confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
خط ۷: | خط ۷: | ||
گفته شده است که ابوالسرایا در آغاز کار، خر کرایه میداد، سپس به راهزنی افتاد و عدهای به دور او گرد آمدند. پس از آن به [[ارمنستان]] سفر کرد و در آنجا با سیصد سوار به خدمت [[یزیدبنمزید شیبانی|یزیدبنمزید شیبانی]] درآمد و از سرداران شد و در پیکار با خرمدینان به وی یاری میکرد. در جنگ میان [[امینعباسی]] و [[مأمونعباسی]]، فرماندهی طلایه سپاه یزیدبنمزید را علیه هرثمةبن اعین سردار مأمون داشت، ولی در ادامه، یزیدبنمزید را رها کرده به هرثمه پیوست. چون امین پسر [[هارونعباسی]] کشته شد و خلافت بر مأمون قرار گرفت، هرثمه از مواجبی که به وی می داد بکاست. ابوالسرایا با دویست سوار سر به شورش بر داشت و فرماندار عینالتمر را محاصره کرد و اموال او را به یغما برد و در میان یاران خویش تقسیم کرد. سپس بر شهر انبار چیره گشت و پس از آن شهر رقّه را بگرفت و در آنجا با محمدبن ابراهیم بناسماعیل بنابراهیمبن حسنبن حسنبنعلی(ع) معروف به ابنطباطبای علوی ملاقات کرد و او را به خروج بر [[بنیعباس]] تشجیع نمود و به وی دست بیعت داد و سپهسالاری لشکر او را به عهده گرفت و در جمادیالثانی سال 199 هجری هر دو بر کوفه دست یافتند.<br> | گفته شده است که ابوالسرایا در آغاز کار، خر کرایه میداد، سپس به راهزنی افتاد و عدهای به دور او گرد آمدند. پس از آن به [[ارمنستان]] سفر کرد و در آنجا با سیصد سوار به خدمت [[یزیدبنمزید شیبانی|یزیدبنمزید شیبانی]] درآمد و از سرداران شد و در پیکار با خرمدینان به وی یاری میکرد. در جنگ میان [[امینعباسی]] و [[مأمونعباسی]]، فرماندهی طلایه سپاه یزیدبنمزید را علیه هرثمةبن اعین سردار مأمون داشت، ولی در ادامه، یزیدبنمزید را رها کرده به هرثمه پیوست. چون امین پسر [[هارونعباسی]] کشته شد و خلافت بر مأمون قرار گرفت، هرثمه از مواجبی که به وی می داد بکاست. ابوالسرایا با دویست سوار سر به شورش بر داشت و فرماندار عینالتمر را محاصره کرد و اموال او را به یغما برد و در میان یاران خویش تقسیم کرد. سپس بر شهر انبار چیره گشت و پس از آن شهر رقّه را بگرفت و در آنجا با محمدبن ابراهیم بناسماعیل بنابراهیمبن حسنبن حسنبنعلی(ع) معروف به ابنطباطبای علوی ملاقات کرد و او را به خروج بر [[بنیعباس]] تشجیع نمود و به وی دست بیعت داد و سپهسالاری لشکر او را به عهده گرفت و در جمادیالثانی سال 199 هجری هر دو بر کوفه دست یافتند.<br> | ||
[[ | [[حسنبنسهل]] پس از شنیدن خبر سقوط کوفه، زهیربنمسیب را با ده هزار سوار به جنگ او فرستاد. ابوالسرایا لشکریان او را شکست داد. در این میان [[محمدبنابراهیم بنطباطبای علوی|محمد بنابراهیمبنطباطبای علوی]]، چهار ماه پس از قیامش در ماه رجب سال 199 هجری در کوفه در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.<br> | ||
نقل شده است که ابوالسرایا وی را مسموم کرد، زیرا پس از شکست | نقل شده است که ابوالسرایا وی را مسموم کرد، زیرا پس از شکست زهیربنمسیب، محمدبنابراهیم میخواست غنائمی را که در این نبرد گرفته شده بود به تصرف خویشتن در آورد، ولی ابوالسرایا چون خود را صاحب قدرت اصلی میدانست و محمّد را مانع کار خود میپنداشت، او را زهر داده از میان برداشت. ابوالسرایا چون به نام گرفتن حق [[اهلبیت رسولاللّه|اهلبیت رسولاللّه]] (ص) قیام کرده و به قول خودش میخواست خلافت را از [[عباسیان]] گرفته به [[آل علی]] (ع) واگذارد، بر آن شد که سید علوی دیگری را به جای محمدبنابراهیم برگزیند، پس پسری کم سن و سال را که محمدبن محمدبن زیدبن علیبن حسین بن علی (ع) نام داشت به امامت برگزید. معلوم است که خلافت محمّد، نامی بیش نبود و این ابوالسرایا بود که به نام اهلبیت رسولاللّه (ص) حکومت میکرد. در این زمان ابوالسرایا سکه زد و بر روی درهمهای خود این آیه را نقش کرده بود: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ. <ref>سورةالصّف، آیه 4.</ref> سپس ابوالسرایا با لشکری آراسته قصد [[بصره]] و واسط کرد، در واسط سعید حرشی که از سوی حسنبنسهل فرمانروای آن شهر بود با او جنگید، ولی از وی شکست خورد. پس از این فتوحات، علویان در شهرهای [[عراق]] و [[خوزستان]] پراکنده شدند و امور آن بلاد را به دست گرفتند. سپس ابوالسرایا، حسینبنحسن الافطس بنعلی بنحسین بنعلی بنأبیطالب را به [[مکّه]] فرستاد و محمدبنسلیمان بنداوود بنحسن بنحسن بنعلی بنأبیطالب (ع) را به مدینه گسیل داشت. ابوالسرایا پس از تصرف [[مدائن|مدائن]] و واسط؛ امیرانی به [[یمن|یمن]]، [[حجاز]] و [[اهواز]] فرستاد.<br> | ||
پس از شکستی که در کوفه از هرثمه خورد، با هشتصد سوار گریخته روی به [[شوش]] نهاد و در آنجا نیز از سپاهیان حسن بن علی مأمونی فرمانروای خوزستان شکست یافته زخمی گشت و میکوشید تا مگر خود را به زادگاهش رأس العین برساند، اما حمّاد کندغش در جلولا به وی رسید و او را بگرفت و در نهروان به حسن بن سهل تحویل داد. حسن دستور داد تا سر او را بریدند و جسدش را دونیم کردند و بر دو طرف جسر بغداد آویختند. (ربیع الاول سال 200 ه).<br> | پس از شکستی که در کوفه از هرثمه خورد، با هشتصد سوار گریخته روی به [[شوش]] نهاد و در آنجا نیز از سپاهیان حسن بن علی مأمونی فرمانروای خوزستان شکست یافته زخمی گشت و میکوشید تا مگر خود را به زادگاهش رأس العین برساند، اما حمّاد کندغش در جلولا به وی رسید و او را بگرفت و در نهروان به حسن بن سهل تحویل داد. حسن دستور داد تا سر او را بریدند و جسدش را دونیم کردند و بر دو طرف جسر بغداد آویختند. (ربیع الاول سال 200 ه).<br> | ||