پرش به محتوا

ابوعبدالله المهدی لدین الله: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۵۸: خط ۵۸:
هنگامی که وی به هوسم‌ رسید گروه‌ زیادی‌ از دیلمیان به‌ وی‌ پیوستند و به‌ عنوان‌ امام‌ با او بیعت‌ کردند. ابن‌ داعی‌ در آنجا زهد پیشه‌ کرد و همواره‌ لباسی‌ از پشم‌ سفید برتن‌ داشت‌ و در سینه‌اش‌ قرآنی‌ گشوده‌ آویخته‌ بود. در این‌ هنگام‌ لقب‌ «المهدی‌ لدین‌ الله‌ القائم‌ لحق‌ الله‌» داشت‌. پس‌ لشکر زیادی‌ گرد آورد و آهنگ‌ گشودن‌ نواحی‌ اطراف‌ کرد<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۰۹؛ ابن‌ اثیر، ج۸،ص۵۷۴</ref>.در این‌ وقت‌ که‌ سپاهیانش‌ به‌ ۱۰ هزار رسید، به‌ نبرد ابن‌ ناصر علوی‌ شتافت‌، ابن‌ ناصر از برابر او گریخت‌. ابن‌ داعی‌ پس‌ از آن‌ یکی‌ از فرماندهان‌ بزرگ‌ وشمگیر را نیز از میان‌ برداشت‌<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۰۷</ref>.این‌ حادثه‌ در ۳۵۴ق‌/۹۶۵م‌ اتفاق‌ افتاد. قیام‌ ابن‌ داعی‌ به‌ تدریج‌ حوزه وسیعی‌ را دربرگرفت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ رکن‌الدوله‌ و معزالدوله‌ نیز نامه‌ نوشت‌ و آنان‌ را به‌ اطاعت‌ فراخواند. رکن‌الدوله‌ [[امامت|امامت‌]] او را پذیرفت‌ و از اینکه‌ به‌ وی‌ یاری‌ نکرده‌ است‌، پوزش‌ خواست‌<ref>ذهبی‌، ج۱۶،ص۱۱۶</ref>.ابن‌ داعی‌ در ۳۵۵ق‌ با ابن‌ وشمگیر به‌ مبارزه‌ پرداخت‌ و گروهی‌ از یاران‌ و سرداران‌ او را به‌ اسارت‌ گرفت‌، اما به‌ سبب‌ شورشی‌ که‌ از سوی‌ یکی‌ از علویان‌ به‌ نام‌ میر کیا بن‌ ابوالفضل‌ ثائر درگرفته‌ بود، ناگزیر به‌ بازگشت‌ شد و آنگاه‌ نامه‌ای‌ به‌ عراق فرستاد و مردم‌ را به‌ جهاد فراخواند<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۱۶؛ ابن‌ اثیر، ج۸،ص۵۷۴؛ مادلونگ‌، ج۴،ص۱۹۱</ref>.میرکا که‌ از پیش‌ با او ضدیت‌ داشت‌، به‌ دفع‌ وی‌ برخاست‌ و هوسم‌ را متصرف‌ شد و ابن داعی را به‌ اسارت‌ گرفت‌ و در قلعه‌ای‌ به‌ بند کشید. دیلمیان‌ خشمگین‌ شدند و حنبلیان‌ آنجا نیز به‌ حمایت‌ آنان‌ برخاستند، میرکا تاب‌ مقاومت‌ نیاورد و وی را آزاد کرد. این‌ حادثه‌ در ۳۵۸ق‌/۹۶۹م‌ اتفاق‌ افتاد و متعاقب‌ آن‌ میرکا خواهر خود را به‌ [[ازدواج]] ابوعبدالله‌ درآورد. از این‌ حادثه‌ چند ماه‌ گذشت‌ و ابن‌ داعی‌ در هوسم‌ همچنان‌ موقعیت‌ سابق‌ را بازیافت‌.
هنگامی که وی به هوسم‌ رسید گروه‌ زیادی‌ از دیلمیان به‌ وی‌ پیوستند و به‌ عنوان‌ امام‌ با او بیعت‌ کردند. ابن‌ داعی‌ در آنجا زهد پیشه‌ کرد و همواره‌ لباسی‌ از پشم‌ سفید برتن‌ داشت‌ و در سینه‌اش‌ قرآنی‌ گشوده‌ آویخته‌ بود. در این‌ هنگام‌ لقب‌ «المهدی‌ لدین‌ الله‌ القائم‌ لحق‌ الله‌» داشت‌. پس‌ لشکر زیادی‌ گرد آورد و آهنگ‌ گشودن‌ نواحی‌ اطراف‌ کرد<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۰۹؛ ابن‌ اثیر، ج۸،ص۵۷۴</ref>.در این‌ وقت‌ که‌ سپاهیانش‌ به‌ ۱۰ هزار رسید، به‌ نبرد ابن‌ ناصر علوی‌ شتافت‌، ابن‌ ناصر از برابر او گریخت‌. ابن‌ داعی‌ پس‌ از آن‌ یکی‌ از فرماندهان‌ بزرگ‌ وشمگیر را نیز از میان‌ برداشت‌<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۰۷</ref>.این‌ حادثه‌ در ۳۵۴ق‌/۹۶۵م‌ اتفاق‌ افتاد. قیام‌ ابن‌ داعی‌ به‌ تدریج‌ حوزه وسیعی‌ را دربرگرفت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ رکن‌الدوله‌ و معزالدوله‌ نیز نامه‌ نوشت‌ و آنان‌ را به‌ اطاعت‌ فراخواند. رکن‌الدوله‌ [[امامت|امامت‌]] او را پذیرفت‌ و از اینکه‌ به‌ وی‌ یاری‌ نکرده‌ است‌، پوزش‌ خواست‌<ref>ذهبی‌، ج۱۶،ص۱۱۶</ref>.ابن‌ داعی‌ در ۳۵۵ق‌ با ابن‌ وشمگیر به‌ مبارزه‌ پرداخت‌ و گروهی‌ از یاران‌ و سرداران‌ او را به‌ اسارت‌ گرفت‌، اما به‌ سبب‌ شورشی‌ که‌ از سوی‌ یکی‌ از علویان‌ به‌ نام‌ میر کیا بن‌ ابوالفضل‌ ثائر درگرفته‌ بود، ناگزیر به‌ بازگشت‌ شد و آنگاه‌ نامه‌ای‌ به‌ عراق فرستاد و مردم‌ را به‌ جهاد فراخواند<ref>مسکویه‌، ج۶،ص۲۱۶؛ ابن‌ اثیر، ج۸،ص۵۷۴؛ مادلونگ‌، ج۴،ص۱۹۱</ref>.میرکا که‌ از پیش‌ با او ضدیت‌ داشت‌، به‌ دفع‌ وی‌ برخاست‌ و هوسم‌ را متصرف‌ شد و ابن داعی را به‌ اسارت‌ گرفت‌ و در قلعه‌ای‌ به‌ بند کشید. دیلمیان‌ خشمگین‌ شدند و حنبلیان‌ آنجا نیز به‌ حمایت‌ آنان‌ برخاستند، میرکا تاب‌ مقاومت‌ نیاورد و وی را آزاد کرد. این‌ حادثه‌ در ۳۵۸ق‌/۹۶۹م‌ اتفاق‌ افتاد و متعاقب‌ آن‌ میرکا خواهر خود را به‌ [[ازدواج]] ابوعبدالله‌ درآورد. از این‌ حادثه‌ چند ماه‌ گذشت‌ و ابن‌ داعی‌ در هوسم‌ همچنان‌ موقعیت‌ سابق‌ را بازیافت‌.


==در گذشت==
==درگذشت==


وی همچنان در هوسم می‌زیست تااینکه‌ در ۳۵۹ق‌ در همانجا درگذشت‌، گفته‌شده میرکا برای‌ خواهرش‌ سمی‌ فرستاد که‌ ابن‌ داعی‌ را مسموم‌ کند و ابن‌ داعی‌ بر اثر خوردن‌ آن‌ زهر درگذشت‌ و در همان‌ شهر به‌ خاک‌ سپرده‌ شد<ref>ابن‌ عنبه‌، ۸۷؛ همدانی‌، ۱۸۹</ref>.
وی همچنان در هوسم می‌زیست تااینکه‌ در ۳۵۹ق‌ در همانجا درگذشت‌، گفته‌شده میرکا برای‌ خواهرش‌ سمی‌ فرستاد که‌ ابن‌ داعی‌ را مسموم‌ کند و ابن‌ داعی‌ بر اثر خوردن‌ آن‌ زهر درگذشت‌ و در همان‌ شهر به‌ خاک‌ سپرده‌ شد<ref>ابن‌ عنبه‌، ۸۷؛ همدانی‌، ۱۸۹</ref>.
confirmed
۳٬۸۸۵

ویرایش