند که تدریس علوم دینی، عهده داری مقام قضاوت شرعی و تدریس در این زمینه، حضور در دارالافتاء، اشراف بر دروس الأزهر،، ریاست لجنة فتوا و افتای مصر، حضور در مجمع کبار العلما، لجنة احوال شخصی، ریاست دارالتقریب، شیخ الأزهر و... از جمله آنهاست، که در زیر به شرح برخی از آنها خواهیم پرداخت.<br> | ||
=سلیم بر مسند تدریس= | ==سلیم بر مسند تدریس== | ||
عبدالمجید سلیم، همانند دیگر عالمان الأزهر، به تدریس روی آورد و البته در این مسیر، درجه عالی او در فارغالتحصیلی از الأزهر، مشوّق بزرگ و اطمینان بخش مهمی برای او به حساب میآمد. او با اندوختههای علمی فراوانی که کسب کرده بود، به تعلیم و تدریس میپرداخت. علی عبدالعظیم، آنگاه که از وی به عنوان یکی از مشایخ الأزهر نام میبرد و مناصب او را برمی شمرد، قبل از هر چیز به موضوع تدریس وی تأکید میکند و مینویسد: «مناصب چندی را پذیرفت و در مراکز دینی به تدریس پرداخت. سپس در مدرسه قضاوت شرعی تدریس کرد. (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107) هر چند از تاریخ دقیق اشتغال وی به تدریس اطلاعی در دست نیست، اما با قراین مختلف میتوان فهمید که اولین فعالیت وی تدریس بودهاست. خفاجی نیز ضمن شرح حال او مینویسد:<br> | عبدالمجید سلیم، همانند دیگر عالمان الأزهر، به تدریس روی آورد و البته در این مسیر، درجه عالی او در فارغالتحصیلی از الأزهر، مشوّق بزرگ و اطمینان بخش مهمی برای او به حساب میآمد. او با اندوختههای علمی فراوانی که کسب کرده بود، به تعلیم و تدریس میپرداخت. علی عبدالعظیم، آنگاه که از وی به عنوان یکی از مشایخ الأزهر نام میبرد و مناصب او را برمی شمرد، قبل از هر چیز به موضوع تدریس وی تأکید میکند و مینویسد: «مناصب چندی را پذیرفت و در مراکز دینی به تدریس پرداخت. سپس در مدرسه قضاوت شرعی تدریس کرد. (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107) هر چند از تاریخ دقیق اشتغال وی به تدریس اطلاعی در دست نیست، اما با قراین مختلف میتوان فهمید که اولین فعالیت وی تدریس بودهاست. خفاجی نیز ضمن شرح حال او مینویسد:<br> | ||
«در سال 1908 م. در حالی که عالم بودن را در درجه بالای آن داشت، فارغالتحصیل شد... و به وظایف تدریس مشغول گردید» (خفاجی، پیشین).<br> | «در سال 1908 م. در حالی که عالم بودن را در درجه بالای آن داشت، فارغالتحصیل شد... و به وظایف تدریس مشغول گردید» (خفاجی، پیشین).<br> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
«استاد بزرگ، شیخ الاسلام، شیخ عبدالمجید سلیم مجالس آکنده از مستمعان دارد که خواص از اهل علم و نظر در آن حاضر میشوند و سخت در آنان اثرگذار است. وقتی مسئلهای از مسایل شریعت در فقه، کلام، اصول، تفسیر یا غیر آن مطرح میشود، چشمهای شیخ بزرگ از هوش و ذکاوت میدرخشد و بر پیشانی اش چینهایی میافتد که موجهایی است که علم صحیح و رأی درست را از قلب قوی که شور جوانی و شعور پیری و عمق بصیرت و کثرت تعجیل در آن است، منتقل میکند. آنگاه که وجوه پنهان مسئلهای را به روشنی آشکار میسازد قلبها پر میکشد، همان طور که گوشها قانع میشود (پیشین، سال 16، ص 134).<br> | «استاد بزرگ، شیخ الاسلام، شیخ عبدالمجید سلیم مجالس آکنده از مستمعان دارد که خواص از اهل علم و نظر در آن حاضر میشوند و سخت در آنان اثرگذار است. وقتی مسئلهای از مسایل شریعت در فقه، کلام، اصول، تفسیر یا غیر آن مطرح میشود، چشمهای شیخ بزرگ از هوش و ذکاوت میدرخشد و بر پیشانی اش چینهایی میافتد که موجهایی است که علم صحیح و رأی درست را از قلب قوی که شور جوانی و شعور پیری و عمق بصیرت و کثرت تعجیل در آن است، منتقل میکند. آنگاه که وجوه پنهان مسئلهای را به روشنی آشکار میسازد قلبها پر میکشد، همان طور که گوشها قانع میشود (پیشین، سال 16، ص 134).<br> | ||
=شاگردان عبدالمجید= | ==شاگردان عبدالمجید== | ||
در مورد شاگردان او نیز از افراد معینی غیر از «محمود شلتوت» نام برده نشدهاست، <ref>به دلیل ارتباط ویژهاى که بین عبدالمجید سلیم و شلتوت وجود داشت، از وى در گزینه بعدى سخن خواهیم گفت.</ref> اما کثرت شاگردانش از نوشتههای اهل تراجم و گزارشگران روشن میشود. خفاجی درباره وفات وی میگوید:<br> | در مورد شاگردان او نیز از افراد معینی غیر از «محمود شلتوت» نام برده نشدهاست، <ref>به دلیل ارتباط ویژهاى که بین عبدالمجید سلیم و شلتوت وجود داشت، از وى در گزینه بعدى سخن خواهیم گفت.</ref> اما کثرت شاگردانش از نوشتههای اهل تراجم و گزارشگران روشن میشود. خفاجی درباره وفات وی میگوید:<br> | ||
«خلأ بزرگی ایجاد کرد که چیزی آن را پر نمیکند گرچه شاگردان و مریدانی بجا گذاشت که از او به خیر و شکوه و وفا یاد میکنند».<br> | «خلأ بزرگی ایجاد کرد که چیزی آن را پر نمیکند گرچه شاگردان و مریدانی بجا گذاشت که از او به خیر و شکوه و وفا یاد میکنند».<br> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
«طبق آیه (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة) یادگیری علوم زندگی بر امّت واجب است، و با اشتغال گروهی از فرزندان ما به علوم شرعی و احکام فقهی منافات ندارد، چون فقه اسلام چیزی جز روش و راه درست زندگی نیست. (لِکلّ جَعَلْنا مِنْکمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً) و به افراد شاغل در آن ایراد گرفته نمیشود که در مطالعه و بررسی آن تعمّق کردهاند، بلکه عیب در کوتاهی نسبت به مطالعه و تحقیق و واگذاشتن علوم عملی است که امت اسلام به علوم نظری، بدون علوم عملی اکتفا کردند». (رسالة الاسلام، سال 6، ص 8).<br> | «طبق آیه (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة) یادگیری علوم زندگی بر امّت واجب است، و با اشتغال گروهی از فرزندان ما به علوم شرعی و احکام فقهی منافات ندارد، چون فقه اسلام چیزی جز روش و راه درست زندگی نیست. (لِکلّ جَعَلْنا مِنْکمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً) و به افراد شاغل در آن ایراد گرفته نمیشود که در مطالعه و بررسی آن تعمّق کردهاند، بلکه عیب در کوتاهی نسبت به مطالعه و تحقیق و واگذاشتن علوم عملی است که امت اسلام به علوم نظری، بدون علوم عملی اکتفا کردند». (رسالة الاسلام، سال 6، ص 8).<br> | ||
=شلتوت شاگردی نمونه= | ==شلتوت شاگردی نمونه== | ||
شیخ عبدالمجید در طول دوران تدریس بی گمان چون چشمهای جوشان هزاران تن از تشنگان علوم اسلامی را سیراب ساختهاست و هر چند ما به طور دقیق از نام آنان بی اطلاع هستیم، ولی بارزترین شاگرد او «شیخ شلتوت» را به خوبی میشناسیم. شیخ شلتوت چنان متأثر از استادش عبدالمجید بود که بعدها در مسیر تقریب بین مذاهب، راه استاد را تداوم بخشید. <ref>شیخ شلتوت در مصاحبه با روزنامه اطلاعات درباره شکلگیرى جماعت تقریب مىگوید: «افتخار همکارى من از روز اول شکل گرفت و استاد مغفور ما شیخ عبدالمجید سلیم شیخ سابق الأزهر مرا دعوت کرد و من فهمیدم که او و شیخ مراغى و عبدالرزاق آرزوهاى زیادى در این زمینه دارند لذا من هم در رسالة الاسلام بحثى قرآنى را شروع کردم». (رسالة الاسلام، سال 11، ص 219).</ref> مهمترین اقدام وی فتوای معروف او در به رسمیت شناختن مذهب شیعه در کنار مذاهب اهل سنّت است که دنباله تلاشهای شیخ سلیم بود. این فتوا اصلی از اصول اساسی تقریب بود و در حقیقت این فتوای یک نفر نبود، بلکه فتوای شخصیتهایی بود که بار امانت تقریب را به دوش کشیدند و در طلیعه آن استاد بزرگ عبدالمجید سلیم قرار داشت. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 70).<br> | شیخ عبدالمجید در طول دوران تدریس بی گمان چون چشمهای جوشان هزاران تن از تشنگان علوم اسلامی را سیراب ساختهاست و هر چند ما به طور دقیق از نام آنان بی اطلاع هستیم، ولی بارزترین شاگرد او «شیخ شلتوت» را به خوبی میشناسیم. شیخ شلتوت چنان متأثر از استادش عبدالمجید بود که بعدها در مسیر تقریب بین مذاهب، راه استاد را تداوم بخشید. <ref>شیخ شلتوت در مصاحبه با روزنامه اطلاعات درباره شکلگیرى جماعت تقریب مىگوید: «افتخار همکارى من از روز اول شکل گرفت و استاد مغفور ما شیخ عبدالمجید سلیم شیخ سابق الأزهر مرا دعوت کرد و من فهمیدم که او و شیخ مراغى و عبدالرزاق آرزوهاى زیادى در این زمینه دارند لذا من هم در رسالة الاسلام بحثى قرآنى را شروع کردم». (رسالة الاسلام، سال 11، ص 219).</ref> مهمترین اقدام وی فتوای معروف او در به رسمیت شناختن مذهب شیعه در کنار مذاهب اهل سنّت است که دنباله تلاشهای شیخ سلیم بود. این فتوا اصلی از اصول اساسی تقریب بود و در حقیقت این فتوای یک نفر نبود، بلکه فتوای شخصیتهایی بود که بار امانت تقریب را به دوش کشیدند و در طلیعه آن استاد بزرگ عبدالمجید سلیم قرار داشت. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 70).<br> | ||
به این ترتیب این حقیقت تاریخی روشن میشود که در مسیر تقریب، شاگرد و استاد چون یک روح در دو بدن، رسالتی بزرگ را به اتمام رساندند و همان گونه که فتوای جواز پیروی از مذهب شیعه را به طور آشکار از شاگرد میدانیم، بی هیچ تردیدی به استاد نیز نسبت میدهیم. متن این فتوا چنین است:<br> | به این ترتیب این حقیقت تاریخی روشن میشود که در مسیر تقریب، شاگرد و استاد چون یک روح در دو بدن، رسالتی بزرگ را به اتمام رساندند و همان گونه که فتوای جواز پیروی از مذهب شیعه را به طور آشکار از شاگرد میدانیم، بی هیچ تردیدی به استاد نیز نسبت میدهیم. متن این فتوا چنین است:<br> | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
2. مذهب جعفری معروف به مذهب شیعه امامیه اثنا عشری مذهبی است که تعبد به آن مانند سایر مذاهب اهل سنت شرعاً جایز است. پس بر مسلمین سزاوار است که این را بدانند و از عصبیت ناروا نسبت به یک مذهب خاص بپرهیزند. دین خدا و شریعت او تابع مذهب یا محصور در یک مذهب نیست. پس هر کدام تلاشگر و مورد قبول نزد خدا هستند و جایز است برای کسی که اهل فحص و اجتهاد نیست، از آنها تقلید کند و به آن چه که در فقه خود تقریر میکنند عمل کند و در این مورد فرقی بین عبادات و معاملات نیست». (رضوی، ص 8).<br> | 2. مذهب جعفری معروف به مذهب شیعه امامیه اثنا عشری مذهبی است که تعبد به آن مانند سایر مذاهب اهل سنت شرعاً جایز است. پس بر مسلمین سزاوار است که این را بدانند و از عصبیت ناروا نسبت به یک مذهب خاص بپرهیزند. دین خدا و شریعت او تابع مذهب یا محصور در یک مذهب نیست. پس هر کدام تلاشگر و مورد قبول نزد خدا هستند و جایز است برای کسی که اهل فحص و اجتهاد نیست، از آنها تقلید کند و به آن چه که در فقه خود تقریر میکنند عمل کند و در این مورد فرقی بین عبادات و معاملات نیست». (رضوی، ص 8).<br> | ||
شلتوت درباره استاد خود عبدالمجید سلیم میگوید: «آرزو داشتم میتوانستم تصویری ارایه دهم هم چون... مرحوم استاد اکبر شیخ عبدالمجید سلیم، مردی با ایمان و عالم به علوم مختلف اسلامی و مسلط به مذاهب فقهی در اصول و فروع. او هم چون کوهی عظیم و پایدار بود، مردی که در تأسیس پایههای تقریب، گامهای بسیار مؤثری برداشت. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 52، به نقل از شیخ شلتوت در مقاله تاریخچه فشرده تقریب).<br> | شلتوت درباره استاد خود عبدالمجید سلیم میگوید: «آرزو داشتم میتوانستم تصویری ارایه دهم هم چون... مرحوم استاد اکبر شیخ عبدالمجید سلیم، مردی با ایمان و عالم به علوم مختلف اسلامی و مسلط به مذاهب فقهی در اصول و فروع. او هم چون کوهی عظیم و پایدار بود، مردی که در تأسیس پایههای تقریب، گامهای بسیار مؤثری برداشت. (بیآزار شیرازی، 1377، ص 52، به نقل از شیخ شلتوت در مقاله تاریخچه فشرده تقریب).<br> | ||
=شیخ عبدالمجید بر مسند قضاوت= | |||
==شیخ عبدالمجید بر مسند قضاوت== | |||
عبدالمجید سلیم با کوله باری از تجربههای تلخ عصر اشغال و تحقیر، کوشید در حد توان خود باری از دوش ملّت بردارد و در فضایی که امکان بیان افکار و تبلیغات دینی وجود نداشت، بر مسند قضاوت تکیه زد. وی در سال 1926م. <ref>به دنبال سقوط عثمانى بحثهاى زیادى درباره خلافت درگرفته بود. در همین سال، کنگره مهمى در قاهره در مورد مسئله خلافت برگزار شد. (موثقى، 1371، ج2، ص 40).</ref> وارد کار قضاوت شد. آن چه ما را از درخشان بودن دو سال خدمت او در مقام قضاوت (1926 تا 1928م.) مطمئن میکند، روحیه ظلمستیزی و عدالتخواهی اوست که همه کسانی که با او آشنا بودهاند از آن سخن میگویند. <br> | عبدالمجید سلیم با کوله باری از تجربههای تلخ عصر اشغال و تحقیر، کوشید در حد توان خود باری از دوش ملّت بردارد و در فضایی که امکان بیان افکار و تبلیغات دینی وجود نداشت، بر مسند قضاوت تکیه زد. وی در سال 1926م. <ref>به دنبال سقوط عثمانى بحثهاى زیادى درباره خلافت درگرفته بود. در همین سال، کنگره مهمى در قاهره در مورد مسئله خلافت برگزار شد. (موثقى، 1371، ج2، ص 40).</ref> وارد کار قضاوت شد. آن چه ما را از درخشان بودن دو سال خدمت او در مقام قضاوت (1926 تا 1928م.) مطمئن میکند، روحیه ظلمستیزی و عدالتخواهی اوست که همه کسانی که با او آشنا بودهاند از آن سخن میگویند. <br> | ||
علامه محمدتقی قمی دبیرکل دارالتقریب مینویسد: <br> | علامه محمدتقی قمی دبیرکل دارالتقریب مینویسد: <br> | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۳: | ||
در دوره دو ساله فعالیت عبدالمجید سلیم، واقعه خاصی روی نداد، جز این که روند تخریب مسئله خلافت که از سال 1924 در پی سقوط عثمانی و روی کار آمدن آتاترک، ایجاد شده بود، وارد مرحله جدیدی شد و حتی کنگره مهمی در سال 1926 م. هم زمان با آغاز کار عبدالمجید در مسند قضاوت، در شهر قاهره پیرامون مسئله خلافت برگزار شد. این موضوع ذهن علمای الأزهر را به خود مشغول کرده بود و حتی شخصی مانند رشید رضا ده سال قبل از الغای خلافت، کتابی با عنوان «الخلافة و الامامةالعظمی» (1922 م.) نوشت و بر تربیت کادرهای شایسته خلافت تأکید کرد؛ بر خلاف علی عبدالرزاق که خلافت را چندان قبول نداشت. رشید رضا به ترکها پیشنهاد کرد که به شکل کنونی حکومت (جمهوری) خود به عنوان موقت نگاه کنند تا مسئله خلافت به تصمیم یک کنگره واگذار شود؛ کنگرهای که مرکب از نمایندگان تمام کشورهای اسلامی باشد. پیرو همین نظریه، در سال 1926 م. کنگره قاهره تشکیل شد و پیشنهاد داد مدرسهای مخصوص برای پرورش نامزدهای خلافت برپا شد... (موثقی، 1371، ج 2، ص 40).<br> | در دوره دو ساله فعالیت عبدالمجید سلیم، واقعه خاصی روی نداد، جز این که روند تخریب مسئله خلافت که از سال 1924 در پی سقوط عثمانی و روی کار آمدن آتاترک، ایجاد شده بود، وارد مرحله جدیدی شد و حتی کنگره مهمی در سال 1926 م. هم زمان با آغاز کار عبدالمجید در مسند قضاوت، در شهر قاهره پیرامون مسئله خلافت برگزار شد. این موضوع ذهن علمای الأزهر را به خود مشغول کرده بود و حتی شخصی مانند رشید رضا ده سال قبل از الغای خلافت، کتابی با عنوان «الخلافة و الامامةالعظمی» (1922 م.) نوشت و بر تربیت کادرهای شایسته خلافت تأکید کرد؛ بر خلاف علی عبدالرزاق که خلافت را چندان قبول نداشت. رشید رضا به ترکها پیشنهاد کرد که به شکل کنونی حکومت (جمهوری) خود به عنوان موقت نگاه کنند تا مسئله خلافت به تصمیم یک کنگره واگذار شود؛ کنگرهای که مرکب از نمایندگان تمام کشورهای اسلامی باشد. پیرو همین نظریه، در سال 1926 م. کنگره قاهره تشکیل شد و پیشنهاد داد مدرسهای مخصوص برای پرورش نامزدهای خلافت برپا شد... (موثقی، 1371، ج 2، ص 40).<br> | ||
=آغاز خدمت در دارالافتاء (1952ـ1928م)= | ==آغاز خدمت در دارالافتاء (1952ـ1928م)== | ||
عبدالمجید سلیم بعد از گذشت دو سال از تصدیگری مقام قضاوت، در سال 1928م. وارد دارالافتاء شد. این مجتهد 46 ساله از چنان بنیانهای علمی قوی برخوردار بود که با ورودش به موقعیت جدید، توانست منشأ آثار زیادی شود و تا سال 1952 در این مقام بماند. در مجموعه «الفتاوی الاسلامیة» ورود وی 2 ذی الحجه 1346ق و خروجش 15 ذی الحجة 1364ق عنوان شدهاست. (الفتاوی الاسلامیة، ج 1، ص 34). خفاجی در مورد تعداد فتواهای صادر شده از طرف وی در این دوره طولانی مینویسد: «بیش از پنج هزار فتوا دارد». (خفاجی، ج 1، ص 306).<br> | عبدالمجید سلیم بعد از گذشت دو سال از تصدیگری مقام قضاوت، در سال 1928م. وارد دارالافتاء شد. این مجتهد 46 ساله از چنان بنیانهای علمی قوی برخوردار بود که با ورودش به موقعیت جدید، توانست منشأ آثار زیادی شود و تا سال 1952 در این مقام بماند. در مجموعه «الفتاوی الاسلامیة» ورود وی 2 ذی الحجه 1346ق و خروجش 15 ذی الحجة 1364ق عنوان شدهاست. (الفتاوی الاسلامیة، ج 1، ص 34). خفاجی در مورد تعداد فتواهای صادر شده از طرف وی در این دوره طولانی مینویسد: «بیش از پنج هزار فتوا دارد». (خفاجی، ج 1، ص 306).<br> | ||
و استاد احمد عسکری آن را پانزده هزار مورد ذکر میکند (رسالة الاسلام، سال 6، ص 434؛ به نقل از الاهرام) که این نظر به صواب نزدیکتر است؛ زیرا بعدها در مجموعه الفتاوی الاسلامیه با دقتی که در شمارش فتواها شد، به طور دقیق این میزان تأیید و تعداد فتواها «15792» مورد اعلام گردید. (الفتاوی الاسلامیة، پیشین).<br> | و استاد احمد عسکری آن را پانزده هزار مورد ذکر میکند (رسالة الاسلام، سال 6، ص 434؛ به نقل از الاهرام) که این نظر به صواب نزدیکتر است؛ زیرا بعدها در مجموعه الفتاوی الاسلامیه با دقتی که در شمارش فتواها شد، به طور دقیق این میزان تأیید و تعداد فتواها «15792» مورد اعلام گردید. (الفتاوی الاسلامیة، پیشین).<br> | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۳: | ||
با وجود این امیدواری، فتواهای عبدالمجید هرگز در مجموعه واحدی جمع نشد، تا آن که در زمان شیخ جادالحق بخشهای کوچکی از آن در الفتاوی الاسلامیه که مجموعهای از فتواهای دارالافتای مصر است، گردآوری شد. علی عبدالعظیم از اشتیاق افراد زیادی به جمعآوری این ثروت عظیم از فتواها و چاپ و نشر آن سخن میگوید و اضافه میکند این امر تنها در زمان ریاست جادالحق بر منصب افتا ممکن شد و گروهی این میراث بزرگ اسلامی را که مفتیهای مصر به جا گذاشته بودند، طبع و نشر کردند که فتواهای شیخ عبدالمجید سلیم نیز در ضمن آن آمدهاست. (مشیخة الازهر، پیشین؛ به نقل از الفتاوی الاسلامیة، ج 7، ص 2685).<br> | با وجود این امیدواری، فتواهای عبدالمجید هرگز در مجموعه واحدی جمع نشد، تا آن که در زمان شیخ جادالحق بخشهای کوچکی از آن در الفتاوی الاسلامیه که مجموعهای از فتواهای دارالافتای مصر است، گردآوری شد. علی عبدالعظیم از اشتیاق افراد زیادی به جمعآوری این ثروت عظیم از فتواها و چاپ و نشر آن سخن میگوید و اضافه میکند این امر تنها در زمان ریاست جادالحق بر منصب افتا ممکن شد و گروهی این میراث بزرگ اسلامی را که مفتیهای مصر به جا گذاشته بودند، طبع و نشر کردند که فتواهای شیخ عبدالمجید سلیم نیز در ضمن آن آمدهاست. (مشیخة الازهر، پیشین؛ به نقل از الفتاوی الاسلامیة، ج 7، ص 2685).<br> | ||
=سلیم در هیئت «کبار العلما» = | == سلیم در هیئت «کبار العلما» == | ||
هیئت کبار العلما مجموعهای متشکل از نخبگان علمی الازهر است که رئیس الازهر را انتخاب میکند. شرط ورود به این هیئت، داشتن ویژگیهای برجسته علمی و مذهبی است که عبدالمجید سلیم از آن برخوردار بود. وی در زمان ریاست مصطفی مراغی جزء هیئت کبار العلما بودهاست.<br> | هیئت کبار العلما مجموعهای متشکل از نخبگان علمی الازهر است که رئیس الازهر را انتخاب میکند. شرط ورود به این هیئت، داشتن ویژگیهای برجسته علمی و مذهبی است که عبدالمجید سلیم از آن برخوردار بود. وی در زمان ریاست مصطفی مراغی جزء هیئت کبار العلما بودهاست.<br> | ||
او در این موقعیت نیز نبوغ علمی خود را نشان داد و در شمار برجستگان این هیئت درآمد. در این هیئت، عبدالمجید سلیم علاوه بر امور معمول، به مشکلات و معضلات اجتماعی و مذهبی نیز توجه داشت و در صورت بروز پیش آمدی خاص، برای حل آن تلاش مینمود. نمونه آن را میتوان در مبارزه با مفاسد اخلاقی در جامعه دانست. ورود عبدالمجید به هیئت کبار العلما هم زمان با اوج انحطاط مصر از لحاظ اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی بود. جوانان جذب مخالفان دین میشدند، و مکاتب الحادی با رنگهای فریبنده آنان را از دین منحرف میکردند. در بعد فرهنگی، بیاعتنایی به مظاهر اسلامی هم چون حجاب و اصول اخلاقی اوج گرفته بود. رواج شراب خواری، مجالس مختلط، مراسم وقیحانه ملکه زیبایی و دهها مفاسد اخلاقی، جلوهای زشت از جامعه مصر آن دوره ترسیم کرده بود. مسابقات حرام، کسبهای خلاف شرع و... همگی هیئت مذکور را در برابر کوهی از مشکلات قرار داده بود، تا این که بهانهای برای اعلام این همه هجمه علیه دین و مظاهر دین پیدا شد و آن خبر تحریم شراب در ایالتهایی از هند و تقاضای شیخ مرتضی آل یاسین، از علمای مصر برای انجام اقداماتی مشابه در کشور مصر بود.<br> | او در این موقعیت نیز نبوغ علمی خود را نشان داد و در شمار برجستگان این هیئت درآمد. در این هیئت، عبدالمجید سلیم علاوه بر امور معمول، به مشکلات و معضلات اجتماعی و مذهبی نیز توجه داشت و در صورت بروز پیش آمدی خاص، برای حل آن تلاش مینمود. نمونه آن را میتوان در مبارزه با مفاسد اخلاقی در جامعه دانست. ورود عبدالمجید به هیئت کبار العلما هم زمان با اوج انحطاط مصر از لحاظ اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی بود. جوانان جذب مخالفان دین میشدند، و مکاتب الحادی با رنگهای فریبنده آنان را از دین منحرف میکردند. در بعد فرهنگی، بیاعتنایی به مظاهر اسلامی هم چون حجاب و اصول اخلاقی اوج گرفته بود. رواج شراب خواری، مجالس مختلط، مراسم وقیحانه ملکه زیبایی و دهها مفاسد اخلاقی، جلوهای زشت از جامعه مصر آن دوره ترسیم کرده بود. مسابقات حرام، کسبهای خلاف شرع و... همگی هیئت مذکور را در برابر کوهی از مشکلات قرار داده بود، تا این که بهانهای برای اعلام این همه هجمه علیه دین و مظاهر دین پیدا شد و آن خبر تحریم شراب در ایالتهایی از هند و تقاضای شیخ مرتضی آل یاسین، از علمای مصر برای انجام اقداماتی مشابه در کشور مصر بود.<br> | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۴: | ||
شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ محمد عبداللطیف دراز، شیخ محمد الفتاح العنانی، شیخ عیسی منون و شیخ محمد محمد مدنی. <br> | شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ محمد عبداللطیف دراز، شیخ محمد الفتاح العنانی، شیخ عیسی منون و شیخ محمد محمد مدنی. <br> | ||
=از ریاست الازهر تا استعفاهای مکرر= | ==از ریاست الازهر تا استعفاهای مکرر== | ||
منش سیاسی عبدالمجید سلیم به زودی تأثیر خود را در آینده سیاسی و علمی وی نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتی مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده میشد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفی مراغی، به رغم اولویتهای علمی و شخصیتیاش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونهای که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح میداد و در بیان اصلح بودن وی به صراحت سخن میگفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسی مرا انتخاب کردهاست». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیهترین آنهاست». (بیآزار شیرازی، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهای مصر و حتی از نظر فضل از من برتر و عالمتر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و میخواست برای مذهبش جای گزینی بگمارد، کسی جز عبدالمجید را برنمی گزید.» (موثقی، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوی از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهدهدار شد. بررسی مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقی دیگر را میطلبد ولی به طور کلی میتوان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریحتر و قویتر از شیوه معمول علمای اهل سنت در برابر دولتها بود.<br> | منش سیاسی عبدالمجید سلیم به زودی تأثیر خود را در آینده سیاسی و علمی وی نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتی مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده میشد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفی مراغی، به رغم اولویتهای علمی و شخصیتیاش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونهای که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح میداد و در بیان اصلح بودن وی به صراحت سخن میگفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسی مرا انتخاب کردهاست». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیهترین آنهاست». (بیآزار شیرازی، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهای مصر و حتی از نظر فضل از من برتر و عالمتر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و میخواست برای مذهبش جای گزینی بگمارد، کسی جز عبدالمجید را برنمی گزید.» (موثقی، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوی از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهدهدار شد. بررسی مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقی دیگر را میطلبد ولی به طور کلی میتوان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریحتر و قویتر از شیوه معمول علمای اهل سنت در برابر دولتها بود.<br> | ||
عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذی حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونههایی از ناسازگاری روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شدهاست، از جمله این که وی در برابر توقعات دستگاه حکومتی فاروق گفته بود: «من این جا برای این گونه امور ننشستهام.» (بیآزار شیرازی، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتی فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانی بود، امور مالی الازهر با تنگ نظری مورد موشکافی قرار میگرفت و از سلیم تقاضای صرفه جویی بیش از پیش میشد و این موضوع تا جایی پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینی و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگاری حکومت با وی بیشتر شود و سرانجام وی مجبور به استعفا گردد. بعد از وی ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164).<br> | عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذی حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونههایی از ناسازگاری روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شدهاست، از جمله این که وی در برابر توقعات دستگاه حکومتی فاروق گفته بود: «من این جا برای این گونه امور ننشستهام.» (بیآزار شیرازی، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتی فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانی بود، امور مالی الازهر با تنگ نظری مورد موشکافی قرار میگرفت و از سلیم تقاضای صرفه جویی بیش از پیش میشد و این موضوع تا جایی پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینی و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگاری حکومت با وی بیشتر شود و سرانجام وی مجبور به استعفا گردد. بعد از وی ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164).<br> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۲: | ||
دکتر رفعت سید احمد در کتاب «الدین و الدولة و الثورة» تحلیلی عام ارایه میدهد و معتقد است نظام سیاسی آن دوره ثبات نداشت و دخالت الازهر در سیاست در دوره محمدعلی پاشا به نفع وی و علیه عثمانیها و در دوره بعد باعث از بین رفتن استقلال اقتصادی الازهر شد و به مرور سلطه دولت بر آن افزوده شد و تا جایی پیش رفت که حجم سنگین دخالتها، عبدالمجید و خیلیها را وادار به استعفا و بی میلی به مناصب الازهر و... کرد. (رفعت سید احمد، ص 238ـ235).<br> | دکتر رفعت سید احمد در کتاب «الدین و الدولة و الثورة» تحلیلی عام ارایه میدهد و معتقد است نظام سیاسی آن دوره ثبات نداشت و دخالت الازهر در سیاست در دوره محمدعلی پاشا به نفع وی و علیه عثمانیها و در دوره بعد باعث از بین رفتن استقلال اقتصادی الازهر شد و به مرور سلطه دولت بر آن افزوده شد و تا جایی پیش رفت که حجم سنگین دخالتها، عبدالمجید و خیلیها را وادار به استعفا و بی میلی به مناصب الازهر و... کرد. (رفعت سید احمد، ص 238ـ235).<br> | ||
=گامهای نخستین تقریب و همبستگی= | ==گامهای نخستین تقریب و همبستگی== | ||
در سال 1938م. استاد محمدتقی وارد مصر شد. وی یک روحانی ایرانی بود که برای انجام امور فرهنگی از سوی دولت ایران به مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتیجه، با شیوخ بزرگواری چون عبدالمجید سلیم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالی، حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تقریب را به عنوان استراتژی در نظر داشت و برای دست یابی به آن تحمل زیادی از خود نشان میداد به گونهای که تنها تصویب اساسنامه تقریب 9 سال به طول کشید و این قانون در سال 1947م. به تصویب رسید. در این دوره مصطفی مراغی ریاست الازهر را به عهده داشت.<br> | در سال 1938م. استاد محمدتقی وارد مصر شد. وی یک روحانی ایرانی بود که برای انجام امور فرهنگی از سوی دولت ایران به مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتیجه، با شیوخ بزرگواری چون عبدالمجید سلیم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالی، حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تقریب را به عنوان استراتژی در نظر داشت و برای دست یابی به آن تحمل زیادی از خود نشان میداد به گونهای که تنها تصویب اساسنامه تقریب 9 سال به طول کشید و این قانون در سال 1947م. به تصویب رسید. در این دوره مصطفی مراغی ریاست الازهر را به عهده داشت.<br> | ||
دعوت تقریب، اندیشهای اصلاحی بود و در چارچوب اصلاحطلبی دینی جای داشت که از رهبران بزرگ اصلاحی دینی، چون سید جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوی سنّتی و فقهی و جنبههای قوی اصلاحی از جمله در مسئله اجتهاد و فکر تقریب برخوردار بود و محمدتقی قمی با ورود به مصر در سال 1938م. سفیر آن شد. وی لزوم رعایت دعوت مرحلهای برای دست یابی به هدف تقریب را یادآور شد. او در سخنانی که 25 سال بعد از آغاز تقریب بیان کردهاست، میگوید: | دعوت تقریب، اندیشهای اصلاحی بود و در چارچوب اصلاحطلبی دینی جای داشت که از رهبران بزرگ اصلاحی دینی، چون سید جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوی سنّتی و فقهی و جنبههای قوی اصلاحی از جمله در مسئله اجتهاد و فکر تقریب برخوردار بود و محمدتقی قمی با ورود به مصر در سال 1938م. سفیر آن شد. وی لزوم رعایت دعوت مرحلهای برای دست یابی به هدف تقریب را یادآور شد. او در سخنانی که 25 سال بعد از آغاز تقریب بیان کردهاست، میگوید: | ||
«خداوند اراده فرمود که اندیشهای اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسی انجام گردیده بود، به صورت دعوتی اصلاحی و دینی بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهای که بزرگترین درد وگرفتاری مسلمانان را که تفرّق و پراکندگی است، درمان میسازد». زمانی که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیاری به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظاری نداشتند که نکتهای از تقریب بشنوند، بنابراین چارهای نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را برای اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا. | «خداوند اراده فرمود که اندیشهای اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسی انجام گردیده بود، به صورت دعوتی اصلاحی و دینی بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهای که بزرگترین درد وگرفتاری مسلمانان را که تفرّق و پراکندگی است، درمان میسازد». زمانی که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیاری به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظاری نداشتند که نکتهای از تقریب بشنوند، بنابراین چارهای نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را برای اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا. | ||
=مرحله مقدماتی تقریب= | |||
==مرحله مقدماتی تقریب== | |||
مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمی به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغی و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفی عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانی دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتی دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وی ارتباطات گرمی داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یاری جستند. محمدتقی قمی درباره جایگاه شیخ مراغی در الازهر و آنگاه تمهید او برای ورود عبدالمجید سلیم به جریان تقریب مینویسد: <br> | مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمی به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغی و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفی عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانی دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتی دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وی ارتباطات گرمی داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یاری جستند. محمدتقی قمی درباره جایگاه شیخ مراغی در الازهر و آنگاه تمهید او برای ورود عبدالمجید سلیم به جریان تقریب مینویسد: <br> | ||
«مراغی مردی با وقار و با شخصیت و دارای فکری منظم و هماهنگ و بینشی وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولی به حکم مرکزیتی که داشت، نمیتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستی که بر اهل سنت داشت، نمیتوانست در برابر محیطی که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهرهمند میگشت چنین اندیشهای را به طور آشکار تأیید نماید. ولی او میدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلی برای ایراد سخنرانی در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روی ما گشود و تسهیلاتی برای ارتباط ما با رجال الازهر برای تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانی که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمی اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب میدید آشنا کرد. <br> | «مراغی مردی با وقار و با شخصیت و دارای فکری منظم و هماهنگ و بینشی وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولی به حکم مرکزیتی که داشت، نمیتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستی که بر اهل سنت داشت، نمیتوانست در برابر محیطی که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهرهمند میگشت چنین اندیشهای را به طور آشکار تأیید نماید. ولی او میدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلی برای ایراد سخنرانی در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روی ما گشود و تسهیلاتی برای ارتباط ما با رجال الازهر برای تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانی که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمی اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب میدید آشنا کرد. <br> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۸: | ||
«تصور میکنم جناب علامه قمی اجازه بدهند که بگویم هیئت تقریب که دارای این آثارگرانبها بود و شخصیتهایی مانند شیخ عبدالمجید سلیم و دیگران که مشایخ و استادان ما محسوب میشوند، در آن شرکت داشتند، همه به همت شخص ایشان (قمی) به وجود آمد. البته این شخصیتها کورکورانه به دنبال این اندیشه نرفتند، بلکه آنان کسانی بودند که تا به طور قطع و یقین اندیشهای را صحیح و سالم نمیدانستند، گرد آن نمیرفتند و از آن پیروی نمیکردند» (پیشین، ص378).<br> | «تصور میکنم جناب علامه قمی اجازه بدهند که بگویم هیئت تقریب که دارای این آثارگرانبها بود و شخصیتهایی مانند شیخ عبدالمجید سلیم و دیگران که مشایخ و استادان ما محسوب میشوند، در آن شرکت داشتند، همه به همت شخص ایشان (قمی) به وجود آمد. البته این شخصیتها کورکورانه به دنبال این اندیشه نرفتند، بلکه آنان کسانی بودند که تا به طور قطع و یقین اندیشهای را صحیح و سالم نمیدانستند، گرد آن نمیرفتند و از آن پیروی نمیکردند» (پیشین، ص378).<br> | ||
=مرحله تکوین و تجهیز تقریب= | ==مرحله تکوین و تجهیز تقریب== | ||
نقش دادن شیخ مراغی در مرحله تکوین و تجهیز تقریب به اشخاصی چون عبدالمجید سلیم و مصطفی عبدالرزاق همواره مورد تشویق و اعجاب محمدتقی قمی بانی و مؤسس تقریب بود. با این حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، یعنی تکوین و پیدایش تقریب، میداند. این مرحله را باید از سال 1946، زمان بازگشت محمدتقی قمی به مصر، تا حمایت علنی عبدالرزاق از تقریب دانست که موجب رسمیت یافتن آن شد. وی مینویسد: <br> | نقش دادن شیخ مراغی در مرحله تکوین و تجهیز تقریب به اشخاصی چون عبدالمجید سلیم و مصطفی عبدالرزاق همواره مورد تشویق و اعجاب محمدتقی قمی بانی و مؤسس تقریب بود. با این حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، یعنی تکوین و پیدایش تقریب، میداند. این مرحله را باید از سال 1946، زمان بازگشت محمدتقی قمی به مصر، تا حمایت علنی عبدالرزاق از تقریب دانست که موجب رسمیت یافتن آن شد. وی مینویسد: <br> | ||
«در سال 1946م. به مصر برگشتم. مرحله مقدماتی که آن را پشت سر گذاشته بودیم، این تجربه را به ما آموخت که قبل از هر دعوتی ارتباطات شخصی برای آمادگی لازم و ضروری است و شرط بقا از هر دعوتی این است که از میدان شخص خارج گردد و به دوش جماعتی از افراد با ایمان و با عمل گذاشته شود، به طوری که اگر یکی از میان رود دیگری به جایش قرار گیرد. در این فترت، مرحله تکوین آغاز گشت.» (پیشین، ص 66).<br> | «در سال 1946م. به مصر برگشتم. مرحله مقدماتی که آن را پشت سر گذاشته بودیم، این تجربه را به ما آموخت که قبل از هر دعوتی ارتباطات شخصی برای آمادگی لازم و ضروری است و شرط بقا از هر دعوتی این است که از میدان شخص خارج گردد و به دوش جماعتی از افراد با ایمان و با عمل گذاشته شود، به طوری که اگر یکی از میان رود دیگری به جایش قرار گیرد. در این فترت، مرحله تکوین آغاز گشت.» (پیشین، ص 66).<br> | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۷۰: | ||
قانون تصویبی تقریب در سال 1947م. را باید نتیجه تلاش تمام عالمان حاضر به ویژه مصطفی عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و شاگرد او شیخ محمود شلتوت دانست.<br> | قانون تصویبی تقریب در سال 1947م. را باید نتیجه تلاش تمام عالمان حاضر به ویژه مصطفی عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و شاگرد او شیخ محمود شلتوت دانست.<br> | ||
=مرحله اجرایی و نهایی تقریب= | ==مرحله اجرایی و نهایی تقریب== | ||
بخشی از چهره سیاسی عبدالمجید سلیم را باید در دارالتقریب جستوجو کرد، همان گونه که بخشی دیگر نیز، از مطالعه حضور وی در الازهر به دست میآید. با این که عبدالرزاق از نظر سیاسی اختلاف نظرهایی با سلیم داشت، اما سلیم، عبدالرزاق را شخصیتی صاحب علم و تقوا و مورد اطمینان میدانست و توسط وی به دارالتقریب راه یافته بود. شیخ سلیم با حضور در دارالتقریب منشأ آثار زیادی شد، هم از لحاظ علمی و اجتماعی، هم از لحاظ جلب شخصیتهای جدید به دارالتقریب که پشتوانه آینده آن شدند، مانند شاگردش شیخ شلتوت، و هم از جهت دفاع مستحکم در برابر حمله برخی شیوخ الازهر به اندیشه اصلاح گرایانه در باب تقریب بین مذاهب اسلامی. (ر. ک: موثقی، 1371، ص 148).<br> | بخشی از چهره سیاسی عبدالمجید سلیم را باید در دارالتقریب جستوجو کرد، همان گونه که بخشی دیگر نیز، از مطالعه حضور وی در الازهر به دست میآید. با این که عبدالرزاق از نظر سیاسی اختلاف نظرهایی با سلیم داشت، اما سلیم، عبدالرزاق را شخصیتی صاحب علم و تقوا و مورد اطمینان میدانست و توسط وی به دارالتقریب راه یافته بود. شیخ سلیم با حضور در دارالتقریب منشأ آثار زیادی شد، هم از لحاظ علمی و اجتماعی، هم از لحاظ جلب شخصیتهای جدید به دارالتقریب که پشتوانه آینده آن شدند، مانند شاگردش شیخ شلتوت، و هم از جهت دفاع مستحکم در برابر حمله برخی شیوخ الازهر به اندیشه اصلاح گرایانه در باب تقریب بین مذاهب اسلامی. (ر. ک: موثقی، 1371، ص 148).<br> | ||
مصطفی عبدالرزاق بعد از زحمات زیاد و اتمام این بخش حیاتی از پروژه تقریب، دار فانی را وداع گفت و از آن پس بود که مرحله اجرایی آغاز شد. عالمان بزرگ در پی طرح ریزی فردایی متحد برای امّت اسلام بودند. تا این مرحله از تقریب را عمدتاً محمدمصطفی مراغی (1945 ـ 1935) و مصطفی عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهی و مجاهدت مردانی چون شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمدحسین کاشف الغطا (راهبری و هدایت کرده و به سلامت به سرمنزل مقصود رسانده بود و اکنون (1948) نوبت مردانی دیگر بود که این راه را بپیمایند.<br> | مصطفی عبدالرزاق بعد از زحمات زیاد و اتمام این بخش حیاتی از پروژه تقریب، دار فانی را وداع گفت و از آن پس بود که مرحله اجرایی آغاز شد. عالمان بزرگ در پی طرح ریزی فردایی متحد برای امّت اسلام بودند. تا این مرحله از تقریب را عمدتاً محمدمصطفی مراغی (1945 ـ 1935) و مصطفی عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهی و مجاهدت مردانی چون شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمدحسین کاشف الغطا (راهبری و هدایت کرده و به سلامت به سرمنزل مقصود رسانده بود و اکنون (1948) نوبت مردانی دیگر بود که این راه را بپیمایند.<br> | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۸۰: | ||
«میزان علاقه و دلبستگی وی به تقریب به گونهای بود که وی با این که پس از چند سال رییس الازهر شد، باز به عضویت خود در جمعیت ادامه داد و حتی بیشتر نامههای خود را با عنوان شیخ الازهر و نائب رییس جمعیت تقریب امضا میکرد. در عهد او بود که فصل تازهای در ارتباط میان سنی و شیعه گشوده شد. او باب نامه نگاری را با علمای شیعه گشود و پاسخ آنها را دریافت نمود و برای اولین بار دانشگاه الازهر را که منحصر به مذاهب چهارگانه تسنن بود، به صورت دانشگاه عمومی اسلامی درآورد تا به ماده واحدهای که راجع به دانشگاههای اسلامی در قانون اساسی تقریب آمده بود، عمل کند و او برای اولین بار بعضی از احکام و قوانین شیعه را که در نظرش از سایر قوانین بهتر بود، در قانون مصر در قوانین مربوط به احوال شخصی وارد کرد و او بود که به دارالتقریب پیشنهاد چاپ تفسیر مجمع البیان را داد». (پیشین، ص 48 و 47).<br> | «میزان علاقه و دلبستگی وی به تقریب به گونهای بود که وی با این که پس از چند سال رییس الازهر شد، باز به عضویت خود در جمعیت ادامه داد و حتی بیشتر نامههای خود را با عنوان شیخ الازهر و نائب رییس جمعیت تقریب امضا میکرد. در عهد او بود که فصل تازهای در ارتباط میان سنی و شیعه گشوده شد. او باب نامه نگاری را با علمای شیعه گشود و پاسخ آنها را دریافت نمود و برای اولین بار دانشگاه الازهر را که منحصر به مذاهب چهارگانه تسنن بود، به صورت دانشگاه عمومی اسلامی درآورد تا به ماده واحدهای که راجع به دانشگاههای اسلامی در قانون اساسی تقریب آمده بود، عمل کند و او برای اولین بار بعضی از احکام و قوانین شیعه را که در نظرش از سایر قوانین بهتر بود، در قانون مصر در قوانین مربوط به احوال شخصی وارد کرد و او بود که به دارالتقریب پیشنهاد چاپ تفسیر مجمع البیان را داد». (پیشین، ص 48 و 47).<br> | ||
=شیخ سلیم در برابر فتنه تفرقه= | ==شیخ سلیم در برابر فتنه تفرقه== | ||
از آغاز فعالیت دارالتقریب بیش از همه مخالفان، دو جریان در پیوند با هم، علیه این جمعیت و همبستگی آن وارد عمل شدند؛ یکی استعمار و سیاستهای استعماری و دیگری دولت سعودی با کمک عوامل سیاسی و وهابی و نویسندگان مزدور وابسته به استعمار که انواع کتابها و تبلیغات دورغ را علیه شیعه نشر میدادند. به خصوص این که وهابیها و سعودیها به تأثیر از سیاستهای استعماری غرب، فکر میکردند با وجود دارالتقریب، تبلیغات ضد شیعی آنان خنثی میشود. هم چنین حضور حسن البنا رهبر اخوانالمسلمین در دارالتقریب برای آنان بسیار گران آمده بود، زیرا این امر مانع پیشرفت دعوت و تبلیغ وهابیگری در میان اخوانالمسلمین میشد. از این رو تلاش میکردند حسن البنا را مجبور به کنارهگیری از دارالتقریب کنند. | از آغاز فعالیت دارالتقریب بیش از همه مخالفان، دو جریان در پیوند با هم، علیه این جمعیت و همبستگی آن وارد عمل شدند؛ یکی استعمار و سیاستهای استعماری و دیگری دولت سعودی با کمک عوامل سیاسی و وهابی و نویسندگان مزدور وابسته به استعمار که انواع کتابها و تبلیغات دورغ را علیه شیعه نشر میدادند. به خصوص این که وهابیها و سعودیها به تأثیر از سیاستهای استعماری غرب، فکر میکردند با وجود دارالتقریب، تبلیغات ضد شیعی آنان خنثی میشود. هم چنین حضور حسن البنا رهبر اخوانالمسلمین در دارالتقریب برای آنان بسیار گران آمده بود، زیرا این امر مانع پیشرفت دعوت و تبلیغ وهابیگری در میان اخوانالمسلمین میشد. از این رو تلاش میکردند حسن البنا را مجبور به کنارهگیری از دارالتقریب کنند. | ||
در حالی که شیخ سلیم در راستای اهداف مقدس دارالتقریب مشغول تهیه مقدمات صدور فتوای جواز پیروی از مذهب شیعه بود، ایادی استعمار و دشمنان مشترک شیعه و سنی، کتابی را از یکی از علمای شیعه دوره صفویه علیه اهل سنت و شیخین ـ ظاهراً کتاب منسوب به شیخ علی کرکی است ـ از طریق پست برای تمام اعضای دارالتقریب فرستادند. این کتاب در بستههایی با عنوان «نفحات اللاهوت فی وجوب سبّ الجبّ و الطاغوت» ارسال گردید، بدون این که تاریخ چاپ یا نام چاپ خانه یا کشور محل چاپ در آن معلوم باشد. به علاوه، هر کدام از بستهها از کشورهای مختلف اروپایی فرستاده شده بود و معلوم نبود که مبدأ، کدام یک از این کشورها است. کار ارسال این بستهها هم جهت اطمینان از رسیدن آن به دست اعضای تقریب، دوبار صورت گرفته بود.<br> | در حالی که شیخ سلیم در راستای اهداف مقدس دارالتقریب مشغول تهیه مقدمات صدور فتوای جواز پیروی از مذهب شیعه بود، ایادی استعمار و دشمنان مشترک شیعه و سنی، کتابی را از یکی از علمای شیعه دوره صفویه علیه اهل سنت و شیخین ـ ظاهراً کتاب منسوب به شیخ علی کرکی است ـ از طریق پست برای تمام اعضای دارالتقریب فرستادند. این کتاب در بستههایی با عنوان «نفحات اللاهوت فی وجوب سبّ الجبّ و الطاغوت» ارسال گردید، بدون این که تاریخ چاپ یا نام چاپ خانه یا کشور محل چاپ در آن معلوم باشد. به علاوه، هر کدام از بستهها از کشورهای مختلف اروپایی فرستاده شده بود و معلوم نبود که مبدأ، کدام یک از این کشورها است. کار ارسال این بستهها هم جهت اطمینان از رسیدن آن به دست اعضای تقریب، دوبار صورت گرفته بود.<br> | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۹۰: | ||
بالأخره شیخ عبدالمجید سلیم آنها را آرام ساخت اما این توطئه باعث شد که شیخ نتواند فتوای تاریخی خود را مبنی بر جواز پیروی از مذهب شیعه صادر کند و این کار چندین سال به تأخیر افتاد تا این که به دست شاگرد توانایش شیخ محمود شلتوت انجام گرفت. این افتخار بزرگی برای تمام مسلمانان جهان بود، زیرا تا کنون هیچ یک از مذاهب جهان نتوانستهاند میان خود این چنین تقریب و همبستگی برقرار سازند. چنان که یکی از شعبههای مسیحیت، یعنی کاتولیک، گذشته از این که شعبه دیگر مسیحیت، یعنی پروتستان، را به هیچ وجه قبول ندارد، نتوانست حتی عقد ازدواج هر یک از فرقههای خود را به دیگری بقبولاند. (بیآزار شیرازی، 1379، ص 194ـ191 و بیآزار شیرازی، 1377، ص343).<br> | بالأخره شیخ عبدالمجید سلیم آنها را آرام ساخت اما این توطئه باعث شد که شیخ نتواند فتوای تاریخی خود را مبنی بر جواز پیروی از مذهب شیعه صادر کند و این کار چندین سال به تأخیر افتاد تا این که به دست شاگرد توانایش شیخ محمود شلتوت انجام گرفت. این افتخار بزرگی برای تمام مسلمانان جهان بود، زیرا تا کنون هیچ یک از مذاهب جهان نتوانستهاند میان خود این چنین تقریب و همبستگی برقرار سازند. چنان که یکی از شعبههای مسیحیت، یعنی کاتولیک، گذشته از این که شعبه دیگر مسیحیت، یعنی پروتستان، را به هیچ وجه قبول ندارد، نتوانست حتی عقد ازدواج هر یک از فرقههای خود را به دیگری بقبولاند. (بیآزار شیرازی، 1379، ص 194ـ191 و بیآزار شیرازی، 1377، ص343).<br> | ||
=ارتباط سلیم با آیتالله بروجردی= | ==ارتباط سلیم با آیتالله بروجردی== | ||
گام دیگری که عبدالمجید سلیم و دیگر ارکان تقریب در مسیر گسترش تقریب برداشتند ایجاد ارتباطهای گسترده با عالمان دیگر کشورها و مذاهب بود. این ارتباطات با علمای کشورهای گوناگون مانند پاکستان، برخی کشورهای آفریقایی و... ادامه یافت و بارها تا مراحل حل مشکلات آنان پیش رفت. در این میان، ارتباط عبدالمجید سلیم و بعد از وی شاگردش شیخ محمود شلتوت با علمای شیعه به عنوان صاحبان فقه پویا و مجتهدان آزاداندیش، توجه محققان را به خود جلب میکند. ارتباطات از طرق مختلف مانند مکاتبه، اعزام نماینده، ملاقات و... انجام میگرفت. در یکی از این نامهها، شیخ سلیم به آیتالله بروجردی که پیامی شفاهی برایش فرستاده بود، مینویسد: <br> | گام دیگری که عبدالمجید سلیم و دیگر ارکان تقریب در مسیر گسترش تقریب برداشتند ایجاد ارتباطهای گسترده با عالمان دیگر کشورها و مذاهب بود. این ارتباطات با علمای کشورهای گوناگون مانند پاکستان، برخی کشورهای آفریقایی و... ادامه یافت و بارها تا مراحل حل مشکلات آنان پیش رفت. در این میان، ارتباط عبدالمجید سلیم و بعد از وی شاگردش شیخ محمود شلتوت با علمای شیعه به عنوان صاحبان فقه پویا و مجتهدان آزاداندیش، توجه محققان را به خود جلب میکند. ارتباطات از طرق مختلف مانند مکاتبه، اعزام نماینده، ملاقات و... انجام میگرفت. در یکی از این نامهها، شیخ سلیم به آیتالله بروجردی که پیامی شفاهی برایش فرستاده بود، مینویسد: <br> | ||
«پیام شفاهی از طریق آقای قمی رسید. از حمایتها و اعتماد حضرت عالی به اینجانب و از این که فکر تقریب بین مذاهب اسلامی مورد عنایت فراوان شماست تشکر میکنم». (بیآزار شیرازی، 1377، ص 7 و 276).<br> | «پیام شفاهی از طریق آقای قمی رسید. از حمایتها و اعتماد حضرت عالی به اینجانب و از این که فکر تقریب بین مذاهب اسلامی مورد عنایت فراوان شماست تشکر میکنم». (بیآزار شیرازی، 1377، ص 7 و 276).<br> | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۲: | ||
میزان اهتمام عبدالمجید سلیم و دست اندرکاران تقریب به ارتباط با علمای مذاهب، بهویژه آیتالله بروجردی، به حدی بود که حتی اخبار مربوط به مریضی و سلامتی وی را هم در رسالة الاسلام یادآور میشدند و به این طریق بر پیوند دشمن شکن مسلمین در هر فرصتی افزوده میشد.<br> | میزان اهتمام عبدالمجید سلیم و دست اندرکاران تقریب به ارتباط با علمای مذاهب، بهویژه آیتالله بروجردی، به حدی بود که حتی اخبار مربوط به مریضی و سلامتی وی را هم در رسالة الاسلام یادآور میشدند و به این طریق بر پیوند دشمن شکن مسلمین در هر فرصتی افزوده میشد.<br> | ||
=آثار عبدالمجید سلیم= | ==آثار عبدالمجید سلیم== | ||
از این شخصیت مذهبی، علمی و اجتماعی، آثار زیادی در حوزههای مذهبی و اجتماعی بر جای مانده که مجموعه سخنرانیها و فتواهای وی از آن جمله است. محمد عبدالمنعم خفاجی مینویسد: «آثار زیادی در الازهر بر جای گذاشت». (خفاجی، ج 1، ص 257).<br> | از این شخصیت مذهبی، علمی و اجتماعی، آثار زیادی در حوزههای مذهبی و اجتماعی بر جای مانده که مجموعه سخنرانیها و فتواهای وی از آن جمله است. محمد عبدالمنعم خفاجی مینویسد: «آثار زیادی در الازهر بر جای گذاشت». (خفاجی، ج 1، ص 257).<br> | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۱۱: | ||
خفاجی درباره آثار او چنین میگوید: «در مسیر تفاهم طوایف اسلامی و... کتابها و رسالهها و نامههایی بین او و بسیاری از علمای شهرهای اسلامی رد و بدل گردید. ارزشهای او به مصر محدود نیست بلکه به آفاق اسلام و تمام طوایف رسید. از وی آثاری خطی بر جای ماند که در آنها شجاعت در بیان سخن حق و آشکار کردن آن نزد حکام بدون خوف و پرهیز دیده میشود». (پیشین، ص2).<br> | خفاجی درباره آثار او چنین میگوید: «در مسیر تفاهم طوایف اسلامی و... کتابها و رسالهها و نامههایی بین او و بسیاری از علمای شهرهای اسلامی رد و بدل گردید. ارزشهای او به مصر محدود نیست بلکه به آفاق اسلام و تمام طوایف رسید. از وی آثاری خطی بر جای ماند که در آنها شجاعت در بیان سخن حق و آشکار کردن آن نزد حکام بدون خوف و پرهیز دیده میشود». (پیشین، ص2).<br> | ||
= | ==درگذشت عبدالمجید سلیم== | ||
عبدالمجید سلیم، سرانجام در صبح پنجشنبه دهم صفر 1374ق. (7 اکتبر 1954 م.) در سن 72 سالگی به رحمت الهی پیوست و مسلمانان را از وجود عالمی فرهیخته و اندیشمندی اصلاحگر محروم نمود. مجله رسالة الاسلام در ضمن مقالات خود به مناسبت درگذشت وی، آوردهاست: «شیخ الاسلام عبدالمجید سلیم در روز پنجشنبه 9 صفر 1374 هـ (7 اکتبر 1954 م.) وفات یافت. خداوند او را نزد خویش برد؛ بنده صالح، تقواپیشه، پاکیزه، شیخ اسلام، علم اعلام، مغفورله، استاد بزرگ، شیخ عبدالمجید سلیم».<br> | عبدالمجید سلیم، سرانجام در صبح پنجشنبه دهم صفر 1374ق. (7 اکتبر 1954 م.) در سن 72 سالگی به رحمت الهی پیوست و مسلمانان را از وجود عالمی فرهیخته و اندیشمندی اصلاحگر محروم نمود. مجله رسالة الاسلام در ضمن مقالات خود به مناسبت درگذشت وی، آوردهاست: «شیخ الاسلام عبدالمجید سلیم در روز پنجشنبه 9 صفر 1374 هـ (7 اکتبر 1954 م.) وفات یافت. خداوند او را نزد خویش برد؛ بنده صالح، تقواپیشه، پاکیزه، شیخ اسلام، علم اعلام، مغفورله، استاد بزرگ، شیخ عبدالمجید سلیم».<br> | ||
به این ترتیب، طومار زندگانی مردی بزرگ که در تقوا، علم، اخلاق و جهاد در راه خدا کمنظیر بود پیچیده شد؛ شخصیتی که برای خدمت به افکار و اندیشه و دین و امت زندگی کرد، نه مال و جاه و منصب. به شدت وفادار، خوش برخورد، پاک زبان و غیور بر دین بود و در راه حق، سرزنش کسی را برنمی تابید. غیرتش در دین ضربالمثل بود. وقتی فساد یا شرّی را میدید که قدرت بر دفع آن نداشت چشمانش پر از اشک میشد. او به راستی صلاح امت را در تمسک به دین در همه شئون زندگی میدید. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.<br> | به این ترتیب، طومار زندگانی مردی بزرگ که در تقوا، علم، اخلاق و جهاد در راه خدا کمنظیر بود پیچیده شد؛ شخصیتی که برای خدمت به افکار و اندیشه و دین و امت زندگی کرد، نه مال و جاه و منصب. به شدت وفادار، خوش برخورد، پاک زبان و غیور بر دین بود و در راه حق، سرزنش کسی را برنمی تابید. غیرتش در دین ضربالمثل بود. وقتی فساد یا شرّی را میدید که قدرت بر دفع آن نداشت چشمانش پر از اشک میشد. او به راستی صلاح امت را در تمسک به دین در همه شئون زندگی میدید. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.<br> | ||
= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
== منابع == | |||
# احزاب سیاسی در مصر. | # احزاب سیاسی در مصر. | ||
# الفتاوی الاسلامیة من دارالافتاء المصریة، ج 1. | # الفتاوی الاسلامیة من دارالافتاء المصریة، ج 1. | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۷: | ||
# موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، قم، 1371، ج 2. | # موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، قم، 1371، ج 2. | ||
# نقوی، علی محمد، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران، 1361. | # نقوی، علی محمد، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران، 1361. | ||
مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 میباشد. | مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 میباشد. |