confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذینبندی کنند<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref>. او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref> یزید در حضور اسیران، سر امام حسین (علیه السلام) را در ظرف طلا گذاشت و با چوبدستی به آن میزد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴</ref> و این ابیات را میخواند: | هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذینبندی کنند<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref>. او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref> یزید در حضور اسیران، سر امام حسین (علیه السلام) را در ظرف طلا گذاشت و با چوبدستی به آن میزد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴</ref> و این ابیات را میخواند: | ||
{{شعر}}{{ب |لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}}{{ب |لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}}{{ب |لعِبَتْهاشمُ بالملکِ فلا |خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ}}{{پایان شعر}} | |||
* ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و زاری قبیله خزرج را میدیدند. | * ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و زاری قبیله خزرج را میدیدند. | ||
* شادمانی و خوشحالی میکردند و میگفتند ای یزید دست تو درد نکند. | * شادمانی و خوشحالی میکردند و میگفتند ای یزید دست تو درد نکند. | ||
* بنیهاشم با حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.<ref>مقرم، مقتل الحسین (علیه السلام)، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸</ref>. | |||
* بنیهاشم با حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود. | |||
== واقعه حرّه در زمان خلافت یزید == | == واقعه حرّه در زمان خلافت یزید == |