پرش به محتوا

حسبانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
حسبانیه یا همان سوفسطاییه اسلام، پیشینه‌ای کهن دارند و به‌همین سبب در منابع اسلامی سده‌های نخستین، اغلب اصطلاح سوفسطاییه و حسبانیه در معنایی اعم به کار رفته است، که شامل لا‌ادریه نیز می‌شود. نقل شده است که شخصی از حسبانیه روزی بر [[مأمون@عباسی|مأمون خلیفه عباسی]] وارد شد و ثمامة بن الاشرس (از بزرگان [[معتزله]]) نزد او نشسته بود. ثمامه از او پرسید که [[مذهب]] تو چیست؟ پاسخ داد که: من می ‌گویم، همه چیزها توهم و پندار است! پس ثمامه برخاست و ضربه‌‏ای سخت بر سر او زد چنان که چهره وی سیاه گشت. مرد روی به مأمون کرد و گفت:ای امیرالمؤمنین دیدی که این بی‌ادب در این مجلس چه کرد! ثمامه گفت: من به تو کاری نکردم، من بر سر تو روغن درخت بان ریختم و تو گمان کرده‏‌ای که بر سر تو زده‏‌ام؟! سپس این شعر را بسرود:  
حسبانیه یا همان سوفسطاییه اسلام، پیشینه‌ای کهن دارند و به‌همین سبب در منابع اسلامی سده‌های نخستین، اغلب اصطلاح سوفسطاییه و حسبانیه در معنایی اعم به کار رفته است، که شامل لا‌ادریه نیز می‌شود. نقل شده است که شخصی از حسبانیه روزی بر [[مأمون‌عباسی|مأمون خلیفه‌عباسی]] وارد شد و ثمامة‌بن‌الاشرس (از بزرگان [[معتزله]]) نزد او نشسته بود. ثمامه از او پرسید که [[مذهب]] تو چیست؟ پاسخ داد که: من می‌گویم که همه چیزها توهم و پندار است! پس ثمامه برخاست و ضربه‌‏ای سخت بر سر او زد چنانکه چهره وی سیاه گشت. مرد روی به مأمون کرد و گفت:ای امیرالمؤمنین دیدی که این بی‌ادب در این مجلس چه کرد! ثمامه گفت: من با تو کاری نکردم، من بر سر تو روغن درخت بان ریختم و تو گمان کرده‏‌ای که بر سر تو زده‏‌ام؟! سپس این شعر را بسرود:  


و لعل آدم امّنا و الاب حوّا فی الحساب و لعلّ ما ابصرت من بیض الطیور هی الغراب‏  
و لعل آدم امّنا و الاب حوّا فی الحساب و لعلّ ما ابصرت من بیض الطیور هی الغراب‏  
خط ۱۴: خط ۱۴:
و عساک تأکل من خبز و تظنه، تعمل کباب‏  
و عساک تأکل من خبز و تظنه، تعمل کباب‏  


یعنی: شاید که خیال می‌کنی مادر ما باید آدم و پدرمان حوا باشد! شاید آن پرندگان سپیدی را که می‏‌بینی کلاغ باشد! شاید هنگامی که تو می‏‌نشینی، برخاسته و موقعی می‏آیی که رفته‏ باشی! شاید بنفشه جیوه باشد و شاید آب فرج شتر از گیاه سداب باشد! شاید نانی را که می‏‌خوری، پنداری همان کباب است! پس مأمون در این هنگام خنده‌اش گرفت.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 157 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref><ref>الفرق و التواریخ، نسخه خطی آستان قدس رضوی، ص 157</ref>
یعنی: شاید که خیال می‌کنی مادر ما باید آدم و پدرمان حوا باشد! شاید آن پرندگان سپیدی را که می‏‌بینی کلاغ باشد! شاید هنگامی که تو می‏‌نشینی، برخاسته و موقعی می‌آیی که رفته‏ باشی! شاید بنفشه جیوه باشد و شاید آب فرج شتر از گیاه سداب باشد! شاید نانی را که می‏‌خوری، پنداری همان کباب است! پس مأمون در این هنگام خنده‌اش گرفت.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 157 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref><ref>الفرق و التواریخ، نسخه خطی آستان قدس رضوی، ص 157</ref>
   
   
همچنین به روایت ابن‌ندیم، <ref>ابن ندیم ص 204</ref> وقتی صالح ابن عبدالقدوس، زندیق معروف بعد از مرگ فرزندش بسیار بی‌تابی می‌کرد، ابوالهذیل علاف معتزلی (متوفی 226) به او گفت: «دلیلی برای بی‌تابی تو نمی‌بینم، زیرا به عقیدۀ تو انسان مانند علف روییده است.» صالح در جواب گفت:«بی‌تابی من برای آن است که فرزندم کتاب شکوک مرا نخواند.» ابوالهذیل از شکوک پرسید و صالح گفت:«آن کتابی است که من نوشته‌ام و هرکس آن را بخواند، در هر چه موجود است شک می‌کند، به طوری که موجود را معدوم می‌انگارد و معدوم را موجود.» ابوالهذیل گفت:«پس تو هم در مرگ پسرت شک کن و به نحوی رفتار کن که گویی او نمرده است ولو مرده است و خیال کن که کتاب شکوک تو را خوانده است اگرچه آن را نخوانده است».  
همچنین به روایت ابن‌ندیم، <ref>ابن ندیم ص 204</ref> وقتی صالح‌ابن‌عبدالقدوس، زندیق معروف بعد از مرگ فرزندش بسیار بی‌تابی می‌کرد، ابوالهذیل علاف معتزلی (متوفی 226) به او گفت: «دلیلی برای بی‌تابی تو نمی‌بینم، زیرا به عقیدۀ تو انسان مانند علف روییده است.» صالح در جواب گفت:«بی‌تابی من برای آن است که فرزندم کتاب شکوک مرا نخواند.» ابوالهذیل از شکوک پرسید و صالح گفت:«آن کتابی است که من نوشته‌ام و هرکس آن را بخواند، در هر چه موجود است شک می‌کند، به‌طوری که موجود را معدوم می‌انگارد و معدوم را موجود.» ابوالهذیل گفت:«پس تو هم در مرگ پسرت شک کن و به‌نحوی رفتار کن که گویی او نمرده است هرچند مرده باشد و خیال کن که کتاب شکوک تو را خوانده است، اگرچه آن را نخوانده است».  


== معنای اصطلاحی حسبان ==
== معنای اصطلاحی حسبان ==
در برخی آثار متقدم به ندرت ادبی و غالباً کلامی، مانند العِقد الفرید ا<ref>حمدبن محمد ابن عبدربه احمد بن محمد، العقد الفرید، چاپ احمد امین و دیگران، قاهره، سال 1389 هجری قمری و 1969 میلادی، ج 2، ص 407-408</ref> مقالات الاسلامیین اشعری <ref> اشعری ابوالحسن، المقالات الاسلامیین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، چاپ سوم، سال 1400 قمری و 1980 میلادی، ص 433ـ 434،</ref> <ref>مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس، سال 1899 میلادی، افست طهران، سال 1341ش، ج 1، ص 48</ref> <ref>قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ ابراهیم مدکور، ج 12، ص 41</ref>اصطلاح حسبان به معنای «گمان و پنداشت» و لفظ حسبانیه به معنای «کسانی که به یقین قائل نیستند» به کار رفته است. در برخی دیگر، نظیر التوحید ماتریدی،<ref>ماتریدی محمد بن محمد، التوحید، نشر فتح‌الله خلیف، بیروت، سال 1986 میلادی، ص 153</ref>اصول الدین بغدادی، <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، اصول الدین، چاپ بیروت، سال 1401قمری و 1981 میلادی، ص 6</ref>الفصل ابن حزم، <ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء، سال 1997 میلادی، ج 1، ص 43</ref>اصول‌الدین بزدوی،<ref>بزدوی محمد بن محمد، اصول‌الدین، چاپ هانز بیترلنس، قاهره، سال 1383 قمری، ص 5</ref>مقالات الاسلامیین اشعری، <ref>اشعری ابوالحسن، المقالات الاسلامیین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، چاپ سوم، سال 1400 قمری و 1980 میلادی، ص 433ـ 434</ref> و البدء والتاریخ، <ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس، سال 1899 میلادی، افست طهران، سال 1341 شمسی ج 1، ص 48،</ref> واژۀ سوفسطاییه به کار رفته است. اصطلاحی دیگر نیز در این راستا به نام لاادریه وجود دارد که در آثار نسبتاً متأخر آمده است، اما معنا و مفهوم‌ آرای لا ادریه در منابع اسلامی‌ قدمت بیشتری دارد.
در برخی آثار متقدم به ندرت ادبی و غالباً کلامی، مانند العِقد الفرید <ref>احمدبن محمد ابن عبدربه احمد بن محمد، العقد الفرید، چاپ احمد امین و دیگران، قاهره، سال 1389 هجری قمری و 1969 میلادی، ج 2، ص 407-408</ref> مقالات‌الاسلامیین ابوالحسن‌اشعری <ref> اشعری‌ابوالحسن، المقالات‌الاسلامیین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، چاپ سوم، سال 1400 قمری و 1980 میلادی، ص 433ـ 434،</ref> <ref>مطهر‌بن‌طاهر، البدء والتاریخ، چاپ کلمان‌هوار، پاریس، سال 1899 میلادی، افست طهران، سال 1341ش، ج 1، ص 48</ref> <ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب‌التوحید و العدل، چاپ ابراهیم مدکور، ج 12، ص 41</ref>اصطلاح حسبان به‌معنای «گمان و پنداشت» و لفظ حسبانیه به‌معنای «کسانی که به یقین قائل نیستند» به‌کار رفته است. در برخی دیگر، نظیر التوحید ماتریدی،<ref>ماتریدی محمد بن محمد، التوحید، نشر فتح‌الله خلیف، بیروت، سال 1986 میلادی، ص 153</ref>اصول الدین بغدادی، <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، اصول الدین، چاپ بیروت، سال 1401قمری و 1981 میلادی، ص 6</ref>الفصل ابن حزم، <ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء، سال 1997 میلادی، ج 1، ص 43</ref>اصول‌الدین بزدوی،<ref>بزدوی محمد بن محمد، اصول‌الدین، چاپ هانز بیترلنس، قاهره، سال 1383 قمری، ص 5</ref>مقالات الاسلامیین اشعری، <ref>اشعری ابوالحسن، المقالات الاسلامیین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، چاپ سوم، سال 1400 قمری و 1980 میلادی، ص 433ـ 434</ref> و البدء والتاریخ، <ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس، سال 1899 میلادی، افست طهران، سال 1341 شمسی ج 1، ص 48،</ref> واژۀ سوفسطاییه به کار رفته است. اصطلاحی دیگر نیز در این راستا به نام لاادریه وجود دارد که در آثار نسبتاً متأخر آمده است، اما معنا و مفهوم‌ آرای لا ادریه در منابع اسلامی‌ قدمت بیشتری دارد.


== معنای اصطلاحی لاادریه ==
== معنای اصطلاحی لاادریه ==
confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش