۸۷٬۶۳۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حسین بن علی' به '[[حسین بن علی (سید الشهدا) ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== آرای کلامی جاحظ == | == آرای کلامی جاحظ == | ||
به اعتقاد وی به علم کلام هم از طرف عوام و هم از طرف خواص و نیز پادشاهان ستم شده است. وی همچنین فقها را که اصحاب فتوا هستند دشمنان [[علم کلام]] میدانست. [[عبدالکریم شهرستانی]] میگوید جاحظ نفی صفات را مطابق با مذهب فلاسفه میدانست. [[ابوالحسن اشعری]] نقل میکند که این شخصیت بر خلاف [[ابوالهذیل علاف]] و بر وفاق نظام و علی اسواری، قدرت خدا را محدود میدانست، به این صورت که قائل بود خداوند به قدرت بر ظلم، کذب، ترک اصلح و اختیار غیراصلح متصف نمیشود و همچنین محال است مؤمنان و کودکان را وارد دوزخ کند. جاحظ در خصوص اراده، عقیده مخصوصی دارد. او اصل اراده را به این صورت که جنسی از اعراض باشد، شاهداً و غائباً انکار میکند. وی اراده را درباره خداوند عبارت از عدم صحت سهو و جهل در افعال خدا و عدم جواز غلبه و قهر بر او میانگارد و درباره انسان در صورتی که مربوط به فعل خود او باشد، انتفای سهو و علم به فعل میداند و در صورتی که متعلق به فعل غیر باشد، به معنای میل نفس به آن فعل میشناسد. جاحظ این عقیده عجیب را اظهار میدارد که خدا کسی را داخل آتش نمیکند بلکه آتش به اقتضای طبیعتش، آتشیان را به سوی خود جذب میکند و در درون خود نگه میدارد. جاحظ در خصوص وجه [[اعجاز قرآن]] و همچنین درباره مخلوق بودنِ آن، عقیده مخصوصی دارد. نظام معتزلی (استاد جاحظ) و پیروان او، اعجاز قرآن را در اِخبار از غیب و صرفه میدانند نه در نظم و تألیف. آنها میگویند که اگر خداوند مردم را از معارضه با [[قرآن]] منصرف نمیکرد و اگر این انصراف نبود، آنها میتوانستند با قرآن معارضه کنند. اما جاحظ برخلاف آنان نظم و تألیف قرآن و فصاحت و بلاغت آن را معجزه و دلیل بر نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته و معارضه با آن را ناممکن میداند.<ref>بااستفاده از دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص 20 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات</ref> جاحظ معتقد است که معرفتها همه در آدمی سرشتهاند و با این که فعل بندگان خدا است به اختیار ایشان نیست. او میگفت: روا نیست که کسی به بلوغ رسد و خدا را نشناسد. کافران در نزد او دو گونهاند، معاند و عارف که هر دو خدا را شناختهاند ولی کافر عارف، فریفته کیش خود گشته و با معرفتی که به آفریدگار خود و تصدیقی که به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) | به اعتقاد وی به علم کلام هم از طرف عوام و هم از طرف خواص و نیز پادشاهان ستم شده است. وی همچنین فقها را که اصحاب فتوا هستند دشمنان [[علم کلام]] میدانست. [[عبدالکریم شهرستانی]] میگوید جاحظ نفی صفات را مطابق با مذهب فلاسفه میدانست. [[ابوالحسن اشعری]] نقل میکند که این شخصیت بر خلاف [[ابوالهذیل علاف]] و بر وفاق نظام و علی اسواری، قدرت خدا را محدود میدانست، به این صورت که قائل بود خداوند به قدرت بر ظلم، کذب، ترک اصلح و اختیار غیراصلح متصف نمیشود و همچنین محال است مؤمنان و کودکان را وارد دوزخ کند. جاحظ در خصوص اراده، عقیده مخصوصی دارد. او اصل اراده را به این صورت که جنسی از اعراض باشد، شاهداً و غائباً انکار میکند. وی اراده را درباره خداوند عبارت از عدم صحت سهو و جهل در افعال خدا و عدم جواز غلبه و قهر بر او میانگارد و درباره انسان در صورتی که مربوط به فعل خود او باشد، انتفای سهو و علم به فعل میداند و در صورتی که متعلق به فعل غیر باشد، به معنای میل نفس به آن فعل میشناسد. جاحظ این عقیده عجیب را اظهار میدارد که خدا کسی را داخل آتش نمیکند بلکه آتش به اقتضای طبیعتش، آتشیان را به سوی خود جذب میکند و در درون خود نگه میدارد. جاحظ در خصوص وجه [[اعجاز قرآن]] و همچنین درباره مخلوق بودنِ آن، عقیده مخصوصی دارد. نظام معتزلی (استاد جاحظ) و پیروان او، اعجاز قرآن را در اِخبار از غیب و صرفه میدانند نه در نظم و تألیف. آنها میگویند که اگر خداوند مردم را از معارضه با [[قرآن]] منصرف نمیکرد و اگر این انصراف نبود، آنها میتوانستند با قرآن معارضه کنند. اما جاحظ برخلاف آنان نظم و تألیف قرآن و فصاحت و بلاغت آن را معجزه و دلیل بر نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته و معارضه با آن را ناممکن میداند.<ref>بااستفاده از دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص 20 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات</ref> جاحظ معتقد است که معرفتها همه در آدمی سرشتهاند و با این که فعل بندگان خدا است به اختیار ایشان نیست. او میگفت: روا نیست که کسی به بلوغ رسد و خدا را نشناسد. کافران در نزد او دو گونهاند، معاند و عارف که هر دو خدا را شناختهاند ولی کافر عارف، فریفته کیش خود گشته و با معرفتی که به آفریدگار خود و تصدیقی که به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) | ||
ان|پیغمبران]] او دارند باز سپاس وی نگذارند. او میگوید جسمها پس از آن که پدید آمدند دیگر محال است نابود شوند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 134 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات</ref> | ان|پیغمبران]] او دارند باز سپاس وی نگذارند. او میگوید جسمها پس از آن که پدید آمدند دیگر محال است نابود شوند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 134 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۵: | ||
== عقیده جاحظ درباره اهل بیت == | == عقیده جاحظ درباره اهل بیت == | ||
جاحظ حضرت علی (علیهالسلام) را مستحق خلافت و شهید راه حق و قاتلش را شقیترین مردم میدانست. جاحظ [[یزید]] را هرگز شایسته خلافت نمیدانست و از فسق و کفر و شرکش سخن گفته و نه تنها او را مستحق لعنت، بلکه کسانی را هم که از شتم و لعن او نهی میکنند ملعون دانسته و در مقابل [[حسین بن علی (سید الشهدا) | جاحظ حضرت علی (علیهالسلام) را مستحق خلافت و شهید راه حق و قاتلش را شقیترین مردم میدانست. جاحظ [[یزید]] را هرگز شایسته خلافت نمیدانست و از فسق و کفر و شرکش سخن گفته و نه تنها او را مستحق لعنت، بلکه کسانی را هم که از شتم و لعن او نهی میکنند ملعون دانسته و در مقابل [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] و [[اهل بیت]] (علیهمالسلام) او را مصابیح الظَّلام و اوتاد [[اسلام]] خوانده است.<ref>با استفاده دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص 20</ref> | ||
== آثار == | == آثار == |