پرش به محتوا

صحابه: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۱۳۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۷۳: خط ۷۳:
== ویژگی‌های صحابه از منظر اهل سنت ==  
== ویژگی‌های صحابه از منظر اهل سنت ==  
[[اهل سنت]] درباره صحابه تعریف موسعی دارند و معتقدند هر مسلمانی که پیامبر صلوات الله علیه را حتی اگر در زمان کوتاهی مثلا یک ‏ساعت دیده باشد، می‌تواند به عنوان صحابه حضرت معرفی شود.<ref>صحیح مسلم، شرح نووی، ج 1، ص 5.</ref>
[[اهل سنت]] درباره صحابه تعریف موسعی دارند و معتقدند هر مسلمانی که پیامبر صلوات الله علیه را حتی اگر در زمان کوتاهی مثلا یک ‏ساعت دیده باشد، می‌تواند به عنوان صحابه حضرت معرفی شود.<ref>صحیح مسلم، شرح نووی، ج 1، ص 5.</ref>
از نظر آنان، همه صحابه عادل‌اند<ref>.صحیح مسلم، شرح نووی، صص 1 ـ 22</ref> و [[مسلمانان]] می‌‏توانند احکام دین و معارف اسلام را از آنان بگیرند و تمام احادیث آنها را بدون چون و چرا بپذیرند؛ زیرا آنان در دوره رسالت حضرت و زمان وحی حضور داشته و آن زمان را درک کرده‌اند و نیز با تفسیر و تأویل قرآن کریم آشنا شدند و به‌طور مستقیم از زبان حضرت احکام دین را فرا گرفتند‏ و هر آن چه فرموده را حفظ کردند و توفیق همراهی و یاری پیامبر صلوات الله علیه را داشتند. به همین دلیل، خداوند در برخی از آیات قرآن آنان را ستوده است. پس کسی حق ندارد به «تنقیص» صحابه بپردازد یا روایات آنان را رد کند.
از نظر برخی از آنان، همه صحابه عادل‌اند<ref>.صحیح مسلم، شرح نووی، صص 1 ـ 22</ref> و همه صحابه عدالت دارند<ref>الباحث الحثيث، ج۲، ص ۴۹۸.</ref> همه صحابه عادل‌اند؛ آن هم به دليل آيات قرآني و حديث «خير الناس قرني» و اجماع تعداد قابل توجهي از علما. <ref>الفية الحديث، ص۳۴۹؛ روح المعاني، ج۶، ص ۱۴۰.</ref> عدالت تمام آنها ثابت است. <ref>الاستيعاب، ج۱، ص۲.</ref> و
همه صحابي عادل‌اند و بعضي بر بعضي ديگر برترندي دارند<ref>التفسير والمفسرون ذهبي، ج۱، ص۳۴.</ref>. همچنين با استناد به آيه ۱۴۳ سوره بقره صحابي را اين‌ گونه تعريف مي‌شود که: شاهد نزول وحي بودند، پس تفسير و تأويل را شناختند و پيامبر را ياري کردند؛ مباني‌اش را بر پا داشتند و حافظ هدف و مباني‌اش شدند و خداوند آنها را عادل ناميد <ref>ميزان الاعتدل في نقد الرجال، ج۱، ص۲.</ref> و [[مسلمانان]] می‌‏توانند احکام دین و معارف اسلام را از آنان بگیرند و تمام احادیث آنها را بدون چون و چرا بپذیرند؛ زیرا آنان در دوره رسالت حضرت و زمان وحی حضور داشته و آن زمان را درک کرده‌اند و نیز با تفسیر و تأویل قرآن کریم آشنا شدند و به‌طور مستقیم از زبان حضرت احکام دین را فرا گرفتند‏ و هر آن چه فرموده را حفظ کردند و توفیق همراهی و یاری پیامبر صلوات الله علیه را داشتند. به همین دلیل، خداوند در برخی از آیات قرآن آنان را ستوده است. پس کسی حق ندارد به «تنقیص» صحابه بپردازد یا روایات آنان را رد کند.
=== چرایی قول به عدالت همه صحابه و نقد آن ===
در مورد اعتقاد به عدالت همه صحابی می‌توان گفت که در قرن اوّل چنين اعتقادى وجود نداشته، بايد ديد چرا و به چه دليل اين مسئله در قرون بعد مطرح شده است.
به نظر مى‏رسد گزينش اين اعتقاد، چند دليل داشته است:
1- خوش‌بینانه‌ترین فرض این است كه عدّه‏اى چنين مى‏پنداشتند كه اگر قداست كامل صحابه از دست آنها گرفته شود، حلقه اتّصال ميان آنها و پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) بريده خواهد شد، زيرا کتاب‌الله و سنّت پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) توسّط آنها به ما رسيده است.
ولى پاسخ اين سخن روشن است، زيرا هیچ‌کس همه صحابه را- خدای‌نکرده- نادرست و دروغگو نمى‏داند، چرا كه در ميان آنها افراد ثقه و مورداعتماد فراوان بودند و همان‌ها مى‏توانند حلقه اتّصال ما با پيامبر اكرم (صلی‌الله عليه و آله) باشند، همان گونه كه ما درباره ياران اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مى‏گوييم.
جالب اين كه در قرون بعد نيز همين مشكل وجود دارد، زيرا امروز ما با چندين واسطه خود را به عصر رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) مى‏رسانيم، ولى هیچ‌کس نمى‏گويد همه اين واسطه‏ها ثقه و صادق القول هستند و همگى داراى قداست‌اند و اگر غير از اين باشد، دين ما از بين مى‏رود.
بلكه همه مى‏گويند بايد روايات را از افراد ثقه و عادل اخذ نمود، كتب رجال نيز براى همين مقصود يعنى شناخت ثقات از غير ثقات نگاشته شده است، حال چه مانعى دارد درباره صحابه همان گونه عمل كنيم كه دررابطه‌با ديگران عمل مى‏كنيم؟!
2- اين تصوّر كه «جرح» يعنى ايراد نقص بر بعضى از صحابه، مقام شامخ پيامبر اسلام (صلی‌الله عليه و آله) را پايين مى‏آورد، پس به اين دليل قدح آنان جايز نيست.
بايد از كسانى كه به اين دليل تمسّك مى‏جويند پرسيد: آيا قرآن‏ سخت‏ترين حملات را به منافقانى كه اطراف پيامبر را گرفته بودند نكرده است؟ آيا وجود منافقان در لابه‏لاى ياران صادق و خالص آن حضرت، از مقام والاى آن بزرگوار كاسته است؟ ابداً!
خلاصه هميشه و در هر زمان، حتّى در عصر همه پيامبران بزرگ، خوب و بد بوده و به مقام شامخ آنها لطمه نمى‏زده است.
3- اگر مسئله جرح و نقد اعمال صحابه پيش آيد، به موقعيّت خلفاى نخستين لطمه مى‏زند، بنابراين براى حفظ آنها بايد روى مسئله قداست صحابه تأكيد كرد، تا كسى نتواند مثلاً كارهايى كه در زمان عثمان در مورد بیت‌المال و غير آن انجام گرفت و امثال آن را زير سؤال ببرد و بر خليفه ايراد بگيرد كه چرا چنين كرد و چنان كرد! حتّى معاويه و كارهاى او مانند مخالفت با پيشواى مسلمين (على (علیه‌السلام)) و به راه انداختن جنگ‏هاى خونين و كشتار مسلمانان، را مى‏توان به اين وسيله توجيه كرد، و او را از دسترس نقد نقّادان دور نگه داشت.
البتّه مفهوم اين سخن آن است كه اين قداست را سياستمداران قرون نخستين پايه‏ريزى كردند، همان گونه كه تفسير آيه «أولوا الأمر» به حاكمان هر زمان- به مفهوم وسيع كلمه- كه حتّى شامل حكّام ظالم بنی‌عباس و بنی‌امیه مى‏شود، نيز زاييده برنامه‏ريزى سياسى حكّام بود، و تصوّر نمى‏كنم نتيجه اين سخن باب‌طبع طرف‌داران قداست تمام صحابه باشد.
4- گروهى ديگر عقيده دارند، اعتقاد به قداست صحابه به‌خاطر دستورى است كه در بعضى از آيات قرآن و احاديث نبوى (صلی‌الله عليه و آله) وارد شده است.
البتّه اين ظاهراً بهترين توجيه است، ولى هنگامى كه اين دليل را مورد نقد و بررسى قرار مى‏دهيم روشن مى‏شود كه در آيات و روايات مزبور چيزى كه آنها مى‏خواهند مطلقاً يافت نمى‏شود.
 
۵- در پایان هم متذکر می‌شویم که برخی برای توجیه عملکرد صحابه به مجتهد بودن آنان تمسک کرده‌اند و می‌گویند که صحابه همه «مجتهد» بودند، و هر كس مطابق اجتهاد خود عمل مى‏كرد و مجتهد چه مخطئ باشد چه مصیب خلاف عدالت نیست.
این ادعا به‌شرط ثبوت - که در اکثریت موارد قابل‌توجیه تا چه رسد به قابل استدلال بودن نیست- به‌یقین يك نوع فريب است كه به آن متوسّل مى‏شوند. آيا زدن يك صحابى مؤمن به‌خاطر يك انتقاد «نازک‌تر از گل» و يك امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ساده، نسبت به حیف‌ومیل بیت‌المال تا آنجا كه بيهوش شود و نمازش از دست رود، اجتهاد است؟
آيا شكستن دنده يك صحابى معروف ديگر به‌خاطر اعتراض به نصب يك مرد شراب‏خوار (وليد) به‌عنوان فرماندار كوفه، نوعى اجتهاد محسوب مى‏شود؟ آیا افروختن آتش جنگ‏هايى كه ده‏ها هزار نفر از مسلمين را به كشتن داد، آن هم به‌خاطر جاه‏طلبى و سيطره بر حكومت اسلامى، و در مقابل امام مسلمين كه علاوه بر مقامات الهى، از سوى قاطبه مردم برگزيده شده بود، اجتهاد است؟
پس تمام جنايات در طول تاريخ را مى‏توان با آن توجيه كرد. آیا در قبال نص می‌توان اجتهاد نمود؟!!!
آنها گاه مى‏گويند ما وظيفه داريم درباره آنها سكوت كنيم، «(تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ <ref>سوره بقره، آيه 134.</ref>)*؛ آنها امّتى هستند كه درگذشتند، اعمال آنها براى خودشان است و اعمال شما هم براى خودتان و شما مسئول اعمال آنها نيستيد». ولى سؤال اينجاست، آيا نبايد ثقه را از غير ثقه و عادل را از فاسق بشناسيم تا به مضمون آيه شريفه «(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)؛ سوره حجرات، آيه 6.هرگاه شخص فاسقى خبرى براى شما آورد نسبت به صحت خبر تبین کنید»، عمل كنيم.


== ویژگی‌های صحابه از منظر امامیه ==
== ویژگی‌های صحابه از منظر امامیه ==
confirmed
۲٬۱۴۹

ویرایش