پرش به محتوا

خضر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۳
خط ۶۱: خط ۶۱:
سپس اقوال آن‏هایی که حضرت خضر را از جنس بشر نمی‏دانند، نقل کرده، ولی به قول آن‏ها اعتنا نمی‌‏کند و نظر اکثریت که او را پیامبر و از جنس بشر می‏دانند را تصدیق می‏‌کند، و معنای رحمت را در آیه شریفه {{متن قرآن |آتیناه رحمة من عندنا |سوره = کهف |آیه = 65 }} [[نبوت]] می‏‌داند - برخلاف گفته بعضی که آن را به معنی عمر طولانی می‌‏دانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی می‏‌کند، که خداوند در اختیار رسولان خودش قرار می‌‏دهد، که این مطلب را [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]] نیز نقل نموده ‏است.
سپس اقوال آن‏هایی که حضرت خضر را از جنس بشر نمی‏دانند، نقل کرده، ولی به قول آن‏ها اعتنا نمی‌‏کند و نظر اکثریت که او را پیامبر و از جنس بشر می‏دانند را تصدیق می‏‌کند، و معنای رحمت را در آیه شریفه {{متن قرآن |آتیناه رحمة من عندنا |سوره = کهف |آیه = 65 }} [[نبوت]] می‏‌داند - برخلاف گفته بعضی که آن را به معنی عمر طولانی می‌‏دانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی می‏‌کند، که خداوند در اختیار رسولان خودش قرار می‌‏دهد، که این مطلب را [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]] نیز نقل نموده ‏است.


در‌این‌باره (علم حضرت خضر) از [[امام جعفر صادق|امام صادق (علیه‌السلام)]] ‏روایت شده که فرمود: خضر دارای علمی بود که در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان می‌‏کرد که در الواح او تمام علومی که به آن‏ها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد که گمان او درست نبوده ‏است. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در‌این‌باره می‏‌فرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیکن در رحمت بودن بعضی از آن‏ها "اسباب عالم هستی" واسطه ‏اند، مانند نعمت ‏های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ‏ها بدون واسطه، رحمت می‏‌باشند، مانند نعمت‏‌های باطنی از قبیل "نبوت"، "[[ولایت]]" و شعبه‏ ها و مقامات آن. و از این‏‌که رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده‏ است، می‏‌توان فهمید که کس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست می‌‏آید که منظور از رحمت مذکور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت ‏های باطنی است؛ لذا می‏‌توان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - که بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آن‏هایی که کلمه مذکور را به نبوت معنا کرده‌‏اند، تأیید می‏‌شود.
در‌این‌باره (علم حضرت خضر) از [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه‌السلام)]] ‏روایت شده که فرمود: خضر دارای علمی بود که در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان می‌‏کرد که در الواح او تمام علومی که به آن‏ها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد که گمان او درست نبوده ‏است. مرحوم [[سید محمد حسین طباطبایی|علامه طباطبایی]] در‌این‌باره می‏‌فرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیکن در رحمت بودن بعضی از آن‏ها "اسباب عالم هستی" واسطه ‏اند، مانند نعمت ‏های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ‏ها بدون واسطه، رحمت می‏‌باشند، مانند نعمت‏‌های باطنی از قبیل "نبوت"، "[[ولایت]]" و شعبه‏ ها و مقامات آن. و از این‏‌که رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده‏ است، می‏‌توان فهمید که کس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست می‌‏آید که منظور از رحمت مذکور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت ‏های باطنی است؛ لذا می‏‌توان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - که بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آن‏هایی که کلمه مذکور را به نبوت معنا کرده‌‏اند، تأیید می‏‌شود.


"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است که غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمی‌‏آید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است که می‏رساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اکتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده می‏‌شود که مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی کرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 474</ref>.
"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است که غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمی‌‏آید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است که می‏رساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اکتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده می‏‌شود که مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی کرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 474</ref>.
confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش