۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== وجه تسمیه == | == وجه تسمیه == | ||
[[محمد بن حسن طوسی|شیخطوسی]] در این باب حکایتی بیان کرده است: روزی کثیرالنواء و چند تن دیگر نزد [[ | [[محمد بن حسن طوسی|شیخطوسی]] در این باب حکایتی بیان کرده است: روزی کثیرالنواء و چند تن دیگر نزد [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر علیهالسلام]] رفتند که زیدبنعلی برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. آنها به امام اعلام کردند که اولاً علی، حسن و حسین علیهمالسلام و ثانیاً [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به عنوان ولی خود میشناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه علیهاالسلام تبری میجویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید (بترتُم امرَنا) که خدا کارتان را خراب و منقطع کند (بترکماللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند.<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.</ref>این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتریه ساختهاند، زیرا اینان نیز چون سایر فرقههای [[زیدیه]]، زیدبنعلی بنحسین را پیشوای خود و [[امامت]] را خاص فرزندان علی و فاطمه علیهمالسلام میدانستند. | ||
چنین به نظر میرسد که ابتریه که مخفف آن «بتریه» است، به «ابتر» منسوب باشد که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیرةبنسعد، مؤسس فرقه [[مغیریه]] ــ به وی داده است.<ref>حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م. | چنین به نظر میرسد که ابتریه که مخفف آن «بتریه» است، به «ابتر» منسوب باشد که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیرةبنسعد، مؤسس فرقه [[مغیریه]] ــ به وی داده است.<ref>حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م. | ||
</ref>ابتریه را «صالحیه» نیز گفتهاند، زیرا که یکی دیگر از شخصیتهای برجسته این گروه «حسنبنصالح بنحیّ» است و لفظ [[صالحیه|صالحیّه]] از نام او گرفته شده است.<ref>نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م. | </ref>ابتریه را «صالحیه» نیز گفتهاند، زیرا که یکی دیگر از شخصیتهای برجسته این گروه «حسنبنصالح بنحیّ» است و لفظ [[صالحیه|صالحیّه]] از نام او گرفته شده است.<ref>نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== عقاید ابتریه == | == عقاید ابتریه == | ||
نوبختی میگوید ابتریه معتقد بودند که برترین و شایستهترین مردم پس از پیامبر برای امامت، علی(ع) بود. ایشان از هواخواهان استوار و پا برجای [[امام علی(ع)]] بودند و میگفتند که مخالفان وی اهل [[دوزخ]] | نوبختی میگوید ابتریه معتقد بودند که برترین و شایستهترین مردم پس از پیامبر برای امامت، علی(ع) بود. ایشان از هواخواهان استوار و پا برجای [[علی بن ابی طالب|امام علی(ع)]] بودند و میگفتند که مخالفان وی اهل [[دوزخ]] اند. با اینحال بیعت با [[ابوبکر]] و [[عمر]] را درست دانسته و درباره [[عثمان]] ساکت بودند و چنین استدلال میکردند که گرچه علی(ع) سزاوارتر و شایستهتر از ایشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت [بیعت با ایشان جایز بوده است] و آن درست به این معنا است که کسی را در کاری حقی بوده باشد و آن را به دیگران واگذارد. | ||
باید دانست که «بتریه» از اصحابحدیث و از پیروان حسنبنصالحبن حیّ همدانی ثوری کوفی (100- 186 ه) و کثیر النواء، یعنی کثیر هستهفروش از معاصران امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و از یاران سالمبن ابیحفصة (در گذشته در سال 137 هجریقمری)، و حکمبن عتیبهکوفی «در گذشته در سال 115 هجریقمری»، و ابوالمقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و سلمةبن کهیل (در گذشته در سال 122 هجری قمری) بودند. همگی ایشان بر این گفتار اجماع کردند که علی (ع) بهترین صحابه و یار پیامبر بود، ولی با وجود این، به دستورهای ابوبکر و عمر رفتار کرده است و مانند سفیان ثوری مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست کننده و خوردن مارماهی را جایز میدانستند، سپس در جنگ علی (ع) و نبرد با محاربانش اختلاف کردند. ضعفای زیدیه که «[[عجلیه (از زیدیه)|عجلیه]]» نام دارند و از یاران هارونبن سعیدعجلی (در گذشته در سال 145 هجریقمری) هستند، ایشان نیز از بتریه بشمار میروند، آنان مردم را به دوستی علیبنأبیطالب (ع) خواندند و سپس امامت او را با ولایت ابوبکر و عمر بههم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان از بهترین فرقههای شیعه هستند، زیرا در عینحالی که علی (ع) را برتر میشمارند امامت ابوبکر و عمر را نیز قبول دارند. امّا عثمان و [[طلحه]] و [[زبیر|زبیر]] را نکوهیده و همراهی و به جنگ بیرون شدن با هر یک از فرزندان علی (ع) را از نظر [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] واجب میدانند. آنان در امامت، شخص معینی را در نظر نمیگیرند، بلکه هر کسی از فرزندان علی (ع) خروج کند و از هر نسلی که باشد، او را امام میدانند. عبدالقاهر بغدادی مینویسد: بتریه امامت ابوبکر و عمر را درست میدانستند. با اینحال، معتقد بودند که اگر مردم به امامت حضرت علی (ع) اقرار میکردند بهتر بود، ولی این عمل موجب فسق و کفر ایشان نخواهد شد. تنها فرقی که این دسته با [[سلیمانیه|سلیمانیه]] دارند آن است که ایشان به عکس سلیمانیه، عثمان را هم تکفیر نمیکنند و به همین جهت نزد [[اهل سنت]] محترم هستند. [[ابوالحسن اشعری]] مینویسد: بتریه بر خلاف دیگر فرقههای شیعه، [[رجعت]] مردگان را به این دنیا منکر شدند و علی (ع) را از آن روز امام و خلیفه میدانند که پس از عثمان با وی بیعت کردند. | باید دانست که «بتریه» از اصحابحدیث و از پیروان حسنبنصالحبن حیّ همدانی ثوری کوفی (100- 186 ه) و کثیر النواء، یعنی کثیر هستهفروش از معاصران امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و از یاران سالمبن ابیحفصة (در گذشته در سال 137 هجریقمری)، و حکمبن عتیبهکوفی «در گذشته در سال 115 هجریقمری»، و ابوالمقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و سلمةبن کهیل (در گذشته در سال 122 هجری قمری) بودند. همگی ایشان بر این گفتار اجماع کردند که علی (ع) بهترین صحابه و یار پیامبر بود، ولی با وجود این، به دستورهای ابوبکر و عمر رفتار کرده است و مانند سفیان ثوری مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست کننده و خوردن مارماهی را جایز میدانستند، سپس در جنگ علی (ع) و نبرد با محاربانش اختلاف کردند. ضعفای زیدیه که «[[عجلیه (از زیدیه)|عجلیه]]» نام دارند و از یاران هارونبن سعیدعجلی (در گذشته در سال 145 هجریقمری) هستند، ایشان نیز از بتریه بشمار میروند، آنان مردم را به دوستی علیبنأبیطالب (ع) خواندند و سپس امامت او را با ولایت ابوبکر و عمر بههم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان از بهترین فرقههای شیعه هستند، زیرا در عینحالی که علی (ع) را برتر میشمارند امامت ابوبکر و عمر را نیز قبول دارند. امّا عثمان و [[طلحه]] و [[زبیر|زبیر]] را نکوهیده و همراهی و به جنگ بیرون شدن با هر یک از فرزندان علی (ع) را از نظر [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] واجب میدانند. آنان در امامت، شخص معینی را در نظر نمیگیرند، بلکه هر کسی از فرزندان علی (ع) خروج کند و از هر نسلی که باشد، او را امام میدانند. عبدالقاهر بغدادی مینویسد: بتریه امامت ابوبکر و عمر را درست میدانستند. با اینحال، معتقد بودند که اگر مردم به امامت حضرت علی (ع) اقرار میکردند بهتر بود، ولی این عمل موجب فسق و کفر ایشان نخواهد شد. تنها فرقی که این دسته با [[سلیمانیه|سلیمانیه]] دارند آن است که ایشان به عکس سلیمانیه، عثمان را هم تکفیر نمیکنند و به همین جهت نزد [[اهل سنت]] محترم هستند. [[ابوالحسن اشعری]] مینویسد: بتریه بر خلاف دیگر فرقههای شیعه، [[رجعت]] مردگان را به این دنیا منکر شدند و علی (ع) را از آن روز امام و خلیفه میدانند که پس از عثمان با وی بیعت کردند. | ||
محمد بن اسحاق الندیم در کتاب «الفهرست» مینویسد که حسنبنصالح بنحیّ (که در سال 100 هجریقمری متولد شد و در سال 168 هجریقمری درگذشت) از بزرگان شیعه زیدیه بود و از [[فقها]] و [[متکلمان]] ایشان بهشمار میرفت. از جمله کتابهای او: کتاب «التوحید»، کتاب «امامة ولد علی من فاطمة»، کتاب «الجامع فی الفقه» است. حسن دو برادر به نامهای علیبنصالح و صالحبنصالح داشت که بر مذهب برادر خود حسنبنصالح بودند و از متکلمان و محدثان زیدیه به شمار میرفتند. کشّی از «سدیر» روایت میکند که خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم و سلمةبنکهیل، ابوالمقدام ثابت حداد، سالمبنابیحفصه و کثیرالنواء با من بودند، نزد حضرت برادرش زیدبن علی نشسته بود، پس آنان رو به امام کرده گفتند که ما علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) را دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، حضرت فرمود آری. همچنین گفتند که ما ابوبکر و عمر را نیز دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، آنگاه زیدبنعلی رو به ایشان کرد و گفت آیا از فاطمه (س) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّرکم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانی در کتاب «مقباس الهدایة» مینویسد: این فرقه را به وجهی دیگر «بتریّه» نیز خواندهاند به تقدیم تاء منقوطه بر بای موحده و این نظر فاضل کاظمی «در تکملةالنقد» است که حدیث فوق را چنین روایت کرده است:«أ تبرءون من فاطمة تبرئتم امرنا تبرئکم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنی بیزاری جویان نامیده شدند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9 با ویرایش</ref> | محمد بن اسحاق الندیم در کتاب «الفهرست» مینویسد که حسنبنصالح بنحیّ (که در سال 100 هجریقمری متولد شد و در سال 168 هجریقمری درگذشت) از بزرگان شیعه زیدیه بود و از [[فقها]] و [[کلام|متکلمان]] ایشان بهشمار میرفت. از جمله کتابهای او: کتاب «التوحید»، کتاب «امامة ولد علی من فاطمة»، کتاب «الجامع فی الفقه» است. حسن دو برادر به نامهای علیبنصالح و صالحبنصالح داشت که بر مذهب برادر خود حسنبنصالح بودند و از متکلمان و محدثان زیدیه به شمار میرفتند. کشّی از «سدیر» روایت میکند که خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم و سلمةبنکهیل، ابوالمقدام ثابت حداد، سالمبنابیحفصه و کثیرالنواء با من بودند، نزد حضرت برادرش زیدبن علی نشسته بود، پس آنان رو به امام کرده گفتند که ما علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) را دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، حضرت فرمود آری. همچنین گفتند که ما ابوبکر و عمر را نیز دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، آنگاه زیدبنعلی رو به ایشان کرد و گفت آیا از فاطمه (س) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّرکم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانی در کتاب «مقباس الهدایة» مینویسد: این فرقه را به وجهی دیگر «بتریّه» نیز خواندهاند به تقدیم تاء منقوطه بر بای موحده و این نظر فاضل کاظمی «در تکملةالنقد» است که حدیث فوق را چنین روایت کرده است:«أ تبرءون من فاطمة تبرئتم امرنا تبرئکم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنی بیزاری جویان نامیده شدند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9 با ویرایش</ref> | ||
== شرایط امام نزد ابتریه == | == شرایط امام نزد ابتریه == |