confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
# «ابن تیمیه» هم در تعریف صحابی می گوید که مطلق دیدن پیغمبر اکرم صحابیساز و عدالتآور است: «الصحابی: من رأی رسولالله (صلیالله علیه وسلم) فی حال إسلام الرائی وإن لم تطل صحبته له وإن لم یرو عنه شیئا» سپس می گوید: «هذا قول جمهور العلماء خلفا وسلفا وقد نص علی أن مجرد الرؤیة کاف فی إطلاق الصحبة البخاری وأبو زرعة وغیر واحد ممن صنف فی أسماء الصحابة کابن عبد آلبر وابن مندة وأبی موسی المدنی وابن الأثیر»<ref>الباعث الحثیث شرح إختصار علوم الحدیث (م)، اسم المؤلف: ابن تیمیة (م)، ج 2، ص 491</ref> | # «ابن تیمیه» هم در تعریف صحابی می گوید که مطلق دیدن پیغمبر اکرم صحابیساز و عدالتآور است: «الصحابی: من رأی رسولالله (صلیالله علیه وسلم) فی حال إسلام الرائی وإن لم تطل صحبته له وإن لم یرو عنه شیئا» سپس می گوید: «هذا قول جمهور العلماء خلفا وسلفا وقد نص علی أن مجرد الرؤیة کاف فی إطلاق الصحبة البخاری وأبو زرعة وغیر واحد ممن صنف فی أسماء الصحابة کابن عبد آلبر وابن مندة وأبی موسی المدنی وابن الأثیر»<ref>الباعث الحثیث شرح إختصار علوم الحدیث (م)، اسم المؤلف: ابن تیمیة (م)، ج 2، ص 491</ref> | ||
# «آمدی» هم میگوید: «فذهب أکثر أصحابنا وأحمد بن حنبل إلی أن الصحابی من رأی النبی، صلیالله علیه وسلم وإن لم یختص به اختصاص المصحوب، ولا روی عنه، ولا طالت مدة صحبته»<ref>الاحکام، نویسنده: الآمدی، تحقیق: تعلیق: عبد الرزاق عفیفی، چاپ الثانیة، 1402، المکتب الإسلامی، الریاض، ج 2، ص 92، باب المسألة الثامنة</ref> | # «آمدی» هم میگوید: «فذهب أکثر أصحابنا وأحمد بن حنبل إلی أن الصحابی من رأی النبی، صلیالله علیه وسلم وإن لم یختص به اختصاص المصحوب، ولا روی عنه، ولا طالت مدة صحبته»<ref>الاحکام، نویسنده: الآمدی، تحقیق: تعلیق: عبد الرزاق عفیفی، چاپ الثانیة، 1402، المکتب الإسلامی، الریاض، ج 2، ص 92، باب المسألة الثامنة</ref> | ||
# «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة» اسامی تعدادی از افراد را میآورد که بچه شیرخواره بودند و در مورد آنها میگوید که این افراد از اصحاب پیغمبر اکرم بودند!<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> با این مبنا «محمد بن أبی بکر» که سه سال قبل از رحلت پیغمبر اکرم به دنیا آمده از اصحاب پیغمبر اکرم است!این افراد میگویند: مطلق رؤیت پیغمبر اکرم کفایت میکند. نه اطاله صحبت لازم است، نه نقل روایت شرط است؛ ولی بعضى ديگر تعريف محدودترى براى صحابى | # «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة» اسامی تعدادی از افراد را میآورد که بچه شیرخواره بودند و در مورد آنها میگوید که این افراد از اصحاب پیغمبر اکرم بودند!<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> با این مبنا «محمد بن أبی بکر» که سه سال قبل از رحلت پیغمبر اکرم به دنیا آمده از اصحاب پیغمبر اکرم است!این افراد میگویند: مطلق رؤیت پیغمبر اکرم کفایت میکند. نه اطاله صحبت لازم است، نه نقل روایت شرط است؛ ولی بعضى ديگر تعريف محدودترى براى صحابى برگزيدهاند بهعنوانمثال قاضى أبو بكر محمّد بن الطيّب میگويد: «گرچه مفهوم لغوى صحابى عام است، ولى عرف امّت اين واژه را تنها به كسانى اطلاق میكنند كه مدّت قابلملاحظهای با آن حضرت مصاحبت داشتهاند؛ نه كسى كه تنها يك ساعت در خدمتش بوده، يا چند قدم با او گام برداشته، يا حديثى از آن حضرت شنيده است». <ref>تفسير قرطبى، جلد 8، صفحه 237.</ref> | ||
# و بعضى مانند سعيد بن المسيّب دايره را از اين هم تنگتر كرده، و گفته است: «صحابى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تنها كسانى هستند كه حدّ اقل يك يا دو سال با آن حضرت بوده و در يك يا دو غزوه با رسول خدا شركت | # و بعضى مانند سعيد بن المسيّب دايره را از اين هم تنگتر كرده، و گفته است: «صحابى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تنها كسانى هستند كه حدّ اقل يك يا دو سال با آن حضرت بوده و در يك يا دو غزوه با رسول خدا شركت جستهاند».<ref>الكفاية 69، و علوم الحديث 293، المنهل الرّويّ 117، تدريب الرّاوي 2/ 211.</ref> | ||
# ابن الصّلاح از أبي المظفّر السّمعانيّ نقل کرده که صحابة برکسی اطلاق میشود که کلامی از حضرت نقل نموده و این اصطلاح توسعه داده شده و بر هرکسی اطلاق میشود که حتی یکک لحظه ایشان را دیده است و این بهخاطر شرافت عظیم حضرت (صلیالله عليه و سلّم) است.<ref>المقدمة ص 118، و فتح المغيث للعراقي 4/ 3، 31.</ref> | # ابن الصّلاح از أبي المظفّر السّمعانيّ نقل کرده که صحابة برکسی اطلاق میشود که کلامی از حضرت نقل نموده و این اصطلاح توسعه داده شده و بر هرکسی اطلاق میشود که حتی یکک لحظه ایشان را دیده است و این بهخاطر شرافت عظیم حضرت (صلیالله عليه و سلّم) است.<ref>المقدمة ص 118، و فتح المغيث للعراقي 4/ 3، 31.</ref> | ||
# واقدي گفته که كل من رأى رسولالله (صلیالله عليه و سلّم) و قد أدرك الحلم فأسلم و عقل أمر الدّين و رضيه فهو عندنا ممّن صحب النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) و لو ساعة من نهار<ref>فتح المغيث 4/ 32 و الكفاية 5.</ref> وی بلوغ شرعی و فهم دین و رضایت به آن را شرط کرده ولی برخی این تعریف را | # واقدي گفته که كل من رأى رسولالله (صلیالله عليه و سلّم) و قد أدرك الحلم فأسلم و عقل أمر الدّين و رضيه فهو عندنا ممّن صحب النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) و لو ساعة من نهار<ref>فتح المغيث 4/ 32 و الكفاية 5.</ref> وی بلوغ شرعی و فهم دین و رضایت به آن را شرط کرده ولی برخی این تعریف را نپذیرفتهاند چون شامل عبدالله بن عبّاس، الحسنين علیهماالسلام و ابن زبير نمیشود و عراقی هم تقیید به بلوغ را شاذّ شمرده است<ref>فتح المغيث 4/ 32.</ref> سّيوطيّ در «تدريب الرّاوي» گفته که: و لا يشترط البلوغ على الصّحيح، و إلا لخرج من أجمع على عدّه في الصّحابة و همین رای را پذیرفته است. | ||
# ابن حجر بهترین تعریف برای صحابی را اینگونه نقل میکند: «من لقي النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) في حياته مسلما و مات على إسلامه.<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> وی در شرح تعریفش میگوید «من لقي النّبيّ في حياته » جنس تعریف همه کسانی که ایشان را در حیاتشان زیارت کردهاند، میشود؛ ولی أبي ذؤيب الهذليّ که بعد وفات و قبل دفن ایشان را دیده مشمول نیست. شرط اسلام غیر مسلمین را خارج میکند و شرط مات علی اسلام کسانی را که بعداً مرتد شدهاند را از شمول خارج میسازد. <ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 9</ref><br> | # ابن حجر بهترین تعریف برای صحابی را اینگونه نقل میکند: «من لقي النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) في حياته مسلما و مات على إسلامه.<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> وی در شرح تعریفش میگوید «من لقي النّبيّ في حياته » جنس تعریف همه کسانی که ایشان را در حیاتشان زیارت کردهاند، میشود؛ ولی أبي ذؤيب الهذليّ که بعد وفات و قبل دفن ایشان را دیده مشمول نیست. شرط اسلام غیر مسلمین را خارج میکند و شرط مات علی اسلام کسانی را که بعداً مرتد شدهاند را از شمول خارج میسازد. <ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 9</ref><br> | ||
اين تعاريف و تعاريف ديگرى كه از نقل آن پرهيز شد، نشان میدهد كه دقيقاً روشن نيست مشمولان اين قداست چه كسانى هستند، ولى اغلب همان معناى وسيع و گسترده را انتخاب | اين تعاريف و تعاريف ديگرى كه از نقل آن پرهيز شد، نشان میدهد كه دقيقاً روشن نيست مشمولان اين قداست چه كسانى هستند، ولى اغلب همان معناى وسيع و گسترده را انتخاب كردهاند، هر چند در بحثهاى موردنظر ما تفاوت چندانى ايجاد نمیكند، زيرا بسيارى از موارد نقض كه در آينده از آن بحث خواهد شد، همانها هستند كه مدّت طولانى با آن حضرت بودهاند. | ||
== تعداد صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) == | == تعداد صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) == | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==== تعداد صحابه دارای روایت! ==== | ==== تعداد صحابه دارای روایت! ==== | ||
* «ابن کثیر» میگوید: « وَالَّذِي رَوَى عَنْهُمُ الْإِمَامُ أَحْمَدُ، مَعَ كَثْرَةِ رِوَايَتِهِ وَ اطِّلَاعِهِ وَ اتِّسَاعِ رِحْلَتِهِ وَ إِمَامَتِهِ، مِنَ الصَّحَابَةِ تِسْعُمِائَةٍ وَ سَبْعَةٌ وَ ثَمَانُونَ نَفْسًا»تعداد صحابه ای که احمد حنبل از آنها روایت نقل کرده است؛ علی رغم اینکه احمد روایات زیادی را نقل کرده و در این زمینه اطلاع زیاد و تلاش فراوانی داشته، و امام حدیث بوده است؛ فقط از 987 صحابی، روایت نقل کرده است.<ref>البدایه والنهایه ج8 ص 360؛ تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، الطبعة: الأولى، 1418 هـ - 1997م</ref> | * «ابن کثیر» میگوید: « وَالَّذِي رَوَى عَنْهُمُ الْإِمَامُ أَحْمَدُ، مَعَ كَثْرَةِ رِوَايَتِهِ وَ اطِّلَاعِهِ وَ اتِّسَاعِ رِحْلَتِهِ وَ إِمَامَتِهِ، مِنَ الصَّحَابَةِ تِسْعُمِائَةٍ وَ سَبْعَةٌ وَ ثَمَانُونَ نَفْسًا»تعداد صحابه ای که احمد حنبل از آنها روایت نقل کرده است؛ علی رغم اینکه احمد روایات زیادی را نقل کرده و در این زمینه اطلاع زیاد و تلاش فراوانی داشته، و امام حدیث بوده است؛ فقط از 987 صحابی، روایت نقل کرده است.<ref>البدایه والنهایه ج8 ص 360؛ تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، الطبعة: الأولى، 1418 هـ - 1997م</ref> | ||
* «ابن حزم آندلسی» یک کتابی دارد به نام «اسماء الصحابه و ما لکل واحد منهم من العدد» ایشان در این کتاب، اسامی صحابه را آورده، و آمار روایت هر کدام را نیز آورده است. ایشان با تمام تلاشی که کرده، و تمام کسانی را که روایت | * «ابن حزم آندلسی» یک کتابی دارد به نام «اسماء الصحابه و ما لکل واحد منهم من العدد» ایشان در این کتاب، اسامی صحابه را آورده، و آمار روایت هر کدام را نیز آورده است. ایشان با تمام تلاشی که کرده، و تمام کسانی را که روایت داشتهاند را آورده، مجموعاً شده 999 نفر راوی؛ که در کتب روایی، روایت دارند. یعنی در حقیقت ما فقط از 1% صحابه پیامبراکرم، روایت داریم. | ||
«ابن اثیر» بعد از حذف مکررات صحاح سته مجموع روایات را در کتاب «جامع الأصول» آورده، كمتر از 10.000 روايت شده است. | «ابن اثیر» بعد از حذف مکررات صحاح سته مجموع روایات را در کتاب «جامع الأصول» آورده، كمتر از 10.000 روايت شده است. | ||
===== کثیر الروایت ها: ===== | ===== کثیر الروایت ها: ===== | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
خیلی عجیب است که ابوهریره 5370 روایت دارد و امیرالمؤمنین 537 روایت! | خیلی عجیب است که ابوهریره 5370 روایت دارد و امیرالمؤمنین 537 روایت! | ||
«ابوهریره» سال ششم هجری بعد از فتح خیبر مسلمان شده است و مجموعاً هجده ماه با پیغمبر بود بعد از آن به «بحرین»رفت و بعد از رحلت پیغمبر به «مدینه» آمد و روایاتش 5370 روایت شده است؛ ولی امیرالمؤمنین که از اول طفولیت تا آخرین لحظه با پیغمبر و ملازم با پیغمبر بوده است، در تمام سفرها و حضرها به غیر از غزوه «تبوک»با پیغمبر بوده، کل روایات امیرالمؤمنین شده 537 روایت! در حالیکه اگر علی به ازای هر روز فقط یک روایت از پیغمبر نقل میکرد بیش از 12000 روایت بود<ref>محمود أبوریه، شیخ المضیرة ابوهریرة، ص 128؛ دارالمعارف مصر، الطبعة الثالثه</ref> | «ابوهریره» سال ششم هجری بعد از فتح خیبر مسلمان شده است و مجموعاً هجده ماه با پیغمبر بود بعد از آن به «بحرین»رفت و بعد از رحلت پیغمبر به «مدینه» آمد و روایاتش 5370 روایت شده است؛ ولی امیرالمؤمنین که از اول طفولیت تا آخرین لحظه با پیغمبر و ملازم با پیغمبر بوده است، در تمام سفرها و حضرها به غیر از غزوه «تبوک»با پیغمبر بوده، کل روایات امیرالمؤمنین شده 537 روایت! در حالیکه اگر علی به ازای هر روز فقط یک روایت از پیغمبر نقل میکرد بیش از 12000 روایت بود<ref>محمود أبوریه، شیخ المضیرة ابوهریرة، ص 128؛ دارالمعارف مصر، الطبعة الثالثه</ref> | ||
از 120 هزار صحابه پیغمبر، فقط 10هزار نفر اسمشان در کتابها آمده است. و از این ده هزار نفر، کمتر از هزار نفر از صحابه روایت نقل کرده | از 120 هزار صحابه پیغمبر، فقط 10هزار نفر اسمشان در کتابها آمده است. و از این ده هزار نفر، کمتر از هزار نفر از صحابه روایت نقل کرده اند و حدود 500 صحابه، فقط یک روایت و 211 صحابه، فقط دو روایت از پیغمبر نقل کردهاند! | ||
چرا باید قائل به عدالت و حجیت همه صحابه (120 هزار نفر) شد تا 300 نفر که نقل روایت کرده | چرا باید قائل به عدالت و حجیت همه صحابه (120 هزار نفر) شد تا 300 نفر که نقل روایت کرده اند را تصحیح و توثیق نمود؟! | ||
== راه تشخیص صحابه == | == راه تشخیص صحابه == | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
== دستهبندی صحابه پیامبر == | == دستهبندی صحابه پیامبر == | ||
صحابه پیامبر به سه گروه تقسیم میشوند. گروه اول مسلمانانی هستند که در [[مکه]] اسلام آوردند و در ادامه به مدینه مهاجرت کردند. گروه دوم مسلمانانی از قبیله [[اوس و خزرج]] هستند که در مدینه حضور داشته و به پیامبر و مهاجرین همراه حضرت، پناه | صحابه پیامبر به سه گروه تقسیم میشوند. گروه اول مسلمانانی هستند که در [[مکه]] اسلام آوردند و در ادامه به مدینه مهاجرت کردند. گروه دوم مسلمانانی از قبیله [[اوس و خزرج]] هستند که در مدینه حضور داشته و به پیامبر و مهاجرین همراه حضرت، پناه دادهاند. گروه سوم افرادی هستند که بعد از [[فتح مکه]] مسلمان شدهاند. با اینحال افرادی بودند که در [[مدینه]] خدمت پیامبر رسیدند و در همان جا مسلمان شدند، اما با این سه گروه ارتباطی نداشتند. در بین آنها میشود به [[سلمان فارسی]] اشاره کرد. | ||
== پایان دوره صحابه == | == پایان دوره صحابه == | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
* قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى<ref>النحل: 59.</ref> از ابن عبّاس نقل شده که أصحاب محمد (صلیالله عليه و سلّم) اصطفاهم اللَّه لنبيه (عليه السلام)<ref>شرح السنن بتحقيق ابن حجر عسقلانی، ج 7،ص 71</ref>تلك آيات عظيمة نزلت من عند المولى عزّ و جلّ تشهد بفضل و عدالة جميع أصحاب النّبي (صلیالله عليه و سلّم) الّذين كانوا معه في المواقف الحاسمة في تاريخ الدّعوة الإسلامية ابتداء من دار الأرقم بن أبي الأرقم، و انتهاء بفتح المدائن. | * قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى<ref>النحل: 59.</ref> از ابن عبّاس نقل شده که أصحاب محمد (صلیالله عليه و سلّم) اصطفاهم اللَّه لنبيه (عليه السلام)<ref>شرح السنن بتحقيق ابن حجر عسقلانی، ج 7،ص 71</ref>تلك آيات عظيمة نزلت من عند المولى عزّ و جلّ تشهد بفضل و عدالة جميع أصحاب النّبي (صلیالله عليه و سلّم) الّذين كانوا معه في المواقف الحاسمة في تاريخ الدّعوة الإسلامية ابتداء من دار الأرقم بن أبي الأرقم، و انتهاء بفتح المدائن. | ||
* يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ<ref>[الأنفال: 64]</ref> | * يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ<ref>[الأنفال: 64]</ref> | ||
* مهمترين آيه اى كه بدان تمسّك | * مهمترين آيه اى كه بدان تمسّك جستهاند آيه زير است: | ||
«(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛<ref>توبه، آيه 100.</ref>پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آنها كه به نيكى از آنان پيروى كردند، خداوند از آنان خشنود است و آنها (نيز) از خدا خشنودند، و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن میمانند، و اين پيروزى بزرگى است». | «(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛<ref>توبه، آيه 100.</ref>پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آنها كه به نيكى از آنان پيروى كردند، خداوند از آنان خشنود است و آنها (نيز) از خدا خشنودند، و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن میمانند، و اين پيروزى بزرگى است». | ||
بسيارى از مفسّران اهلسنت در ذيل اين آيه حديثى (از بعضى از صحابه، از پيامبر) نقل | بسيارى از مفسّران اهلسنت در ذيل اين آيه حديثى (از بعضى از صحابه، از پيامبر) نقل كردهاند كه مضمونش چنين است: «جميع أصحاب رسولالله فى الجنّة محسنهم و مسيئهم» و در آن به آيه فوق استناد شده است<ref>تفسير كبير فخر رازى و تفسير المنار، ذيل آيه فوق.</ref>. | ||
جالب اين كه آيه فوق میگويد، تابعين در صورتى اهل نجاتند كه در نيكیها از صحابه پيروى كنند (نه در بدیها) و مفهومش اين میشود كه بهشت براى صحابه تضمين شده است، آيا مفهوم اين سخن، آزاد بودن آنها در گناهان است؟! | جالب اين كه آيه فوق میگويد، تابعين در صورتى اهل نجاتند كه در نيكیها از صحابه پيروى كنند (نه در بدیها) و مفهومش اين میشود كه بهشت براى صحابه تضمين شده است، آيا مفهوم اين سخن، آزاد بودن آنها در گناهان است؟! | ||
آيا پيامبرى كه براى هدايت و اصلاح مردم آمده، ممكن است ياران خود را استثنا كند و گناه آنها را ناديده بگيرد، درحالیکه قرآن درباره زنان پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) كه از نزديكترين صحابه بودند میگويد: اگر گناه كنيد مجازات شما دوچندان است<ref>احزاب، آيه 30.</ref>. | آيا پيامبرى كه براى هدايت و اصلاح مردم آمده، ممكن است ياران خود را استثنا كند و گناه آنها را ناديده بگيرد، درحالیکه قرآن درباره زنان پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) كه از نزديكترين صحابه بودند میگويد: اگر گناه كنيد مجازات شما دوچندان است<ref>احزاب، آيه 30.</ref>. | ||
نكته قابلتوجه اين كه هرگونه ابهامى در اين آيه باشد،آيه 29 سوره فتح آن را برطرف میكند، زيرا صفات ياران راستين پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را چنين شرح میدهد: «(أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)؛ آنها در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود | نكته قابلتوجه اين كه هرگونه ابهامى در اين آيه باشد،آيه 29 سوره فتح آن را برطرف میكند، زيرا صفات ياران راستين پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را چنين شرح میدهد: «(أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)؛ آنها در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهرباناند، آنها را پيوسته در حال سجود و ركوع میبينى، درحالیکه همواره فضل خدا و رضاى او را میطلبند، آثار سجده در صورتشان نمايان است». | ||
آيا كسانى كه آتش جنگ جمل و صفّين را برافروختند و بر ضدّ امام وقت شوريدند و دهها هزار نفر از مسلمانان را به كشتن دادند، مصداق اين صفات هفتگانه بودند؟ آيا در ميان خود مهربان بودند؟ | آيا كسانى كه آتش جنگ جمل و صفّين را برافروختند و بر ضدّ امام وقت شوريدند و دهها هزار نفر از مسلمانان را به كشتن دادند، مصداق اين صفات هفتگانه بودند؟ آيا در ميان خود مهربان بودند؟ | ||
آيا شدّت عمل آنها در برابر كفّار بود يا در برابر مسلمين؟! | آيا شدّت عمل آنها در برابر كفّار بود يا در برابر مسلمين؟! | ||
خداوند در ذيل همين آيه، جملهاى بيان فرموده كه مقصد و مقصود را روشنتر میسازد، میفرمايد: «(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً)؛ خداوند به كسانى از آنها (ياران پيامبر) كه ايمان آورده و عمل صالح انجام | خداوند در ذيل همين آيه، جملهاى بيان فرموده كه مقصد و مقصود را روشنتر میسازد، میفرمايد: «(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً)؛ خداوند به كسانى از آنها (ياران پيامبر) كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است». | ||
بنابراين وعده مغفرت و اجر عظيم فقط براى كسانى است كه داراى ايمان و عمل صالح باشند و لاغیر. آيا كسانى كه كشتار مسلمين را در جنگ جمل و مانند آن به راه انداختند يا بیتالمال را در عهد عثمان حیفومیل كردند، داراى عمل صالح بودند؟ | بنابراين وعده مغفرت و اجر عظيم فقط براى كسانى است كه داراى ايمان و عمل صالح باشند و لاغیر. آيا كسانى كه كشتار مسلمين را در جنگ جمل و مانند آن به راه انداختند يا بیتالمال را در عهد عثمان حیفومیل كردند، داراى عمل صالح بودند؟ | ||
جالب اين كه خداوند پيغمبران بزرگ خود را بهخاطر يك ترك أولى مورد مؤاخذه قرار داد؛ آدم را به سبب يك ترك أولى از بهشت بيرون فرستاد. | جالب اين كه خداوند پيغمبران بزرگ خود را بهخاطر يك ترك أولى مورد مؤاخذه قرار داد؛ آدم را به سبب يك ترك أولى از بهشت بيرون فرستاد. | ||
روشن است که این آیات دلیلی برای مدعای آنان نمی تواند باشد، اما مهمتر ان است که این افراد این آیات را ذکر | روشن است که این آیات دلیلی برای مدعای آنان نمی تواند باشد، اما مهمتر ان است که این افراد این آیات را ذکر کردهاند و بسیاری از آیات را به فراموشى سپردهاند. آياتى كه استثناهايى براى اين مطلب ارائه میدهند و برخی را ذکر خواهیم کرد. | ||
==== دلایل ادعای عدالت صحابه از احادیث: ==== | ==== دلایل ادعای عدالت صحابه از احادیث: ==== | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
=== موارد نقض عمومیت عدالت صحابه === | === موارد نقض عمومیت عدالت صحابه === | ||
آيا واقعا میتوان گفت که همه صحابه بدون استثنا، افرادى مؤمن، صالح، راستگو، درستكار و عادل بودند يا در ميان آنها افراد ناصالحى نيز وجود داشتند. برخی درباره صحابه میگویند که همه آنها بدون استثنا در هالهاى از قداست قرار دارند و افرادى صالح، صادق، باتقوا و عادل بودند. به همين دليل هر كدام روايتى از پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كنند، صحيح و قابلقبول است، و كمترين ايرادى بر آنها نمیتوان گرفت، و اگر كارهاى خلافى از آنها سرزده، بايد به توجيهگرى پردازيم، مثلاً: «عبدالله موصلى» در كتاب «حتّى لا ننخدع» میگويد: لصحابة رضي الله تعالى عنهم فهم الذين تلقوا عن رسولالله فهما وتطبيقاً، ثم حملوا الأمانة في الدعوة والتبليغ وأداء الأمانة. | آيا واقعا میتوان گفت که همه صحابه بدون استثنا، افرادى مؤمن، صالح، راستگو، درستكار و عادل بودند يا در ميان آنها افراد ناصالحى نيز وجود داشتند. برخی درباره صحابه میگویند که همه آنها بدون استثنا در هالهاى از قداست قرار دارند و افرادى صالح، صادق، باتقوا و عادل بودند. به همين دليل هر كدام روايتى از پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كنند، صحيح و قابلقبول است، و كمترين ايرادى بر آنها نمیتوان گرفت، و اگر كارهاى خلافى از آنها سرزده، بايد به توجيهگرى پردازيم، مثلاً: «عبدالله موصلى» در كتاب «حتّى لا ننخدع» میگويد: لصحابة رضي الله تعالى عنهم فهم الذين تلقوا عن رسولالله فهما وتطبيقاً، ثم حملوا الأمانة في الدعوة والتبليغ وأداء الأمانة. | ||
ولقد رضي الله تعالى الإسلام دينا ومنهجاً كما فهمه وطبقه أولئك الرجال الذين أخذوا ما آتاهم الله بقوة وأمانة وصدق، وبذلوا الأموال والأرواح رخيصة في سبيل هذا الدين وإعلاء كلمته شرقاً وغرباً وجنوباً وشمالاً. إنهم قوم اختارهم الله تعالى لصحبة نبيه وإقامة دينه وشرعه وجعلهم وزراء نبيه، وورثته من بعده في حمل الأمانة وتبليغ الدعوة حتى وصل إلينا غضاً طرياً على ما أراده الله فيهم وبمن تبعهم بإحسان حفظ الله الدين تحقيقاً لوعده إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون لذلك جعل الله تعالى حبهم دينا وإيمانا وبغضهم كفرا ونفاقا وأوجب على الأمة موالاتهم جميعاً وذكر محاسنهم وفضائلهم والسكوت عما شجر بينهم لسابق فضلهم وكريم فعلهم وصدق تضحيتهم وعظيم منزلتهم ومقامهم عند الله عز وجل . آنها (صحابه) گروهى هستند كه خدا آنان را براى همنشينى پيغمبرش و اقامه دين و شرع او برگزيده و آنها را وزيران پيامبرش قرار داده و حبّ آنها را دين و ايمان و بغض آنها را كفر و نفاق شمرده! و بر امّت واجب كرده، همه آنها را دوست بدارند و پيوسته از خوبیها و فضايل آنان سخن بگويند و در برابر جنگ و نزاعهايى كه آنها با هم داشتند سكوت كنند!». <ref>حتّى لا ننخدع، صفحه 6.</ref> گروهى از افراطیان طرفدار این دیدگاه چنان تند | ولقد رضي الله تعالى الإسلام دينا ومنهجاً كما فهمه وطبقه أولئك الرجال الذين أخذوا ما آتاهم الله بقوة وأمانة وصدق، وبذلوا الأموال والأرواح رخيصة في سبيل هذا الدين وإعلاء كلمته شرقاً وغرباً وجنوباً وشمالاً. إنهم قوم اختارهم الله تعالى لصحبة نبيه وإقامة دينه وشرعه وجعلهم وزراء نبيه، وورثته من بعده في حمل الأمانة وتبليغ الدعوة حتى وصل إلينا غضاً طرياً على ما أراده الله فيهم وبمن تبعهم بإحسان حفظ الله الدين تحقيقاً لوعده إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون لذلك جعل الله تعالى حبهم دينا وإيمانا وبغضهم كفرا ونفاقا وأوجب على الأمة موالاتهم جميعاً وذكر محاسنهم وفضائلهم والسكوت عما شجر بينهم لسابق فضلهم وكريم فعلهم وصدق تضحيتهم وعظيم منزلتهم ومقامهم عند الله عز وجل . آنها (صحابه) گروهى هستند كه خدا آنان را براى همنشينى پيغمبرش و اقامه دين و شرع او برگزيده و آنها را وزيران پيامبرش قرار داده و حبّ آنها را دين و ايمان و بغض آنها را كفر و نفاق شمرده! و بر امّت واجب كرده، همه آنها را دوست بدارند و پيوسته از خوبیها و فضايل آنان سخن بگويند و در برابر جنگ و نزاعهايى كه آنها با هم داشتند سكوت كنند!». <ref>حتّى لا ننخدع، صفحه 6.</ref> گروهى از افراطیان طرفدار این دیدگاه چنان تند رفتهاند كه هر كس لب به نقّادى از آنان بگشايد، او را فاسق و گاه ملحد و زنديق مینامند و يا خون او را مباح میشمرند!! از جمله ابو زرعه رازى در كتاب «الاصابة» میگوید: «هرگاه كسى را ديدى كه به يكى از اصحاب پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) خردهگيرى میكند، بدان كه او زنديق است و اين بهخاطر آن است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق است و قرآن حق است، و آنچه او آورده حق است و تمام اينها را صحابه براى ما آوردند و اينها (مخالفان) میخواهند، شهود ما را از اعتبار بيندازند تا كتاب و سنّت از دست برود!».<ref>الاصابه، جلد 1، صفحه 17</ref> و برخی هم معتقدند که همه آنها عادل هستند «الصحابة کلهم عدول» <ref>النووی، أبو زكريا، المجموع شرح المهذب، ج 1، ص62 و293؛ ج3، ص 122؛ ج 5، ص 27 و244 و282؛ ج 6، ص 348 و190؛ ج 7، ص 157؛ ج 15، ص207</ref> و اتفق أهل السنّة على أنّ الجميع عدول، ولم يخالف في ذلك إلا شذوذ من المبتدعة ... هذا مذهب كافة العلماء، ومن يعتمد قوله... إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب رسولالله صلیالله عليه وسلم فاعلم أنه زنديق<ref>العسقلاني، ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1 ص162؛ و نیز ابن عبدالبر الإستيعاب، ج ۱، ص ۸ وابن اثير اسدالغابة، ج ۱، ص ۳ و غزالى در احياء علوم الدين.</ref> | ||
درحالیکه اين سخن بر خلاف كتاب و سنّت است. لذا شیعیان و بسیاری از اهلسنت، مثل: سعد تفتازانى شرح المقاصد، ج ۱، ص310 و مازرى (شارح «برهان»)، الاصابة، ج ۱، ص ۱۹. النصايح الكافية، ص ۱۶۱ وابن عماد حنبلى النصايح الكافية، ص ۱۶۲ و شوكانى ارشاد الفحول، الى تحقيق الحق من علم الاصول و از متأخّران، شيخ محمود ابوريّه شيخ المضيرة ابو هريرة، محمود ابوريّة، ص ۱۰۱، و شيخ محمد عبده نقل از اضواء على السنة المحمّدية محمود ابوريّة و سيد محمد رشيدرضا نقل از شيخ المضيرة. و... با این دیدگاه همراه نیستند چرا که انسان خردمند سخنان بیدليل را چشم و گوش بسته نمیپذيرد، و به دنبال استدلال برهانی و نقلی است. | درحالیکه اين سخن بر خلاف كتاب و سنّت است. لذا شیعیان و بسیاری از اهلسنت، مثل: سعد تفتازانى شرح المقاصد، ج ۱، ص310 و مازرى (شارح «برهان»)، الاصابة، ج ۱، ص ۱۹. النصايح الكافية، ص ۱۶۱ وابن عماد حنبلى النصايح الكافية، ص ۱۶۲ و شوكانى ارشاد الفحول، الى تحقيق الحق من علم الاصول و از متأخّران، شيخ محمود ابوريّه شيخ المضيرة ابو هريرة، محمود ابوريّة، ص ۱۰۱، و شيخ محمد عبده نقل از اضواء على السنة المحمّدية محمود ابوريّة و سيد محمد رشيدرضا نقل از شيخ المضيرة. و... با این دیدگاه همراه نیستند چرا که انسان خردمند سخنان بیدليل را چشم و گوش بسته نمیپذيرد، و به دنبال استدلال برهانی و نقلی است. | ||
==== آیات مخالف با عدالت همه صحابه ==== | ==== آیات مخالف با عدالت همه صحابه ==== | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
2- قرآن مجيد بارها عدم عدالت همه صحابه را بيان كرده است، از جمله: (إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).<ref>آيه 155 سوره آلعمران</ref> آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. آيه میگويد: «كسانى كه در روز روبهروشدن دو جمعيّت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانشان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است». در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه میگويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، پس گناهان پيشين باعث گناه بزرگ فرار از زحف يعنى پشتکردن به ميدان و دشمن شد، گرچه ذيل آيه میگويد كه خداوند آنها را بخشيد، ولى بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند، بلكه با صراحت قرآن میگويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى شدند. | 2- قرآن مجيد بارها عدم عدالت همه صحابه را بيان كرده است، از جمله: (إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).<ref>آيه 155 سوره آلعمران</ref> آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. آيه میگويد: «كسانى كه در روز روبهروشدن دو جمعيّت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانشان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است». در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه میگويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، پس گناهان پيشين باعث گناه بزرگ فرار از زحف يعنى پشتکردن به ميدان و دشمن شد، گرچه ذيل آيه میگويد كه خداوند آنها را بخشيد، ولى بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند، بلكه با صراحت قرآن میگويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى شدند. | ||
3- «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ)؛<ref>آيه 6 سوره حجرات</ref> اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد». در ميان مفسّران، معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) او را با گروهى براى جمعآورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد، وليد برگشت و گفت اينها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام | 3- «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ)؛<ref>آيه 6 سوره حجرات</ref> اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد». در ميان مفسّران، معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) او را با گروهى براى جمعآورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد، وليد برگشت و گفت اينها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كردهاند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يك فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد، مبادا گروهى را بهخاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربهاى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقاً بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند، نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد، امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت، همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بود، يعنى جزء كسانى بود كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را درك كرد و در خدمت پيغمبر بود. قرآن در اينجا او را فاسق میداند، آيا با عدالت همه صحابه سازگار است؟ | ||
4- «(وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ)؛ <ref>آيه 58 سوره توبه</ref> در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده میگيرند، اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى میشوند و اگر داده نشود، خشم میگيرند». آيا اين گونه افراد عادلاند؟ | 4- «(وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ)؛ <ref>آيه 58 سوره توبه</ref> در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده میگيرند، اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى میشوند و اگر داده نشود، خشم میگيرند». آيا اين گونه افراد عادلاند؟ | ||
5- گروهى از منافقان و بيماردلان كه در خدمت پيغمبر بودند و در جنگ احزاب شركت داشتند، پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به فريبكارى متّهم ساختند و گفتند: «(ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً)؛ مطابق آيه 12 و 13 سوره احزاب خدا و پيغمبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادند!»، بعضى از آنها فكر میكردند كه در اين جنگ پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) شكست میخورد و آنها احتمالاً كشته میشوند و اسلام پايان میگيرد، و يا از رواياتى كه شيعه و اهلسنت نقل | 5- گروهى از منافقان و بيماردلان كه در خدمت پيغمبر بودند و در جنگ احزاب شركت داشتند، پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به فريبكارى متّهم ساختند و گفتند: «(ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً)؛ مطابق آيه 12 و 13 سوره احزاب خدا و پيغمبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادند!»، بعضى از آنها فكر میكردند كه در اين جنگ پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) شكست میخورد و آنها احتمالاً كشته میشوند و اسلام پايان میگيرد، و يا از رواياتى كه شيعه و اهلسنت نقل كردهاند استفاده میشود پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) به هنگام كندن خندق در داستان معروف پیداشدن سنگ و شكستن آن سنگ بهوسیله ايشان، زمانى كه وعده فتح شام و ايران و يمن را به آنها داد گروهى همه اينها را به استهزا گرفتند. | ||
6- (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا)».«گروهى از آنها (خطاب به مردم مدينه كه در جنگ شركت داشتند) گفتند اينجا جاى توقّف شما نيست به خانههاى خود بازگرديد؛ | 6- (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا)».«گروهى از آنها (خطاب به مردم مدينه كه در جنگ شركت داشتند) گفتند اينجا جاى توقّف شما نيست به خانههاى خود بازگرديد؛ | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
8- از همه اينها بدتر نسبت خيانت دادن به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) از سوى بعضى از صحابه است: «(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ)؛ <ref>آيه 161 سوره آلعمران</ref> ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند و هر كس خيانت كند روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده با خود به صحنه محشر میآورد، سپس به هر كس آن چه كسب كرده، داده میشود و به آنها ستم نخواهد شد»، يعنى اگر مجازاتى میبينند محصول اعمال خود آنهاست. | 8- از همه اينها بدتر نسبت خيانت دادن به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) از سوى بعضى از صحابه است: «(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ)؛ <ref>آيه 161 سوره آلعمران</ref> ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند و هر كس خيانت كند روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده با خود به صحنه محشر میآورد، سپس به هر كس آن چه كسب كرده، داده میشود و به آنها ستم نخواهد شد»، يعنى اگر مجازاتى میبينند محصول اعمال خود آنهاست. | ||
دو شأن نزول براى اين آيه | دو شأن نزول براى اين آيه گفتهاند: بعضى گفتهاند آيه اشاره به برنامه ياران «عبدالله بن جبير» است كه در جنگ احد در سنگر كوه «عينين» بودند و هنگامى كه سپاه اسلام در آغاز جنگ بر دشمن پيروز شد، تيراندازانى كه همراه عبدالله بودند، با اين كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرموده بود از آنجا تكان نخوريد سنگر خود را رها كرده و برای جمعآورى غنايم حركت كردند و بدتر از اين عمل، گفتار آنها بود كه میگفتند میترسيم پيغمبر در تقسيم غنايم رعايت حال ما را نكند (تعبير به جملهاى كردند كه قلم از ذكر آن شرم دارد). | ||
شأن نزول ديگرى كه برخی در تفسير خود | شأن نزول ديگرى كه برخی در تفسير خود آوردهاند، اين است كه: پارچه سرخرنگ گرانبهایی بعد از پيروزى در جنگ بدر گم شد. بعضى از نابخردان پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به خيانت متّهم كردند و چيزى نگذشت پيدا شد و معلوم شد يكى از افراد لشكر آن را برداشته بود. («ابن كثير» و «طبرى» ذیل آیه) | ||
آيا همه اين نسبتهاى ناروا به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) با عدالت همه صحابی میسازد؟ اگر وجدان خود را قاضى كنيم، آيا میپذيريم كه اینگونه اشخاص عادل بودند و پاك و پاكيزه، و هیچکس حق ندارد نقدى به كارهاى آنها بكند؟ | آيا همه اين نسبتهاى ناروا به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) با عدالت همه صحابی میسازد؟ اگر وجدان خود را قاضى كنيم، آيا میپذيريم كه اینگونه اشخاص عادل بودند و پاك و پاكيزه، و هیچکس حق ندارد نقدى به كارهاى آنها بكند؟ | ||
==== احادیث مخالف با عدالت همه صحابه: ==== | ==== احادیث مخالف با عدالت همه صحابه: ==== | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
جنگ نهروان و رویارویی «خوارج» در برابر امام بر حق مسلمين على (علیهالسلام)<br> | جنگ نهروان و رویارویی «خوارج» در برابر امام بر حق مسلمين على (علیهالسلام)<br> | ||
مسئله افك، بخارى در صحيح خود در كتاب التفسير مینويسد: روزى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بر منبر بود، صدا زد: اى مسلمانان، چه كسى اين مرد را مجازات میكند (منظور عبدالله بن سلول يكى از سران منافقان است) براى من نقل | مسئله افك، بخارى در صحيح خود در كتاب التفسير مینويسد: روزى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بر منبر بود، صدا زد: اى مسلمانان، چه كسى اين مرد را مجازات میكند (منظور عبدالله بن سلول يكى از سران منافقان است) براى من نقل كردهاند كه به همسر من نسبت بد داده است، درحالیکه من از همسرم خلافى نديدهام ... سعد بن معاذ انصارى (صحابى معروف) برخاست و عرض كرد: من او را مجازات میكنم، اگر از طايفه «اوس» باشد، او را گردن میزنم و اگر از طايفه خزرج باشد، هر امرى بفرماييد انجام خواهيم داد. سعد بن عباده بزرگ طايفه خزرج كه پيش از آن مرد صالحى بود، به سبب تعصّب قبيلهاى به سعد بن معاذ گفت: به خدا دروغ گفتى، تو هرگز قدرت بر اين كار را ندارى، اسيد بن حضير (پسرعموی سعد بن معاذ) گفت: به خدا تو دروغ میگويى، او از منافقان است و ما او را به قتل میرسانيم، نزديك بود طايفه اوس و خزرج به هم بريزند كه رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) آنها را خاموش كرد <ref>صحيح بخارى، جلد 5، صفحه 57.</ref> آيا همه اين چند نفر، صحابى صالح بودند؟<br> | ||
بلاذرى در «الأنساب» میگويد: سعد بن ابى وقاص والى كوفه بود، عثمان او را عزل كرد و «وليد بن عقبه» را به جاى او قرار داد و عبدالله بن مسعود در آن زمان خزانه دار بیتالمال بود. هنگامى كه وليد وارد كوفه شد، كليدهاى بیتالمال را از عبدالله بن مسعود خواست، عبدالله كليدها را نزد او انداخت و گفت: خليفه سنّت (پيامبر) را تغيير داده است، آيا شخصى مثل سعد بن ابیوقاص را عزل میكند و مثل وليد را جانشين او میكند؟ وليد به عثمان نوشت، عبدالله بن مسعود از تو انتقاد میكند، دستور داد او را تحتالحفظ نزد او بفرستند. هنگامى كه وارد مدينه شد خليفه بر منبر بود، چشمش به عبدالله بن مسعود افتاد و گفت: جنبنده بدى وارد شد! (و سخنان ديگرى كه عفّت قلم اجازه نقل آن را نمیدهد). عبدالله بن مسعود گفت: من چنين نيستم، من از ياران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در جنگ بدر و روز بيعت رضوان هستم، عايشه به حمايت از عبدالله برخاست، ولى غلام عثمان به نام «يحموم» او را از مسجد بيرون برد و بر زمين زد و دنده او را شكست. <ref>انساب الاشراف، جلد 6، صفحه 147 و تاريخ ابن كثير، جلد 7، صفحه 163 و 183 حوادث سنه 32( با تلخيص).</ref> | بلاذرى در «الأنساب» میگويد: سعد بن ابى وقاص والى كوفه بود، عثمان او را عزل كرد و «وليد بن عقبه» را به جاى او قرار داد و عبدالله بن مسعود در آن زمان خزانه دار بیتالمال بود. هنگامى كه وليد وارد كوفه شد، كليدهاى بیتالمال را از عبدالله بن مسعود خواست، عبدالله كليدها را نزد او انداخت و گفت: خليفه سنّت (پيامبر) را تغيير داده است، آيا شخصى مثل سعد بن ابیوقاص را عزل میكند و مثل وليد را جانشين او میكند؟ وليد به عثمان نوشت، عبدالله بن مسعود از تو انتقاد میكند، دستور داد او را تحتالحفظ نزد او بفرستند. هنگامى كه وارد مدينه شد خليفه بر منبر بود، چشمش به عبدالله بن مسعود افتاد و گفت: جنبنده بدى وارد شد! (و سخنان ديگرى كه عفّت قلم اجازه نقل آن را نمیدهد). عبدالله بن مسعود گفت: من چنين نيستم، من از ياران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در جنگ بدر و روز بيعت رضوان هستم، عايشه به حمايت از عبدالله برخاست، ولى غلام عثمان به نام «يحموم» او را از مسجد بيرون برد و بر زمين زد و دنده او را شكست. <ref>انساب الاشراف، جلد 6، صفحه 147 و تاريخ ابن كثير، جلد 7، صفحه 163 و 183 حوادث سنه 32( با تلخيص).</ref> | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
بعد از وفات سعد معاويه بر منبر، على (علیهالسلام) را سبّ و لعن كرد و به تمام عمّال و فرماندارانش نوشت كه آن حضرت را در منابر سبّ و لعن كنند؛ آنها هم چنين كردند. اين مطلب به گوش «امسلمه» همسر پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسيد. نامه اى به معاويه نوشت كه شما خدا و پيامبر را در منابر سب میكنيد! مگر شما نمیگوييد لعن بر على بن ابیطالب و من أحبّه؛ يعنى هر كسى على را دوست دارد، من گواهى میدهم كه خدا على را دوست میدارد، رسول خدا على را دوست میدارد، پس در واقع لعن خدا و پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میكنيد. معاويه نامه امسلمه را خواند ولى اعتنايى به سخنان او نكرد. <ref>العقد الفريد، جلد 4، صفحه 366 و جواهر المطالب فى مناقب الامام على بن ابیطالب، جلد 2، صفحه 228، تأليف محمد بن احمد الدمشقى الشافعى، متوفّاى قرن نهم هجرى قمرى.</ref> | بعد از وفات سعد معاويه بر منبر، على (علیهالسلام) را سبّ و لعن كرد و به تمام عمّال و فرماندارانش نوشت كه آن حضرت را در منابر سبّ و لعن كنند؛ آنها هم چنين كردند. اين مطلب به گوش «امسلمه» همسر پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسيد. نامه اى به معاويه نوشت كه شما خدا و پيامبر را در منابر سب میكنيد! مگر شما نمیگوييد لعن بر على بن ابیطالب و من أحبّه؛ يعنى هر كسى على را دوست دارد، من گواهى میدهم كه خدا على را دوست میدارد، رسول خدا على را دوست میدارد، پس در واقع لعن خدا و پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میكنيد. معاويه نامه امسلمه را خواند ولى اعتنايى به سخنان او نكرد. <ref>العقد الفريد، جلد 4، صفحه 366 و جواهر المطالب فى مناقب الامام على بن ابیطالب، جلد 2، صفحه 228، تأليف محمد بن احمد الدمشقى الشافعى، متوفّاى قرن نهم هجرى قمرى.</ref> | ||
معاويه در بخشنامه اى به تمام كارگزارانش نوشت: هر كس چيزى از فضايل ابوتراب (على (علیهالسلام)) و اهل بيتش را نقل كند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال اين بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على (علیهالسلام) میكردند و از او بيزارى میجستند و نسبتهاى ناروا به او و خاندانش میدادند.<ref>النصائح الكافيه، صفحه 72.</ref><br>بنیامیه هرگاه میشنيدند نام نوزادى را على | معاويه در بخشنامه اى به تمام كارگزارانش نوشت: هر كس چيزى از فضايل ابوتراب (على (علیهالسلام)) و اهل بيتش را نقل كند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال اين بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على (علیهالسلام) میكردند و از او بيزارى میجستند و نسبتهاى ناروا به او و خاندانش میدادند.<ref>النصائح الكافيه، صفحه 72.</ref><br>بنیامیه هرگاه میشنيدند نام نوزادى را على گذاشتهاند، فوراً او را به قتل میرساندند، اين سخن را سلمة بن شبيب از ابو عبدالرحمن عقرى نقل میكند. <ref>تهذيب الكمال، جلد 20، صفحه 429 و سير اعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 102.</ref> | ||
زمخشرى و سيوطى نقل | زمخشرى و سيوطى نقل كردهاند كه در ايّام بنیامیه بر فراز بيش از هفتاد هزار منبر، سبِّ على (علیهالسلام) میكردند و اين سنّتى بود كه معاويه گذارده بود. | ||
هنگامى كه عمر بن عبدالعزیز دستور داد اين بدعت زشت را ترك كنند و در خطبههاى نمازجمعه به امیرمؤمنان على (علیهالسلام) بدگويى نكنند و ناسزا نگويند ضجّه و فرياد از اهل مسجد برخاست و به عمر بن عبدالعزیز گفتند: «تركت السنة تركت السنّة؛ سنّت را ترك كردى، سنّت را ترك كردى!». <ref>النصائح الكافيه، صفحه 116 و تهنئة الصديق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59.</ref> | هنگامى كه عمر بن عبدالعزیز دستور داد اين بدعت زشت را ترك كنند و در خطبههاى نمازجمعه به امیرمؤمنان على (علیهالسلام) بدگويى نكنند و ناسزا نگويند ضجّه و فرياد از اهل مسجد برخاست و به عمر بن عبدالعزیز گفتند: «تركت السنة تركت السنّة؛ سنّت را ترك كردى، سنّت را ترك كردى!». <ref>النصائح الكافيه، صفحه 116 و تهنئة الصديق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59.</ref> |