پرش به محتوا

ولایت فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۱۴: خط ۱۴:
نظر به اینکه بدون [[حکومت]]، اوضاع جامعه به هرج و مرج کشیده می‌شود و رسیدن به اهداف اجتماعی تنها در گرو تشکیل حکومت است و حال آن‌که حکومت یا در اثر رضایت و طرفداری مردم، قوام می‌یابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلم‌خیز) تن خواهند داد، به حکم [[عقل]] فقط راه گریز از این مفسده، انتخاب حاکم توسط عامۀ مردم است.<br>
نظر به اینکه بدون [[حکومت]]، اوضاع جامعه به هرج و مرج کشیده می‌شود و رسیدن به اهداف اجتماعی تنها در گرو تشکیل حکومت است و حال آن‌که حکومت یا در اثر رضایت و طرفداری مردم، قوام می‌یابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلم‌خیز) تن خواهند داد، به حکم [[عقل]] فقط راه گریز از این مفسده، انتخاب حاکم توسط عامۀ مردم است.<br>
# به دلیل اینکه طبق احادیث در باب ولایت فقیه، تمامی فقها به صورت عام به ولایت گمارده شده‌اند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به‌گونه‌ای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار هرج و مرج می‌شود و موجبات از هم گسیختگی نظام را پدید می‌آورد؛ بنابراین برای رهایی از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه مردم به رأی و انتخاب خویش، یکی از فقها را انتخاب نموده و او را به‌عنوان حاکم قرار دهند<ref>ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.<br>
# به دلیل اینکه طبق احادیث در باب ولایت فقیه، تمامی فقها به صورت عام به ولایت گمارده شده‌اند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به‌گونه‌ای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار هرج و مرج می‌شود و موجبات از هم گسیختگی نظام را پدید می‌آورد؛ بنابراین برای رهایی از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه مردم به رأی و انتخاب خویش، یکی از فقها را انتخاب نموده و او را به‌عنوان حاکم قرار دهند<ref>ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.<br>
# بیعت که به منزلۀ معامله‌ای بین مردم و فقیه حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان مال و جان خود به دست رهبری، تعهد وی را نسبت به پاسداری از امنیت، مصلحت، منافع دنیوی و اخروی خود انتظار دارند، امری است که بر اساس آن انشای ولایت صورت می‌گیرد و تنها راه مشروعیت‌بخشی به تصرفات [[فقیه]] حاکم می‌باشد. چنانچه گفته می‌شود: «فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع»؛ آنچه که از ماهیت [[بیعت]] به ذهن متبادر می‌شود این است که بیعت وسیله‌ای برای ایجاد ولایت است... و همان‌طور که در بیع اتفاق می‌افتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا می‌کند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته می‌شود: بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقن‌ترین راه‌های بیعت به شمار می‌رود<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>.<br>
# بیعت که به منزلۀ معامله‌ای بین مردم و فقیه حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان مال و جان خود به دست رهبری، تعهد وی را نسبت به پاسداری از امنیت، مصلحت، منافع دنیوی و اخروی خود انتظار دارند، امری است که بر اساس آن انشای ولایت صورت می‌گیرد و تنها راه مشروعیت‌بخشی به تصرفات [[فقیه]] حاکم می‌باشد. چنانچه گفته می‌شود: «فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة ... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع»؛ آنچه که از ماهیت [[بیعت]] به ذهن متبادر می‌شود این است که بیعت وسیله‌ای برای ایجاد ولایت است... و همان‌طور که در بیع اتفاق می‌افتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا می‌کند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته می‌شود: بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقن‌ترین راه‌های بیعت به شمار می‌رود<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>.<br>
# [[مسلمانان]] طبق نص صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر حکومت و حاکمیت ولیّ فقیه با یکدیگر شور و مشورت نموده و یکی را که اصلح از دیگران است، گزینش و انتخاب نمایند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۱۶.</ref>.<br>
# [[مسلمانان]] طبق نص صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر حکومت و حاکمیت ولیّ فقیه با یکدیگر شور و مشورت نموده و یکی را که اصلح از دیگران است، گزینش و انتخاب نمایند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۱۶.</ref>.<br>
# چون توسط خدای متعال به کسی حق حاکمیت اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، تصمیم بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به حکم «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» مسلط هستند؛ بنابراین می‌توانند حاکمیت را که حق آنان است به شخصی (فقیه) واگذار کنند یا او را وکیل خود نمایند<ref>ر. ک: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>.<br>
# چون توسط خدای متعال به کسی حق حاکمیت اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، تصمیم بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به حکم «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» مسلط هستند؛ بنابراین می‌توانند حاکمیت را که حق آنان است به شخصی (فقیه) واگذار کنند یا او را وکیل خود نمایند<ref>ر. ک: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>.<br>