پرش به محتوا

ابوبصیر اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''  ابوبصیر؛ یحیى بن القاسم اسدى  ''' ابوبصیر، ثقه و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) و راوى روایات آن دو بزرگوار نیز أصحاب امام كاظم (علیه‌السلام) است. وى از ابوحمزه ثمالى و صالح (عمران) بن میثم نیز نقل روایت مى کند.  
'''  ابوبصیر؛ یحیى بن القاسم اسدى  ''' ابوبصیر، ثقه و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) و راوى روایات آن دو بزرگوار و نیز اصحاب امام كاظم(علیه‌السلام) است. وى از [[ابوحمزه ثمالى]] و صالح (عمران) بن میثم نیز نقل روایت مى کند.  
== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
کنیۀ او ابومحمد بود و شاید ابوبصیر خوانده می‌شد چون از بینایی محروم بود<ref>(کشی، ۱۷۳، ۴۷۶؛ طوسی، رجال، ۱۴۰، ۳۳۳).</ref> ابوالقاسم کنیۀ پدر وی بوده و نام او اسحاق ثبت شده است <ref>(همان، ۱۴۰؛ مفید، الاختصاص، ۸۳)</ref>، ولی در برخی از منابع ابوالقاسم به‌صورت قاسم و به‌عنوان نام پدر یحیی آمده است <ref>(مثلاً نک‍: نجاشی، ۴۴۱).</ref> نسبت اسدی به جهت رابطۀ ولای خاندان او با قبیلۀ عرب بنی‌اسد بود <ref>(کشی، ۱۷۳؛ طوسی، همان، ۳۳۳؛ مفید، همانجا).</ref> طوسی در رجال <ref>(همانجا)</ref> او را از اهل کوفه شمرده است.  
کنیۀ او ابومحمد بود و شاید ابوبصیر خوانده می‌شد چون از بینایی محروم بود<ref>(کشی، ۱۷۳، ۴۷۶؛ طوسی، رجال، ۱۴۰، ۳۳۳).</ref> ابوالقاسم کنیۀ پدر وی بوده و نام او اسحاق ثبت شده است <ref>(همان، ۱۴۰؛ مفید، الاختصاص، ۸۳)</ref>، ولی در برخی از منابع ابوالقاسم به‌صورت قاسم و به‌عنوان نام پدر یحیی آمده است <ref>(مثلاً نک‍: نجاشی، ۴۴۱).</ref> نسبت اسدی به جهت رابطۀ ولای خاندان او با قبیلۀ عرب بنی‌اسد بود <ref>(کشی، ۱۷۳؛ طوسی، همان، ۳۳۳؛ مفید، همانجا).</ref> طوسی در رجال <ref>(همانجا)</ref> او را از اهل کوفه شمرده است.  
نام او در شمار ۶ تن «اصحاب اجماع» از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) آورده شده است که «طایفه» بر صدق حدیث و فقاهت آنان اجماع نموده‌اند <ref>(نک‍: کشی، ۲۳۸؛ طوسی، عدة الاصول، ۱ / ۳۸۴).</ref>
نام او در شمار ۶ تن «[[اصحاب اجماع]]» از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) آورده شده است که «طایفه» بر صدق حدیث و فقاهت آنان اجماع نموده‌اند <ref>(نک‍: کشی، ۲۳۸؛ طوسی، عدة الاصول، ۱ / ۳۸۴).</ref>


== ابو بصیر، نابینای بصیر ==
== ابو بصیر، نابینای بصیر ==
ابوبصیر اسدی كه نابینا به دنیا آمده، فقط 2 مرتبه دنیا ـ و آسمان و زمین و ماه و خورشید ـ را دید. داستان مفصلی دارد كه مرحوم كلینی (ره) در «كافی» و قبل از او مرحوم صفار (ره) در «بصائر الدرجات» آورده‌اند. در روایت صحیح السند در «كافی» از أبوبصیر نقل شده:
ابوبصیر اسدی كه نابینا به دنیا آمده، فقط 2 مرتبه دنیا ـ و آسمان و زمین و ماه و خورشید ـ را دید. داستان مفصلی دارد كه مرحوم [[كلینی]] (ره) در «كافی» و قبل از او مرحوم صفار (ره) در «[[بصائر الدرجات]]» آورده‌اند. در روایت صحیح السند در «كافی» از أبوبصیر نقل شده:
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ، عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ لِي: نَعَمْ، قُلْتُ: فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قَالَ: نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ لِيَ: ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فِي الْبَلَدِ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً؟ قُلْتُ: أَعُودُ كَمَا كُنْتُ، فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ، فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ، قَالَ: فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ».  <ref>الكافي، ج1، ص470 - بصائرالدرجات للصفار، ص269</ref>.
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ، عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ لِي: نَعَمْ، قُلْتُ: فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قَالَ: نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ لِيَ: ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فِي الْبَلَدِ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً؟ قُلْتُ: أَعُودُ كَمَا كُنْتُ، فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ، فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ، قَالَ: فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ».  <ref>الكافي، ج1، ص470 - بصائرالدرجات للصفار، ص269</ref>.
«خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسیدم و عرض كردم: شما وارث پیامبرید؟ فرمود: آرى، عرض كردم: پیامبر، وارث انبیا بود و هر چه آنها مى‌دانستند، می‌دانست؟ فرمود: آرى، عرض كردم: شما مى‌توانید مرده را زنده كنید و كور مادرزاد و بیماری پیس را معالجه كنید؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: أبا محمد! نزدیک بیا. من نزدیكش رفتم، آن حضرت دست به صورت و چشم من کشید و خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هر چه در شهر بود را دیدم، آنگاه به من فرمود: آیا مى‌خواهى كه این‌چنین باشى و در روز قیامت، خیر و شر عملت با خودت باشد؛ مانند دیگران یا آنکه به حال اول ـ نابینایی ـ برگردى و یكسره به بهشت بروى؟ گفتم: مى‌خواهم چنان كه بودم برگردم. دوباره دست به چشم من كشید و به حال اول برگشتم. سپس من این موضوع را به إبن أبى عمیر گفتم، او گفت: من گواهى می‌دهم كه این موضوع حق است، چنان كه روز روشن حق است».
«خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسیدم و عرض كردم: شما وارث پیامبرید؟ فرمود: آرى، عرض كردم: پیامبر، وارث انبیا بود و هر چه آنها مى‌دانستند، می‌دانست؟ فرمود: آرى، عرض كردم: شما مى‌توانید مرده را زنده كنید و كور مادرزاد و بیماری پیس را معالجه كنید؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: أبا محمد! نزدیک بیا. من نزدیكش رفتم، آن حضرت دست به صورت و چشم من کشید و خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هر چه در شهر بود را دیدم، آنگاه به من فرمود: آیا مى‌خواهى كه این‌چنین باشى و در روز قیامت، خیر و شر عملت با خودت باشد؛ مانند دیگران یا آنکه به حال اول ـ نابینایی ـ برگردى و یكسره به بهشت بروى؟ گفتم: مى‌خواهم چنان كه بودم برگردم. دوباره دست به چشم من كشید و به حال اول برگشتم. سپس من این موضوع را به إبن أبى عمیر گفتم، او گفت: من گواهى می‌دهم كه این موضوع حق است، چنان كه روز روشن حق است».
خط ۳۳: خط ۳۳:
پس أبوبصیر مطلق، مردد بین دو نفر است ـ أبوبصیر مرادی و أبوبصیر اسدی ـ كه هر دو هم ثقه هستند و روایاتی که در آنها أبوبصیر آمده، هیچ‌کدام‌شان ضعیف نیستند و مشترک بین ضعیف و ثقه هم نیستند.  
پس أبوبصیر مطلق، مردد بین دو نفر است ـ أبوبصیر مرادی و أبوبصیر اسدی ـ كه هر دو هم ثقه هستند و روایاتی که در آنها أبوبصیر آمده، هیچ‌کدام‌شان ضعیف نیستند و مشترک بین ضعیف و ثقه هم نیستند.  
== أبوبصیر اهل معنا و رویت صور ملكوتی ==  
== أبوبصیر اهل معنا و رویت صور ملكوتی ==  
محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در كتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روایت‌ كرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسین‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از علی بن‌ أبی حمزه‌ از أبوبصیر كه‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شدیم‌ و در هنگامیكه‌ در حال‌ طواف‌ بودیم‌ عرض‌ كردم‌: فدایت‌ شوم‌ ای فرزند رسول‌ الله‌! یغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آیا خداوند تمام‌ این‌ خلق‌ را می‌آمرزد؟»
محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در كتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روایت‌ كرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسین‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از علی بن‌ أبی حمزه‌ از أبوبصیر كه‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ [[امام‌ جعفر صادق‌]] (علیه‌ السّلام‌) به‌ حجّ مشرّف‌ شدیم‌ و در هنگامیكه‌ در حال‌ طواف‌ بودیم‌ عرض‌ كردم‌: فدایت‌ شوم‌ ای فرزند رسول‌ الله‌! یغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آیا خداوند تمام‌ این‌ خلق‌ را می‌آمرزد؟»
حضرت‌ فرمود: ای أبوبصیر اكثر افرادی را كه‌ می‌بینی از میمون‌ها و خوك‌ها هستند!
حضرت‌ فرمود: ای أبوبصیر اكثر افرادی را كه‌ می‌بینی از میمون‌ها و خوك‌ها هستند!
أبوبصیر می‌گوید: به‌ محضرش‌ عرض‌ كردم‌: به‌ من‌ نیز نشان‌ بده‌.
أبوبصیر می‌گوید: به‌ محضرش‌ عرض‌ كردم‌: به‌ من‌ نیز نشان‌ بده‌.
خط ۵۵: خط ۵۵:
در زمان افتراق بعدی امامیه و تقسیم پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) به واقفه (منکران وفات وی و قائلان به مهدویت آن حضرت) و قطعیه (قائلان به جانشینی امام رضا (علیه‌السلام))، سال‌ها از وفات ابوبصیر اسدی می‌گذشت و همین امر موجب آن بود که هر دو دسته در شخصیت ابوبصیر اسدی با دیدۀ احترام بنگرند. علی بن ابی حمزۀ بطائنی که درگذشته از شاگردان خاص ابوبصیر اسدی بود و اکنون از سران واقفه به‌شمار می‌رفت، با نقشی که در انتقال آثار ابوبصیر و روایات او به آیندگان ایفا کرد، موجب شد که حتی در آثار قطعیه (در دوره‌های بعد اثناعشریه) به‌عنوان راوی درجۀ اول ابوبصیر اسدی شناخته شود <ref>(نک‍: ابن‌بابویه، محمد، «مشیخة»، ۱۸؛ طوسی، الفهرست، همانجا؛ نجاشی، ۴۴۱).</ref>  
در زمان افتراق بعدی امامیه و تقسیم پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) به واقفه (منکران وفات وی و قائلان به مهدویت آن حضرت) و قطعیه (قائلان به جانشینی امام رضا (علیه‌السلام))، سال‌ها از وفات ابوبصیر اسدی می‌گذشت و همین امر موجب آن بود که هر دو دسته در شخصیت ابوبصیر اسدی با دیدۀ احترام بنگرند. علی بن ابی حمزۀ بطائنی که درگذشته از شاگردان خاص ابوبصیر اسدی بود و اکنون از سران واقفه به‌شمار می‌رفت، با نقشی که در انتقال آثار ابوبصیر و روایات او به آیندگان ایفا کرد، موجب شد که حتی در آثار قطعیه (در دوره‌های بعد اثناعشریه) به‌عنوان راوی درجۀ اول ابوبصیر اسدی شناخته شود <ref>(نک‍: ابن‌بابویه، محمد، «مشیخة»، ۱۸؛ طوسی، الفهرست، همانجا؛ نجاشی، ۴۴۱).</ref>  
علی بن ابی حمزه و فرزندش حسن که او هم مذهب واقفی داشت، در آثار خود بسیار بیش از دیگر اصحاب ائمه، از روایات ابوبصیر بهره گرفته‌اند <ref>(نک‍: همو، ۲۵۰، به نقل از تفسیر علی بن ابی‌حمزه؛ ابن بابویه، محمد، ثواب الاعمال، ۱۳۰ به بعد، به نقل از فضائل القرآن حسن بن علی؛ قس: نجاشی، ۳۷).</ref> به‌علاوه در منابع واقفی، برخی روایات در اثبات باورهای مذهب واقفه از زبان ابوبصیر (اسدی) نقل شده است <ref>(نک‍: علوی، شم‍ ‍۲۱، ۲۳، ۳۳؛ کشی، ۴۷۴-۴۷۶).</ref> از سوی دیگر قطعیه، ابوبصیر اسدی را به‌عنوان یک راوی «وجیه و ثقه» می‌شناختند، همان تعبیری که نجاشی دربارۀ او به کار برده است <ref>(ص ۴۴۱).</ref>
علی بن ابی حمزه و فرزندش حسن که او هم مذهب واقفی داشت، در آثار خود بسیار بیش از دیگر اصحاب ائمه، از روایات ابوبصیر بهره گرفته‌اند <ref>(نک‍: همو، ۲۵۰، به نقل از تفسیر علی بن ابی‌حمزه؛ ابن بابویه، محمد، ثواب الاعمال، ۱۳۰ به بعد، به نقل از فضائل القرآن حسن بن علی؛ قس: نجاشی، ۳۷).</ref> به‌علاوه در منابع واقفی، برخی روایات در اثبات باورهای مذهب واقفه از زبان ابوبصیر (اسدی) نقل شده است <ref>(نک‍: علوی، شم‍ ‍۲۱، ۲۳، ۳۳؛ کشی، ۴۷۴-۴۷۶).</ref> از سوی دیگر قطعیه، ابوبصیر اسدی را به‌عنوان یک راوی «وجیه و ثقه» می‌شناختند، همان تعبیری که نجاشی دربارۀ او به کار برده است <ref>(ص ۴۴۱).</ref>
همچنین در منابع اثناعشری به روایت حدیثی از ابوبصیر برخورد می‌کنیم که به «حدیث لوح» شهرت دارد و در آن اعتقاد به امامان دوازده‌گانه با تفصیل نسبی مطرح شده است <ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۵۲۷- ۵۲۸؛ نعمانی، ۴۲-۴۴؛ ابن بابویه، محمد، کمال‌الدین، ۱ / ۳۰۸-۳۱۱)</ref> و به قرینۀ همراهی عبدالرحمن بن سالم (راوی این حدیث) با علی بن ابی حمزه در روایت از ابوبصیر در برخی از اسانید می‌توان به‌احتمال قوی‌تر ابوبصیر اسدی را موردنـظر در این حدیث دانـست <ref>(نک‍: طوسی، تهذیب، ۱ / ۴۴۳، الاستبصار، ۱ / ۲۰۳).</ref>
همچنین در منابع اثناعشری به روایت حدیثی از ابوبصیر برخورد می‌کنیم که به «حدیث لوح» شهرت دارد و در آن اعتقاد به امامان دوازده‌گانه با تفصیل نسبی مطرح شده است <ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۵۲۷- ۵۲۸؛ نعمانی، ۴۲-۴۴؛ ابن بابویه، محمد، کمال‌الدین، ۱ / ۳۰۸-۳۱۱)</ref> و به قرینۀ همراهی عبدالرحمن بن سالم (راوی این حدیث) با علی بن ابی حمزه در روایت از ابوبصیر در برخی از اسانید می‌توان به‌احتمال قوی‌تر ابوبصیر اسدی را موردنـظر در این حدیث دانـست <ref>(نک‍: طوسی، تهذیب، ۱ / ۴۴۳، الاستبصار، ۱ / ۲۰۳).</ref>.


== علت واقفی نامیدن وی ==  
== علت واقفی نامیدن وی ==  
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش