پرش به محتوا

دوره‌های فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
# عبیدالله بن ابورافع کتابى درباره قضاوت‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام)؛ <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
# عبیدالله بن ابورافع کتابى درباره قضاوت‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام)؛ <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
# ربیعة بن سمیع کتاب در مورد زکات؛‌<ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
# ربیعة بن سمیع کتاب در مورد زکات؛‌<ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
از امام سجاد(علیه‌السلام)رساله حقوق به ما رسیده است؛ ولى از زمان امام باقر(علیه‌السلام) به بعد، کتابهاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است. مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند. <ref>براى آگاهى بیشتر ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621 .</ref>
از امام سجاد(علیه‌السلام)رساله حقوق به ما رسیده است؛ ولى از زمان امام باقر(علیه‌السلام) به بعد، کتاب‌هاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است. مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند. <ref>براى آگاهى بیشتر ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621 .</ref>


=== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل‌بیت ===
=== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل‌بیت ===
خط ۷۸: خط ۷۸:
==== دیگر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
==== دیگر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
پس از امام صادق(علیه‌السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل‌بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهماالسلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل‌بیت و فقه آل محمّد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پرداختند.
پس از امام صادق(علیه‌السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل‌بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهماالسلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل‌بیت و فقه آل محمّد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پرداختند.
سیّد بن طاووس می‌نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه‌السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد می‌آمدند و سخنان و پاسخ‌هاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را، یادداشت می‌کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه‌ای صادر می‌کرد، ثبت و ضبط می‌نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
سیّد بن طاووس می‌نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه‌السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد می‌آمدند و سخنان و پاسخ‌هاى آن حضرت به پرسش‌هاى حاضران را، یادداشت می‌کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه‌ای صادر می‌کرد، ثبت و ضبط می‌نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت می‌نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش‌هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده‌ای که (در برخورد با نادانان) از خود نشان می‌داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمی‌رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت می‌نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش‌هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده‌ای که (در برخورد با نادانان) از خود نشان می‌داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمی‌رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
پس از امام کاظم(علیه‌السلام) فرزندش امام رضا(علیه‌السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش‌هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه‌السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل‌بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده‌ای در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
پس از امام کاظم(علیه‌السلام) فرزندش امام رضا(علیه‌السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش‌هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه‌السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل‌بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده‌ای در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
خط ۸۷: خط ۸۷:
امام جواد(علیه‌السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه‌السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
امام جواد(علیه‌السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه‌السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>


پس از امام جواد(علیه‌السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه‌السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پس از امام جواد(علیه‌السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه‌السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیت‌هاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه‌السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36).</ref> همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه‌السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
پاسخ‌ها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه‌السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36).</ref> همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه‌السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>


زمان امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود؛ <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6 .</ref>ولى با این حال، امام(علیه‌السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
زمان امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود؛ <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6 .</ref>ولى با این حال، امام(علیه‌السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
خط ۹۴: خط ۹۴:
پس از امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه‌السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
پس از امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه‌السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.


هر چند امام مهدى(علیه‌السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه‌السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453.</ref> و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه‌السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236.</ref>
هر چند امام مهدى(علیه‌السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه‌السلام) به پرسش‌هاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453.</ref> و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه‌السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236.</ref>


==== ب) فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
==== ب) فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
امام صادق(علیه‌السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى [[برید بن معاویه عجلى]]، [[زرارة بن اعین]]، [[محمّد بن مسلم]] و [[لیث مرادى]] فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
امام صادق(علیه‌السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى [[برید بن معاویه عجلى]]، [[زرارة بن اعین]]، [[محمّد بن مسلم]] و [[لیث مرادى]] فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، [[فضل بن شاذان نیشابورى]] (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهماالسلام) است و از امام رضا(علیه‌السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref> برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و... .  
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، [[فضل بن شاذان نیشابورى]] (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهماالسلام) است و از امام رضا(علیه‌السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref> برخى از این کتاب‌ها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و... .  


همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها [[احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى]]، [[احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى]]، [[زکریا بن آدم]]، [[محمّد بن اسماعیل بن بزیع]]، ح[[سین بن سعید اهوازى]] و [[على بن مهزیار]] است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها [[احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى]]، [[احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى]]، [[زکریا بن آدم]]، [[محمّد بن اسماعیل بن بزیع]]، ح[[سین بن سعید اهوازى]] و [[على بن مهزیار]] است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:


* گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین می‌شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛  
* گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین می‌شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛  
* و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر می‌گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
* و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر می‌گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتاب‌هاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).


این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند [[عمّانى]] و [[اسکافى]].
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند [[عمّانى]] و [[اسکافى]].
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل‌بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه‌ای مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمی‌آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب می‌کرد و نسخه‌ای از آن را می‌خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش می‌کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل‌بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتاب‌هاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه‌ای مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمی‌آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب می‌کرد و نسخه‌ای از آن را می‌خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش می‌کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده‌اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده‌اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
نجاشى از کتابهایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام می‌برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
نجاشى از کتاب‌هایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام می‌برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
===== ج) مدرسه بغداد =====
===== ج) مدرسه بغداد =====
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى‌ها، بهره برده است.
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى‌ها، بهره برده است.
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز می‌شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل‌بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى می‌آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز می‌شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل‌بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى می‌آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
شیخ طوسى نیز کتاب فقهى خود را در آغاز، همانند گذشتگان به صورت مختصر و با استفاده از متن روایات و بدون تفریعات گسترده، نوشت که از جمله کتاب «نهایه» بود.
شیخ طوسى نیز کتاب فقهى خود را در آغاز، همانند گذشتگان به صورت مختصر و با استفاده از متن روایات و بدون تفریعات گسترده، نوشت که از جمله کتاب «نهایه» بود.
با ناامن شدن بغداد و تهدید شیخ طوسى، آن فقیه بزرگ در سال 448 هجرى به نجف اشرف هجرت کرد و حوزه علمیّه آنجا را تأسیس نمود. ابن جوزى درباره حوادث این دوره می‌نویسد: در سال 448 در مساجد بغداد، در اذانها به جاى «حىّ على خیر العمل» جمله «الصلاة خیر من النوم» گفته می‌شد. و آنچه که بالاى درب خانه‌ها نوشته شده بود «محمّد و على خیر البشر» کنده شد. دستور قتل ابوعبدالله بن جلاّب، رییس پارچه فروشان در «باب الطاق» بغداد، صادر شد؛ زیرا وى در رفض غلوّ می‌کرد. او را کشته و جلوى مغازه اش به دار آویختند. ابوجعفر طوسى از بغداد فرار کرد و خانه اش ویران شد. <ref>(المنتظم، ابن الجوزى عبدالرحمن بن على بن محمّد، ج 16، ص 7و8).</ref> ابن اثیر نیز می‌نویسد: در سال 449، خانه ابوجعفر طوسى فقیه امامیّه در کرخ غارت شد و هر چه در آن بود مورد دستبرد قرار گرفت و خودش نیز به نجف رفت <ref>(الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 9، ص 637و638).</ref>
با ناامن شدن بغداد و تهدید شیخ طوسى، آن فقیه بزرگ در سال 448 هجرى به نجف اشرف هجرت کرد و حوزه علمیّه آنجا را تأسیس نمود. ابن جوزى درباره حوادث این دوره می‌نویسد: در سال 448 در مساجد بغداد، در اذان‌ها به جاى «حىّ على خیر العمل» جمله «الصلاة خیر من النوم» گفته می‌شد. و آنچه که بالاى درب خانه‌ها نوشته شده بود «محمّد و على خیر البشر» کنده شد. دستور قتل ابوعبدالله بن جلاّب، رییس پارچه فروشان در «باب الطاق» بغداد، صادر شد؛ زیرا وى در رفض غلوّ می‌کرد. او را کشته و جلوى مغازه اش به دار آویختند. ابوجعفر طوسى از بغداد فرار کرد و خانه اش ویران شد. <ref>(المنتظم، ابن الجوزى عبدالرحمن بن على بن محمّد، ج 16، ص 7و8).</ref> ابن اثیر نیز می‌نویسد: در سال 449، خانه ابوجعفر طوسى فقیه امامیّه در کرخ غارت شد و هر چه در آن بود مورد دستبرد قرار گرفت و خودش نیز به نجف رفت <ref>(الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 9، ص 637و638).</ref>
شیخ طوسى با مهارت در علوم مختلف اسلامى از جمله تفسیر، رجال، اصول و فقه، تحوّل تازه‌ای را در فقه اسلامى ایجاد کرد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 216-249؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 159-167.</ref> در عصر وى، کتب فقهى از شیوه مرسوم که به صورت تدوین نصوص بود، تغییر یافت و فروعات تازه‌ای بر آن افزوده شد. در همه این فروعات به طور کامل از استدلال به روایات و قواعد اصول عقلى استفاده گردید.
شیخ طوسى با مهارت در علوم مختلف اسلامى از جمله تفسیر، رجال، اصول و فقه، تحوّل تازه‌ای را در فقه اسلامى ایجاد کرد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 216-249؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 159-167.</ref> در عصر وى، کتب فقهى از شیوه مرسوم که به صورت تدوین نصوص بود، تغییر یافت و فروعات تازه‌ای بر آن افزوده شد. در همه این فروعات به طور کامل از استدلال به روایات و قواعد اصول عقلى استفاده گردید.
شروع این تحوّل، از ناحیه شیخ طوسى و با نوشتن کتاب مبسوط آغاز شد. وى در مقدّمه کتاب مبسوط آورده است که: «پیوسته مخالفان، ما را تحقیر کرده و می‌گویند: آنها فروعات و مسائل اندکى در فقه دارند و ادّعا می‌کنند کسانى که به قیاس و اجتهاد (به معناى خاص نزد اهل سنّت) عمل نمی‌کنند، نمی‌توانند تکثیر مسائل نمایند و براساس اصول کلیّه، تفریع فروع کنند».
شروع این تحوّل، از ناحیه شیخ طوسى و با نوشتن کتاب مبسوط آغاز شد. وى در مقدّمه کتاب مبسوط آورده است که: «پیوسته مخالفان، ما را تحقیر کرده و می‌گویند: آنها فروعات و مسائل اندکى در فقه دارند و ادّعا می‌کنند کسانى که به قیاس و اجتهاد (به معناى خاص نزد اهل سنّت) عمل نمی‌کنند، نمی‌توانند تکثیر مسائل نمایند و براساس اصول کلیّه، تفریع فروع کنند».
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
==== ویژگى‌هاى  دوره سوم: ====
==== ویژگى‌هاى  دوره سوم: ====
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه‌ای را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه‌ای را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
# توجّه به مسأله فقه مقارن به صورت گسترده تر. هر چند پیش از شیخ طوسى کتابهایى در فقه مقارن نوشته شده بود، ولى وى با نوشتن کتاب «خلاف» به طور گسترده ترى وارد این عرصه شد و مسائل مورد اختلاف مذهب امامیّه و مذاهب اهل سنّت را مورد توجّه قرار داد.
# توجّه به مسأله فقه مقارن به صورت گسترده تر. هر چند پیش از شیخ طوسى کتاب‌هایى در فقه مقارن نوشته شده بود، ولى وى با نوشتن کتاب «خلاف» به طور گسترده ترى وارد این عرصه شد و مسائل مورد اختلاف مذهب امامیّه و مذاهب اهل سنّت را مورد توجّه قرار داد.
# ورود «اجماع» به ادلّه فقه. تا زمان سیّد مرتضى، امامیّه در مسائل فقهى به اجماع استدلال نمی‌کرد و تنها اهل سنّت از آن بهره می‌گرفت؛ ولى از زمان سیّد مرتضى و مخصوصاً از عصر شیخ طوسى، نزد امامیّه به عنوان یکى از ادلّه مورد پذیرش قرار گرفت، هر چند حجیّت آن را از راه «لطف» و مانند آن می‌دانستند.
# ورود «اجماع» به ادلّه فقه. تا زمان سیّد مرتضى، امامیّه در مسائل فقهى به اجماع استدلال نمی‌کرد و تنها اهل سنّت از آن بهره می‌گرفت؛ ولى از زمان سیّد مرتضى و مخصوصاً از عصر شیخ طوسى، نزد امامیّه به عنوان یکى از ادلّه مورد پذیرش قرار گرفت، هر چند حجیّت آن را از راه «لطف» و مانند آن می‌دانستند.
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سالها به عنوان کتاب درسى در حوزه‌هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب می‌نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق می‌شد که جز به خبر قطعى نمی‌شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سال‌ها به عنوان کتاب درسى در حوزه‌هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب می‌نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق می‌شد که جز به خبر قطعى نمی‌شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتابهاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب‌هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتاب‌هاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب‌هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.
=== دوره چهارم: عصر رکود و تقلید ===
=== دوره چهارم: عصر رکود و تقلید ===
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه می‌یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه‌ای که تا سالها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى می‌نوشتند، مرجع علمى آنها کتابهاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل می‌کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه می‌یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه‌ای که تا سال‌ها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى می‌نوشتند، مرجع علمى آنها کتاب‌هاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل می‌کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
برخى از نویسندگان معتقدند، سبب دیگر رکود در این دوره، وجود جوّ عظیم تبلیغاتى علیه شیعیان و قتل و غارت آنان بود؛ این یورش‌ها از زمان شیخ طوسى شروع شد و بغداد از سلطه آل بویه خارج گردید و «طغرل بک» که حاکمى سنّى مذهب و متعصّب بود، بر آن دیار تسلّط یافت؛ وى به قتل و غارت شیعیان پرداخت و حتّى کتابخانه شیخ طوسى را نیز به آتش کشید.
برخى از نویسندگان معتقدند، سبب دیگر رکود در این دوره، وجود جوّ عظیم تبلیغاتى علیه شیعیان و قتل و غارت آنان بود؛ این یورش‌ها از زمان شیخ طوسى شروع شد و بغداد از سلطه آل بویه خارج گردید و «طغرل بک» که حاکمى سنّى مذهب و متعصّب بود، بر آن دیار تسلّط یافت؛ وى به قتل و غارت شیعیان پرداخت و حتّى کتابخانه شیخ طوسى را نیز به آتش کشید.
در سال 579 هجرى نیز صلاح الدین ایّوبى در حلب بر شیعیان شمشیر کشید و آنها را وادار به پذیرفتن مذهب اهل سنّت و عقیده اشاعره کرد و اعلام نمود: جز مقلّدان مذاهب اربعه، کسى حق خطابه و تدریس ندارد. وى در مصر نیز با شیعیان به همین شیوه عمل کرد.
در سال 579 هجرى نیز صلاح الدین ایّوبى در حلب بر شیعیان شمشیر کشید و آنها را وادار به پذیرفتن مذهب اهل سنّت و عقیده اشاعره کرد و اعلام نمود: جز مقلّدان مذاهب اربعه، کسى حق خطابه و تدریس ندارد. وى در مصر نیز با شیعیان به همین شیوه عمل کرد.
طبیعى است که در چنین جوّ رعب و وحشت و ناامنى، فرصت و نشاط علمى و نوآوریهاى فقهى از عالمان گرفته شود. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 299-300 (با تلخیص).</ref>
طبیعى است که در چنین جوّ رعب و وحشت و ناامنى، فرصت و نشاط علمى و نوآوری‌هاى فقهى از عالمان گرفته شود. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 299-300 (با تلخیص).</ref>


ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را روشن نگاه داشتند.
ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را روشن نگاه داشتند.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
# توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).
# توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).
=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
پس از آنکه سالها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمی‌کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
پس از آنکه سال‌ها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمی‌کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
هر چند عالمانى چون سدید الدّین محمود بن على حمصى رازى (م 583) و ابن زهره حلبى (م585)، کم و بیش به نقد افکار شیخ پرداختند؛ ولى پرچمدار این نهضت که به طور گسترده وارد این عرصه شد، محمّد بن ادریس حلّى (م 598) است. <ref>ر.ک: امل الآمل،همان، ج2، ص243و روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 274-290.</ref>
هر چند عالمانى چون سدید الدّین محمود بن على حمصى رازى (م 583) و ابن زهره حلبى (م585)، کم و بیش به نقد افکار شیخ پرداختند؛ ولى پرچمدار این نهضت که به طور گسترده وارد این عرصه شد، محمّد بن ادریس حلّى (م 598) است. <ref>ر.ک: امل الآمل،همان، ج2، ص243و روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 274-290.</ref>
ابن ادریس با نقد افکار علمى شیخ طوسى خدمت بزرگى را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.
ابن ادریس با نقد افکار علمى شیخ طوسى خدمت بزرگى را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:


شایان توجّه است هرگاه به طور مطلق «محقّق» گفته شود، وى مقصود است و در فضل و دانش او همین بس که کتاب شرایع الاسلام از زمان تألیف تا قریب به زمان ما، کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه بوده و شرح فراوانى بر آن نوشته شده است. گفته شده که بیش از یکصد شرح بر این کتاب نوشته شده است. <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 58).</ref>
شایان توجّه است هرگاه به طور مطلق «محقّق» گفته شود، وى مقصود است و در فضل و دانش او همین بس که کتاب شرایع الاسلام از زمان تألیف تا قریب به زمان ما، کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه بوده و شرح فراوانى بر آن نوشته شده است. گفته شده که بیش از یکصد شرح بر این کتاب نوشته شده است. <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 58).</ref>
از کتابهاى دیگر وى می‌توان به معتبر و مختصر النافع اشاره کرد.
از کتاب‌هاى دیگر وى می‌توان به معتبر و مختصر النافع اشاره کرد.
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه‌ای کامل مراعات نمی‌شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده می‌شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه‌ای کامل مراعات نمی‌شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده می‌شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
خط ۲۱۵: خط ۲۱۵:
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726)، هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب‌هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726)، هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب‌هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى (م 771)، وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى (م 771)، وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)،‌او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار می‌رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود و کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار می‌رود، قرنهاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب‌هاى معروف فقهى وى الذکرى ، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)،‌او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار می‌رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود و کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار می‌رود، قرن‌هاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب‌هاى معروف فقهى وى الذکرى ، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)، وى از فقهاى بزرگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)، وى از فقهاى بزرگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)، شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)، شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
# على بن الحسین عاملى کرکى (م 940)، وى به نام «محقّق ثانى» و «محقّق کرکى» معروف است. او داراى کتابهاى فراوانى است که مهمترین کتاب فقهى او که بسیار مورد توجّه فقهاست جامع المقاصد فى شرح القواعد نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 121؛ روضات الجنات، همان، ج 4، ص 360-375؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 208-212.</ref>
# على بن الحسین عاملى کرکى (م 940)، وى به نام «محقّق ثانى» و «محقّق کرکى» معروف است. او داراى کتاب‌هاى فراوانى است که مهمترین کتاب فقهى او که بسیار مورد توجّه فقهاست جامع المقاصد فى شرح القواعد نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 121؛ روضات الجنات، همان، ج 4، ص 360-375؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 208-212.</ref>
# زین الدّین بن على بن احمد عاملى، معروف به شهید ثانى (شهید در 966)،‌ وى از بزرگان فقهاى شیعه و معروف در علم و فضل و زهد و عبادت و تحقیق و جلالت قدر است؛ آن عالم بزرگ کتابهاى فراوانى نوشته است که مشهورترین آنها در فقه مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیه و روض الجنان است که شرح ارشاد الأذهان علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 85-91؛ روضات الجنّات، همان، ج 3، ص 352-387؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 143-158.</ref>
# زین الدّین بن على بن احمد عاملى، معروف به شهید ثانى (شهید در 966)،‌ وى از بزرگان فقهاى شیعه و معروف در علم و فضل و زهد و عبادت و تحقیق و جلالت قدر است؛ آن عالم بزرگ کتاب‌هاى فراوانى نوشته است که مشهورترین آنها در فقه مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیه و روض الجنان است که شرح ارشاد الأذهان علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 85-91؛ روضات الجنّات، همان، ج 3، ص 352-387؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 143-158.</ref>
# احمد بن محمّد اردبیلى (م 993)،‌ وى از سویى به جهت تحقیق و دقت علمى به «محقّق اردبیلى» و از سوى دیگر به سبب تقوا و قدس و زهد فراوانش به «مقدّس اردبیلى» شهرت یافت. از او دو اثر ارزشمند در فقه به یادگار مانده است که یکى از آنها مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان است که شرح کتاب ارشاد الاذهان علاّمه حلّى است و مشتمل بر دوره کامل فقهى همراه با دقّت و تحقیق است و دیگرى «زبدة البیان فى احکام القرآن» است که در آن به بررسى آیات الاحکام پرداخته است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 23؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 79-85 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 80-82.</ref>
# احمد بن محمّد اردبیلى (م 993)،‌ وى از سویى به جهت تحقیق و دقت علمى به «محقّق اردبیلى» و از سوى دیگر به سبب تقوا و قدس و زهد فراوانش به «مقدّس اردبیلى» شهرت یافت. از او دو اثر ارزشمند در فقه به یادگار مانده است که یکى از آنها مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان است که شرح کتاب ارشاد الاذهان علاّمه حلّى است و مشتمل بر دوره کامل فقهى همراه با دقّت و تحقیق است و دیگرى «زبدة البیان فى احکام القرآن» است که در آن به بررسى آیات الاحکام پرداخته است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 23؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 79-85 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 80-82.</ref>
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)، وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. ر<ref>.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار می‌روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را می‌پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمی‌دانستند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم‌السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)، وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. ر<ref>.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار می‌روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را می‌پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمی‌دانستند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم‌السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
# تدوین آیات الاحکام. نخستین بار به طور مستقل و مشروح، این کتاب را فاضل مقداد، با نام کنز العرفان تدوین کرد، پس از آن مرحوم محقّق اردبیلى نیز کتاب زبدة البیان را در همین ارتباط نوشت. مقصود از «آیات الاحکام» بررسى آیاتى از قرآن کریم است که از آنها حکمى از احکام فقهى استفاده می‌شود.
# تدوین آیات الاحکام. نخستین بار به طور مستقل و مشروح، این کتاب را فاضل مقداد، با نام کنز العرفان تدوین کرد، پس از آن مرحوم محقّق اردبیلى نیز کتاب زبدة البیان را در همین ارتباط نوشت. مقصود از «آیات الاحکام» بررسى آیاتى از قرآن کریم است که از آنها حکمى از احکام فقهى استفاده می‌شود.
# تدوین کتبى در قواعد فقهیه؛ تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع می‌شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور می‌زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب می‌آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب‌هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است.
# تدوین کتبى در قواعد فقهیه؛ تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع می‌شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور می‌زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب می‌آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب‌هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است.
# توجّه به تدوین فقه حکومتى؛‌ با تشکیل حکومت صفوى در ایران در ابتداى قرن دهم و رسمیت یافتن شیعه، تحوّل دیگرى در فقه ایجاد شد؛ زیرا با دعوت پادشاهان صفوى از علما براى نظارت بر مسائل حکومت، فقه حکومتى شکل عملى به خود گرفت. مرحوم «محقّق کرکى» (م940) از کسانى بود که در این زمینه گامهاى مهمّى را برداشت و بحثهایى مانند ولایت فقیه و حدود آن، بحث خراج، مقاسمه، نماز جمعه و مانند آن مورد توجّه ویژه فقها قرار گرفت. در واقع از ابتداى قرن دهم، توجّه فقها از احکام و مسائل شخصى فراتر رفته و به فقه اجتماعى و حکومتى نیز معطوف گردید.
# توجّه به تدوین فقه حکومتى؛‌ با تشکیل حکومت صفوى در ایران در ابتداى قرن دهم و رسمیت یافتن شیعه، تحوّل دیگرى در فقه ایجاد شد؛ زیرا با دعوت پادشاهان صفوى از علما براى نظارت بر مسائل حکومت، فقه حکومتى شکل عملى به خود گرفت. مرحوم «محقّق کرکى» (م940) از کسانى بود که در این زمینه گام‌هاى مهمّى را برداشت و بحث‌هایى مانند ولایت فقیه و حدود آن، بحث خراج، مقاسمه، نماز جمعه و مانند آن مورد توجّه ویژه فقها قرار گرفت. در واقع از ابتداى قرن دهم، توجّه فقها از احکام و مسائل شخصى فراتر رفته و به فقه اجتماعى و حکومتى نیز معطوف گردید.
=== دوره ششم:عصر پیدایش حرکت اخبارى گرى ===
=== دوره ششم:عصر پیدایش حرکت اخبارى گرى ===
این دوره، از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت.
این دوره، از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت.
پس از قرنها رشد و بالندگى فقه امامیّه و بهره گیرى از قدرت عقل در استنباط و پیشرفت علم اصول و استفاده از آن در فقه، حرکت اخبارى گرى و نادیده انگاشتن عقل در طریق استنباط آغاز شد.
پس از قرن‌ها رشد و بالندگى فقه امامیّه و بهره گیرى از قدرت عقل در استنباط و پیشرفت علم اصول و استفاده از آن در فقه، حرکت اخبارى گرى و نادیده انگاشتن عقل در طریق استنباط آغاز شد.
این حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسیار برجسته شد و توسط پیروانش؛ صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه یافت.
این حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسیار برجسته شد و توسط پیروانش؛ صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه یافت.
اخبارى گرى با تاخت و تاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هیچ وزن و جایگاهى را ـ نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى ـ قائل نبود و بر اجتهاد و تقلید نیز خط بطلان کشید و راه آن را خطا شمرد.
اخبارى گرى با تاخت و تاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هیچ وزن و جایگاهى را ـ نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى ـ قائل نبود و بر اجتهاد و تقلید نیز خط بطلان کشید و راه آن را خطا شمرد.
خط ۲۵۰: خط ۲۵۰:
===== علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى: =====
===== علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى: =====
به نظر می‌رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را می‌توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
به نظر می‌رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را می‌توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب می‌کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره‌ها می‌گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سالها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه‌ای به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب می‌کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره‌ها می‌گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سال‌ها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه‌ای به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه‌ای علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40 (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه‌ای علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40 (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده‌اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده‌اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده‌اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده‌اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
# [[ملا محمّدتقى مجلسى]] (م 1070)، ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتابهاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح‌ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
# [[ملا محمّدتقى مجلسى]] (م 1070)، ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتاب‌هاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح‌ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
# [[ملامحسن فیض کاشانى]] (م 1091)،‌ وى عارفى حکیم و محدّثى فقیه بود، احادیث کتب اربعه را در کتاب ارزشمند «الوافى» جمع آورى کرد و در فقه نیز کتابى به نام مفاتیح الشرایع ترتیب داد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 79-103؛ اعیان الشیعه، همان، ج10،ص 46.</ref>
# [[ملامحسن فیض کاشانى]] (م 1091)،‌ وى عارفى حکیم و محدّثى فقیه بود، احادیث کتب اربعه را در کتاب ارزشمند «الوافى» جمع آورى کرد و در فقه نیز کتابى به نام مفاتیح الشرایع ترتیب داد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 79-103؛ اعیان الشیعه، همان، ج10،ص 46.</ref>
# محمّد بن حسن حرّ عاملى (م 1104)،‌ عالم متبحّر و محدّث جلیل القدر، مرحوم [[حرّ عاملى]]، صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعه است که احادیث کتب اربعه و دیگر کتب مهم شیعه را به شیوه‌ای نو، جمع آورى کرده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 141-145؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 96-105؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 167-171.</ref>
# محمّد بن حسن حرّ عاملى (م 1104)،‌ عالم متبحّر و محدّث جلیل القدر، مرحوم [[حرّ عاملى]]، صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعه است که احادیث کتب اربعه و دیگر کتب مهم شیعه را به شیوه‌ای نو، جمع آورى کرده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 141-145؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 96-105؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 167-171.</ref>
# [[علاّمه محمّدباقر مجلسى]] (م 1110)،‌ علاّمه مجلسى در علم و دانش و زهد و تقوا و جامعیّت، برتر از آن است که نیاز به معرفى داشته باشد. از افتخارات او همین بس که دائرة المعارف وسیعى را به نام بحار الانوار براى امامیّه تألیف کرد که پیش از آن چنین کارى انجام نشده بود. کتاب مرآة العقول که شرح کتاب کافى است، از دیگر تألیفات ارزشمند اوست. وى کتب فراوانى نوشت و نخستین کسى است که به طور گسترده کتابهایى را به زبان فارسى و در معارف دینى مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تدوین کرد<ref>. ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 248؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 78-93؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182-184؛ بحارالانوار، همان،ج 102، ص 105-165.</ref>
# [[علاّمه محمّدباقر مجلسى]] (م 1110)،‌ علاّمه مجلسى در علم و دانش و زهد و تقوا و جامعیّت، برتر از آن است که نیاز به معرفى داشته باشد. از افتخارات او همین بس که دائرة المعارف وسیعى را به نام بحار الانوار براى امامیّه تألیف کرد که پیش از آن چنین کارى انجام نشده بود. کتاب مرآة العقول که شرح کتاب کافى است، از دیگر تألیفات ارزشمند اوست. وى کتب فراوانى نوشت و نخستین کسى است که به طور گسترده کتاب‌هایى را به زبان فارسى و در معارف دینى مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تدوین کرد<ref>. ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 248؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 78-93؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182-184؛ بحارالانوار، همان،ج 102، ص 105-165.</ref>
# [[شیخ یوسف بحرانى]] (م 1186)، محدّث کبیر و فقیه ماهر، شیخ یوسف بحرانى از کسانى است که هم به فقه و هم به حدیث احاطه کامل داشت. وى کتابهاى فراوانى را تألیف کرد، که مشهورترین آنها «الحدائق الناضرة» است و در 25 جلد انتشار یافته است. این کتاب، یک دوره فقه استدلالى، همراه با نقل اقوال و نصوص در هر مسأله است. <ref>ر.ک: روضات الجنات، همان، ج 8، ص 203-208؛ اعیان الشیعه، همان، ج10، ص 317؛ الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، ج 1، (مقدّمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
# [[شیخ یوسف بحرانى]] (م 1186)، محدّث کبیر و فقیه ماهر، شیخ یوسف بحرانى از کسانى است که هم به فقه و هم به حدیث احاطه کامل داشت. وى کتاب‌هاى فراوانى را تألیف کرد، که مشهورترین آنها «الحدائق الناضرة» است و در 25 جلد انتشار یافته است. این کتاب، یک دوره فقه استدلالى، همراه با نقل اقوال و نصوص در هر مسأله است. <ref>ر.ک: روضات الجنات، همان، ج 8، ص 203-208؛ اعیان الشیعه، همان، ج10، ص 317؛ الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، ج 1، (مقدّمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
هر چند شیخ یوسف بحرانى را اخبارى می‌دانند، ولى او با میانه روى و دست کشیدن از بسیارى از مبانى اخباریها،حرکت آنها را متوقّف کرد. براى آگاهى از اعتدال و میانه روى، بلکه عدول شیخ یوسف بحرانى از بسیارى از مبانى اخباریون، به مقدّمه کتابش الحدائق الناضرة مخصوصاً مقدّمه دوازدهم مراجعه شود.  
هر چند شیخ یوسف بحرانى را اخبارى می‌دانند، ولى او با میانه روى و دست کشیدن از بسیارى از مبانى اخباری‌ها،حرکت آنها را متوقّف کرد. براى آگاهى از اعتدال و میانه روى، بلکه عدول شیخ یوسف بحرانى از بسیارى از مبانى اخباریون، به مقدّمه کتابش الحدائق الناضرة مخصوصاً مقدّمه دوازدهم مراجعه شود.  


===== مجتهدان عصر اخباری گری =====  
===== مجتهدان عصر اخباری گری =====  
خط ۲۷۸: خط ۲۷۸:
===== الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى =====
===== الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى =====
# تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته‌اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود می‌کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید؛
# تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته‌اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود می‌کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید؛
# کثرت مجادلات فقهى. حرکت اخباریون، با ظهور برخى از مسائل، زمینه مناظره و درگیرى را ایجاد کرد. مثلا استفاده از دخانیات که پیش از آن سابقه نداشت، موضوع جدال و درگیرى میان اخباریها و اصولیین گردید. تا آنجا که مسأله تحریم «شرب تتن» (استعمال دخانیات) شعارى براى اخباریون گردید، همان گونه که جوازش، شعار اصولیین شد؛
# کثرت مجادلات فقهى. حرکت اخباریون، با ظهور برخى از مسائل، زمینه مناظره و درگیرى را ایجاد کرد. مثلا استفاده از دخانیات که پیش از آن سابقه نداشت، موضوع جدال و درگیرى میان اخباری‌ها و اصولیین گردید. تا آنجا که مسأله تحریم «شرب تتن» (استعمال دخانیات) شعارى براى اخباریون گردید، همان گونه که جوازش، شعار اصولیین شد؛
# مخالفت با ادلّه عقلى در عرصه استنباط مسائل فقهى؛
# مخالفت با ادلّه عقلى در عرصه استنباط مسائل فقهى؛
# بى توجهى به علم اصول.
# بى توجهى به علم اصول.
خط ۲۹۱: خط ۲۹۱:


محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمى محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمى محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
اجمالى از مهم ترین پاسخهاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:
اجمالى از مهم ترین پاسخ‌هاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:


1. اخباریان معتقد بودند که عمل به ظواهر قرآن تفسیر به رأى است (مگر آیاتى که توسط معصومین تفسیر شده باشد) و از این رو، مشمول روایات ناهیه از تفسیر به رأى می‌شود.
1. اخباریان معتقد بودند که عمل به ظواهر قرآن تفسیر به رأى است (مگر آیاتى که توسط معصومین تفسیر شده باشد) و از این رو، مشمول روایات ناهیه از تفسیر به رأى می‌شود.
خط ۲۹۷: خط ۲۹۷:


2. اخباریون فقط کتاب و سنّت را در استنباط احکام حجّت می‌دانستند و معتقد بودند که عقل هیچ نقشى در استنباط احکام شرعى ندارد؛ زیرا در روایات آمده است که نمی‌شود دین خدا را با عقول بشرى فهمید.
2. اخباریون فقط کتاب و سنّت را در استنباط احکام حجّت می‌دانستند و معتقد بودند که عقل هیچ نقشى در استنباط احکام شرعى ندارد؛ زیرا در روایات آمده است که نمی‌شود دین خدا را با عقول بشرى فهمید.
محقّق بهبهانى در این زمینه، رساله‌ای در حسن و قبح عقلى نوشت و در آن حجیّت عقل را در مستقلاّت عقلى به اثبات رسانید و روشن ساخت که آن گونه روایات در واقع اشاره به احکام ظنّى عقل از راههایى چون: قیاس و استحسان و... دارد. و گرنه در احکام قطعى عقل که هیچ فطرت درستى در حجیّت آن شک ندارد، حکم عقل حجّت است، مانند «قبح عقاب بلا بیان» و یا «اشتغال یقینى نیاز به فراغ و برائت یقینى دارد» و نظیر آن و در روایات معصومین بر حجیّت عقل تأکید شده است.
محقّق بهبهانى در این زمینه، رساله‌ای در حسن و قبح عقلى نوشت و در آن حجیّت عقل را در مستقلاّت عقلى به اثبات رسانید و روشن ساخت که آن گونه روایات در واقع اشاره به احکام ظنّى عقل از راه‌هایى چون: قیاس و استحسان و... دارد. و گرنه در احکام قطعى عقل که هیچ فطرت درستى در حجیّت آن شک ندارد، حکم عقل حجّت است، مانند «قبح عقاب بلا بیان» و یا «اشتغال یقینى نیاز به فراغ و برائت یقینى دارد» و نظیر آن و در روایات معصومین بر حجیّت عقل تأکید شده است.


3. اخباریها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمی‌دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده می‌شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
3. اخباری‌ها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمی‌دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده می‌شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت می‌دانند، ولى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه‌السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت می‌دانند، ولى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه‌السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.


4. اخباریها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌ای را نیز در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>
4. اخباری‌ها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌ای را نیز در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>


شاگردان محقّق بهبهانى:
شاگردان محقّق بهبهانى:
خط ۳۲۲: خط ۳۲۲:
7. سیّدجواد عاملى (م 1226) مؤلّف موسوعه فقهى مفتاح الکرامة.(125) (125). <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 216و217؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج1، ص 286-289</ref>
7. سیّدجواد عاملى (م 1226) مؤلّف موسوعه فقهى مفتاح الکرامة.(125) (125). <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 216و217؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج1، ص 286-289</ref>


و دهها شاگرد دیگر.
و ده‌ها شاگرد دیگر.


شاگردان با واسطه محقّق بهبهانى
شاگردان با واسطه محقّق بهبهانى
خط ۳۴۴: خط ۳۴۴:
=== دوره هشتم:عصر نوآورى‌هاى فقهى ===
=== دوره هشتم:عصر نوآورى‌هاى فقهى ===


این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاش‌ها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روشهاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاش‌ها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روش‌هاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.</ref>وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه <ref>همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339.</ref> و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.</ref>وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه <ref>همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339.</ref> و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به [[شیخ مرتضى انصارى]] منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به [[شیخ مرتضى انصارى]] منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
شیخ انصارى در کتاب اصولى معروف خویش به نام «الفرائد» که به رسائل مشهور است و بیش از یک قرن است که از کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمیّه شیعى است، ابداعات اصولى فراوانى را عرضه نمود.
شیخ انصارى در کتاب اصولى معروف خویش به نام «الفرائد» که به رسائل مشهور است و بیش از یک قرن است که از کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمیّه شیعى است، ابداعات اصولى فراوانى را عرضه نمود.
در فقه نیز کتاب ارزشمند «المکاسب» را نوشت که همچنان از کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمیّه است.
در فقه نیز کتاب ارزشمند «المکاسب» را نوشت که همچنان از کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمیّه است.
این کتاب از احکام کسبهاى حرام، احکام مختلف خرید و فروش، احکام خیارات، شرط شرعى و غیر شرعى و احکام قبض و نقد و نسیه بحث می‌کند. و در آن شیوه‌هاى تازه و بدیعى را در استنباط احکام فقهى به کار گرفت.
این کتاب از احکام کسب‌هاى حرام، احکام مختلف خرید و فروش، احکام خیارات، شرط شرعى و غیر شرعى و احکام قبض و نقد و نسیه بحث می‌کند. و در آن شیوه‌هاى تازه و بدیعى را در استنباط احکام فقهى به کار گرفت.
شاگردان شیخ انصارى:
شاگردان شیخ انصارى:
از مکتب شیخ انصارى نیز شاگردان توانمندى به جهان اسلام عرضه شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
از مکتب شیخ انصارى نیز شاگردان توانمندى به جهان اسلام عرضه شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
خط ۳۶۵: خط ۳۶۵:


6. [[شیخ محمّدکاظم خراسانى]] (م 1329).
6. [[شیخ محمّدکاظم خراسانى]] (م 1329).
آخوند خراسانى پس از ورود به نجف، در درس‌هاى شیخ انصارى و پس از وى در درسهاى میرزاى شیرازى حاضر شد. وى از بزرگان علماى شیعه به شمار می‌آید که افزون بر استفاده از افکار بلند شیخ انصارى، خود نیز داراى ابداعات و نوآورى‌هایى در «اصول فقه» است.
آخوند خراسانى پس از ورود به نجف، در درس‌هاى شیخ انصارى و پس از وى در درس‌هاى میرزاى شیرازى حاضر شد. وى از بزرگان علماى شیعه به شمار می‌آید که افزون بر استفاده از افکار بلند شیخ انصارى، خود نیز داراى ابداعات و نوآورى‌هایى در «اصول فقه» است.
آخوند خراسانى از مدرسان چیره دستى بود که در پاى درس وى، بیش از هزار نفر حاضر می‌شدند. کتاب اصولى وى به نام کفایة الاصول حدود یک قرن است که در سطوح عالى حوزه‌ها تدریس می‌شود. <ref>ر.ک: همان، ج 9، ص 5و6؛ مقدّمه کفایة الاصول، آخوند خراسانى محمّد کاظم، تحقیق: مؤسّسه آل البیت.</ref>
آخوند خراسانى از مدرسان چیره دستى بود که در پاى درس وى، بیش از هزار نفر حاضر می‌شدند. کتاب اصولى وى به نام کفایة الاصول حدود یک قرن است که در سطوح عالى حوزه‌ها تدریس می‌شود. <ref>ر.ک: همان، ج 9، ص 5و6؛ مقدّمه کفایة الاصول، آخوند خراسانى محمّد کاظم، تحقیق: مؤسّسه آل البیت.</ref>
مکتب شیخ انصارى به عنوان خطى فکرى داراى ثمرات و برکات وجودى فراوانى بود و افزون بر شاگردان بلاواسطه، جمعى از علما و فقهاى نامى از آن مکتب بهره مند شدند و از شاگردان شیخ انصارى استفاده کردند.
مکتب شیخ انصارى به عنوان خطى فکرى داراى ثمرات و برکات وجودى فراوانى بود و افزون بر شاگردان بلاواسطه، جمعى از علما و فقهاى نامى از آن مکتب بهره مند شدند و از شاگردان شیخ انصارى استفاده کردند.


شاگردان «صاحب سبک و مدرسه» شیخ انصاری
شاگردان «صاحب سبک و مدرسه» شیخ انصاری
فقهاى بزرگى در این دوره پا به عرصه وجود گذاشتند و با واسطه از مکتب شیخ بهره مند شده و منشأ آثار و برکات و نوآوریهاى فراوانى شدند، بلکه تعداد قابل توجّهى از آنان، هر کدام صاحب سبک و مدرسه‌ای گردیدند. جمعى از آنان از این قرار است:
فقهاى بزرگى در این دوره پا به عرصه وجود گذاشتند و با واسطه از مکتب شیخ بهره مند شده و منشأ آثار و برکات و نوآوری‌هاى فراوانى شدند، بلکه تعداد قابل توجّهى از آنان، هر کدام صاحب سبک و مدرسه‌ای گردیدند. جمعى از آنان از این قرار است:


1. [[سیّد محمّدکاظم یزدى]] (م1337) صاحب کتاب معروف العروة الوثقى که از مراجع بزرگ زمان خود بود.
1. [[سیّد محمّدکاظم یزدى]] (م1337) صاحب کتاب معروف العروة الوثقى که از مراجع بزرگ زمان خود بود.
خط ۳۸۷: خط ۳۸۷:
وى نیز از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود و شاگردان برجسته‌ای پرورش داد از جمله:
وى نیز از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود و شاگردان برجسته‌ای پرورش داد از جمله:


* الف) [[شیخ محمّدرضا مظفر]] (م 1384) مؤلّف کتاب اصول فقه (معروف به اصول مظفر) که از کتابهاى درسى حوزه‌هاى علمى شیعى است.
* الف) [[شیخ محمّدرضا مظفر]] (م 1384) مؤلّف کتاب اصول فقه (معروف به اصول مظفر) که از کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمى شیعى است.
* ب) آیة‌الله سیّد محمّدهادى میلانى (م 1394) که مرجع و زعیم مسلمانان در منطقه خراسان بود.
* ب) آیة‌الله سیّد محمّدهادى میلانى (م 1394) که مرجع و زعیم مسلمانان در منطقه خراسان بود.
* ج) علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى(م 1401) صاحب تفسیر معروف و مشهور المیزان فى تفسیر القرآن که در بیست جلد منتشر شده است.
* ج) علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى(م 1401) صاحب تفسیر معروف و مشهور المیزان فى تفسیر القرآن که در بیست جلد منتشر شده است.


6. [[آیة‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانى]] (م 1365).
6. [[آیة‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانى]] (م 1365).
کتاب وسیلة النجاة وى یک دوره فقه است که همه کتب فقهى ـ جز قضا وشهادات وحدود ودیات ـ را در برمى گیرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 331-335؛ نقباء البشر، همان، ج 1، ص 41.</ref>
کتاب وسیلة النجاة وى یک دوره فقه است که همه کتب فقهى ـ جز قضا و شهادات و حدود و دیات ـ را در برمى گیرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 331-335؛ نقباء البشر، همان، ج 1، ص 41.</ref>


7. [[آیة‌الله سیّدحسین بروجردى]] (م 1380).
7. [[آیة‌الله سیّدحسین بروجردى]] (م 1380).
وى در سال 1364 قمرى به قم آمد و زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعیان را عهده دار گردید و سالها زعامت مطلق شیعیان را بر عهده داشت. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 92-94؛ سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، ج 1، ص 477-510.</ref>
وى در سال 1364 قمرى به قم آمد و زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعیان را عهده دار گردید و سال‌ها زعامت مطلق شیعیان را بر عهده داشت. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 92-94؛ سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، ج 1، ص 477-510.</ref>


8. [[آیة‌الله سیّد احمد خوانسارى]] (م 1405).
8. [[آیة‌الله سیّد احمد خوانسارى]] (م 1405).
خط ۴۳۳: خط ۴۳۳:
هر چند «تقریرات» شبیه «امالى» در میان علماى پیشین است که استاد املا می‌کرد و شاگردان می‌نوشتند، ولى با دو تفاوت:
هر چند «تقریرات» شبیه «امالى» در میان علماى پیشین است که استاد املا می‌کرد و شاگردان می‌نوشتند، ولى با دو تفاوت:


الف) امالى استادان، در گذشته، به نام خود استاد منتشر می‌شد بدون آنکه نامى از شاگرد به میان آید؛ مثل امالى شیخ صدوق و امالى شیخ مفید؛ ولى در این عصر، تقریرات استادان به نام شاگردان منتشر می‌شود، هرچند نام استادان نیز ذکر می‌گردد، مانند اجود التقریرات که درسهاى آیة‌الله نائینى است، ولى به نام شاگردش آیة‌الله خویى منتشر شده است و ده‌ها تقریرات دیگر.
الف) امالى استادان، در گذشته، به نام خود استاد منتشر می‌شد بدون آنکه نامى از شاگرد به میان آید؛ مثل امالى شیخ صدوق و امالى شیخ مفید؛ ولى در این عصر، تقریرات استادان به نام شاگردان منتشر می‌شود، هرچند نام استادان نیز ذکر می‌گردد، مانند اجود التقریرات که درس‌هاى آیة‌الله نائینى است، ولى به نام شاگردش آیة‌الله خویى منتشر شده است و ده‌ها تقریرات دیگر.


ب) در «امالى» الفاظ و عبارات نیز از استاد بوده و شاگردان متن املاى استاد را یادداشت و به نام استاد منتشر می‌ساختند؛ ولى در «تقریرات» محتواى کتاب از اساتید است، ولى شاگردان، آن محتوا را با عبارات و الفاظ و جمله بندى و تبویب مناسب با ذوق خود تهیه و منتشر می‌سازند.
ب) در «امالى» الفاظ و عبارات نیز از استاد بوده و شاگردان متن املاى استاد را یادداشت و به نام استاد منتشر می‌ساختند؛ ولى در «تقریرات» محتواى کتاب از اساتید است، ولى شاگردان، آن محتوا را با عبارات و الفاظ و جمله بندى و تبویب مناسب با ذوق خود تهیه و منتشر می‌سازند.


5. پیدایش رساله‌هاى عملیّه به شکل جدید
5. پیدایش رساله‌هاى عملیّه به شکل جدید
هر چند در میان فقهاى گذشه رساله‌هایى براى عمل مقلّدان و مراجعان وجود داشت، که برخى از آنان تحت عنوان المسائل... تألیف شده است، مانند: المسائل الجیلانیّة و المسائل الرجبیّة از شیخ طوسى و جامع عبّاسى از شیخ بهایى و نجاة العباد فى یوم المعاد از صاحب جواهر؛ ولى به هر حال، کتاب‌هایى در محدوده معین و مختصر و گاه نیز تخصّصى و غیر قابل استفاده براى عموم بود. اما در این دوره، رساله‌هاى عملیّه که در بردارنده همه مسائل مورد نیاز مردم در مسائل فقهى است، بدون اشاره به ادّله فتوا تألیف شده است. از جمله این نوع کتابهاست: عروة الوثقى، اثر آیة‌الله سیّد محمّدکاظم یزدى، وسیلة النجاة، تألیف آیة‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانى، منهاج الصالحین، نوشته آیة‌الله سیّد محسن حکیم، تحریر الوسیله، تألیف امام خمینى، منهاج الصالحین، نوشته آیة‌الله سیّد ابوالقاسم خویى و توضیح المسائل مراجع تقلید امروز.
هر چند در میان فقهاى گذشه رساله‌هایى براى عمل مقلّدان و مراجعان وجود داشت، که برخى از آنان تحت عنوان المسائل... تألیف شده است، مانند: المسائل الجیلانیّة و المسائل الرجبیّة از شیخ طوسى و جامع عبّاسى از شیخ بهایى و نجاة العباد فى یوم المعاد از صاحب جواهر؛ ولى به هر حال، کتاب‌هایى در محدوده معین و مختصر و گاه نیز تخصّصى و غیر قابل استفاده براى عموم بود. اما در این دوره، رساله‌هاى عملیّه که در بردارنده همه مسائل مورد نیاز مردم در مسائل فقهى است، بدون اشاره به ادّله فتوا تألیف شده است. از جمله این نوع کتاب‌هاست: عروة الوثقى، اثر آیة‌الله سیّد محمّدکاظم یزدى، وسیلة النجاة، تألیف آیة‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانى، منهاج الصالحین، نوشته آیة‌الله سیّد محسن حکیم، تحریر الوسیله، تألیف امام خمینى، منهاج الصالحین، نوشته آیة‌الله سیّد ابوالقاسم خویى و توضیح المسائل مراجع تقلید امروز.


=== دوره نهم: عصر ورود فقه به عرصه‌هاى گوناگون اجتماعى ===
=== دوره نهم: عصر ورود فقه به عرصه‌هاى گوناگون اجتماعى ===
خط ۴۵۰: خط ۴۵۰:
این احکام به نظر عرف و عقلا هرگز ضررى نیست و در همه جوامع بشرى رایج است؛ آنها این احکام را نافع براى جامعه می‌دانند جامعه‌ای که مصلحت افراد به مصلحت آن بستگى دارد و منافع افراد در پرتو منافع جامعه تأمین می‌شود و امام امیرمؤمنان در عهدنامه معروف مالک اشتر در بحث جنود (ارتش) به آن اشاره فرموده است.<ref>در کتاب القواعد الفقهیة القواعد الفقهیّه، همان، ج 1، ص 76. نوشته آیة‌الله مکارم شیرازى</ref>
این احکام به نظر عرف و عقلا هرگز ضررى نیست و در همه جوامع بشرى رایج است؛ آنها این احکام را نافع براى جامعه می‌دانند جامعه‌ای که مصلحت افراد به مصلحت آن بستگى دارد و منافع افراد در پرتو منافع جامعه تأمین می‌شود و امام امیرمؤمنان در عهدنامه معروف مالک اشتر در بحث جنود (ارتش) به آن اشاره فرموده است.<ref>در کتاب القواعد الفقهیة القواعد الفقهیّه، همان، ج 1، ص 76. نوشته آیة‌الله مکارم شیرازى</ref>
پاسخ امام خمینى(قدس سره) به سؤال دبیر وقت شوراى نگهبان قانون اساسى در ارتباط با معادن مکشوفه در املاک شخصى نیز، از نگرش «جامعه نگرى» به مسائل فقهى حکایت دارد. در بخشى از آن نامه می‌خوانیم:
پاسخ امام خمینى(قدس سره) به سؤال دبیر وقت شوراى نگهبان قانون اساسى در ارتباط با معادن مکشوفه در املاک شخصى نیز، از نگرش «جامعه نگرى» به مسائل فقهى حکایت دارد. در بخشى از آن نامه می‌خوانیم:
«اگر فرض کنیم معادن و نفت و گاز در حدود املاک شخصى است ـ که فرض بىواقعیّت است ـ این معادن چون ملى است و متعلّق به ملّتهاى حال و آینده است که در طول زمان، موجود می‌گردند، از تبعیّت املاک شخصیه خارج است، دولت اسلامى می‌تواند آنها را استخراج کند، ولى باید قیمت املاک اشخاص و یا اجاره زمین تصرّف شده را مانند سایر زمینها ـ بدون محاسبه معادن در قیمت و یا اجاره ـ بپردازد و مالک نمی‌تواند از این امر جلوگیرى نماید». <ref>صحیفه امام، خمینی، سید روح الله، ج 20، ص 402و403.</ref>
«اگر فرض کنیم معادن و نفت و گاز در حدود املاک شخصى است ـ که فرض بىواقعیّت است ـ این معادن چون ملى است و متعلّق به ملّتهاى حال و آینده است که در طول زمان، موجود می‌گردند، از تبعیّت املاک شخصیه خارج است، دولت اسلامى می‌تواند آنها را استخراج کند، ولى باید قیمت املاک اشخاص و یا اجاره زمین تصرّف شده را مانند سایر زمین‌ها ـ بدون محاسبه معادن در قیمت و یا اجاره ـ بپردازد و مالک نمی‌تواند از این امر جلوگیرى نماید». <ref>صحیفه امام، خمینی، سید روح الله، ج 20، ص 402و403.</ref>
نکته دیگرى که در مباحث فقها کمتر مورد توجّه قرار گرفته، اصل «عدالت اجتماعى» در فتاواست.
نکته دیگرى که در مباحث فقها کمتر مورد توجّه قرار گرفته، اصل «عدالت اجتماعى» در فتاواست.
شهید مرتضى مطهرى(قدس سره) در این باره می‌نویسد:
شهید مرتضى مطهرى(قدس سره) در این باره می‌نویسد:
خط ۴۶۱: خط ۴۶۱:
در عرصه دوم نیز، می‌توان به فتواى میرزاى بزرگ شیرازى (م 1312) در ارتباط با تحریم تنباکو، براى خلع ید انگلیس از ایران و همچنین حمایت آخوند خراسانى (م 1329) و میرزاى نائینى (م1355) از مشروطه خواهان و مخالفت با استبداد قاجارى اشاره کرد. کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملّة» میرزاى نائینى را که درباره ضرورت مشروطه و دستورالعمل آن نوشته شده، باید در همین راستا ارزیابى کرد.
در عرصه دوم نیز، می‌توان به فتواى میرزاى بزرگ شیرازى (م 1312) در ارتباط با تحریم تنباکو، براى خلع ید انگلیس از ایران و همچنین حمایت آخوند خراسانى (م 1329) و میرزاى نائینى (م1355) از مشروطه خواهان و مخالفت با استبداد قاجارى اشاره کرد. کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملّة» میرزاى نائینى را که درباره ضرورت مشروطه و دستورالعمل آن نوشته شده، باید در همین راستا ارزیابى کرد.
در آخرین حلقه این سلسله از فقها، امام خمینى(قدس سره) قرار دارد که با طرح حکومت اسلامى و نظریه ولایت فقیه، مبارزه اش را برضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز کرد و به سقوط رژیم سلطنتى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى گردید.
در آخرین حلقه این سلسله از فقها، امام خمینى(قدس سره) قرار دارد که با طرح حکومت اسلامى و نظریه ولایت فقیه، مبارزه اش را برضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز کرد و به سقوط رژیم سلطنتى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى گردید.
به هر حال، در مبارزه این سلسله از فقهاى شیعه با هر دو شیوه استعمارگران و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن غرب، چالشهاى تازه‌ای در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى و حکومتى پیش آمد و مخصوصاً با طرح مسائل جدید و پرسشهاى نوپیدا و القاى شبهات از ناحیه روشنفکران وابسته فکرى به دانشمندان غربى، در عرصه فقه نیز، نگرشى تازه به مسائل فقهى میان فقها پدید آمد که در نتیجه، در عرصه‌هاى اقتصاد، سیاست، احوال شخصیّه و مانند آن ـ که گاه تحوّلات جدید بدان دامن می‌زد ـ تلاش تازه و عمیقى صورت گرفت.
به هر حال، در مبارزه این سلسله از فقهاى شیعه با هر دو شیوه استعمارگران و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن غرب، چالش‌هاى تازه‌ای در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى و حکومتى پیش آمد و مخصوصاً با طرح مسائل جدید و پرسش‌هاى نوپیدا و القاى شبهات از ناحیه روشنفکران وابسته فکرى به دانشمندان غربى، در عرصه فقه نیز، نگرشى تازه به مسائل فقهى میان فقها پدید آمد که در نتیجه، در عرصه‌هاى اقتصاد، سیاست، احوال شخصیّه و مانند آن ـ که گاه تحوّلات جدید بدان دامن می‌زد ـ تلاش تازه و عمیقى صورت گرفت.
طرح مباحث حکومت اسلامى، ولایت فقیه، دموکراسى و حق انتخاب، مردم سالارى دینى، بیمه، بانک، پیوند اعضا، تلقیح، بانک خون، ارتباطات بین الملل، حق مالکیّت کشورها بر فضا و اعماق زمین و دریاها، مالکیت معنوى نسبت به اختراعات، اکتشافات و آثار علمى و هنرى و مانند آنها مولود این تحوّلات و تعاملات است.
طرح مباحث حکومت اسلامى، ولایت فقیه، دموکراسى و حق انتخاب، مردم سالارى دینى، بیمه، بانک، پیوند اعضا، تلقیح، بانک خون، ارتباطات بین الملل، حق مالکیّت کشورها بر فضا و اعماق زمین و دریاها، مالکیت معنوى نسبت به اختراعات، اکتشافات و آثار علمى و هنرى و مانند آنها مولود این تحوّلات و تعاملات است.
با تشکیل حکومت اسلامى در ایران براساس فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) این سلسله از مباحث و بحث‌هاى جدّى و تازه، به فقه شیعه رونق و نشاطى دوباره بخشید.
با تشکیل حکومت اسلامى در ایران براساس فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) این سلسله از مباحث و بحث‌هاى جدّى و تازه، به فقه شیعه رونق و نشاطى دوباره بخشید.
فقها و دانشمندانى همچون امام خمینى، شهید سیّد محمّدباقر صدر، علاّمه طباطبایى، آیة‌الله مکارم شیرازى، شهید مرتضى مطهّرى را می‌توان از طلایه داران این عرصه نامید.
فقها و دانشمندانى همچون امام خمینى، شهید سیّد محمّدباقر صدر، علاّمه طباطبایى، آیة‌الله مکارم شیرازى، شهید مرتضى مطهّرى را می‌توان از طلایه داران این عرصه نامید.
کتابهاى «کشف الاسرارم و «ولایت فقیهم از امام خمینى، «اقتصادنا» و «البنک اللاربوى» از آثار شهید سیّد محمّدباقر صدر، «تفسیر المیزان» از علاّمه طباطبایى، «تفسیر نمونه»، «مجله مکتب اسلام»، «طرح حکومت اسلامى» و «جلد دهم پیام قرآن» از آثار آیة‌الله ناصر مکارم شیرازى، «نظام حقوق زن در اسلام»، «مسأله حجاب»، «اسلام و مقتضیّات زمان» و... از علاّمه شهید مرتضى مطهّرى نمونه‌هاى روشنى از توجّه به نیازهاى اجتماعى و پاسخ به شبهات و کشاندن فقه اسلامى و معارف دینى به عرصه جامعه است، که در این رویکرد، به مسائل جدید، و پرسشهاى تازه توجّه خاصّى شده و «جامعه نگرى» وزن و اعتبار ویژه‌ای به خود گرفت.
کتاب‌هاى «کشف الاسرارم و «ولایت فقیهم از امام خمینى، «اقتصادنا» و «البنک اللاربوى» از آثار شهید سیّد محمّدباقر صدر، «تفسیر المیزان» از علاّمه طباطبایى، «تفسیر نمونه»، «مجله مکتب اسلام»، «طرح حکومت اسلامى» و «جلد دهم پیام قرآن» از آثار آیة‌الله ناصر مکارم شیرازى، «نظام حقوق زن در اسلام»، «مسأله حجاب»، «اسلام و مقتضیّات زمان» و... از علاّمه شهید مرتضى مطهّرى نمونه‌هاى روشنى از توجّه به نیازهاى اجتماعى و پاسخ به شبهات و کشاندن فقه اسلامى و معارف دینى به عرصه جامعه است، که در این رویکرد، به مسائل جدید، و پرسش‌هاى تازه توجّه خاصّى شده و «جامعه نگرى» وزن و اعتبار ویژه‌ای به خود گرفت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى، نگرش فقیهان و اندیشمندان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به عرصه فقه اسلامى در زمینه سیاست و حکومت و مباحث تازه در ابواب اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، عمیق‌تر گردید و سبب تدوین ده‌ها کتاب در این زمینه شد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى، نگرش فقیهان و اندیشمندان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به عرصه فقه اسلامى در زمینه سیاست و حکومت و مباحث تازه در ابواب اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، عمیق‌تر گردید و سبب تدوین ده‌ها کتاب در این زمینه شد.


خط ۴۷۱: خط ۴۷۱:
# جامعه‌نگرى به جاى فرد‌نگرى در عرصه فقاهت.
# جامعه‌نگرى به جاى فرد‌نگرى در عرصه فقاهت.
# ورود فقاهت به عرصه رهبرى اجتماعى مسلمین در مسیر مبارزه با استعمار خارجى و استبداد داخلى.
# ورود فقاهت به عرصه رهبرى اجتماعى مسلمین در مسیر مبارزه با استعمار خارجى و استبداد داخلى.
# توجّه به مسائل دنیاى جدید و مسائل تازه‌ای که در تبادل فرهنگها و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن جدید غرب به وجود آمد.
# توجّه به مسائل دنیاى جدید و مسائل تازه‌ای که در تبادل فرهنگ‌ها و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن جدید غرب به وجود آمد.
# نفوذ مسائل فقهى در عرصه قانونگذارى و متأثّر شدن مجالس تقنینى از فقه و حقوق اسلامى.
# نفوذ مسائل فقهى در عرصه قانونگذارى و متأثّر شدن مجالس تقنینى از فقه و حقوق اسلامى.
# تدوین کتبى در عرصه حکومت و سیاست، احوال شخصیّه و اقتصاد.
# تدوین کتبى در عرصه حکومت و سیاست، احوال شخصیّه و اقتصاد.
خط ۴۷۹: خط ۴۷۹:
# الموسوعة الفقهیة المیسّرة. در میان دانشمندان اهل سنّت نیز دو موسوعه مهم فقهى به صورت الفبایى تدوین شده است که نخستین آن، موسوعة الفقه الاسلامى(موسوعه جمال عبدالناصر) است که تا کنون 20 جلد از آن منتشر شده است و تا کلمه «اقتناء» رسیده و پس از آن متوقّف شده است و دیگرى موسوعه فقهیّه کویتى، وزارت اوقاف و شئون اسلامى است که تا کنون 40 جلد از آن منتشر شده است؛
# الموسوعة الفقهیة المیسّرة. در میان دانشمندان اهل سنّت نیز دو موسوعه مهم فقهى به صورت الفبایى تدوین شده است که نخستین آن، موسوعة الفقه الاسلامى(موسوعه جمال عبدالناصر) است که تا کنون 20 جلد از آن منتشر شده است و تا کلمه «اقتناء» رسیده و پس از آن متوقّف شده است و دیگرى موسوعه فقهیّه کویتى، وزارت اوقاف و شئون اسلامى است که تا کنون 40 جلد از آن منتشر شده است؛
# «دائرة المعارف فقه مقارن» تحت اشراف آیة‌الله مکارم شیرازى.
# «دائرة المعارف فقه مقارن» تحت اشراف آیة‌الله مکارم شیرازى.
ویژگیهاى «دائرة المعارف فقه مقارن» عبارت است از:
ویژگی‌هاى «دائرة المعارف فقه مقارن» عبارت است از:
# تدوین آن براساس فقه مقارن و مطابق فتاواى مشهور فقهاى شیعه و اهل سنّت؛
# تدوین آن براساس فقه مقارن و مطابق فتاواى مشهور فقهاى شیعه و اهل سنّت؛
# توجّه به احکام مذاهب غیر اسلامى و احکام حقوقى دنیاى معاصر و قوانین بین المللى؛
# توجّه به احکام مذاهب غیر اسلامى و احکام حقوقى دنیاى معاصر و قوانین بین المللى؛
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش